خيلي از ماها به دنبال انجام عمليات و ماموريت موفق هستيم. غافل از اينكه گاهي ماموريت ناموفق است كه كارساز است؟!. حركت آفرين و انرژي بخش است و چراغ راه ديگران مي شود. در داستان اصحاب كهف كه حديث آن بر فراز ني توسط سر بريده حجت خدا در مسير كوفه و شام بيان مي شود، ماموريت آنها به اتمام نمي رسد، در ميانه راه خوابشان مي برد و كار خاصي انجام نمي دهند. ولي از نظر قرآن ماموريت انجام شده است. اگرچه ابعاد آن با حركات بعدي كه در جبهه حق اتفاق مي افتد، متفاوت است.
مثلا در داستان كربلا. در داستان كربلا ماموريت عباس ابن علي (ع) ناموفق بود. او رفت كه براي كودكان آب بياورد، ولي ماموريت ناتمام ماند. مشك تير خورده آب يك طرف افتاد و دستان از بدن جدا شده در طرف ديگر، و تير به چشم عباس فرو رفته نيز..... ماموريت ناموفق ماند، ولي براي هميشه تاريخ كام آزادگان عالم را سيراب كرد. او كه فرمانده سپاه حسين (ع) بود، نه در ميدان جنگ، بلكه در يك اقدام تداركاتي به شهادت رسيد؟!
در حالي كه به وجود او بيش از هر زمان در دفاع از حرم آل پيامبر (ص) نياز بود؟! او فرمانده شجاع لشكر حسين ابن علي (ع) بود، ولي قبل از اينكه اقتضائات راهبردي و نظامي ميدان را در نظر بگيرد، او سربازي در ركاب حسين (ع) است. او كاري را انجام مي دهد كه مولايش امر نمايد. نه كاري را كه عقل نظامي و راهبردي به او حكم مي كند؟! او محاسبه گر نيست كه مثلا اگر در ميدان بمانم، معادلات نظامي اينگونه تغيير مي نمايد و اگر بروم آب بياورم....... او نگاهش به نگاه ولي امر است. شايد اگر در نگاه اول به حركت لو رفته غواصان عمل كننده نگاه كنيم برايمان اين سئوال مطرح مي شود كه: چرا از رفتن آنها جلوگيري نكردند؟ چرا خود را به امواج خروشان اروند سپردند؟ چرا مانند ما نمادند تا در اين دنيا از اين متاع قليل بهره بيشتري كسب نمايند؟
حالا كه همچون پرستوهاي مهاجر به لانه برگشته اند، فلسفه آن زير آب رفتن و با دست بسته شهيد شدن را بهتر درك مي كنيم. آمدند كه به ما بگويند، ما با دستان بسته از شرافت و شئون شما دفاع كرديم، مبادا شما با دستان باز از شرافت و شئون خود بگذريذ؟! مبادا دشمن از شما بخواهد ورقي را امضاء كنيد كه راه و ما و شما را از هم جدا نشان دهد.
هشدار كه باغ شوره زاران نشود اين خانه مكان لاشخواران نشود
ميراث گرانبار شهيدان هشدار بازيچه خيل بي تباران نشود