ما و چند نفر از دوستان طلبه هم معمولاً در این موارد كار گروه فشار را میكردیم و دنبال فرصت میگشتیم. من شخصاً با حاج آقا روح الله كمالوند لرستانی آشنایی داشتم و در مواقعی كه ایشان از خرم آباد به قم میآمد، در برخورد در صحن یا اماكن عمومی سلام و احوالپرسی میكردیم.
ایشان از دوستان امام خمینی و مردی وارسته، مستقل، روشنفكر و در عین حال مورد احترام حكومت بود و گاهی وساطتهایی هم به نفع روحانیت با دولت انجام میداد.
من ایشان را در صحن مطهر دیدم و طبق مرسوم پرسیدم كه اگر به اصطلاح «جلوس» دارند (یعنی ساعتی را در منزل برای دیدن دوستان از ایشان قرار دادهاند)، ما هم به دیدن ایشان برویم. معلوم شد كه جلوس ایشان در منزل آقای طاهری خرمآبادی است و قرار است آقای شریعتمداری هم به دیدن ایشان بیاید. خبر مطلوبی بود. خبر را به چند تن از دوستان دادیم و بنده و آقای اخوی و مرحوم حیدری نهاوندی و شاید بعضی دیگر زودتر به منزل ایشان رفتیم.
هوا سرد بود و كرسی گذاشته بودند. ما سه چهار نفر مثل ملائكهی موكل با آرایش نظامی در چهار گوشهی اتاق نزدیك كرسی نشستیم. چیزی نگذشت آقای داماد آمدند. آیتالله آقا سیدمحمد داماد (داماد مرحوم حائری مؤسس حوزهی قم) از مدرسین فاضل و خوشنام حوزه اگرچه پیشرو مبارزات نبود، ولی قلباً و عملاً با امام خمینی و نهضت همراهی داشت و ما هم به ایشان ارادت داشتیم.
با كمی فاصله مقدمهی مختصری دربارهی نهضت و غربت امام خمینی و قصور برخی علما گفتم. دوستان هم چیزی گفتند. آقای داماد آنجا نشان داد كه به خوبی اوضاع را درك میكند و دل پردردی از آقای شریعتمداری دارد و با احساسات و قدری عصبانیت در پردهی اشاره، به آقای شریعتمدار حمله كرد. ما خیلی از موافقت و آمادگی ایشان خوشحال شدیم.
در این ضمن، خود آقای شریعتمداری وارد شد و طبعاً صحبت قطع شد، ولی از قیافهی آقای داماد میشد فهمید كه چقدر از مهمان جدید ناراحت است. بعد از تعارفات مرسوم و تأملی چند، باز مطلب خودمان را به صورتی دیگر برای آقای شریعتمداری مطرح كردیم و دوستان هم از چهار طرف تقریباً حمله میكردند.
آقای شریعتمداری كه متوجه موضوع بود و ما را میشناخت، با خونسردی مطالبی گفت كه نه جواب ما بود و نه ردّ مطالب ما، بلكه بدون ورود به متن، در حاشیهی موضوع چیزهایی گفت و ما هم موضوع را به وقت دیگری موكول كردیم. جلسه تمام شد، ولی عكسالعمل آقای داماد خود یك نكتهی تاریخی بود كه هنوز آن را فراموش نكردهام.
منبع: خاطرات آیت الله محمد خامنه ای، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 191