به گزارش 598، امیر محبیان در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: فرصت ها در
عرصه سياست بسيار گذرا تر از زندگي روزمره هستند؛زيرا عوامل بسياري بر
کوتاهي عمر آن تاثير مي گذارد.دهه ها روابط پرچالش ميان ايران و قدرتي مهار
ناپذير و متجاوز به نام ايالات متحده که سرسلسله قدرت هاي غربي به شمار مي
رود؛در روزهاي اخير به نقاط حساس و مهمي رسيده است.نقطه اي که مي تواند در
صورت فهم درست آن به نقطه عطفي تبديل شود.
اما کدامين عوامل باعث رسيدن به نوعي از توازن که شرط هر مذاکره متعادلي است؛شده است؟
1.مقاومت
و عزم ملي- مقاومت ملت ايران در برابر فشارها ي سياسي؛ اقتصادي(تحريم ها) و
رواني عملا به رقباي ايران فهماند که فاکتور مهم و تاثير گذاري بنام ايران
از معادلات منطقه و جهان حذف شدني نيست.
2.وحدت و کارآيي فرماندهي-
عبور ايران از تله هاي داخلي چون وقايع سال 88 و حاکميت دو گانه که در
برابرش نهاده شده بود تا وحدت فرماندهي آن را در شرايط حساس زير سئوال
برد؛قدرت مديريت رهبري ايران را نشان داد.
3.پيام انتخاب احمدي
نژاد- ارسال سيگنال ايران به غرب دردوران احمدي نژاد نشان از آن داشت که در
صورت ادامه فشارها ايران تا چه حد مي تواند پيش بيني ناپذير بوده وايران
قادر است در حيات خلوت آمريکا نيز حضور موثر داشته و موضع تهاجمي اتخاذ
نمايد.
4.پيام انتخاب روحاني- ارسال اين علامت از سوي ايران که قدرت
انعطاف نظام سياسي و دموکراتيک ايران قادر است امکان تفاهم بر پايه مدل
برد-برد را فراهم آورد.
5. نقش ايران در مديريت امت اسلامي- از بيست
سال پيش جهان تغييرات مهمي را در حوزه راهبردي شاهد بوده است ؛ ورود
فاکتور اسلام به معادلات جهاني قابل مشاهده است .تلاش غرب براي کنترل يا
انحراف اين فاکتور به نتايج مخربي انجاميده است.اين فاکتور بر اساس واقعيت
هاي اجتماعي و سياسي روزبه روز قويتر خواهد شد و دخالت آمريکا و غرب فقط آن
را راديکالتر خواهد کرد.هدف نهضت اسلامي تعامل مثبت با ساير ملل و
تمدن
هاست؛به شرطي که غرب از تلاش براي مقابله يا زشت سازي چهره آن دست بردارد.
غرب در صورت خروج از پيله غرور در مي يابد ؛ ايران اسلامي موتور محرکه امت
اسلامي بوده و نيز تاثيري کليدي در
جهت گيري هاي تعاملي و خردمندانه آن
دارد.آلترناتيو ايران در اين زمينه جريانات سلفي و ارتجاعي هستند.مقابله
با ايران يعني مقابله با تعامل و ترجيح چالش کور.
6.بازي شناسي
ايران- البته ترديدي نيست که عامل سوريه وبازي خردمندانه ايران در موضوع
حمله آمريکا به عراق و افغانستان نيز نشان داد که چينش مهره ها و تنظيم
بازي ازسوي ايران به گونه اي انجام گرفت که نيروي نابود کننده ارتش آمريکا
در خدمت اهداف استرتژيک ايران قرار گرفت.بنابراين عوامل قهرآميز لزوما به
ضرر ايران عمل نخواهد کرد.
مجموع عوامل آشکار فوق و عوامل پنهان
ديگر غرب و بويژه آمريکا را در مسيري قرار داده است که در صورت درايت از
فرصت چرخش از راهبرد تنازعي به راهبرد تعاملي بهره گيرند.اما اين فرصت
داراي محدوديت هاي خاص خود است:
1.محدوديت زماني:از شش ماه ديگر حرکت سياسي براي انتخابات مجلس عملا کليد مي خورد و موفقيت يا عدم موفقيت روحاني در سياست ها
من
جمله گره گشايي در روابط خارجي به موضوع چالش ها تبديل خواهد شد.بعيد نيست
در صورت عدم گشايش گره ها تا آن زمان فرصت از ميان رفته و حتي گره ها محکم
تر گردد.
2.امکان تغيير شرايط: شرايط منطقه اي و داخلي (موقعيت
روحاني) در وضعيت سيال قرار دارد؛نقطه مذاکره پذير که تلاقي منافع را اقتضا
کرده است با ورود عاملي کوچک از تعادل خارج شده و طرفين ديگر شرايط را به
نفع خود نخواهند ديد.
***
تاريخ، سياستمداران را لزوما بدليل
گفته ها يا اقداماتشان قضاوت نخواهد کرد بلکه ناگفته ها و ناکرده هايشان
نيز معيار قضاوت قرار مي گيرد.بايد منتظر بود و ديد آيا سياستمداران کنوني
جهان قادرند بار تنش را از دوش ملل بردارند يا خير؟