سرویس سیاسی پایگاه 598؛ پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری 96 تحلیلهای زیادی در خصوص نتایج آن و دلایل پیروزی حسن روحانی صورت گرفت. یکی از مهمترین عواملی که درنتیجه انتخابات تأثیرگذار بود استفاده از تاکتیک رقیب هراسی توسط حسن روحانی و حامیان وی بود که در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به گستردهترین شکل ممکن دنبال شد. استفاده از تاکتیک رقیب هراسی توسط جناح اصلاحطلب مدتهاست که استفاده میشود که میتوان شروع آن را انتخابات سال 76 دانست. جایی که کاندیدای اصلاحات بحث دیوارکشی رقیب خود را مطرح کرد و چنین موضوعی در کمال ناباوری 20 سال بعد توسط همان افراد تکرار شد و بازهم نتیجه داد!
نسبت دادن صفاتی همچون دیوارکش، خشونتطلب، ضد هنر، ضد آزادی و ... به جناح انقلابی کشور محلی از اعراب نداشته و با واقعیات فاصله فراوانی دارد اما حال بایستی بررسی کرد که چرا چنین القابی میتواند در افکار بخشی از مردم و درنتیجه روی آنان تأثیر گذارد و بعد از این باید چه استراتژیهایی را در پیش گرفت که بتوان افکار جامعه را به سمتوسوی واقعی سوق داد.
به همین منظور با برخی از تحلیلگران سیاسی کشور به گفتوگو پرداختهایم که بهتدریج در سلسله مطالبی به نظر خوانندگان محترم میرسد. داریوش سجادی فعال سیاسی و رسانهای مقیم آمریکا، دومین فردی است که با او به صحبت نشستهایم.
598: جناب آقای سجادی بهعنوان سؤال اول، چرا موضوعات سخیف مانند دیوارکشی در پیادهروها باید بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران تأثیرگذار باشد؟! چرا نتیجه انتخابات را سیاستهای کلان اقتصادی و یا موضوعات ایدئولوژیک همانند چرایی ایستادن در برابر غرب و نگرشهای مختلف کاندیداها در این خصوص تعیین نمیکند؟!
از دو منظر میشود به پرسش شما پاسخ و نگاه کرد. یک منظر فلسفی قضیه است که آن بازگشت به مکتبی به نام اصالت لذت هست. در اصالت لذت شما زندگی میکنید بر اساس لذت طلبی و ملاک زندگی شما چنین موضوعی میشود. این نوع زندگی ازنظر اندیشهی دینی مذمت میشود و همان لذتجویی بدون محتوای غربی حاصل میشود. اگر از این منظر بخواهیم نگاه کنیم اینجور لذت طلبیها در تفکر دینی مذموم است ولی متأسفانه در یک بخش از قاریان اسلام سوءتعبیر شده است که هر نوع شادی طلبی را لذت ملاک قرار دادهاند درصورتیکه ماهیت شادی نهتنها در اسلام مذموم نیست بلکه بهنوعی میتوان گفت به آن سفارش هم شده است.
متأسفانه بعد از انقلاب یک قرائت خشک و متصلبی از دین توسط بخشی از قاریان دینی و بخشی از جناحبندی سیاسی (که عمدتاً به جناح محافظهکار منتسب شد) حاکم گردید که البته نمیشود گفت که بدون پیشزمینه هم بود.
شیدایی و نفرت در خلأ نمیپیچد بسترهایی هم باید باشد که این موضوع بیشتر بازگشت پیدا میکند به تضادی که در زمان جنگ بین خطوط مقدم جبهه با شهرهای تهران حاکم بود. همزمان که بچهها در جنگ ایثار طلبانِ و در فضای معنوی جبههها میجنگیدند، در دل تهران مناسبات لذت جویانِ دنیوی حاکم بود. جنگ که تمام میشود. بخشی از بچههای جنگ با همان اندیشه و محوریت پاک وقتی این تضادها را میدیدند، نمیتوانستند این تضادها را هضم کنند.
از طرفی دیگر راهحلی برای آن نداشتند و شروع به برخوردهای انسدادی و تند کردند، این برخوردهای تند شناسنامهای شد برای جناحی که به انقلابی اشتهار داشت یعنی جناح انقلابی با تضادهایی که بین معنویت جنگ و دنیاطلبیهایی که در شهر وجود داشت، برخورد کردند.
برای مثال در سخنرانی عبدالکریم سروش برخوردهایی تندی انجام شد که غلط بود و وقتی برخوردهای تند برچسب شد به نام یک جناح، ماندگار شد به شکلی که جناح مقابل سوءاستفاده کرد کما اینکه جناح چپ هم سابقه خشونت کمی نداشت و اول انقلاب چپها خیلی رادیکال برخورد میکردند ولی بهموقع سوئیچ کردند ولی جناح انقلابی سوئیچ نکردند یا اگر هم کردند خیلی با تأخیر زمانی این کار را میکند و به همین دلیل هم هست که به قول شما در انتخابات خرداد 76 جناح اصلاحطلب بهراحتی میتواند جبههی مقابل که آقای ناطق است را با مخوف سازی و اخافه گری هیولا نشان بدهد و دوقطبی دیو و دلبر بسازد و خودشان تبدیل به نماینده کامل و تمامیت جناح سفیدها و فرشتهها و طرف دیگر به جناح مخوفها منتسب شود و همین را ادامه دادند تا انتخابات اخیر که به قول شما آقای روحانی گفتند که این جناح قصد دیوارکشی دارند.
بدنه اجتماعی جامعه تحلیلگر سیاسی نیستند که به چه کسی رای بدهند، به مهتران جامعه نگاه میکنند. مردم وقتی میبینند بزرگان جامعه چنین حرفی میزنند و جناح مقابل هم اشتهار به حرکات تند و رادیکال دارد، باور میکند؛ بنابراین با یک مقدار عوامفریبی مقدار زیادی رای جابهجا می شه و خیلی هم طبیعی است.
اما جناح انقلابی هم بیتقصیر نیست. درست است که جناح مقابل با اخافه سالاری و ایجاد دوقطبی دیو و دلبر سوءاستفاده میکند اما بخش دیگر مربوط به این است علیرغم اینکه جناح انقلابی حرفهای خوبی برای گفتن دارد اما مارکتینگ و پکیجینگ آن افتضاح است؛ یعنی نمیتواند بازاریابی و بستهبندی شیک کند. این بستهبندی شیک کردن به این معنا نیست که شما اصول خود را زیر پا بگذاری، اتفاقاً، اگر قرار باشد اصول خود را به بهای مارکتینگ و بزک کردن کنار بگذاری غلط است. من یکی از انتقادهایی که به جناح اصلاحطلب دارم این است که محتوا را قربانی فرم کردند.
خرداد 76 یک بدآموزی داشت برای اصلاحطلبان به این معنی که گفتند میتوانند با موضعگیریهای ژلاتینی آرای خاکستری را جذب کنند و خیلی هم موفقیتآمیز بود ولی به بهای اینکه یک سری از اصول را زیر پا گذاشتند و حتی یک سری اصول را از دست دادند و این هم اصلاً درست نیست و انقلابیون اگر بخواهند همان راهی را بروند که اصلاحطلبان رفتند؛ نروند بهتر است!
اگر قرار است یکراه مشروع و سالم پیدا شود، اصول باید رعایت شود و با حفظ اصول شما مارکتینگ و پکیجیگ لازم دارید. میخواهم بگویم که اگر جناح اصولگرا مارکتینگ و پکیجینگ بلد نیست اصلاحطلبان متأسفانه حفظ اصول را بلد نیست و فقط به بهای روی یک سری اصول فروشی کرد و انتخابات را برد که هردوی این دو غلط است.
باید به یک پیوندی قرار بگیرد که ضمن حفظ اصول قابل دفاع و راههایی را بهکارگیرند که بتواند قشر جوان را جذب کند آنهم در فضایی که ماهواره و فضای مجازی دنیا را دارند میخورند. شما میبینید لایف استایل آمریکایی از طریق فضای مجازی و ماهوارهها یارگیری اصلی را انجام میدهد. مشکل اصلی مملکت هجوم فرهنگی غرب است که دارد با همین جذابیتهای بصری که منطبق با نیازهای مصرفی اسلامی است یارگیری میکند. اکنون میتوان گفت که فساد جنسی حرف اصلی در ایران است. به خاطر اون نگاه انسدادی که از همان اول وجود داشته که روابط جنسی را مذمت میکند و همین مذمت اندیشی روابط جنسی اتفاقاً ریشههای مسیحی و یهودی دارد.
کلیسای کاتولیک بود که با نگاه انسدادی به مسئله با این تلقی که مسیح چون ازدواج نکرد یا مریم چون باکره بچهدار شد پس رابطه جنسی مذموم است و اوج عبادت را ازدواج نکردن و رابطه جنسی نداشتن میدانند. اتفاقاً این غرب بود که ابتدا مسیرهای تندروی را طی کرد اما در حال حاضر در مسائل جنسی به افسار گسیختگی رسیده است. وقتی چنین تجربهای به وجود آمده است پس خیلی احمقانه است که بخواهیم دوباره آن را طی کنیم.
پس اینطور میتوان گفت که بخشی از پاسخ سؤال شما سیاسی است و جناحهای سیاسی سعی دارند با دوقطبی دیو و دلبر رای جمع کنند اما بخش اصلی قضیه هجوم فرهنگی غرب است که نمیتوان آن را ندیده گرفت. در اینجا کار سخت میشود یعنی شما باید طبق اصول دینی توصیهشده اقدام به یارگیری جوانان در رقابت با غربیها کنید.
598: برخی کارشناسان معتقد هستند که سطح دانش و بینش مردم نیز نزول پیداکرده است. دلیل این موضوع را چه میدانید؟
بگذارید برای پاسخ به این سؤال مثالی بزنم. من در دانشگاه هاروارد آمریکا تحصیلکردهام. دخترخانمی که در این دانشگاه کنار من مینشست با لباسی ساده و بدون آرایش در دانشگاه حضور پیدا میکرد. این موضوع به این معنا نبود که چنین فردی از تقوا برخوردار بود بلکه آخر هفته به کلوپهای شبانه میرفت و آرایش خود را انجام میداد و خود را تخلیه میکرد چون جایگاهها تعریفشده بود به این صورت که در دانشگاه درس میخواند و برای جلوه گری خود به دیسکو میرفت.
از این موضوع نمیخواهم نتیجه بگیرم که جمهوری اسلامی برای اصلاح شرایط باید کلوپ شبانه راه بیندازد ولی باید جایگاههایی را درست کند تا جوانی که شادی طلب است بر اساس معیارهای اسلامی خود را آنجا تخلیه کند و به شادی بپردازد. برای مثال جلوی کنسرت را نباید گرفت چراکه بر اساس مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود. این کنسرت وقتی در تهران مشروع است پس چرا نباید در مشهد مشروع باشد؟! همین تضادهاست که جامعه و مردم را دچار پارادوکس کرده است و بپرسیم که یعنی افکار مردم اندر سخیف شده است؟! بله!
ما افکار مردم را سخیف کردهایم چراکه جوان کسینجر نیست که تحلیل داشته باشد بلکه به اقتضای سن خود شادی طلب است و اگر این شادی طلبی را از او بگیرید افراطی میشود و برای همین است پیادهروهای شهرهای تهران مزون آرایششده و نمیدانند در دانشگاه درس بخواند یا جلوه گری کند. برای همین است خروجیهای دانشگاه ما سواد ندارند چراکه با توجه به انسدادهای ایجادشده از دانشگاه برای یادگیری استفاده نمیکنند و برای جلوه گری میآیند.
دانشگاه اولین مکانی است که جنس مخالف در یک محیط در برابر هم قرار میگیرند و باهم ارتباط برقرار میکنند و به مکانی برای جامعهپذیری تبدیلشده است. وقتی شما انسدادهای اجتماعی را بیشتر کنید، جنس مخالف و رابطه جنسی تبدیل به تابو میشود و درنتیجه آقاپسری که تا قبل از آن مادر و خواهر را بهعنوان جنس مخالف در خانه میدید حالا با یک لبخند عاشق میشود و سرانجام این عاشقی ازدواج است.
بعد از مدتی که باهم زندگی کردند تازه میفهمند چه قدر عیب داشته است و نتیجه آن میشود که روزبهروز بر آمار طلاق افزوده میشود. از طرفی دیگر روابط جنسی نامتعارف و ازدواجهای سفید پدید میآید که محصول پالایه گذاریهای نادرست و نا لازم است. من نمیگویم ولش کنید، اتفاقاً آمریکا ولش کرد و از طرف دیگر به لجن افتادند بلکه وقتی شما معیار و ملاک دارید میتوانید مدیریت کنید. کلیساهای کاتولیک به دنبال سرکوب نفس بود و لیبرالیسم فلسفی به دنبال رها کردن نفس بود اما اندیشه مذهبی به دنبال مدیریت نفس است. از طرفی دیگر جوان 18 ساله شرایط ازدواج ندارد و نمیتواند کنترل خانواده و زندگی را در دست بگیرد از طرفی دیگر نیاز جنسی دارد ولی نمیتواند آن را ارضا کند؛ حال باید این جوان چه کند؟!
در سال 73 ایران بودم و همین بحث کنسرت در آن زمان مطرح بود. یک کنسرتی کلاسیک قرار بود در دزفول برگزار شود و امامجمعه وقت دزفول اعتراض کردند و برگزار نشد. یک ماه بعد نیروی انتظامی گفتند که از یک باند زیرزمینی سیدیهای مستهجن گرفتهاند. خوب اینجا تقصیر جوان چیست؟ وقتی کنسرت قانونی را از او بگیری به زیرزمین و سراغ کارهای دیگر میرود و وقتی زیرزمین برود دیگر نمیتوانی آن را مدیریت کنی همانگونه که بخشی از مشکلات اجتماعی ایران پنهانی شده و دیده نمیشود.
598: مسئله دیگری که وجود دارد این است که به نظر میرسد تاکنون چهره صحیحی از جناح انقلابی در کف جامعه به نمایش داده نشده است. برای مثال در رقابتهای انتخاباتی گفته میشود این افراد ضد هنر، ضد موسیقی و یا دیوار کش هستند. ما برای نزدیک شدن به این جامعهای که شما ویژگیهای آن را ذکر کردید و نشان تصویر درست از یک فرد انقلابی چهکارهایی را باید انجام دهیم؟
رهبری انقلاب موضوع آتش به اختیاری را مطرح کردند که دقیقاً پاسخ همین سؤال است. برای مثال من چند روز قبل در جشن دکتر سلام بودم که خیلی فضای شاد و مفرحی بود که یکطرف خانمهای جوان و در سمتی دیگر آقایان جوان بودند و فضای شادی بود و مسائل نامتعارف رخ نداد.
به نظر من وقتی جوانان جناح ارزشی چنین مراسمهایی را در دست بگیرند و شادی مشروع را رقم بزنند میتواند آن دوقطبی سازی دیو و دلبر را از بین ببرد و جوان انقلابی را به شادی مشهور کند. وقتی شما در چنین فضایی وارد نشوید جناح مقابل آن را دست میگیرد.
در این جشن هیچ اتفاق خلاف شرعی رخ نداد و موزیک و سوت و شادی وجود داشت چنین جشنهایی در جناح مقابل هم است اما این کار را باید جوانان ارزشی انجام دهند و محوریت آن را بر عهده بگیرند تا فضا بشکند. دغدغه جامعه امروز ما این نیست که جوانان بخندند بلکه مشکل این است که فساد در جامعه بیداد میکند و دولت هم توجهی نمیکند و به حواشی میپردازد تا این فسادها در زیر این حواشی پوشانده شود.
البته باید توجه داشت که اوج عبودیت و ابتهاج روح توسل به خداست ولی این موضوع به این معنا نیست که شادیهای اجتماعی مذمت شود. عدهای با نماز شب به بهجت روحی میرسند اما همه که عارف نیستند. جوان میخواهد جوانی کند و در دین همبستر لازم برای این امر دیدهشده است اما متأسفانه عرفیات جامعه به ما ضربه زده است و نه دین.
عبدالکریم سروش برنامهای با موضوع مولویشناسی در اوایل انقلاب داشتند که البته پس از مدتی قطع شد. پس از این اتفاق ایشان به آقای خامنهای گله کردند و آقای خامنهای نیز به ایشان گفتند که اتفاقاً برنامه خوبی بود و بنده با امام در این خصوص صحبت میکنم. سپس نقل شد که امام هم با این برنامه مخالفتی نداشتهاند اما وقتی از شهر مشهد هشدار آمد، خود امام هم دستور دادند که جلوی این برنامه گرفته شود.
متأسفانه روحانیت سنتی مشهد از پیش از انقلاب بر روی برخی مسائل برخورد تندی دارد. ما بیشتر با عرفیات مشکلداریم تا دین. دین شیعه اتفاقاً بسیار ریلکس است. این برخورد بر اساس فقه شیعه صورت نمیگیرد و بر اساس عرفی که بهغلط حاکم شده است رفتار میکنند. حضرت امام خمینی در اتاقش مثنوی میخواند و وقتی طلبهای وارد میشد آن را پنهان میکرد. از ایشان پرسیدند که چرا پنهان میکنید که پاسخ دادند نامحرم حضور دارد؛ یعنی امام هم از مولوی خوانی در حوزه پروا داشت به دلیل فضای بسته عرفی و نه فقهی.
متأسفانه با این فضاسازیها و سختگیریهای عرفی، باعث میشویم که دشمن یارگیری کند. آمریکا در کل دنیا با استفاده از لایف استایل آمریکا در حال یارگیری است. در حال حاضر به دلیل وجود ماهوارهها یک جوان ایرانی با یک جوان آمریکایی به یک اندازه زیر بمباران هالیوود قرار دارند. ما از طرفی آمدهایم فضا را بستهایم و از طرفی جوان زیر بمباران مسائل جنسی قرار دارد و درنهایت نتیجه خوبی نخواهد داشت.
یکی دیگر از دلایل به وجود آمدن چنین فضایی در جامعه به شکستهای سیاسی جناح اصلاحطلب برمیگردد. تجربه نشان داده است که هر شکستی در ابعاد بزرگ یک افسردگی سیاسی میآورد و در ادامه منجر به لاابالیگری میشود. بخش عمدهای از الواطیهای افسارگسیخته محصول شکستی بود که در سال 88 برای این جریان به وجود آمد.
برای نمونه هنگامی که مرتضی پاشایی فوت کرد بنده دیدم که تشییع جنازه باشکوهی برگزار شد. این در حالی است که از نظر من صدای چندان فوقالعادهای نداشت و اشعار وی هم غمگین بود. پس از نابودی فتنه 88، این جریان دچار حزن و افسردگی شد. همانگونه که پس از شکست کودتای 28 مرداد تمام آثار هنری به سمت آثار غمگین و حزنآلود رفت. حال آن شکست را با لاابالیگری، ازدواج سفید و ... جبران میکنند تا آن شکست را فراموش کنند. پس این بخشی از رفتار لاابالیگری افراطی برای جبران شکست سال 88 است و همانطور که در گذشته هم گفته بودم فتنه 88 از جنگ برای ایران بدتر بود شکاف اجتماعی در جامعه ایجاد کرد. شکافی که هنوز ترمیم نشده و شاید هیچوقت ترمیم نشود.
598: اما ما مشاهده کردیم همین مردم در سال 84 برخلاف تبلیغات صورت گرفته به فردی رای دادند که خواهان عدالتخواهی و مهرورزی بود. چه شد که معیارها تغییر کرد و دوباره برای رای جمع مردن مسئله دیوارکشی مطرح شد که تا حدودی هم موفق بود؟!
در سال 84 اصولگرایان نان حماقت اصلاحطلبان را خوردند که با چند کاندیدا وارد شدند و اصلاحطلبان باعث پیروزی اصولگرایان شد وگرنه مبانی معرفتی اصولگرایان در سال 84 تفاوتی با سال 92 نداشت. بهعلاوه اینکه آقای احمدینژاد از بستر گفتمان عدالتطلبی بلند شد و سیبزمینی هم در برابر هاشمی قرار میگرفت پیروز میشد چراکه مردم از تکنوکراسی خسته شده بودند. آقای هاشمی نماد اشرافی گری در نظام بود.
598: آیا در حال حاضر اهمیت عدالتطلبی برای مردم از دیوارکشی کمتر شده است؟
گفتمان عدالتطلبی هنوز برای مردم مهم است و جواب میدهد اما این اصولگرایان بلد نیستند در این زمینه ایفای نقش کنند. از طرفی آمریکا با ایجاد مشکل اقتصادی و ایجاد تحریم راه را برای جناح اصلاحطلب باز کرد و بر معیشت بدنه اجتماعی جامعه فشار وارد نمود. این قشر که معیشت آنان مورد حمله قرارگرفته است تحلیلگر اجتماعی نیست که انتخاب خود را با بررسی و تحقیق انجام دهد. مشاهده میکند که جناح حاکم نتوانسته وضع آنان را بهبود بخشد و آنها را مقصر میداند ولی نمیداند که آمریکا برای جبران شکست فتنه 88 و مدیریت انتخابات آینده چنین تحریمهایی را اعمال کرد که اتفاقاً موفق هم شد و با ایجاد بحران معیشت از طریق تحریمها توانست جریان انتخابات را به نفع اصلاحطلبان تغییر دهد. از طرفی اصلاحطلبان نیز توانستند در فتنه 88 جامعه جهانی را علیه ایران متحد کنند که نتیجه آن تحریمهای سخت اقتصادی بود.
البته این جناح به دنبال حضور هاشمی در رأس قوه مجریه بودند که رد صلاحیت شد و حسن روحانی وارد رقابت شد ولی بههیچوجه در حد و اندازههای هاشمی نبوده و نیست و به همین خاطر نتوانست منویات آمریکاییها را تأمین کند.
آمریکا برجام را به پراگماتیسمها هدیه دادند تا رادیکالها در انزوا قرار گیرند اما حسن روحانی نتوانست چنین کاری را انجام دهد درحالیکه هاشمی توانایی انجام این کار را داشت و در ادامه پس از فوت هاشمی، حسن روحانی تنها شد به همین دلیل معتقدم وی عنصر سبکوزنی است.
پس میتوان گفت که بحران معیشت ایجادشده توسط آمریکا توانست باعث پیروزی جناح پراگماتیسم در انتخابات 92 شود و همچنین برجام در انتخابات سال 96 بازهم پیروزی را تقدیم این جناح کرد. بنده اعتقادی به اصلاحطلب و اعتدالگرا ندارم بلکه آن را جناح پراگماتیسم میدانم چراکه از همان اوایل انقلاب دولتهاشمی رفسنجانی موردعلاقه آمریکاییها بود و آنان توانستند با رانت تحریمهای فلجکننده دوباره به قدرت برسند.
دولت تمام تمرکز خود را روزی برجام گذاشت اما اگر آمریکاییها میخواستند کاری برای ما در برجام انجام دهند در برجام های 2 و 3 انجام میدادند یعنی میگفتند ابتدا سر مسائل خاورمیانه، اسرائیل، حقوق بشر، موشکی و ... با ما توافق کن تا آنوقت کاری انجام دهیم و متأسفانه دولت یا در حال فریب دادن خود است یا در حال عوامفریبی و به همین دلیل اقتصاد مملکت فلج روی زمین افتاده است.
مگر آقای روحانی در سال 92 به آقای حداد عادل نگفت که باید سرمایهگذار خارجی وارد شود و راه آن تعامل با غرب است و چون اروپا آمریکا را کدخدای خود میداند عمل نمیکند. پس به چه دلیل آقای ظریف میگوید اگر آمریکا از برجام برود با اروپا ادامه میدهیم! حرف اول چه بود پس؟! این نشان میدهد که هیچ دیدگاه استراتژیک و برنامهای وجود ندارد و تنها فکر این افراد این است که آمریکا شیفته جناح پراگماتیسم است درصورتیکه اگر آمریکا به این افراد امتیاز میدهد به این دلیل است که موجودیت ایران را زیر سؤال ببرد؛ مانند همان اشتباهی که مصدق کرد و تصور داشت که آمریکاییها طرفدارش هستند اما درنهایت توسط همان آمریکاییها کنار زده شد.
آقای روحانی با برجام تمام شد کما اینکه برجام هم تمام شد و 4 سال آینده دوران بطالت آقای روحانی است. آمریکا دنبال شخصی بود مثل آقای رفسنجانی که بتواند انقلاب را مهار کند ولی آقای روحانی نه در آن حد است و نه اینکه ادعایی دارد و نمیتواند.
4 سال آینده از سوی ترامپ و آمریکا با ایران هراسی روبهرو هستیم تا بتواند تسهیلات خود را بفروشد کما اینکه با عربستان چنین کاری انجام داد.
در حوزه اقتصاد و مسائل معیشتی نیز وضعیت خوبی مشاهده نمیشود. رهبر معظم بارها درباره اقتصاد مقاومتی نکاتی گفتهاند اما دولت اهمیتی به این مسئله نمیدهد و تمام قوا و نیروی خود را روی برجام گذاشته و در زمین غرب دارد بازی میکند، درصورتیکه از اول هم غرب قرار نبوده چیزی را عملی کند و خلأ دولت در این زمینه را سپاه پر میکند.
598: به قول شما 4 سال آینده دوران بطالت است و بعید است این دولت برای مردم کاری انجام دهد. آیا امکان دارد که دوباره با پیش کشیدن بحثهایی همچون دیوارکشی و دوقطبی دیو و دلبر به فکر رایآوری باشند؟
قطعاً این اتفاق خواهد افتاد؛ اما باید برای عدالتخواهی جناح انقلابی شاخصهای در 4 سال آینده پیدا شود. البته باید بکگراندی که از این جناح در ذهن جامعه درستشده است را اصلاح کرد و هر فردی که قرار است در 1400 کاندید شود باید این خلأها را پر کند.
برای مثال در موضوع کنسرتها، اگر جناح انقلابی خود متولی برگزاری کنسرتها شود و کنسرتهای سالم برگزار کند دیگر جناح مقابل نمیتواند بگوید که شما دیوار کش یا ضد شادی هستید.
598: نقش صداوسیما را در رشد و یا تنزل سطح فکر جامعه به چه میزان میدانید؟
من زیاد برنامه نگاه نمیکنم ولی اکثر برنامهها بدون سناریو است که فقط مجری بدون هیچ برنامهای جلو دوربین قرار می گرد و هر چیزی در زبونش آمد، میگوید و هیچ مطالعهای پشت برنامههای صداوسیما نیست. حرف شما درست است خیلی میتواند در ارتقا و یا تنزل سطح فکر جامعه مؤثر باشد. این اتفاق به این دلیل است که تحت مرعوبیت جناح مقابل قرارگرفته است و میخواهد با هر روشی مردم را سرگرم کند یا بخنداند درصورتیکه لایف استایل ارائهشده توسط صداوسیما تفاوتی با لایف استایل آمریکایی تفاوتی نمیکند. سریالهای ترکیهای بهشدت در حال تصویر لایف استایل آمریکایی است و سریال های ایرانی هم همان لایف استایل را تصویر میکند البته با ادبیاتی متفاوت!
از طرفی ما انگار در یک مجمعالجزایر زندگی میکنیم! از دل این جامعه با این سطح فکر یک محسن حججی بیرون میآید که ایران را متحول میکند و سوی دیگر جامعه نیز افرادی وجود دارند که غرق در بطالت و لذتهای دنیوی هستند. با این شرایط یک گسلی به وجود آمده است که اگر مانند سال 88 فعال شود هزینههای بالایی را به وجود میآورد. این گسل باید جایی حل شود که برای حل شدن آن باید یک شادی ملی به وجود آید و عبوس و یا شاد بودن از انحصار یک جناح خارج شود.
اگر این گسل به وجود آمده فعال شود خساراتی بهمراتب سنگینتر از سال 88 به کشور وارد میشود چراکه در فتنه 88 جامعه متوسط با مسئله دغدغه اجتماعی حضور داشتند اما الآن طبقه فقیر که درد معیشت دارد در حال له شدن است و اگر روزی این افراد که تا به امروز پشتیبان انقلاب بودند، خسته شوند و به خیابانها بیایند جمعکردن آنها سخت میشود.
شخصی در سال 88 به من گفت نیستی تهران ببینی خون جلوی چشم جوانان را گرفته است. من گفتم نخیر خون نیست؛ اسپرم و ماتوزوئید است! نیازهای این جوانها به بالاترین حد خود رسیده بود و برای تخلیه آنهمه به چگوآرا تبدیلشده بودند! اینها سیاست نمیدانستند! میرحسین موسوی قهرمان نسل ما بود و اصلاً نمیدانستند او چه کسی است و به دنبال دغدغههای اجتماعی خود بودند که از آن استفاده کردند.
من 23 خرداد 88 و قبل از هر اتفاقی به موسوی گفتم که مردم را به خیابان نکشان؛ جامعه ایران روی گسل نفرت نشستهاند و اگر این گسل فعال شود، جمعکردن آن کار تو نیست که درنهایت هم گوش نکرد و آن اتفاقات صورت پذیرفت. وقتی به جوان قدرت تخلیه مشروع آدرنالین را ندهید از دیوار سیاست بالا میرن و چگوارا میشوند. ما داریم چوب کمکاری مسئولان را میخوریم که نتیجه آن یارگیری آمریکاییها میشود.
در حال حاضر هم که علاوه بر مسائل قبل، موضوع معیشت و نبود عدالت اجتماعی هم اضافهشده است و باعث شدیدتر شدن این گسل شده است که بسیار خطرناک است. نکته جالب این است که دولت هم با بیاهمیت بودن به اقتصاد این گسل تشدید میکند و از آن استقبال میکند!
دولت با بیاهمیت بودن به بحران اقتصاد سعی دارد تا رهبری را بازهم تحتفشار قرار دهد تا مقدمات مذاکرات با آمریکا در خصوص سایر موضوعات را فراهم کند و دوباره موجسواری کند اما نمیداند که چه خوشرقصی صدام و جه بدمستی قذافی برابر آمریکا درنهایت سرنوشت بدی را برایشان رقم زد.
هاشمی هم معتقد بود که ما با آمریکا کنار میآییم و نمیدانست آمریکا از شما زرنگتر است.
598: یکی از کارهایی که جناح انقلابی میتواند برای رفع مشکلات مردم انجام دهد راهاندازی جمعیتهای خیریه کوچک با محوریت مساجد برای حل مشکلات مردم است. موضوعی که نمونه آن را در خارج از کشور مشاهده میکنیم. به نظر شما چنین کاری مثمر ثمر خواهد بود؟
بله! اکنون در تمام دنیا NGO ها تقویت میشوند و در حال کوچک کردن دولتها هستند. در آمریکا حرکتهای داوطلبانه بسیار فعال است اما متأسفانه در ایرآنهمه نشستهاند تا دولت کاری کند. این حرکتها هم باعث همگرایی اجتماعی میشود و از طرفی به دولت هم کمک میشود.
باید این کارها توسط جناح انقلابی انجام شود تا جناح مقابل نتواند با استفاده از تشکلهایی مانند تشکل امام علی (ع) که در پشت پرده اهدافی را دنبال میکند اقدام به یارگیری کند. ولی متأسفانه انقلابیون و اصولگرایان روی رانت قدرت قرار دارند اما رانت قدرت از طریق رد صلاحیت دیگر پاسخ نمیدهد.
مثلاً در انتخابات سال 94 مجلس شورای اسلامی، عدهای رد صلاحیت شدند اما عدهای وارد مجلس شدند که برای موگرینی بالبال میزدند و آن آبروریزی راه میافتد. پس درنهایت نیروهای ضعیف خود را از پالایه شورای نگهبان رد میکنند و درنتیجه چنین مجلس ضعیفی تشکیل میشود و یک ستاره در آن وجود ندارد همانطور که دولت ندارد و شورای شهر تهران هم به چنین وضعی گرفتار شد.
598: پس به نظر شما وقتی بخشی از حکومت در اختیار بهاصطلاح اصولگرایان قرار دارد مردم در انتخاب خود به سراغ جناح مقابل میروند.
بله؛ وقتی شورای نگهبان، صداوسیما و قوه قضائیه انتصابی هست آقایان خیالشان راحت است و وقتی پای رای گیری وسط میآید مردم به شما به دلیل ذهنیتی که دارند رای نمیدهند و به فردی ناشناس رای میدهند که درنهایت فردی مانند دختر صفدر حسینی به وجود میآید که باید از سفره انقلاب سهم خود را بردارند.
واقعاً مصیبت است که علی مطهری ستاره مجلس شده است. ما در مجلس یکم فخرالدین حجازی داشتیم که با اقتدارش یک تنه ایران را میلرزاند.
598: متأسفانه یکی دیگر سنگرهای نظام که بهنوعی کارایی لازم را ندارد، تریبونهای نماز جمعه هستند. ما در اوایل انقلاب مشاهده میکردیم که نماز جمعه با شور و حال خاصی در بین مردم برگزار میگردید. به نظر میرسد فاصله زیادی میان نماز جمعههای دهه 60 با نماز جمعههای دهه 90 مشاهده میشود. شما علت آن را در چه میبینید؟
من هفته گذشته در ایران به یک سخنرانی در مسجد دعوت شدم که خیلی از من تجلیل اما از این استقبال خوشم نیامد چراکه در گذشته مسجد برای روحانیون بود. حال چه کردهایم که منِ از آمریکا برگشته به مسجد بیایم و از من استقبال شود.
زمانی مسجد برای روحانیون بود اما الآن شرایط اینگونه شده است. مقصر خود روحانیون هستند چراکه زمانی پناهگاه این مردم تلقی میشدند و حرف اول را میزدند اما الآن این موضوعات کمرنگ شده است. متأسفانه ادبیات امامجمعه، ادبیات روز نیست و یا اگر حرفی میزند با دغدغه روز مردم ارتباطی ندارد نتیجه میشود که تنها پیرمردان از روی عادت به نماز جمعه میروند و جوانان استقبالی نمیکنند.
نماز جمعههای اوایل انقلاب تا انتهای جنگ بسیار شلوغ بود و هاشمی رفسنجانی زمانی الگوی ما در حوزه عدالت اجتماعی بود! درنتیجه باعث میشود که سردار سلیمانی از روحانیون بیشتر طرفدار دارد اما چون روحانیت خود را آپدیت نکرده، ایزوله شده است و دلیل این آپدیت نکردن هم بهرهمندی از رانت قدرت است.
شهید مطهری به روحانیت سنی منتقد بودند که از طریق حکومت تأمین میشوند و مردمسالار نیستند اما روحانیت شیعه مردمسالار هستند. متأسفانه این آفت حالا دامن ما را هم گرفته است و رانت قدرت باعث فساد روحانیت شده است.
ادبیات روحانیت باید اصلاح شود تا جوانان جذب شوند. در مراسم دکتر سلام بنده حجتالاسلام قاسمیان را دیدم و از ایشان خوشم آمد و متوجه شدم که حوزهی برای تربیت طلاب جدید راه انداخته است موضوعی که بهشدت موردنیاز است و باید برای مخاطب جذابیت بصری ایجاد کرد به همین دلیل است که چون صداوسیما فشل است خیلی راحت از BBC میبازد.
من چند سال پیش در آمریکا شبکهای زدم و خودم هم مجری بود و توانستیم با 6 تا کارکنان تمام ضدانقلابهای خارج نشین را ایزوله کنیم چون بازی رسانه را بلد بودیم. من خودم مجری بودم در آمریکا با شش نفر کادر و تونستم جمعوجور و کنترل کنم همه اون جکوجانورها را. من سال 88 از آمریکا زنگ زدم به آقای سلیمی نمین و گفتم اگر مسئولین از شبکه ما حمایت میکردند و تعطیل نمیشد میتوانستیم فتنه را کنترل کنیم. ما میتوانیم اپوزسیون را به شبکه خودمان بهعنوان یک شبکه مستقل دعوت کنیم تا در دام BBC نیفتند و همچنین میتوانیم آنها را کنترل کنیم.
598: ما حتی هنوز نتوانستهایم حضور در سوریه، عراق و جبهههای مقاومت را بهطور کامل برای مردم روشن کنیم که این موضوع هم کمکاریهای نهادها و افراد مختلف را نشان میدهد.
به نظر من وقتی آقای روحانی که در رأس قدرت قرار دارد و نمیآید به جوان بگوید که مرز استراتژیک ما در سوریه و لبنان است نتیجه این میشود که شعار نه غزه نه لبنان سر داده شود یا عدهای به اهمیت حضور ایران در سوریه پی نبرند. وقتی تاجزاده چنین حرفی میزند دیگر نباید از جوان 18 ساله توقعی داشت.
اصلاً ما به این افراد میگوییم شما یکعمر گوش دنیا را با شعر سعدی پاره کردید که «بنیآدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش زیک پیکرند» پس به شعر خودتون پایبند باشید!
وقتی روحانیت ما در رانت قدرت حضور دارد این بحثها را بهدرستی و با بستهبندی زیبا تبیین نمیکند درنتیجه طرف مقابل با بستهبندی زیبا با شعارهای عوامفریبانه جوانان را جذب میکند. شاید هم حوزه علمیه توانسته است که روحانیتی مؤثر تربیت کند اما وقتی آن فرد میبیند میتواند بر اساس لباسش در ساختار قدرت قرار بگیرد دغدغه چنین مسائلی را ندارد.
598: نقش رسانههایی همچون صداوسیما هم میتواند تأثیرگذار باشد.
قطعاً؛ در جهان سوم تفنگ و قلم حرف اول را میزند. در ایران صداوسیما رسانه
ملی هست و وقتی فشل عمل میکند ملت فشل میشود. صداوسیما خیلی شل وا داده که مردم
به سمت شبکههای ماهواره جذبشدهاند وگرنه آنها انسانهای خاصی نیستند. من با 4
تا مقاله چون آزادی عمل دارم توانستم BBC را حلاجی کردم.
صداوسیما هم میتواند این کار را انجام دهد جناب ولی رانت قدرت و پول و.... وجود
دارد و نتیجه میشود که کارکنان صداوسیما همه کارمند باشند و ژورنالیست نیستند.
* گفتگو از: احسان اشرفی