به گزارش سرویس سواد رسانه پایگاه خبری 598، میشل دو سرتو در نظریه "تاکتیکهای روزمره" خود، به نقش فعال مصرفکنندگان در مقابل استراتژیهای ساختاری قدرت میپردازد. او معتقد است مصرفکنندگان با استفاده از "تاکتیکها"، کنشهای روزمرهای را برای یافتن فضاهای آزادی و خلاقیت در درون محدودیتهای رسمی به کار میگیرند. در مقابل، "استراتژیها" تلاش دارند از طریق کنترل مکان، بر رفتار مصرفکنندگان مسلط شوند.
دن لافی، پژوهش های سواد رسانه ای را مؤید ایده ی دوسرتو می داند. به این معنا که، مخاطبان رسانه ها، استفاده کنندگانِ فعال و پیچیده ی متون هستند و نه مصرف کنندگان منفعل.
استراتژیها و کنترل مکان
استراتژی ها برای کسب دارایی و مالکیت، در صدد غلبه ی «مکان» بر «زمان» هستند. دوسرتو می نویسد: "استراتژی" به مجموعهای از روابط و اقدامات قدرت اطلاق میشود که وقتی یک فرد یا نهاد قدرتمند (مثل یک شرکت، دولت یا موسسه) میتواند خود را از دیگران جدا کرده و مستقل عمل کند، شکل میگیرد. این استراتژیها معمولاً بر اساس مکانهای مشخص و محدود طراحی میشوند. به عبارت دیگر، استراتژیها تلاش میکنند تا در فضاهای خاصی نفوذ و قدرت خود را تثبیت کنند، مثل یک ساختمان یا یک منطقه خاص که تحت کنترل آن نهاد است.
تاکتیکها و مقاومت روزمره
نظریه ی دوسرتو درباره ی تاکتیک های روزمره، همانند بعضی نظریه های ادبی به این معناست که متن، زمانی معنادار می شود که خوانده شود. دوسرتو به جای آن که تولید فرهنگ توده ای را جریان یک طرفه ای بداند که با انقیاد و از دست دادن اراده و اختیار همراه است، خلق معنا در محصولات صنایع رسانه ای و فرهنگی را فرایندی دوسویه قلمداد می کند.
از نظر دوسرتو، هم تولیدکنندگان و هم مصرف کنندگان در تعیین معناهای زیبایی شناختی تصاویر، فنون و اشیایی که صنایع فرهنگی و رسانه ای عرضه می کنند، نقش دارند.
به نظر دوسرتو، عمل مصرف بخشی از تاکتیک ضُعفا است که فضاهای مربوط به قدرتمندان و زمان ابزاری را برای آزادی و خلاقیت خود، اشغال می کنند.
وی اذعان می دارد که «عمل رمزگذاری» به منزله ی تولید معنا، به وسیله ی چیزی که با یک «قصد و منظور» یا فعالیت نویسنده، در متن رسوب می کند، تعیین نمی شود. [بلکه] معنای متن به وسیله ی خوانندگان تولید می شود. معنای موردنظر نویسنده، صرفاً مایه دلخوشی اوست.
وی مصرف فعالانه ی متون را نوعی «به یغما بردنِ متن» می نامد به نوعی خواننده متن را به یغما می برد. وی مدعی است که خواننده از این طریق، متن را، درست مثل آپارتمانی اجاره شده، برای خود قابل سکونت می کند.
مثال: عمل خواندن
دو سرتو خواندن را نوعی "یغماگری" میداند که در آن مصرفکننده، برخلاف قصد مؤلف، از متن به شکلی گزینشی و آزادانه استفاده میکند.
مصرف فرهنگی و معناسازی دوسویه