پنجم مرداد ماه سال 84 در حالي كه برخي آسيبها در مجالس عزاداري اهلبيت(ع) ديده ميشد و هشدارهاي
علما نيز چندان مورد توجه تعدادي از مداحان كه در ميان آنها افراد شناخته
شدهاي نيز بودند، قرار نميگرفت، رهبر انقلاب در ديدار ساليانه خود با
مداحان، نكات ظريفي را گوشزد كردند كه بازخواني آنها در ايام مقارن با
عزاداري حضرت سيدالشهدا(ع) مفيد است.
به
گزارش رجانیوز، حضرت آيتالله خامنهاي با يادآوري موقعيت حساس مداحان
بهدليل انتساب آنان به اهلبيت(ع) و مضاعف بودن ضرر خطاهاي احتمالي آنان،
مواردي از آسيبهاي مداحي از جمله شعرها و مدايح سطح پايين، پيشنهادهاي
مهمي را مطرح كردند.
متن اين بخش از بيانات رهبر انقلاب در ادامه آمده است:
برادران
و خواهران عزيز! من و شما بايد دنبال عبوديت خدا باشيم. تمجيد از فاطمهى
زهرا نتيجهاش بايد اين باشد. شما برادران عزيز مداح كسانى هستيد كه از
زبان و حنجرهى شما امواج نورانى و معطر مديحهى دختر پيغمبر و ائمهى
هدى (عليهمالسلام) ساطع مىشود و در دل مخاطبانتان مىنشيند؛ اين خيلى
ارزش است. الان بيستوچند سال است كه ما اين جلسه را با همين دوستان آقاى
سازگار و بقيهى دوستان داريم؛ به نظرم از سال 62 و 63 اين جلسه هر سال در
چنين روزى برقرار است. من بارها اين مطلب را به شما عرض كردهام كه رتبت مداحى و منبر مداحى يكى از باشرافتترين رتبهها و منبرهاست. در
اين زمينه ما خيلى صحبت كردهايم، كه ديگر نمىخواهيم تكرار كنيم. امروز
هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوانها به نواى مداحان، اقبال خوبى است.
مىبينيد مردم، استقبال مىكنند، علاقه نشان مىدهند، اجتماع مىكنند،
صحبت مىكنند، پول مىدهند؛ اين يك موقعيت است. موقعيت وقتى حساس شد،
وظيفه حساس و خطير مىشود.
اول
جلسه، قارى عزيزمان آياتى را تلاوت كردند كه خيلى مهم است و من چند آيه
قبل از آن را عرض مىكنم. «يا نساء النبى من يأت منكنّ بفاحشة مبيّنة
يضاعف لها العذاب ضعفين» -خطاب به زنان پيغمبر است- هر كه از شما گناه
كند، عذابش دو برابر است.چرا؟ زن پيغمبر چون زن پيغمبر است، اگر گناه كرد،
عذابش دو برابر است. «و كان ذلك على اللَّه يسيرا». «و من يقنُت منكنّ
للَّه و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتين»؛ آن طرف قضيه هم همينطور
است: اگر عبادت كرديد، اگر كار خوب كرديد، اگر عمل صالح انجام داديد، دو
برابر مردمِ ديگر به شما اجر مىدهيم. يعنى نماز زن پيغمبر بهطور معمولى
دو برابر نماز ديگران اجر دارد؛ عبادتش دو برابر عبادت ديگران اجر دارد.
اگر هم خداى نكرده غيبت كسى را بكند، غيبتش دو برابر غيبت ديگران گناه
دارد. بعد، آيهاى كه اين قارى خواندند، از اينجا شروع مىشود: «يا نساء
النّبى لستنّ كأحد من النّساء اِن اتّقيتن»؛ شما اگر تقوا پيشه كنيد، مثل
ديگر زنها نيستيد؛ از بقيهى زنهاى ديگر امتياز داريد. آن وقت بعد
دنبالهاش مىفرمايد: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن
قولا معروفا». اين، خطاب به زنهاى پيغمبر است. اما زنهاى پيغمبر خصوصيتى
ندارند؛ خصوصيت زنهاى پيغمبر، انتصاب به پيغمبر است. من و شما هر كدام انتصاب بيشتر و موقعيت خطير و ممتازى در جامعه داشته باشيم، همين خصوصيت در ما هم هست. البته نمىگويم دو برابر - اين را ادعا نمىكنم - اما با ديگر مردم فرق داريم، و من از شما بيشتر. اگر
ما خطايى انجام دهيم، خطاى ما مثل خطاى مردمِ عادى نيست؛ سنگينتر و
سختتر است. اگر ما خداى نكرده كسى را به وادى ضلالت و گمراهى انداختيم،
با عمل مشابهِ ديگرى تفاوت دارد. مداحها بدانند چه مىخوانند و چه
مىگويند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعيت ممتاز، تريبون خوب، اقبال
فراوان؛ امروز هم كه جوانها بحمداللَّه جامعه و كشور ما را با صفاى دلِ
خودشان مصفا كردهاند - اين همه جوان در اين كشور وجود دارد - همه متوجه
شماست. شما چه مىخواهيد به مردم بدهيد؟ اينكه من هميشه روى آنچه
مىخوانيد و آنچنان كه مىخوانيد - در جلسهى مداحها و با افراد گوناگون
- تأكيد مىكنم، بهخاطر اين حساسيت است.
چيز
ديگرى كه بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پيدا كردم،
استفادهى از مدحها و تمجيدهاى بىمعناست، كه گاهى هم مضر است. فرض
كنيد راجع به حضرت اباالفضل (سلاماللَّهعليه) صحبت مىشود؛ بنا كنند از
چشم و ابروى آن بزرگوار تعريف كردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ
در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر
اباالفضل را ديدهايد و مىدانيد چشمش چگونه بوده؟! اينها سطح معارف دينى
ما را پايين مىآورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست. معارف شيعى ما
معارفى است كه يك فيلسوفِ در غرب پرورش يافتهى با مفاهيم غربى و بزرگ
شدهى آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرىكُربن را مىآورد دو زانو جلوى
علامهى طباطبايى مىنشاند؛ او را خاضع مىكند و مىشود مروج شيعه و معارف
آن در اروپا. مىشود معارف شيعه را در همهى سطوح عرضه كرد؛ از سطوح ذهن
متوسط و عامى بگيريد تا سطوح بالاترين فيلسوفها. ما با اين معارف نبايد
شوخى كنيم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداكارى و اخلاص و معرفت
او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عين
تشنگى و بر لب آب، بدون اينكه شرعاً و عرفاً هيچ مانعى وجود داشته باشد.
ارزش شهداى كربلا به اين است كه از حريم حق در سختترين شرايطى كه ممكن
است انسان تصورش را بكند، دفاع كردند. انسان حاضر است در يك جنگ بزرگ
و مغلوبه برود و احياناً در حرارت جنگ كُشته هم بشود - كه البته مقام خيلى
والايى است، همه هم حاضر نيستند، شهدا و مجاهدان فىسبيلاللَّه معدودند؛
در زمان ما هم بحمداللَّه شهداى برجستهيى داشتهايم - اما شهيد شدنِ
اينطورى در آن ميدان جنگ، با شهيد شدن در صحنهى كربلا، با آن غربت، با
آن فشار، با آن تشنگى، با آن تهديد به اذيت و آزار كسان انسان، خيلى تفاوت
دارد. انسان خيلى اوقات مىگويد من حاضرم در اين ميدان جانم را بدهم؛ اما
چهكار كنم، بچهام دارد از گرسنگى يا از بىدارويى مىميرد؛ اين مىشود
يك بهانه براى انسان. انسان گاهى ملاحظهى ناموس خودش را بيشتر از جانش
مىكند؛ ملاحظهى بچهى شيرخوارش را بيشتر از جانش مىكند. انسان در اين
ميدان برود، بچهى شيرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد،
ناموساش هم باشد، همهى اينها هم در معرض خطر قرار بگيرند و پايش نلرزد؛ ارزش
اباالفضل، ارزش حبيببنمظاهر، ارزش جُون در اينهاست، نه در قد رشيدش يا
بازوى پيچيدهاش. قد رشيد كه خيلى در دنيا هست؛ ورزشكارهاى زيبايى اندام
كه خيلى هستند؛ اينها كه در معيار معنوى ارزش نيست. گاهى روى اين تعبيرها
تكيه هم مىشود! حالا يك وقت شاعرى در يك قصيدهى سى، چهل بيتى
اشارهيى هم به جمال حضرت اباالفضل مىكند؛ آن يك حرفى است؛ ما نبايد خيلى
خشكى به خرج دهيم و سختگيرى كنيم؛ اما اينكه ما همهاش بياييم روى ابروى كمانى و بينى قلمى و چشم خمار اين بزرگواران تكيه كنيم، اينكه مدح نشد؛ در مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهايى اين كار خوب نيست.
نبايد
بگذاريد منبرِ ده دقيقهيى يا بيست دقيقهيى شما از معارف خالى بماند.
امسال ديدم بعضى از برادران مداح در ماه محرم و در دههى فاطميه
بحمداللَّه اين نكته را رعايت كرده بودند. در منبر مداحى حتماً در
اول، فصلى اختصاص بدهيد به نصيحت يا بيان معارف به زبان زيباى شعر. اصلاً
رسم مداحى از قديم اينطورى بوده است؛ الان يك مقدار آن رسمها كم شده.
مداح در اول منبر يك قصيده، يك ده بيت شعر - كمتر، بيشتر - فقط در نصيحت و
اخلاق، با الفاظ زيبا خطاب به مردم بيان مىكرد؛ مردم هم مىفهميدند و اثر
هم مىگذارد. من يك وقت گفتم كه گاهى شعر يك مداح از يك منبر يك ساعتىِ ما
اثرش بيشتر است. البته هميشگى نيست؛ گاهى است. اگر خوب انتخاب و اجرا شود،
اينطورى خواهد بود.
يكوقت يكى
از برادران مداح مىگفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب
كنيم، مردم نمىفهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده كنيم.
اينطورى نيست؛ من اين را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف
بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست اين
را كلمه كلمه به مردم القا و مخاطبه كند، در دل مردم اثر مىگذارد. ما
غزليات زيادى داريم. شما به ديوان صائب نگاه كنيد. من يك وقت چند بيت از
اين اشعار را تصادفى انتخاب كردم و به بعضى از برادرهاى مداح گفتم روى
اينها كار كنيد. ديوان صائب غزلهاى بسيار خوب و مفيدى دارد كه در دلها
اثر مىگذارد. ديگران هم از اينگونه اشعار دارند. بعضى از شعرا - كه
امروز هم بحمداللَّه در شعرها آمده بود - دربارهى عبادت و خضوع و جهاد و
تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهمالسّلام) بيانات خيلى خوب و زيبايى
داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب كنيد؛ چون اثرگذار است. شعر
خوب و شعر هنرى، همان خاصيت عمومى هنر را دارد. خاصيت عمومى هنر اين است
كه بدون اينكه خود گوينده حتّى در خيلى از موارد توجه داشته باشد و
غالباً بدون اينكه مستمع توجه داشته باشد، اثر مىگذارد. تأثير شعر،
نقاشى، بقيهى انواع هنر، صداى خوش و آهنگهاى خوب - كه اينها همه هنر است
- روى ذهن مخاطب، من حيث لايشعر بهوجود مىآيد؛ يعنى بدون اينكه مخاطب
متوجه باشد، آن اثر را در او مىبخشد؛ اين بهترين نوع اثرگذارى است. شما
ببينيد خداى متعال براى بيان عالىترين معارف، فصيحترين بيان را انتخاب
كرد؛ يعنى قرآن. مىشد خداى متعال مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى
را با بيان معمولى بگويد؛ اما نه، خدا اين را در قالب فصيحترين و
زيباترين بيان هنرى ريخته، كه خود قرآن هم مىگويد نمىتوانيد مثل لفظ و
ساخت هنرىِ آن را بياوريد؛ معنايش كه معلوم است.
به
خطبههاى نهجالبلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. اميرالمؤمنين مىشد
معمولى حرف بزند؛ اما نه، از بيان هنرى استفاده مىكند؛ «و بعد فنحن امراء
الكلام». خود اين بزرگوارها گفتهاند كه ما اميران سخنايم. واقعاً هم
امير سخن بودهاند. امير سخن، يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه
انتخاب كنيد؛ شعر خوب، شاعر خوب - كه الحمدللَّه كم هم نداريم - مفاهيم خوب.
نكتهى آخر هم آهنگ است. من
شنيدهام در مواردى از آهنگهاى نامناسب استفاده مىشود. مثلاً فلان
خوانندهى طاغوتى يا غيرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا
ما بياييم در مجلس امام حسين و براى عشاق امام حسين، آيات والاى معرفت را
در اين آهنگ بريزيم و بنا كنيم آن را خواندن؛ اين خيلى بد است. خودتان
آهنگ بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع
علاقهمندان به اين جريان كسانى هستند كه مىتوانند آهنگهاى خوبِ مخصوص
مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.
اين
را هم عرض بكنم كه آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده كه براى
روزهاى عيد جلساتى تشكيل مىدهند. بنده مخالف اين كار نيستم؛ بد هم نيست
كه دست مىزنند. البته اگر از راديو بشنويم - كه بنده خودم گاهى از راديو
شنيدهام - و شعر را درست گوش نكنيم، خيال مىكنيم دارند سينه مىزنند! هم
لحن، سينهزنى است؛ هم آن دستى كه مىزنند، مثل زدن روى سينه است. اين چه
شادىيى شد؟! اگر براى روزهاى شادى، آهنگهاى مناسب - نه آهنگهاى مبتذل،
نه آهنگهاى طاغوتى، نه آهنگهاى حرام - و شيوههاى خوب انتخاب كنند،
مؤثرتر و بهتر است. اينطور نباشد كه چون به روضهخوانى عادت كردهايم،
روز شادى هم كه مىخواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضهخوانى. قديمها
مىگفتند فلانى هرچه مىخواند، مثنوى درمىآيد؛ هر آهنگى را كه شروع كند،
مثنوى مىشود! اينطورى نباشد.