بمناسبت یادواره سیامین سرداران و فرماندهان شهدای استان قم؛
به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر شهید محمدحسن طوسی «مالک اشتر لشکر ۲۵ کربلا»
هر وقت دل مان می‌گیرد، به طوس‌کلا می‌رویم، دسته گلی روی سنگ قبر حسن آقا می‌گذاریم و فاتحه‌ای می‌خوانیم و به خانه بر می‌گردیم، اما هیچ وقت انتظار دست از سرما بر نمی‌دارد، یعنی او بر می‌گردد؟!
به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، سرلشکر شهید محمدحسن طوسی «فرمانده واحد اطلاعات و عملیات و قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا»، یکم فروردین ماه 1337 در طوس‌کلای نکا دیده به جهان گشود و در 18 فروردین ماه 1366 به همراه سرداران شهید حمیدرضا نوبخت و سید منصور نبوی، در عملیات کربلای هشت در دشت خونین شلمچه، مفقود شد و استخوان پاره‌های پیکر پاکش، پس از هشت سال به وطن بازگشت.
«سرکار خانم حلیمه عرب‌زاده طوسی؛ همسر شهید» به مناسبت سالگرد شهادت این سردار آسمانی لشکر 25 کربلا در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع مقدس فارس، مطالبی را از هجر سوزان همسر بزرگوارش، چنین نقل می‌کند: وقتی آزاده‌ها از اردوگاه‌های عراق به ایران برگشتند، محمدحسین برادر دوم شهید، عکس حسن آقا را گرفته بود و به تک تک اتوبوس‌ها سر می‌زد، به ما می‌گفت: «خانه را گردگیری کنید که با داداش بر می‌گردم.»
تا اینکه در سال 74، گروه تفحص، جسد حسن آقا را توی شلمچه پیدا کردند و چند شب قبل آن من هم خواب دیدم، همه جای خانه ما را پرچم زدند و روی آن نوشته‌اند: «مالک اشتر» و یک پرچم بزرگ هم با آرم سپاه، بالای خانه ما نصب کردند که این پرچم را «آقا رحیم صفوی» برای ما فرستاده بود.
می‌ترسیدم چطور این خواب را به مادر شوهرم بگویم؟ تا اینکه بالاخره پلاک و استخوان‌های حسن آقا را در 13 آبان 74 با 72 تن از شهدای لشکر 25 ویژه کربلا تشییع کردیم.
سال‌ها از آن روز می‌گذرد، حالا گاهی من و سمیه (دخترم) آلبوم حسن آقا را از توی کمد بر می‌داریم و به عکس‌ها چشم می‌دوزیم.
هر وقت دلمان می‌گیرد، به طوس‌کلا می‌رویم، دسته گلی روی سنگ قبر حسن آقا می‌گذاریم و فاتحه‌ای می‌خوانیم و به خانه بر می‌گردیم، اما هیچ وقت انتظار دست از سرما بر نمی‌دارد، یعنی او بر می‌گردد؟!
«سرکار خانم حلیمه عرب‌زاده طوسی؛ همسر شهید» به مناسبت سالگرد شهادت این سردار آسمانی لشکر 25 کربلا در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع مقدس فارس، مطالبی را از هجر سوزان همسر بزرگوارش، چنین نقل می‌کند: وقتی آزاده‌ها از اردوگاه‌های عراق به ایران برگشتند، محمدحسین برادر دوم شهید، عکس حسن آقا را گرفته بود و به تک تک اتوبوس‌ها سر می‌زد، به ما می‌گفت: «خانه را گردگیری کنید که با داداش بر می‌گردم.»
تا اینکه در سال 74، گروه تفحص، جسد حسن آقا را توی شلمچه پیدا کردند و چند شب قبل آن من هم خواب دیدم، همه جای خانه ما را پرچم زدند و روی آن نوشته‌اند: «مالک اشتر» و یک پرچم بزرگ هم با آرم سپاه، بالای خانه ما نصب کردند که این پرچم را «آقا رحیم صفوی» برای ما فرستاده بود.
می‌ترسیدم چطور این خواب را به مادر شوهرم بگویم؟ تا اینکه بالاخره پلاک و استخوان‌های حسن آقا را در 13 آبان 74 با 72 تن از شهدای لشکر 25 ویژه کربلا تشییع کردیم.
سال‌ها از آن روز می‌گذرد، حالا گاهی من و سمیه (دخترم) آلبوم حسن آقا را از توی کمد بر می‌داریم و به عکس‌ها چشم می‌دوزیم.
هر وقت دلمان می‌گیرد، به طوس‌کلا می‌رویم، دسته گلی روی سنگ قبر حسن آقا می‌گذاریم و فاتحه‌ای می‌خوانیم و به خانه بر می‌گردیم، اما هیچ وقت انتظار دست از سرما بر نمی‌دارد، یعنی او بر می‌گردد؟!
اخبار ویژه
از ایران تا لبنان، صدای همدلی و کمکرسانی
تحلیل استراتژیهای محور مقاومت و غرب در تنشهای منطقهای؛
نظرات بینندگان
فیلم و عکس
جدیدترین اخبار پربازدید ها
