کد خبر: ۸۲۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۱۰
دنياي كودكي و خاطرات آن هميشه شيريني خاصي را به همراه داشته و يكي از اين خاطرات به ياد ماندني نسل هاي گذشته توام با شيرين كاري هاي عروسك هاي برنامه هاي كودك بوده كه ...
کد خبر: ۸۲۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
علیرضا مرزبان مربی تیم فوتبال سپاهان امیدوار است تیمش چهارشنبه شب الاهلی را شکست داده و به مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا برود.
کد خبر: ۸۲۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
بعد از این کار آنها گوشی را به من دادند و گفتند اگر درست میگویی و قادر به حفظ شماره ها هستی، یکی از آنها را شارژ کن و جالب است که آنها انتظار از دست دادن حتی یک شارژ را نیز نداشتند و نتیجه این کار دوستان، شارژ هفت کارت شارژ 5000 تومانی ایرانسل در گوشی من و ضرر 35 هزار تومانی آنان بود.
کد خبر: ۸۲۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
برای انجام ورزشهای رزمی، گاهی به همراه چند نفر از اسرا داخل حمام میرفتیم. حمام اسارتگاه، یک سالن 16 متری بود که با دیوارهای بلوکی از هم جدا شده بود. هر نفر داخل یک حمام میرفت و با هم ورزش میکردیم.
کد خبر: ۸۲۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
گفت و گو با خانواده شهيد كاك توفيق مدني فرد
کد خبر: ۸۲۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
کد خبر: ۸۲۳۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
کد خبر: ۸۲۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
نماینده رهبر انقلاب اسلامي در سپاه قدس:
کد خبر: ۸۲۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
نماینده مردم دشتستان در مجلس گفت: بازگشت مهدی هاشمی به کشور در فرصتی که به انتخابات نزدیک میشویم و بازگشت سران فتنه که خواستند التهابآفرینی کنند هدفمند است، پازلها را باید ببینیم و شناسایی کنیم.
کد خبر: ۸۲۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
برادر شهید نیکجو میگوید: دفعه آخری که احمد را دیدم گفت «من خواستهای از خدا داشتم و فکر میکنم مستجاب شده. اگه شهید شدم منو با لباس بسیجی دفن کنید».
کد خبر: ۸۲۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
جبهه مرکزی شلوغ بود و ما مریوان کاری نداشتیم. اصرار می کردیم بریم اما حاج احمد مخالفت می کرد. تا پای اتوبوس آمد و گفت: شما در حق من نامردی کردید.
کد خبر: ۸۲۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
اصل قضيه اين است كه اگر مي خواهند شهيد همت را بشناسند و او را ملاك قرار بدهند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه شهيد همت حداقل 20 و چند سال با خانواده خودشان بودند و با همسرشان چيزي در حدود 2 سال بودهاند. اين مساله ريشه دار بودن ولايت و ولايي بودن همت برگرفته از خانواده نسبي ايشان است
کد خبر: ۸۲۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
هافبک های ما برخلاف نظر من به راحتی میانه میدان را به بازیکنان حریف دادند و همین مسئله فشار تیم حریف را در اواخر بازی بر ما بیشتر کرد
کد خبر: ۸۲۲۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
اشارات جالبی از اوس عبدالله حافظی (سازنده خانه جلال در اسالم) شنیدم. از جمله اینکه جلال در ترکیه با امام دیدار و ارتباط داشته و بعد از این دیدار «خسی در میقات» را نوشته یا او اولین کسی بود که امام را به عنوان «زعیم» یاد کرد.
کد خبر: ۸۲۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
خیلی ترسیده بودم و حتی گریه می کردم. اما بچه ها سعی می کردند دلداری ام بدهند و می گفتند مشکلی برای رباط صلیبی ات پیش نمی آید
کد خبر: ۸۲۲۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
کارلوس کيروش با حضور در برنامه ورزشومردم گفت: نميدانم اختلاف ملي پوشان با رسانهها از کجا آغاز شد.
کد خبر: ۸۲۲۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
يك خاطره تلخ تقريبا سي سال پيش توي صحن آزادي براي من پيش آمد امروز فهميدم چرا اون اتفاق افتاد سر ظهر بود تازه داماد شده بودم ماه عسلم بود با خانواده آمديم اينجا قرار بود اخوي ما براي من پول بفرسته هيچ پولي نداشتم بالاخره پول نيامد و يك روز خانواده گفتن برو نان بگير من هيچ پولي نداشتم قيمت نون يك تومن بود گفتم برم اگر نانوا قبولم نداشت و نون نداد خراب ميشم چه كار كنم رفتم خانه سجاده مخملي داشتيم گفتم برم بفروشم پولشو نون بخرم.
کد خبر: ۸۲۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
خاطرات آیت الله کعبی از روزهای زیبای دفاع مقدس در گفتگو با 598:
خاطرات دفاع مقدس، گنج بيپايان است. خاطرهاي از يک روحاني نقل ميکنم که شهيد بيداري اسلامي است. او شهيد سيد عباس موسوي، دبير کل حزب الله لبنان است. کساني که در دفاع مقدس شرکت داشتند، صرفاً همه ايراني نبودند. شهيد سيد عباس موسوي به دليل وجود شرايط خاصي که در لبنان بود، براي شرکت در دفاع مقدس آمده بود و در گرداني که بايد به قلب دشمن ميزدند مشارکت داشت. وضعيت به شکلي بود که ايشان بايد به لبنان برميگشت. حضور روحاني لبناني با لباس بسيجي براي رزمندگان جذاب بود.
کد خبر: ۸۲۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۸
يك خاطره تلخ تقريبا سي سال پيش توي صحن آزادي براي من پيش آمد امروز فهميدم چرا اون اتفاق افتاد سر ظهر بود تازه داماد شده بودم ماه عسلم بود با خانواده آمديم اينجا قرار بود اخوي ما براي من پول بفرسته هيچ پولي نداشتم بالاخره پول نيامد و يك روز خانواده گفتن برو نان بگير من هيچ پولي نداشتم قيمت نون يك تومن بود گفتم برم اگر نانوا قبولم نداشت و نون نداد خراب ميشم چه كار كنم رفتم خانه سجاده مخملي داشتيم گفتم برم بفروشم پولشو نون بخرم.
کد خبر: ۸۲۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۷