فراز هفتم
و
الحمدلله علي ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شكره و فتح لنا من ابواب العلم
بربوبيته و دلنا عليه من الاخلاص له في توحيده و جنبنا من الالحاد و الشك
في امره، حمدا نعمر به فيمن حمده من خلفه و نسبق به من سبق الي رضاه و
عفوه. حمد خدايي را كه خود را به ما شناسانده و شكر نعم خود را در فطرت ما
قرار داده و از ابواب آگاهي، نسبت به ربانيت خود درب هايي را به روي ما
گشوده و به سوي اخلاص در توحيد خود، ما را دلالت فرموده است و از الحاد در
اعتقاد، و شك در توحيد ذات و صفات بر حذر داشته است ؛ آن چنان سپاسي كه ما
را در زمره شاكران قرار دهد و به وسيله آن از كساني كه سبقت به عفو و رضاي
حق گرفته اند، پيشي بگيريم.
شرح:
امام
در ضمن فراز قبل فرمود: يكي از منت هاي خداي متعال بر بشر آن است كه با
لطف خود معرفت شكر را به بندگان خود آموخت تا از مرز حيوان بودن خارج شوند.
در
اين فراز نيز، حضرت حمد را از آن جهت لازم دانسته است كه خداي متعال، فطرت
بندگان خود را با شناخت خود عجين ساخته است، به گونه اي كه به طور خودباور
با حضرت حق مرتبط هستند و لذا هيچ ممكن نيست كسي خدا را باور نداشته باشد.
اين خصيصه - با توجه به آن كه علت بدون معلول و معلول بدون علت قابل قبول
نيست - نشان از همين فطرت خداباوري دارد؛ بدين معني كه انسان هيچ پديده اي
را بدون پديد آورنده باور ندارد و نمي تواند بپذيرد كه موجودي خود به خود
تحقق يابد، بلكه هميشه در برخورد با هر شي از اشيا، ذهن او متوجه به سوي
علت آن مي شود و مي داند كه در رتبه متقدم وجود او، علت او موجود بوده است.
پس خداوند متعال در نظام فطرت انسان اين باب را گشوده كه هيچ پديده اي -
از جمله خود انسان - بي مؤ ثر نيست.
اين فطرت، خود دليل آشكار و روشني است بر انسان كه خداوند او را با همين فطرت در قيامت مؤ اخذه كرده و محاكمه مي نمايد.
و
نيز ما را به اخلاص در توحيد هدايت فرمود. اين دلالت، گرچه به وسيله ي
سفراي الهي و پيامبران عظيم الشان و امامان معصوم عليهم السلام شكل گرفته،
ولي تا وقتي كه زمينه فطري براي هدايت آماده نباشد، هدايت انبيا در لوح قلب
و صحيفه نفس انسان تاثيري نخواهد گذاشت. به همين دليل است كه قرآن كريم
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را مذكر ناميده است، زيرا او انسان
را به باطن خودش هدايت مي كند؛ گرچه باطن خود انسان نيز از بطون بسياري
پيوسته و از پيچيدگي خاصي برخوردار است كه كشف هر يك زمينه ساز دريافت بطن
ديگري خواهد بود.
در
واقع مي توان گفت كه كشف باطن جهان و غيب عالم براي عارف، كشف مراتب باطن
خود اوست و اين رشته خود دامنه بسيار مفصلي دارد. نيز بايد دانست كه حجاب
ها و پرده هاي بسياري بر حقيقت انساني آويخته كه كنار زدن آن ها فتح الفتوح
راهبري به سوي معرفه النفس است كه از عميق ترين مسايل الهي و دقيق ترين و
پيشرفته ترين مراتب علم النفس مي باشد. نكته دقيق و قابل توجه در اين جا
اين است كه معرفت نفس ملازم با معرفت حضرت حق مي باشد و همين ملازمه، خود
دليل بر مطلب عميقي است كه سابقا بيان شد و آن اين كه كشف باطن عالم، همان
كشف باطن انسان است ؛ و بيش از ده حديث بر اين مطلب دلالت دارد، از جمله
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
فراز هشتم
حمدا
يضي لنا به ظلمات البرزخ و يسهل علينا به سبيل المبعث و يشرف به منازلنا
عند مواقف الاشهاد يوم تجزي كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون، يوم لا يغني
مولي عن مولي شيئا و لا هم ينصرون. و خداي تعالي را چنان حمدي مي كنيم كه
بدان وسيله تاريكي عالم برزخ را بر ما روشن سازد و راه ورود به قيامت را
آسان نمايد و منازل وقوف در محضر حضرت حق را، در روزي كه جز عمل انسان جزاي
ديگري در آن جا نيست، به كرامت محل و شرافت موقف تيديل فرمايد؛ روزي كه
هيچ دوستي نتواند به دوست خود ياري رساند و از ناحيه غير خدا به احدي كمكي
ميسور نيست.
شرح:
امام
عليه السلام در چندين فراز از اين دعا خداي متعال را حمد فرموده و براي هر
حمدي، اثري را مترتب فرموده است كه از آن جمله، نورانيت عالم برزخ مي
باشد. ما بايد زمينه پذيرش اين واقعيت را پيدا كنيم كه به زودي زندگي طبيعي
اين عالم تبديل به عالمي مي شود كه طور ديگري است و از سنخ عالم ملكوت
است. آنچه آن عالم را ساخته و پرداخته، مجموعه رفتارها، كردارها و اخلاق ما
است. در قرآن كريم و روايات از آن عالم، به برزخ - كه به معني حد وسط و
ميانگين است - تعبير شده، زيرا آن عالم از آن نظر كه داراي بعد و مقدار است
شبيه به عالم ماده بوده، و از آن جهت كه فاقد ماده و جرميت است به عالم
مجردات ملحق مي شود و بدين جهت، آن را برزخ بين مجرد و ماده ناميده اند. آن
عالم براي گنهكاران و غفلت زدگان، ظلماني و تاريك و وحشت آور است، ولي
براي انسان هاي الهي و خدايي، روشن و پر لذت مي باشد. و لذا خداوند متعال
در قرآن كريم فرموده اند: حتي اذا جا احدهم الموت، قال رب ارجعون لعلي اعمل
صالحا فيما تركت كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الهي يوم
يبعثون. جالب آن است كه امام عليه السلام صريحا بدين نكته كه شكرگزاري نعم
الهي و دوري از كفران رحمت هاي الهي يكي از آن هاست. حضرت اشاره به نكته
ديگري هم فرموده و آن اين كه روشنايي عالم برزخ، راه قيامت كبري را آسان و
منزلت انساني را در منازل آخرت به كرامت و شرافت متصف مي گرداند.
امام
عليه السلام، آن گاه به نكته ديگري اشاره مي كنند و آن اين كه حساب و كتاب
و جزاي قيامت، به گونه اي است كه هرگز ظلم بردار نيست و ميزان در آن عالم
بسيار دقيق است ؛ در قرآن كريم آمده است: و لا يظلمون فتيلا؛ پس كمترين
مقدار ظلم در آن عالم نيست، زيرا سازنده آخرت ما تنها اعمال و رفتار خود
ماست. در حقيقت، ما به خود كرده ها مي رسيم ؛ درست همانند روز امتحان كه
دانشجو جزاي كار و كوشش يا ولنگاري و تنبلي خود نسبت به وظايفش را مي يابد،
تا هيچ كس را جز خود سرزنش و توبيخ و يا تعريف و تحسين نكند. لذا هر مقدار
نسبت به وظايف خود بي اعتنا باشد، آن روز براي او دردناك تر است و مي داند
كه اين عقب ماندگي، مربوط به كار شخصي خود اوست و ربطي به سؤ ال كننده
ندارد. هم چنين موفقيت وي نيز چكيده مجموعه فعاليت ها و تلاش هايش مي باشد.
پس
روز قيامت صحنه بروز و ظهور مجموعه اعمال و رفتاري است كه انسان در تمام
عمر به جاي آورده است و از اين روي، ظلم در آن روز به هيچ وجه معني ندارد؛
چنان كه در آيه كريمه فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا
يره آمده است. پس در آخرت، خود عمل جزاست و در اين آيه قرينه اي موجود
نيست كه دلالت بر رؤ يت جزاي عمل داشته باشد، بلكه تصريح به خود عمل است كه
تبلور يافته ؛ چه در عذاب و چه در ثواب!