پایگاه 598؛ اگر از نخستین اقدام بهموقع تاریخ از خلقت انسان، یعنی اقدام خدای جلّ جلاله با بنده برگزیدهاش حضرت آدم ابوالبشر(ع) و مهاجرت اجباری او از بهشت بگذریم، به فرمانهای سخت خداوند سبحان به خاتم خوبان چون فرمان «اگر بعضی اقاویل را بر ما ببندی، شاهرگ گردنت را قطع میکنیم» و فرمان فوری باریتعالی و اقدام بهموقع در حج آخر رسول خدا(ص) مبنی بر رها نکردن امت، بدون ولیّ، میرسیم که پیامبر(ص) موظف میشود در غدیر خم، توقف کند و حجاج را گردآورده دستور خدا را اجرا کند و از تهدیدکنندگان نترسد که خدای توانا او را از گزند گزندگان، در امان میدارد.
و چنانچه از بهموقع عمل کردن در آن وسط بیابان سرپیچی کند رسالتش را انجام نداده است. آن حضرت نیز فرمان فوری را بهموقع، عملی کردند و برای ابلاغ «بلّغ ما انزل» فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ اللهم وال من و الاه و عاد من عاداه».
برخورد بهموقع پیامبر اکرم(ص) با مظاهر بتپرستی و جمعکردن بساط بتهای نصبشده در اطراف کعبه بدون فوت وقت بعد از فتح مکه، نمونهای دیگر از اقدامات آن حضرت است که در سیره ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود.
از اقدامات بهموقع دیگر پیامبران بزرگ الهی(ع)، میتوان به اقدام حضرت موسای کلیم(ع) در فرو نشاندن فتنه گوساله سامری، برخورد آن حضرت با برادرش در این مسأله و نیز جمعکردن بساط معرکهگیران و ساحران اشاره کرد.
سیره پیامبران الهی (ع) و ائمه طاهرین(ع)در اقدام بهموقع، امری عقلی و از بدیهیات اولیه است. برای نمونه، اگر بیماریِ بیمار بهموقع تشخیص داده نشود و به وقت درمان نگردد، کار به جاهای خطرناک میکشد و شاید به مرگ بیمار هم بینجامد؛ یا اگر انسان در جوانی و سالهای سلامتی مزاج، ازدواج نکند، آیا تضمینی هست که این شخص، به سن بالاتر برسد؟ یا اگر کشاورز و باغبان صبر کند تا فصل کارهای کشاورزی و باغبانی بگذرد، بدون این که اقدامی برای بذرافشانی انجام دهد یا نهالی بکارد یا زمینی آماده کند و دیگر کارهای مرسوم و لازم برای کشاورزی و باغداری مثل آماده کردن زمین، بذرافشانی، غرس و حرث و کاشت، گردهافشانی و تلقیح نخلها و استفاده کود و سموم دفع آسیب و آفتها را انجام ندهد تا فصل آن بگذرد و سپس دست به کار شود!
آیا دیگر کشاورزان و باغداران در عقل و تدبیر او شک نمیکنند؟ و آیا میتواند امیدی به برداشت محصول داشته باشد؟! براساس همین بهموقع عملکردن است که وجود مقدس امام حسین(ع) دست به اقدام میزنند و در چنان فضا و زمانی فرمودند: بر مؤمن، حق است که برخیزد و قیام کند و من از همه سزاوارترم. در این زمان که میبیند سلطان ستمکاری چنین و چنان میکند، هر کسی اقدام نکند، بر خدا واجب است که این شخص را به همان جا ببرد که آن ستمکار را میبرد.1
اقدام بهموقع و بیموقع در مشروطیت
اقدامات بهموقع و بیموقع چند تن از علمای بزرگ در نهضت مشروطیت، امروز آیینه عبرت تاریخ است. نسل امروز پرسشهایی از بزرگان آن دوران و حتی روشنفکرانش دارد که چرا برخی بهموقع عمل نکردند و هشدارهای بزرگانی چون شیخ فضلالله را نفهمیدند؟! چرا روشنفکران مدعی تدیّن، اقدامی نکردند و سدّ راه شبههافکنی همفکرانشان نشدند؟! چرا روشنفکران مریض را درمان نکردند و آنان را در میان مدارس و مجالس و محافل مسلمین رها کردند تا همان کاری را بکنند که به اصطلاح، « بُز گر با یک گله» میکند؟!
چرا روشنفکران، جلوی روشنفکری امثال میرزا فتحعلی آخوندزاده(اوف) که کفریات و سخنان منحرفکنندهاش حتی حال آدمیت را به هم زده! را نگرفتند. او که در کتاب اندیشههای آخوندزاده از یکی از هزاران حرف او ناراحت شده که: این حرف شما آخوندزاده، منطقی نیست که همه چیز را به الفبا و خط فارسی ربط میدهید و تمام عقبماندگی ما را زایده این خط میدانی و دنبال تغییر آن هستی.
چرا روشنفکرانی مثل ملکُمخان ارمنی جلوی او را نگرفتند؟ اگر ملکم ارمنی بود، روشنفکر مدعی مسلمانی چرا بهموقع عمل نکرد؟ آخوندزاده مکتوبات نوشت تا ریشه دین را بکند و حتی نستجیربالله خدا را هم زیر سؤال بُرد، چه رسد به انبیا و علما!
میرزایوسفخان مستشارالدوله تبریزی یک کلمه و یک نامه نگاشت تا نعوذبالله بگوید قانون و «کود» فرانسه از قرآن بالاتر است! و میرزا عبدالرحیم طالبوف نجازاده تبریزی کفریات «مسالکالمحسنین»(به قول یکی از علما: مسالکالمذنبین) نوشت و خواستار آپدیت کردن و افزودن سیهزار مسأله جدید به اسلام!2 شد و پس از او افرادی چون فروغیها (از محمدعلی فروغی ثانی به بعد و برادرانش مثل ابوالحسن فروغی پدر عرفان انحرافی)، تقیزاده، رشدیه، میرزا علیاکبر دهخدا، ملکزاده، دولتآبادی و ...، به جای اقدام بهموقع در سدّ کردن راه انحرافی روشنفکران قبل از مشروطه، به گونهای دیگر و با ادبیات دیگری راه آنان را ادامه دادند؛ نهضت عدالتخانه را از مسیر اصلی منحرف کردند و زمینه حاکمیت و سلطنت استبدادی استعماری را فراهم آوردند.
اگر روشنفکران متدین، آنزمان بهموقع عمل میکردند و جلو کفریات و انحرافات آنان را میگرفتند؛ یا دستکم و به قول علمای نجف اشرف: «عساکر روس و انگلیس» نمیشدند، امروز از صراط مستقیم منحرف نمیشدند و سر از صراطهای مستقیم در نمیآوردند! نه علمای شیعه معدوم و مسموم میشدند؛ نه به جای سلطنتی ایلی و متظاهر به دین، سلطنتی استعماری و مخالف و دینستیز رویکار میآمد، و نه وضعیت روشنفکری امروز اینگونه میشد.
کوتاهی متدینان یا همان عدماقدام بهموقع، در مسائل انحرافی و فتنهانگیز صدر مشروطه پیامدهایی نامبارک و خبیث به بار آورد، که در این مقال مختصر اقدام بهموقع و اقدام دیرهنگام علما را در قالب چند گزاره در نهضت عدالتخانه مرور میکنیم؛ تا نسل کنونی را به قضاوت بنشانیم و عبرتی شود برای مخاطبان این عصر.
1. نهضت عدالتخانه؛ اقدام بهموقع علما
نهضت عدالتخانه با اقدام بهموقع علما به رهبری مجتهد نوری شروع شد3 تا به گفته کسروی: «احکام اسلام را در سراسر کشور جاری کنند و آن را به رویه قانون درآورد». این حرکت به قدری قوی بود که به تعبیر ناظمالاسلام کرمانی، حرکت مجتهد نوری، کمر عینالدوله را شکست4.
همین جا بود که مجتهد نوری به علمای نجف اشرف نامه نوشت و آنان را –به قول ملکزاده با توجه به اعتباری که نزد آنان داشت- با ادله و برهان به میدان کشاند. همه چیز خوب به پیش میرفت و نتیجه این اقدام بهموقع، تسلیم شاه قاجار و تأیید عدالتخانه و صدور فرمان مشروطه شد؛ اما خط نفوذ از راه رسید.
2. انحراف عدالتخانه و سکوت علما
پس از به میدان آمدن علما و مردم، دست نامحرم وارد حریم خصوصی شد و در سفارت انگلیس، که متحصنان خواستار عدالتخانه بودند، به مشروطه تبدیل شد. عدالتخواهان به سفارت رفتند و مشروطهخواه برگشتند! دستخط مظفرالدین شاه مبنی بر تشکیل مجلس با عنوان «مجلس شورای اسلامی» توسط به اصطلاح اصلاحطلبان آن روز دستکاری شد و روشنفکران، «اسلامی» آن را حذف کردند! زمان افتتاح مجلس روز میلاد مبارک امام زمان(عج) در 15 شعبان بود که به 18 شعبان موکول شد؛ اما فقدان شناخت علما در این مقطع باعث شد تا اقدامی نکنند. روشنفکران هم که مأمور و معذور بودند! آفت این تأخیر در اقدام، رویکار آمدن روشنفکران تندرو و تشکیل انجمنهای قارچگونه و نشر نشریات کفرآمیز و شهرآشوب بود.
3. امضا و قبول قانون اساسی بیگانه؛ دو راهی جدایی
وقتی زمان تدوین قانون اساسی فرارسید، قانون اساسی بلژیک و فرانسه محور شد و برای تأیید آن را آماده و مجتهد نوری و سیدین(سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبائی) را حاضر کردند. تماشاچی نظارهگر حرکت علماست: سید عبدالله خودش امضا کرد و به طباطبایی داد تا امضا کند. طباطبایی تعلل و تأملی کرد که سید عبدالله گفت: الان وقت این حرفها نیست؛ الان امضا کن بعدا با هم حرف میزنیم. طباطبایی هم مکرهاً امضا کرد!
نوبت به شیخ فضلالله رسید. او گفت: من از امضاکردن ابایی ندارم؛ اما مشروط به این است که این قوانین را ببرم و مطالعه کنم. اگر با شرع مخالفتی نداشت، امضا میکنم؛ و الا هرگز. چون به شیخ فرصت ندادند تا در قوانین تأمل کند، او نیز امضا نکرد و رفت. شعار از تماشاچی ظاهربین برخاست: «سیدین سندین»؛ چون آن دو سید، قانون اساسی را امضا کرده بودند.»5 (این مطلب را ضیاءالدین درّی از زبان خود شیخ شهید شنیده).
امضای بیموقع سیدین، پیامدها و آفتهای بزرگی را به دنبال داشت.
4. مشروطه مشروعه(پیشنویس قانون اساسی و اقدام بهموقع همه علما)
مجتهد نوری با مشاهده انحراف مشروطه با تمسک به قانون بیگانه، مساله مشروطه مشروعه را مطرح کرد، به این معنا که تمام مصوبات مجلس، به تأیید پنج نفر از فقهای تراز اول برسد. به همین سبب، با نامهنگاری و مکتوبات خود، همه علما را از واقع امر آگاه کرد و آنان نیز به حمایت برخاستند. دستخط شیخ اکنون هم موجود است6؛ البته با اندکی تغییر در نهایت تصویب و همه علما از آن حمایت کردند. نتیجه این اقدام بهموقع شیخ و تأیید تمام علما7، قبول آن پیشنویس از سوی منورالفکران شد و افزودن اصل دوم به متمم قانون اساسی.
5. تحریم بهموقع و حکم به دفع بیموقع محمدعلیشاه
پس از تصویب این اصل برای آرام کردن علما، منورالفکران در عمل هیچوقت به آن پایبند نبودند، شیخ شهید اقدامی بهموقع و مناسب از خود نشان داد و در مقابل آنان ایستاد؛ اما علمای نجف اشرف و عدهای دیگر که خواهان همراهی با مشروطهخواهان تندرو و مدارا با آنان بودند به منطقی روی آوردند که در عمل به نفع جریان منورالفکر تمام شد. منطق آنان این بود که «الان وقت این حرفها نیست، بعدها کار درست میشود»؛ این عین عبارت سیدین خطاب به مجتهد نوری در زاویه مقدسه بود.
اما شیخ میگفت: اگر الان که این تندروان قدرت حاکمیت چندانی ندارند، نتوانیم جلو این همه اهانت آنان به مقدسات را بگیریم، فردا که قوی و قدرتمند بشوند، هرگز نمیتوانیم به مقابله با آنان بپردازیم8؛ به همین جهت، الان را وقت اقدام در مقابل این هتاکان به دین و مقدسات میدانم؛ به همین دلیل، وقتی که شاه مجلس را به دلایلی به توپ بست، شیخ سکوت همراه با رضایتی کرد؛ چون به خوبی میدید که زمینهای فراهم شده است که دشمنان دین، به دست شاه از صحنه حذف میشوند؛ اما علمای نجف اشرف که از صحنه دور بودند، بهموقع به قول خودشان: حکم به دفع این سفاک(شاه) کردند9؛ و این چنین بود که سرداران و سپهداران و مهرههای انگلیس و روسیه از شمال و جنوب حرکت کرده و تهران را فتح کردند.
حوادث آینده به خوبی نشان داد که اقدام به دفع شاه و تنهاگذاشتن او در مبارزه با دینستیزان اقدام بیموقعی بود. اقدام مناسب شیخ در این زمان تنها سکوت بود؛ بعد هم حکم به تحریم مشروطه اروپایی و غیرمشروعه کرد و خواهان تجدید عدالتخانه شد و گفت: این مشروطه سکولار و غیرمشروعه، حرام است؛ هرکس هم از عارف و عامی، شاه و گدا، با آن موافقت کند، مرتد است10؛ البته این فتوا و درخواست شیخ نتیجه نداد؛ و شاه هم تحت فشار سفارتین بخصوص سفارت انگلیس دستور به تجدید مشروطه و افتتاح مجلس شورای ملی داد؛ ولی سفارتین به این هم راضی نشده و درپی فتح تهران برای نابودی متدینان و زمینهچینی برای سلطنت رضاخان به دست مهرههای خود برآمدند.
6. تکفیر تقیزاده و اخراج از مجلس؛ اقدامی بیموقع و دیرهنگام
با فتح تهران، قربانیکردنها شروع شد! ذبح عظیم آن فتح، اعدام مجتهد به قول کسروی «به نام شیعه» در روز ولادت مولا علی علیهالسلام بود! یک سال بعد هم ترور سیدعبدالله بهبهانی از رهبران مشروطهخواه، صورت گرفت، در حقیقت این قربانیکردن علمای دین، هدایای مهرههای تندرو انگلیس و روسیه؛ مانند سردار اسعد بختیاری، محمدولیخان سپهدار تنکابنی، تقیزاده، یپرمخان ارمنی، شیخ ابراهیم زنجانی ماسونی و منحرف و امثال آن بود که به شکرانه روی کار آمدنشان به ولینعمتها و اربابان خود هدیه کردند! اینجا بود که آخوند خراسانی و علمای دیگر نجف متوجه شدند تقیزاده و یارانش را که «عساکر روس و انگلیس بودند و ماده فساد»، خودی پنداشتهاند!
اینگونه بود که در حکمی ولایی، به قول خودشان: «حکم الهی صادر» کرده، نوشتند: «سکوت و اغماض در برابر این ماده فاسده شقاقلوسیه» بیش از این جایز نیست. «ضدّیت مسلکش با دین اسلام و سلامت مملکت و شوقش به...لهذا باداء وظیفه الهیه عزّ اسمه مبادرت و حکم قطعی صادر شد...12ربیعالثانی 1328من الاحقر الجانی محمدکاظم الخراسانی. من الاحقر عبدالله المازندرانی»11.
و پس از آن حکم به مبارزه با مشروطه دادند که: «واجب است مبارزه با مشروطه»12؛ و طباطبایی نیز زبان به لعن مشروطه گشود و گفت: لعنه الله على مشروطه13؛ اما این لعن و آن حکم تکفیر و این مبارزه، دیگر بهموقع نبود و چون باران بیمحل نفعی نداشت. تازه همین حکم و مسائل شبیه آن، باعث شد که طبق قول مشهور و نقلی از استاد مرحوم ابوالحسنی از قول آیتالله شیخ حسین لنکرانی؛ تندروها آخوند را هم مسموم کنند و یا به قول نوه مرحوم نائینی، سند دارم که جدم نائینی را هم همین تندروها مسموم کردهاند.
خلاصه
اگر اقدامات علما مانند حرکت در نهضت عدالتخانه و پیشنویس قانون اساسی، بهموقع و بدون واسطههای نامحرم صورت میگرفت نتیجه میداد؛ همانطور که شورای نگهبان، نتیجه آن اقدام بهموقع است؛ اما هرجا که اقدام بهموقع از سوی بزرگان و خواص مانند سکوت در برابر تبدیل عتدالتخانه به مشروطه، حذف پسوند اسلامی از عنوان مجلس، سکوت در برابر تغییر روز افتتاح مجلس از نیمه شعبان به 18 شعبان؛ سکوت در برابر اهانتهای تندروان به مقدسات صورت نگرفت نتیجهاش روی کارآمدن سکولارها و تندروهای دینستیز و دینگریز، برپایی سلطنتی استعماری و دینستیز بوده است.
اقدامات بهموقع و بیموقع در عصر مشروطیت، امروزه به درس عبرتی برای ما تبدیل شده است که چگونگی عبرتگیری از آن میتواند سرنوشت انقلاب اسلامی را تغییر دهد؛ از همین روست که امام راحلw درباره تکرار مشروطیت در نهضت اسلامی ایران هشدار دادند.
پینوشتها
1. ابو مخنف الازدى: مقتل الحسین، ص 85.
2. ر. ک: عبدالرحیم طالبوف نجارزاده تبریزی: مسالکالمحسنین، ص 94(با مقدمه باقر مؤمنی، [بیجا]، [بیتا]).
3. هما رضوانی: لوایح آقا شیخ فضلالله نوری، ص 44 تا 47؛ نیز ر.ک: همان، ص 58(تهران، تاریخ ایران، چاپ اول، 1362ش). محمد ترکمان: رسائل، اعلامیهها، مکتوبات .... و روزنامه شیخ فضل الله نوری، ج 1، ص163؛ و ص247- 245(تهران: مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، ]بى تا[. على ابوالحسنى (منذر): دیده بان بیدار، صص 17 و 18(تهران: نشر عبرت، چاپ اوّل، 1380ش). علی ابوالحسنی (منذر): اندیشه سبز زندگی سرخ، زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری، ص 115( تهران، نشر عبرت، 1380 ش. علی ابوالحسنی منذر: دردها و دغدغه های شیخ فضل الله نوری، آموزه، ش 5، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1383ش).
4. محمد ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج3، ص 506.
5. به نقلاز: محمد محمد ترکمان، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات...و روزنامه شیخ شهید فضلالله نوری، ج 2، ص 181 ـ 179.
6. نشریه صبح صادق، سال اول، نمره 48(20 ربیعالثانی 1325): نیز ر. ک: روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، سال اول، شماره 24، ص 3، (شنبه 4 جمادیالاولی ). محمد ترکمان، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات...و روزنامه شیخ شهید فضلالله نوری، ج1، ص 379 .
7. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 412-411(تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، فروردین 1340).
8. محمد ترکمان، مکتوبات، اعلامیهها،...و چند گزارش پیرامون نقش شیخ شهید فضلالله نوری در مشروطیت، ج2، ص 211- 210. میرزا هاشمخان محیط مافی، مقدمات مشروطه،ص365-364.
9. عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور؛ زندگانی آخوند خراسانی صاحب کفایه، صص179تا 183 و 226.
10. شیخفضلالله نوری، رساله حرمت مشروطه، مندرج در تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تألیف مهدی ملکزاده، کتاب چهارم، صص872، 873 و879.
11. روزنامه مجلس، س3، ش 140، 16 رجب 1328، ص2(تهران: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اوّل، 1376ش). ایرج افشار، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقیزاده، ص208- 207. . سید حسن تقی زاده، زندگی طوفانی، ص155(به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات محمدعلی علمی،[ بی تا]. نیز. ر.ک: محمدمهدی شریفکاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، ص 535. کتاب آبی، ج4، ص 890.
12. مجموعه گفتار(حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی)، به کوشش محسن دریابیگی،ص 175، مصاحبه با استاد واعظزاده خراسانی (تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1386ش). مجله حوزه، ش41، آذر و دی1369، صص 28-27 به نقل از: علی ابوالحسنی( منذر)، سیری در روابط و مناسبات آخوند خراسانی و شیخ فضلالله نوری؛ وحدت در اصول، تفاوت در روش» مندرج در: ضمیمه ایام. مرداد 1387 - شماره 39).
13. ابراهیم صفایى، ده نفر پیشتاز، ص136.
نویسنده: علی کوهنانی
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 32