سرویس حوزه پایگاه 598، چند و چون اسلامی سازی علوم انسانی و مقتضیات فرایند اسلامی سازی از مواردی است که حجت الاسلام والمسلمین مصطفی جمالی (عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی) در این نوشتار مورد توجه قرار داده است. گونه شناسی مسیرهای ممکن در انجام این مهم و بررسی وضعیت مطلوب و مورد انتظار از اسلامی سازی از جمله مباحث مطرح در نوشتار است.
مقدمهبحث پیرامون علوم انسانی و تحول در این علوم از جمله مباحث جدی در جامعه است. این بحث پردامنه از همان سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی به عنوان مسئله ای اساسی مطرح گردید. نکته مهم آنکه توجه به علوم انسانی، همواره، از مطالبات جدی امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری بوده است.
امروزه توجه به علوم انسانی اهمیتی دو چندان یافته است؛ چه آنکه برای تحقق اهداف و ارزش های اسلامی ضروری است که با اتخاذ رویکردی دقیق و همه جانبه، تحولات مناسبی در علوم انسانی موجود ساماندهی شود. تحول در علوم انسانی و ایجاد علوم انسانی یکی از اهداف انقلاب اسلامی است. هم اکنون برای دستیابی به این هدف امکانات، زمینه ها و بسترهای مناسبی فراهم آمده است که باید به شیوه ای شایسته در راستای نیل به هدف گفته شده مورد استفاده قرار گیرد. در این نوشتار به این مهم خواهم پرداخت.
1. تمدن اسلامی و علوم انسانیاز بیانات روشنگر امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری درمی یابیم که افق حرکت انقلاب اسلامی، رسیدن به تمدن اسلامی است. هم از روی باید گفت که تشکیل حکومت در مرزهای ملی، به نوعی مقدمه ای جهت برپایی تمدن اسلامی در عرصه بین المللی است. به تعبیری دیگر تشکیل حکومت اسلامی مقدمه رشد و تعالی تمدن اسلامی است.
تمدن اسلامی بر پایه رویکرد مذکور و متأثر از مبانی و آموزه های اسلامی برپا خواهد شد. از این جهت ضرورت دارد به علوم انسانی، به عنوان مبنایی برای تمدن، توجه شود و علوم انسانی بر مبنای ارزش های اسلامی استوار گردد. باید توجه داشت که تمدن اسلامی در جهان کنونی با تمدن های موجود دنیای امروز رقابتی جدی خواهد داشت. این تمدن، با رعایت اقتضائات و شرایط زمانی، کوشش خواهد نمود تا مناسبات ناعادلانه حاکم بر جهان را تغییر دهد و زندگی ایمانی و اسلامی را به بشریت عرضه نماید. به دلیل وجود چنین ظرفیت تمدنی در انقلاب اسلامی، از ابتدای شکل گیری نظام اسلامی، شاهد مخالفت های گوناگون و متعدد از سوی کشورهای غربی با این انقلاب بوده ایم.
مخالفان انقلاب اسلامی، با علم به امکان تحقق تمدن اسلامی در جهان کنونی، بر این باور پای استوار کرده اند که تنها چالش و مانع جدی در مسیر تحقق ارزش های برآمده از جوامع و علوم غربی، نظیر لیبرال دموکراسی و جهانی سازی، تمدن اسلامی است. تمدنی که با تکوین و تداوم انقلاب اسلامی در حال شکل گیری و تکامل است. با توجه به هدف احیای تمدن اسلامی ضرورت دارد که توجه ویژه ای به راهکارهای تحقق آن مبذول گردد. با گذر زمان لوزم توجه بیشتر به مبانی ساخت و احیای تمدن اسلامی بیش از پیش احساس می شود و این امر موجب بازنگری در طرح ها و ایده های پیشین گردید است. ایده هایی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون در راستای دستیابی به این مهم مورد توجه بوده اند. در جریان بررسی چگونگی دستیابی به تمدن اسلامی توانا در جهان کنونی، لازم است ایده های قبلی مورد بازبینی و آسیب شناسی قرار گیرد. نقدی که بر ایده ها و الگوهای مورد استفاده وارد است از این قرار است؛ این الگوها بر علوم انسانی غربی مبتنی بوده است.
بنابراین اجرای چنین الگوهایی در جامعه اسلامی باعث ایجاد چالش های اجتماعی و فرهنگی بسیاری شده است؛ چرا که بسیاری از این الگوها با ارزش های اسلامی ناسازگار است. برنامه های توسعه مبتنی بر این مبانی موجب تضعیف ارزش های اسلامی در جاعه خواهد شد.
نقد دیگری که به الگوها و طرح های سابق وارد است، وابستگی تاریخ جامعه علمی کشور به دستاوردهای علمی مغرب زمین است. البته باید توجه داشت که این تعلق خاطر و وابستگی امروزه در حال از بین رفتن است. ضرورت دارد در راستای مطالبات امام (ره) و مقام معظم رهبری، یعنی خروج از علم غربی و فرآورده های تمدن غربی که ناسازگار با مبانی اسلامی هستند حرکت کرد.
2. تزلزل علوم انسانی در غربچالش ها و عدم موفقیت مدل های غربی در خود کشورهای غربی یکی از اصلی ترین دلایل کاهش دلبستگی به تمدن غربی در جامعه نخبگان و روشنفکران ما است. علی رغم هیمنه، هیاهو و ادعاهایی که این اندیشه ها داشتند، اکنون در حل مشکلات و مصائب جامعه خود توانا نیستند. علاوه بر این الگوها و اندیشه های غربی در تداوم وضعیت خود و ارائه راهکارهای علمی دچار چالشی اساسی هستند. در شرایط کنونی سرگشتگی علوم غربی از جمله ادله ای است که زمینه مناسبی را جهت طرح علوم انسانی اسلامی پدید می آورد.
3. لزوم آسیب شناسی علوم انسانیدر راستای تبیین نقش علوم انسانی در تمدن اسلامی نخبگان حوزه و دانشگاه باید با بصیرت و هوشمندی به علوم انسانی توجه نمایند تا نگاهی کارآمد و حساب شده شکل گیرد و به تبع آن، مشخص شود که علوم انسانی چه نقشی در تمدن اسلامی خواهد داشت.
یکی از نخستین گام ها در این راستا، بررسی مشکلات و چالش هایی است که در حال حاضر در جامعه علمی کشور به ویژه دانشگاه ها موج می زنند. از این رو، از طرفی دانشگاه ها باید نگاه جدی به علوم اسلامی را سهل نگیرند و از طرف دیگر مدیران و سیاست گذاران کلان کشور باید به گونه ای برنامه ریزی و بستر سازی نمایند که مسئله اسلامی سازی علوم انسانی با وجود فراهم بودن بستر به بیراهه کشیده نشود. در این راستا، باید نقشه جامع علوم انسانی طراحی شود، چیستی ماهیت علوم اسلامی و بررسی ضرورت های ارائه علوم انسانی مورد مطالعه و بربرسی بیشتری قرار گیرد.
4. فرامکانی بوده علوم انسانی اسلامیبا توجه به مطالب گفته شده جهت شکل گیری امت واحده اسلامی، که ضرورتی اساسی و حیاتی است، باید اندیشه و تلاش جامعی صورت گیرد. برای دستیابی به این مهم نخستین اقدام اساسی ارائه الگوی علوم انسانی اسلامی است. عدم ارائه این الگو خلائی است که در جامعه امروز ما، جهان اسلام و حتی جامعه جهانی دیده می شود.
از جمله مواردی که نیاز به ارائه الگویی جدید از علوم انسانی اسلامی را تداعی می کند رخداد بیداری اسلامی در کشورهای منطقه است.
پدیده بیداری اسلامی خبر از آن می دهد که جوامع اسلامی از الگوهای متداول غربی مأیوس و روی گردان شده اند و به دنبال یافتن الگوهای نوین هستند. در واقع می توان گفت تدوین الگوی علوم انسانی اسلامی و در ادامه تمدن اسلامی می تواند در تحقق ایده صدور انقلاب اسلامی مؤثر باشد.
ضرورت این الگو با آگاهی از وضعیت خلاء اندیشه در جهان امروز بیش از پیش احساس می شود. بنابر شواهد موجود دنیای امروز از الگوها و سبک های زندگی منتج از اندیشه های مدرنیته و پست مدرن خسته شده است. بنابراین ما باید برای رفع این خلاء جهانی و پاسخ به اصرار و نیاز جهانی، اندیشه ای نوین عرضه نماییم. شایان توجه است که علوم انسانی اسلامی علاوه بر رفع خلاءها و نیازهای جامعه ایران و ممالک اسلامی، حتی می تواند برای ممالک غیر اسلامی نیز دستاوردهایی در خور توجه داشته باشد.
چنین ایده ای می تواند منجر به تحقق جهانی شدن در مسیری متفاوت از جریان مسلط غربی انجام گیرد. جهانی شدن با الگوی علوم انسانی اسلامی و تمدن اسلامی در مسیری توأم با ارزش ها و هنجارهای اسلامی محقق خواهد شد.
5. چرایی و چیستی تحول در علوم انسانیپاسخ به چگونگی فرآینده تحول در علوم انسانی اسلامی اهمیت بسیاری دارد. پاسخ به مسیر تحقق این فرایند امری ساده و سهل نیست. بنابراین باید از ساده نگاشتن چیستی تحول در علوم انسانی، که امری تخصصی، دشوار و پیچیده است، دوری کرد. پاسخ به پرسش هایی از این دست در سایه تلاش های بی وقفه و تحمل سختی هایی مستمر قابل تحقق است.
علاوه بر مصائب پیش روی در این عرصه حجم بالای فرایند علوم انسانی غربی از جمله دلایل عدم رویکرد مناسب و مفید جوامع نخبگان ما به تحول در حوزه علوم انسانی است. وجود چنین پدیده ای موجب شده است جامعه علمی کشور ما در عوض تحمل رنج ایجاد دانش جایگزین تمال به مصرف فرآورده های علمی غرب داشته باشد.
از جمله ضروری ترین مسائل مطرح در عرصه اسلامی سازی علوم انسانی ارائه تعریف دقیق از علوم انسانی است. علاوه بر ارائه این تعریف جدید نظر در تقسیم بندی علوم به پایه، انسانی و تجربی برای دستیابی به یک نظام علوم انسانی امری لازم است.
پرسش از این مهم به این شکل قابل طرح است که آیا در اصل این تقسیم بندی درست بوده و مورد تأیید مبانی اسلام است یا خیر؟ حال اگر قائل به این نظر باشیم که این شیوه طبقه بندی علوم نیازمند تغییر است، این سؤال نیز مطرح می شود که تغییر مورد نظر چگونه صورت می گیرد؟ در ادامه این پرسش مطرح می شود که نقش علوم اسلامی در الگوی تقسیم بندی جایگزین چیست؟
در ادامه بحث از تقسیمات مطرح، تقسیمات علوم انسانی به شاخه های متعدد نیز باید بررسی شود. برای آغاز حرکت در مسیر اسلامی سازی علوم انسانی همه بخش ها و شاخه های علوم انسانی باید با محوریت اسلامی تغییر کند. برای نمونه علم اقتصاد اسلامی باید طوری طراحی و اجرا شد که اقتصاد جامه را بر مبنای اسلام شکل دهد؛ علم جامعه شناسی باید به گونه ای تکوین و تداوم یابد که با مرکزیت مفاهیم اسلامی شکل بگیرد تا در ادامه آن ساختار جامعه اسلامی شود.
مبانی اسلامی علوم را می توان در سه لایه طراحی کرد و به سایر ممالک اسلامی و غیر اسلامی ارائه نمود. در ادامه مبحث سه لایه پیشنهادی مبانی اسلامی علوم را شرح می دهیم. لایه اول این است که وقتی ما اسلامی بودن علوم انسانی را مطرح می کنیم. باید مشخص کنیم که منظور و مقصود از اسلامی کردن این علوم چیست؟ و در این راستا، از طرفی مسئله جهت داری علوم نیازمند تبیین است و از طرف دیگر رابطه وحی- عقل و وحی- دین باید مورد فکر و بررسی قرار گیرد. تحول علوم انسانی با محوریت آموزه ها و ارزش های اسلامی نیازمند رفع ابهامات در حوزه علوم انسانی می باشد. برای نمونه درباره علوم انسانی با رویکرد فقهی در ابتدا باید فقه اجتماعی را استنباط و نسبت علوم انسانی کاربردی و حوزه را تبیین نماییم.
دومین گام لزوم شکل گیری اطلاعات دینی است. به این معنا که تحول علوم انسانی مبتی بر تدارکات فقه حکومتی، اجتماعی و معیشتی و ... است. چون ما همانطوری که حضرت امام (ره) نیز بارها تأکید فرمودند قائل به دین حداکثری هستیم. به عبارت دیگر، دین باید به صورت حداکثری در همه زوایای زندگی ما نقش مؤثری داشته باشد. مطابق این اندیشه ما با فقه فردی و عبادی محض نمی توانیم مدل اسلامی را برای فرد و جامعه ارائه دهیم. چرا که با چنین نگرشی دایره فقه را مضیق کرده ایم در معنای درست باید خاطر نشان نمود که بدون توجه به فقه اجتماعی و نیازهای معاصر نمی توان تمدن اسلامی را تکوین و تدام بخشید.
اما با ارائه تعریف موسع از فقه و قایل شدن نفش فردی و اجتماعی برای آن لزوماً مدل ها هم بر طبق همین نگرش موسع به فقه طراحی و اجرا خواهند شد. بر این اساس رویکرد اسلامی به علوم انسانی می تواند راهنمای شخص در عرصه زندگی فردی و اجتماعی او باشد و در نهایت، هدف و غایت فرد را در زندگی وی مشخص نماید و مسیر الهی گونه را برای آدمی ترسیم نماید. چنین رویکرد مخالف نگرش غرب به علوم انسانی است. زیرا رویکرد غربی تعریفی ناقص و محدود از انسان ارائه می نماید. این رویکرد آدمی را صرفاً مقید به اموری دنیوی و مادی دانسته و علوم را نیز در طی همان قیود، مفاهیم و تعاریف ساماندهی می کند.
در جامعه، فقه حکومتی در تولید علوم دینی از جایگاه والایی برخوردار است. با نقش آفرینی فقه در حوزه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... می توان الگویی مناسب و کارآمد ارائه نمود. علاوه بر این فقه اجتماعی نیز می تواند اسلامی سازی علوم انسانی را تسهیل سازد. در واقع فقه اجتاعی منجر به ظهور لایه دوم علوم می شود.
دستیابی به الگوی پیشرفت لایه سوم علوم است. در اینجا، اهمیت آزمون علوم انسانی مطرح می شود. پرستش بدین شکل است که کارشناسان و مدیران بخش های مختلف جامعه با ابتناء بر کدام الگوها و مدل ها تصمیم می گیرند. به عبارت دیگر، این سؤال مطرح می شود که الگوی پیشرفت و مدل توسعه کارکنان و مسئولین نظام در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... چیست؟ و منشاء این الگوهای و مدل ها چیست؟
یکی از خصوصیات بازر علوم انسانی اسلامی کاربردی بودن آن و نقش این علوم در رشد و پیشرفت بشر و جامعه است. علوم انسانی اسلامی صرفاً ذهنی نیست بلکه بر اساس الگوی های طراحی شده علوم انسانی باید منجر به پیشرفت در جهان خارج از ذهن شود. چنین نگرشی باعث می شود که علوم انسانی با محوریت و مرکزیت اسلام توسعه یابد. مطابق این مسئله الگوهای پیشرفت اسلامی از علوم انسانی اسلامی تغذیه می کند. زیرا مبانی علوم انسانی اسلامی ارزش ها و آموزه های روشنگر اسلامی است.
6. تبیین کیفیت علوم انسانیتعریف کیفیت علوم انسانی نیز از موراد اساسی در ایجاد علوم انسانی اسلامی است. پرداختن به کیفیت علوم انسانی از آن روی دارای اهمیت است که نظریه های پایه ای مشترک برای تحول در این علوم ارائه شود. اهمیت ارائه تعریف کیفیت علوم انسانی به شکل دو چندان احساس می شود زیرا در حوزه علوم انسانی شاهد ظهور دیدگاه های مختلف و متنوع هستیم.
در رابطه با علوم انسانی دو نگرش قابل طرح است نخست رویکرد اسلامی سازی علوم انسانی و دوم بومی سازی علوم انسانی؛
رویکرد نخست معتقد است که علوم انسانی اسلامی همان علوم انسانی غربی است که مورد تهذیب و بازنگری قرار گرفته است. اما دسته دوم می گویند که علوم باید به شیوه ای متفاوت مورد بازنگری قرار گیرد به عبارت دیگر علوم باید بومی شوند. در این خصوص، نظریه شهید صدر، که قائل به بومی کردن علوم است، قابل توجه است.
علاوه بر دو دسته فوق الذکر، گروه دیگری نیز وجود دارند که قائل به مضاف شدن فلسفه هستند. به عبارت دیگر، اگر ما در صدد تکوین و ترویج علوم انسانی اسلامی هستیم باید فلسفه مضاف را بر اساس نظریه های صدرایی مانند سیاست متعالیه مطرح کنیم. در این میان، فرهنگستان علوم اسلامی بر این عقیده است که برای دستیابی به علوم انسانی اسلامی باید دارای فلسفه خاص با محوریت ارزش ها و آموزه های اسلامی باشیم و به منطق ها و روش های مثمر ثمر دست یابیم.
مطابق این دیدگاه زیر ساخت فلسفی منجر به تولید علم می شود. به عبارت دیگر اگر ما منطق تولید علم نداشته باشیم در حوزه تولید علم دچار مشکل می شویم و این منطق تولید محتاج زیر ساخت فلسفی است که در نهایت، منجر به روش تولید خواهد شد. همان طور که در حوزه فقه حکومتی نیز نیازمند روش و منطق خاص آن هستیم. برای استنباط فقه حکومتی ما باید دارای منطق استنباط فقه حکومتی باشیم.
برای تحقق این امر در گام نخست باید منطق ها و روش ها معین شوند تا از این طریق، تفاهم بین نخبگان به دست آید؛ چرا که وجود منطق واحد از بروز تشتت آرا جلوگیری می کند، خود عاملی مهم در پیشرفت اسلامی سازی علوم انسانی است. بنابر این نخست باید به صورت روش مند و هدف مند حرکت کرده و سپس به الگوسازی پرداخت و در نهایت، به تحقق آن همت گماشت. این مسئله از اهمیت زیادی برخوردار است و به همین جهت، فرهنگستان علوم اسلامی با عزم راسخ در راستای تحقق آن است.
در بحث کیفیت شکل گیری علوم انسانی ما با نظرات مختلفی روبرو هستیم. اما آنچه اهمیتی مضاعف دارد این است که نظریه پایه را در ایجاد تحول در حوزه علوم انسانی و ایجاد تمدن اسلامی با اتفاق نظر و نگرشی واحد تعیین نماییم.
آنچنان که پیشتر آمدف برای تحقق علوم انسانی اسلامی و در ادامه تمدن اسلامی در درجه نخست باید تعریف درست و جامع از علوم انسانی ارائه نماییم. ادامه فرآیند اسلامی کردن علوم انسانی مستلزم آن است که امعه دانشگاهی و نخبگان علمی کشور نسبت به اهمیت و ضرورت علوم انسانی آگاهی و شرافت داشته باشند. با وجود این مقدمات است که می توانیم اقدام به ترسیم نقشه جامعه و مانع توسعه که بیانگر ایده تمدن اسلامی است، نماییم.
7. لزوم تخصص گرایینگاه تخصصی به علوم انسانی از ضروریاتی است که در جامعه ما مغفول مانده است. داشتن نگرش تخصصی به علوم انسانی در کنار تعهد و اعتقاد به ارزش های اسلامی می تواند راه را برای دستیابی به اهداف طراحی یک نقشه جامع و اسلامی سازی علوم انسانی هموار نماید.
مطابق مباحث متن حاضر در جهت تحقق اسلامی سازی علوم انسانی، نخست باید ماهیت علوم انسانی را تعریف نماییم. پس از آن، به طور کامل و روشن، به ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی بپردازیم. چنین اهتمامی به ما در مسیر طراحی نقشه و طرح جامع علمی کشور کمک خواهد کرد. طرحی که بر مبنای آن زمینه لازم برای ارائه الگوی، علاوه بر برخورداری از طراحی خردمندانه، دارای متغیرهای بیرونی و درونی نیز خواهد بود. چنین الگویی در شرایط گوناگون دچار ایستایی، رکود و ناکارآمدی نخواهد شد. به دیگر سخن، الگوی تحول در علوم انسانی در درجه اول باید طراح متغیرهای این فرآیند باشد و علاوه بر این، وزن هر متغیر و میزان تأثیر آن را نیز معین نموده باشد. برای مثال، برای تحول در علوم انسانی باید تحولی در سازمان ها و مراکز مرتبط با علوم انسانی مانند دانشگاه ها و دیگر مراکز علمی و پژوهشی رخ دهد.
فرآیند پیش روی تحول علوم انسانی فرایندی پیچیده است. فرایندی که دارای وجوه متعددی است. چنین فرایندی ممکن است در جریان تحقق خود دچار آزمون و خطا شود؛ پر واضح است که نتایج حاصله برای ادامه مسیر مفید خواهد بود.
همچنان که آمد؛ باید در نهایت، ساختار زیربنایی مشترکی را در حوزه علوم انسانی تعریف و عملی نبود، لازمه به ذکر ات که تحول علم روندی پیچیده و زمانبر است. روندی که قطعاً با تغییر سرفصل های علوم انسانی ایجاد نمی شود. در واقع این ترمیم، در کوتاه مدت و برای دوره گذار، مفید است.
در توضیح این مطلب باید افزود تحول به معنای تغییر و تعویض سرفصل های علوم انسانی نیست و فراتر از تلاش هایی از این دست، به کوششی پژوهشی نیز نیاز دارد.
ترسیم یک نقشه جامع و مانع نیازمند مدیریت جدی و اساسی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. خوشبختانه جامعه علمی ما از نیروی انسانی توانا و اندیشمند تشکیل یافته است. هرچند معضلات موجود نیز نیازمند توجه و بررسی های جدی و جانمایه دار است. از جمله این موارد می توان به کافی نبود مدیریت توانا و متخصص در برخی از عرصه های تخصصی حوزه مدیریت پژوهش (به رغم وجود نیازهای متخصص و پژوهشگران فراوان) اشاره نمود. نبود انسجام در پژوهش های موجود، کارآمد نبود تحقیقات و فقدان پژوهش های گروهی نیز از جمله معضلات دیگر است که در مطالعات و پروژه های علمی مراکز تحقیقاتی دیده می شود. چنین رویه هایی در حالی تحقق یافته است که در دنیای معاصر مدیریت به شیوه شبکه ای اعمال می شود.
وجود پژوهش های گروهی و مدیریت شبکه ای، با توجه علوم شبکه ای، این فرصت را به ما خواهد بخشید که طی مطالعات علمی در کشورمان از دستاوردهای محققان و اندیشمندان جوامع دیگر نیز بهره مند گردیم.
با بررسی روند توسعه علم در جوامع غربی هیچ گونه تردیدی باقی نمی ماند که غربیان، علاوه بر بومی سازی علم، از تلاش ها و دستاوردهای سایر محققان به ویژه اندیشمندان اسلامی هم استفاده کرده اند. به طوری که می توان گفت بسیاری از دستاوردهای علمی غرب مرهون زحمات و تلاش های بی وقفه اندیشمندان غیرغربی است.
برای مثال، در محافل و مراکز علمی و پژوهشی کشورهای غربی، نویسنده های مقالات بسیاری (از جمله مقالات مندرج در مجلات فهرست شده در آی. اس. ای (I.S.I)) محققان و پژوهشگران سایر کشورها (کشورهای غیرغربی) هستند. این واقعیت نشان می دهد که نظرات اندیشمندان همه کشورها در فرایند توسعه علم به شکلی مداوم مؤثر واقع شده است.
نکته مهمی که نباید بی توجه از کنار آن عبور کرد آنکه ایجاد الگوها و مدل های تحول در علوم انسانی، و توسعه تمدن اسلامی متعاقب آن، در گرو انجام گروهی از سنجش ها و ارزیابی هاست که با معیارها و ارزش های اسلامی مطابقت داشته باشد.
خاتمهتحقق آرمانی نام تمدن اسلامی مبتنی بر رفع چالش ها و دغدغه هایی است که بخشی از آن در این نوشتار، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و راهکارهای مقتضی نیز ارائه شد.
نتیجه نهایی نوشتار پیش روی آن است که در درجه اول باید علوم انسانی را به طور دقیق و روشن تعریف کرد و گستره آن را مشخص نمود و سپس، با رسیدن به اجماع و پس ارائه نظرات واحد، مدیریتی قوی ایجاد نمود.
مدیریتی که منبعث از نقشه جامع علمی کشور است و مبتنی بر الگوهای پیشرفت اسلامی می اندیشد.
ایجاد چنین مدیریتی، در نهایت، به سر برکشیدن تمدن اسلامی مددی شایان توجه خواهد رساند.