بازيگري مرا انتخاب كرد
در حقيقت بازيگري من را انتخاب كرد! من و خانم منيژه حكمت در دوران دبيرستان با هم همكلاسي بوديم و من به صورت كاملا اتفاقي بعد از آشنايي با خانم حكمت، توسط ايشان براي يك كار سينمايي به نام «كوچه دلاوران دلگشا» به كارگرداني حسن هدايت، معرفي شدم و پس از بازي در آن فيلم، شروع فعاليت حرفهاي و هنري من آغاز شد. گفتني است با توجه به اينكه من متاهل بودم و صاحب فرزند، كار بازيگري تا حدودي برايم دشوار بود و رسيدگي به هر دوي آنها بسيار سخت، اما از آن جا كه به خانواده و شغلم علاقه داشتم هر دو آنها را تا به امروز در كنار هم حفظ كردم و اميدوارم كه در شغلم موفق بوده باشم.
همسرم اول مخالف بود
در ابتداي شروع بازيگري، همسرم خيلي تمايلي به اين انتخاب نداشت و موافقت نميكرد، اما هنگامي كه متوجه علاقه من به اين كار شد و با توجه به احترامي كه برايم قايل بود، نه تنها مخالفت نكرد بلكه از من حمايت نيز كرد. من معتقد هستم كه انسان به تمام آرزوهاي خوبش ميرسد و بازيگري براي من جزء، آرزوهايي بود كه من به آن دست پيدا كردم. دوران كودكي من، با دوران كودكي بچههاي امروز خيلي متفاوت بود، سرگرمي ما با بچههاي همسايه يا خواهر و برادرهايمان بود و بهترين بازيهاي ما «ليلي» يا «گرگم به هوا» بود...
تلخترين خاطره
تلخترين خاطره زندگي من فوت حامد عزيز بود و اين بدترين حالت براي يك مادر است. هنگام اين جريان من در اهواز و براي فيلمبرداري رفته بودم كه اطلاع دادند حامد فوت كرده است. در طي 16 ساعتي كه از اهواز به تهران ميآمدم، عين اين 16 ساعت برايم مانند يك عمر گذشت و لحظهاي نبود كه چشمانم خيس نباشد، درست از همان لحظه كه حامد متولد شده بود و پزشك آن را در آغوشم گذاشته بود تا مدرسه رفتن، بزرگ شدنش، همه و همه مانند يك فيلم بود، حامد تنها 27 سال داشت كه اين اتفاق برايش رخ داد، او در اثر ايست قلبي در خواب، ما را ترك كرد، حامد مانند تمام جوانهاي هم سن و سالش به فكر سلامتي و اندامش بود و به همين خاطر از داروهايي كه در كلاسهاي بدنسازي به او معرفي شده بود استفاده ميكرد و دارويي كه حامد مصرف كرده بود روي قلبش تاثير گذاشته بود، توصيه من به جوانها به عنوان يك مادر، پرهيز از مصرف داروهاي اين چنيني و شيميايي است و جوانهاي امروز بايد مثل جوانهاي قديم كه زورخانه ميرفتند با روشهاي درست به فكر سلامتيشان باشند.
16 سالگي ازدواج كردم
فرزندانم نسبت به شغل من حس خوبي داشتند اما هيچ وقت تمايلي به بازيگر شدن نشان ندادند كه به نظر من هم بازيگري امري ذاتي است و با تزريق نميتوان، كسي را بازيگر كرد. خودم خيلي دوست داشتم كه حتي يكي از فرزندانم راه من را ادامه بدهد البته بايد بگويم تمايل داشتم كه دخترانم مانند خودم ازدواج كنند و بعد پا به اين عرصه بگذارند، اما متاسفانه يا خوشبختانه خودشان راهشان را انتخاب كردند و خوشبختانه در زندگي و كارشان موفق هستند.
نوه شـــــيرين زبــان
يكي از خاطرات شيرين و جالبي كه با (كسري) نوهام داشتم، گفتنش براي خوانندگان شايد جالب باشد، چون من در سن كم ازدواج كردم زودتر از آن چه كه بايد، صاحب نوه شدم، يك روز كه براي پيادهروي با كسري به پارك ساعي رفته بوديم، با او صحبت كردم و به آن آمادگي دادم كه به كسي نگويد من مادربزرگش هستم، همان موقع با گروهي روبهرو شديم و گرم صحبت بوديم كه كسري بدون قصدي و با زبان شيرين بچگانهاش گفت كه من نوهاش هستم! همان موقع من جا خوردم و وقتي كه از او علت اين صحبتش را پرسيدم گفت من نگفتم كه شما مادربزرگ من هستي، گفتم من نوه شما هستم!
با بچههايم دوستم
پدر و مادرم رابطه خيلي خوبي با هم داشتند و اين علاقه و احترام، در بين ما خواهر و برادرها هم منعكس شده بود و اين تربيت درست باعث شد كه من در زندگي خودم هم رابطه دوستانهاي با فرزندانم داشته باشم، حتي هنوز هم با خواهر و برادرهايم روابط گرممان را حفظ كرديم با توجه به اينكه، اين روزها مشغله زندگي و خانوادهها زياد شده است و خواهر و برادرها فرصت كمتري براي ديدار زود به زود هم پيدا ميكنند...
8 بچه هستيم
خانوادهاي از سطح متوسط جامعه و كاملا فرهنگي بوديم، پدرم در بهداري كار ميكرد و مادرم در اوايل زندگي، كار تدريس را انجام ميداد، اما چون خانواده پرجمعيتي بوديم و من به غير از خودم چهار خواهر و سه برادر داشتم، مادرم تصميم گرفت كه تدريس را كنار بگذارد و زمان بيشتري را به تربيت و آموزش ما اختصاص دهد، در كل با اينكه جمعيت خانواده ما، زياد بود اما صميميت و گرمي بسياري بين ما حاكم بود.
موسيقي اصيل ايراني را خيلي دوست دارم به خصوص ترانههاي آقاي افتخاري و شهرام ناظري.
هديه گرفتن از كساني كه دوستشان دارم بسيار خوشحالم ميكند به خصوص اگر عطر باشد.
با نوههايم ارتباط گرمي دارم، بزرگترين نوهام كسري است كه 14 سال دارد در واقع در سن 36 سالگي صاحب نوه شدم.
اوقات فراغت فيلم تماشا ميكنم يا كتاب مطالعه ميكنم.
به نظر من هنرمندان توانا در سينماي ايران بسيار هستند، اما اولين كساني كه به ذهنم خطور ميكنند و بازي خوبي دارند، فاطمه معتمدآريا، امين حيايي و اكبر عبدي ميباشند.
بعد از فوت حامد تصميم داشتم كه بازيگري را كنار بگذارم، اما تشويقها و دلگرمي دوستان باعث شد تا حرفهام را كنار نگذارم.