جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکسالعملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم.
کد خبر: ۱۵۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۶
کد خبر: ۱۵۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۶
کد خبر: ۱۵۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۳۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۳۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
کد خبر: ۱۵۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
کد خبر: ۱۵۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
کد خبر: ۱۵۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
کد خبر: ۱۵۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
کد خبر: ۱۵۲۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۳
کد خبر: ۱۵۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۳
کد خبر: ۱۵۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
کد خبر: ۱۵۱۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
کد خبر: ۱۵۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
خاطره ای از عملیات رمضان (1)
کد خبر: ۱۵۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
کد خبر: ۱۵۱۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
کد خبر: ۱۵۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۴/۱۱