به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، بعد
از حذف حسین های فهمیده و رخنه های 2030 ای در کتب درسی، این بار معلوم نیست که به
دلیل کدام قرابت، «اخوندزاده»ی غرب زده، ضددین اسلام و ضد فرهنگ ایرانی، خوراک فکری
دانش آموزان معصوم شده است و وی را در بافتی مثبت به عنوان روشنفکر ضد استعمار و
ضد بیگانه معرفی شده است:
صفحه
چهارده کتاب «علوم و فنون ادبی» پایه دوازدهم، این خیانت را عهده دار شده است:
متن
کتاب: «در دوره بیداری، شعرای آزادی خواهو گروهی از روشنفکران به نقد شرایط موجود
پرداختند که با مخالفت دولت همراه بود؛ افرادی مثل ملک الشعرای بهار، نسیم شمال،
میرزا فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف و میرزا آقاخان کرمانی».
متن کتاب سپس می گوید: «ادبیات بیداری با ظهرو
مفاهیمی نو مثل آزادی، وطن، قانون خواهی و مبارزه با استبداد و استعمار شکل گرفت»
و اضافه می کند که مباحثی مثل «پیکار با بیگانهو بیگانه خواهی» در جایگاه بعد قرار
گرفت.
هر «دانش آموزی» با مطالعه متن فوق به این نتیجه
میرسد که یکی از خادمان ادبیات و فرهنگ ایرانی، در این دوره؛ که آزادی خواه و
روشنفکر بود و در مبارزه با استبداد و استعمار کوشید و در پیکار با بیگانه و بیگانه
خواهی تلاش کرد، «آخوندزاده» بوده است!
در حالی که آخوندزاده کنده استعمارخواهی فکری و
غربزدگی و استقلال ستیزی فرهنگی بود و مؤثرترین کانون «خودی با بیگانه و بیگانه با
خودی» همین عنصر بود. او صراحتاً و با وقاحت تمام به اسم «مبارزه با خرافات با
اسلام و به ویژه با تشیع» به مبارزه پرداخت! و این حقیقت در صفحه 14 کتاب «علوم و
فنون ادبی» پایه دوازدهم،با وقاحت تمام وارونه سازی شده است.
شعارهای ناسیونالی
آخوندزاده، برای ضدیت با اسلام و عرب بود نه مبارزه با استعمار!
او حتی در غربزدگی کار را به جایی رساند که با خط
فارسی نیز مخالفت کرد و در پی تغییر آن برآمد، آیا این یعنی خدمت به ادبیات؟ یا
قطع ارتباط مکتوب با تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران؟
آخوندزاده مینویسد: «عرب ها، علاوه بر آنکه سلطنت هزار ساله ما را به زوال آوردند و شأن و شوکت ما را بر باد دادند و وطن ما را خراب اندر خراب نمودند، خطی را نیز به گردن ما بسته اند که به واسطه آن تحصیل سواد متعارف هم برای ما دشوارترین اعمال شده. چه مصائب از این قوم به ما رسیده است». او سپس از آرزوهای خود چنین پرده بر میدارد: «منتهای تلاش من در این است که ملّت خودم را از دست این خط مردود و ناپاک که از آن قوم به ما به یادگار مانده است، خلاص کرده، ملّتم را از ظلمت جهالت به نورانیت معرفت برسانم». الفبای جدید و مکتوبات (فتحعلی آخوندزاده)، حمید محمد زاده، ص 140.
«... کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند. اکنون من سه نفر از این شخصیتها و پیشروان روشنفکری در ایران را اسم میآورم: میرزا ملکم خان ارمنی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج سیّاح محلّاتی. ... البته هنوز هم که هنوز است، دنبالههای همان خیل روشنفکران دوره پهلوی، از کتاب نویسشان گرفته، تا شاعرشان، تا محقّقشان، تا مصحّحشان، تا بیوگرافینویسشان، گاهی با صراحت همان خط را دنبال میکنند و از مثل میرزا فتحعلی آخوندزادهای، آنچنان تجلیل میکنند، که گویی از پیامبری تجلیل میکنند! برای اینکه میرزا فتحعلی به برکت ضدّیتش با دین و مبارزهاش با اسلام، هم رفت سر سفره تزارها نشست و نان آنها را خورد و کمک آنها را قبول کرد و هم بعداً وقتی که بلشویکها و کمونیستها به خامنه ما آمدند، به نام میرزا فتحعلی آخوندزاده کنسرت راه انداختند!»
به نظر می رسد که کنسرت علمی ای که در کتاب «علوم و فنون» پایه دوازدهم برای «اخوندزاده» گرفته اند، خیلی خدمتگزارانه تر از «کنسرت روسی» برای روسپی سیاسی و فرهنگی، آخوندزاده خائن به ایران و اسلام است. این صفحه از کتاب باید به دستور وزیر علوم، حذف شود؛ این کار بدتر از «بنر سربازان اسرائیلی» در شیراز ست!
البته عبدالرحیم طالبوف هم که در این کتاب تمجید شده است، یکی از سران غربزدگی و انحراف مشروطیت و کلاً یک انگلیس خواه تمام عیار بود.