به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایران ورزشی، مهرداد کفشگری یکی از خوبهای پرسپولیس در مسجدسلیمان بود و خیلی دوید. هر چند دوندگیها و جنگندگیهای کفشگری و برخی بازیکنان پرسپولیس بعد از تساوی تلخ در مسجدسلیمان خیلی زود فراموش شده اما آنهایی که به دقت بازی تیم محبوبشان را تماشا کردند متوجه شدند، تغییرات میانه میدان سرخها در عربستان چندان نگرانکننده نیست.
کفشگری درباره اتفاقات حاشیهای بازی پنجشنبه حرفهای جالبی میزند و میگوید بیشتر از اینکه از مساوی ناراحت باشد از مصدومیت وحشتناک گابریل ناراحت است.
* از بازی عجیب مسجدسلیمان بگو و مساوی دقیقه 94.
- ما باید خیلی راحت میبردیم. متاسفانه وقتی یک-2 جلو بودیم چند موقعیت را گل نکردیم. البته واقعا از جو ورزشگاه میترسیدیم. فکر میکنم اگر دوتا گل دیگر میزدیم بازی نیمهتمام میماند. از همه سوی ورزشگاه سنگ میآمد اندازه یک آجر. ما امنیت نداشتیم چون هر لحظه ممکن بود یکی از سنگها به بازیکنانمان بخورد. با اینحال تا دقیقه 70 بازی را خوب کنترل کردیم و مسلط بودیم اما بعد از آن آنها احساسی حمله کردند و ما هم بیدلیل عقب رفتیم. به نظرم باید در آن دقایق از تجربهمان استفاده میکردیم اما باهوش نبودیم و نتوانستیم از ضدحملههایمان استفاده کنیم. بالاخره توپ هم نفهم است و میافتد جلوی پای یکی. آنها با حملات احساسی توپ را بلند میریختند روی دروازه ما. طبیعی است که این شرایط خطرناک است و اتفاقی که نباید بیفتد افتاد و اگر آن بازیکن صد بار دیگر هم ضربه بزند توپ آنطوری نمیرود توی دروازه.
* در لحظات آخر بازی میتوانست 3- یک به نفع شما بشود اما در کمال تعجب گل دوم را خوردید.
- ما خودمان اشتباه کردیم. وقتی آنها 10 نفره بودند باید مدام پاس میدادیم اما در جابهجاییها کمی بیتفاوتی وجود داشت. باید خیلی باتجربهتر توپ را حفظ میکردیم. خیلی کارها میتوانستیم بکنیم اما مقابل تیم 10 نفره بیدلیل عقب کشیدیم.
* در پایان نیمه اول هادی نوروزی به فغانی اعتراض میکرد؛ ظاهرا به گل اول نفت اعتراض داشتید.
- آنطرف زمین آنقدر سنگ میزدند بابک حاتمی جمع شده بود سمت محسن بنگر. بنده خدا ترسیده بود. خود من هم خیلی ترسیده بودم. هادی هم به این مساله اعتراض میکرد و آنها هم از همان منطقه که سنگ میزدند توپ را جلو آوردند و گل شد.
* در دقایق ابتدایی هم گابریل را به شکل خیلی بدی زدند که مصدوم شد.
- گابریل از وقتی آمده سیستم حمله ما را عوض کرده. من خودم دیروز از مصدومیت او بیشتر از مساوی کردنمان ناراحت بودم.
* جالب است. این حرف را کسی میزند که با آمدن گابریل جا برای بازی کردنش تنگ شده.
- من اصلا در این وادی نیستم. از وقتی گابریل آمده ترکیب وسط زمینمان خیلی خوب شده و او مکمل خوبی برای نوراللهی و نوری است. کلا ترکیب هافبک میانیمان خیلی خوب جا افتاده بود. ما در بازی با النصر گابریل را نداریم که خیلی به دردمان میخورد. او کاشتهها را هم خیلی خوب میزند. بدترین اتفاق سفر مسجدسلیمان مصدومیت گابریل بود. من خیلی ناراحتم چون اگر در عربستان نتیجه بگیریم سند صعودمان را تا حدودی امضا میکنیم. امیدوارم او زودتر عمل کند و برگردد. شاید برخی بگویند او جای من را تنگ کرده اما من راضیام چون گابریل بازیکن خوبی است و کیفیت تیم ما را بالا برده. او اینجا غریب هم هست و وقتی دیشب در فرودگاه با چشم بسته دیدمش حالم بد شد. به بازیکن نفت هم گفتم این چه وضع بازی کردن است. نمیدانم با چه شدتی به سر او ضربه زده که استخوان به آن محکمی رفته بود داخل. آدم وقتی میدید فشارش میافتاد.
* ظاهرا به عملکرد فغانی هم اعتراض دارید هر چند در آن صحنههای حساس که نفتیها اعتقاد به پنالتی داشتند او پنالتی نگرفت.
- بله، فغانی در آن دو سه صحنه مشکوک باتجربه عمل کرد. شاید اگر بیتجربه بود تحت تاثیر جو قرار میگرفت اما نمیدانم چرا در صحنههای عجیب و غریب کنار زمین بازی را قطع نمیکرد. ما واقعا امنیت نداشتیم و میترسیدیم. هیچ جای دنیا این جو وجود ندارد. پیام میگفت احتمالا این سنگها را دو سه نفری پرتاب میکنند چون زور یک نفر نمیرسد تکی پرتابشان کند. من خودم بالای 4-3 کیلو سنگ از داخل زمین جمع کردم. میخواستم سنگها را به ناظر بازی بدهم اما بازیکنانشان میگفتند نکن چون محروم میشویم. من هم دلم میسوخت و میانداختم کنار زمین اما این اتفاقات را ناظر بازی و داور میدیدند و بازی را قطع نمیکردند. مگر میشود این صحنهها را دید و واکنشی نشان نداد؟ جان بازیکنان در خطر بود. متاسفانه تحت هیچ شرایطی بازی قطع نمیشد. در یک صحنه زیر پای امید عالیشاه نارنجک زدند، امید داشت سکته میکرد. خدا رحم کرد نبردیم چون اگر میبردیم حتما 3-2 نفرمان را گروگان میگرفتند. به خدا در طول بازی 15-10 درصد فکرمان به این مشغول بود که سنگ توی سرمان نخورد.
* اما مساوی تلخی بود، تلختر از شکست.
- بله، خودمان هم مقصریم. من که خیلی عصبی بودم. این همه دویدم و خسته بودم. فقط گفتم میبریم، عیبی ندارد. میخواستم اینقدر بدوم تا بمیرم اما ببریم اما خستگی توی تنم ماند. ما چوب بیتجربگیمان را خوردیم. باید باهوشتر و باتجربهتر بازی میکردیم. دقیقه 92 گل نزدیم تا دقیقه 94 گل بخوریم.