کد خبر: ۱۶۰۳۵
زمان انتشار: ۱۰:۵۰     ۲۸ تير ۱۳۹۰
برخی از فرماندهان سپاه شک کردند که آیا امام قطعنامه را پذیرفتند یا به اسم ایشان این مسئله تمام می شود. عکس العمل افراد آگاه به وضعیت جنگ رضایت بخش بود؛ بعضی ها هم که فکر می کردند باید به کربلا برسند، ناراضی بودند!
 
به گزارش البرز نیوز، صلحي را كه ما مي‌خواستيم دور از صلحي بيان كردند كه مانند زمان‌هاي سابق، دولت‌ها با هم صلح مي‌كردند...؛ دولت‌ها باهم صلح مي‌كردند؛ در عين حالي كه صلح مي‌كردند، باطن‌شان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند كه بچاپند همه را.
ما از روز اول كه به ما هجوم شده است، به دفاع برخواستيم، يك افرادي در مملكت ما زمامدار بودند كه فقط صلح خواستند. لكن نه صلح صدامي را؛ صلح انساني را، صلح الهي را. اينها مي‌خواستند كه وقتي با يك كشوري صلح كنند، همانطوري كه با اهالي آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت و آن كشور هم برادر باشند. لكن با كي ما برادر باشيم؟ با كسي كه آن هم در هجومش و آن همه جناياتش مي‌گويد من صلح طلبم؟!

پذيرش قطعنامه 598 براي خيلي از جوانان نسل‌ امروز و شايد حتي كساني كه در دوران دفاع مقدس حضور داشتند، معمايي است كه خيلي از افراد به دنبال آن هستند.

پس از حمله رژيم بعث عراق به ايران، نخستين راهبردي كه از سوي حضرت امام (ره) و مسئولين نظام مطرح شد، دفاع همه‌جانبه و متوقف كردن ماشين جنگي ارتش عراق بود كه اين راهبرد از آغاز رسمي جنگ در 31 شهريور 1359 تا بسيج عمومي بود و در آن مقطع هيچ كس صحبتي از آزاد كردن سرزمين‌هاي اشغالي نمي‌كرد.

راهبرد دوم در دوران دفاع مقدس، راهبرد دفع تجاوز و آزاد‌سازي سرزمين‌هاي اشغال شده بود؛ اين راهبرد از زمان آمادگي نيروهاي مسلح تا آزاد‌سازي خرمشهر از سوي مسئولين كشور اعلام شد؛ در واقع دفع تجاوز، كسب آمادگي نيروهاي مسلح، اجراي عمليات تا پايان دفاع مقدس دومين راهبرد بود كه باز هم تا عمليات بيت‌المقدس صحبت و راهبرد بعدي مطرح نشده بود.

راهبرد دوم پس از آزادسازي خرمشهر و سرزمين‌هاي اشغال شده توسط عراق بود كه در آن شرايط ما براي پايان دادن به جنگ، خروج متجاوز از سرزمين‌هاي اشغال شده، تعيين متجاوز، تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت نسبت به كشور تجاوز شده را مطرح كرديم. از سويي ديگر شرايط عراق براي پايان دادن جنگ، لغو قرارداد 1975، در اختيار گرفتن جزاير سه‌گانه ايران، دادن خودمختاري به خوزستان و در اختيار گرفتن رودخانه اروند بود؛ لذا عدم پذيرش شرايط به حق ايران از سوي سازمان‌هاي بين‌المللي منجر به ادامه جنگ شد.

راهبرد سوم، تعقيب متجاوز تا رسيدن به صلح شرافتمندانه بود؛ اين راهبرد از عمليات «رمضان» تا «والفجر10» ادامه داشت؛ در اين فاصله دنيا هم تئوري خود را شكست و انحراف انقلاب و پيروزي ارتش بعث عراق دانست و از سويي جنگ بدون برنده را مطرح كرد. استكبار جهاني در ادامه حمايت‌‌ها از عراق، به هواپيماي ايرباس در خليج‌فارس حمله كرد كه پيامي براي ما داشت؛ مضمون اين كار بر اين بود كه به هر وسيله‌اي مانع شكست عراق و پيروزي ايران مي‌شويم؛ از سويي ديگر بمباران حلبچه صورت گرفت كه كار نظامي نبود بلكه پيامي به ملت ايران بود كه ما حتي با بمباران شيميايي، مانع از موفقيت و پيروزي شما خواهيم شد و در ادامه به اشغال سرزمين‌هاي ما كه پس گرفته بوديم، پرداخت.

هدف اصلي استكبار جهاني و عراق، نابودي جمهوري اسلامي ايران بود؛ بنابراين با تدابير امام خميني (ره) و مسئولان نظام، راهبرد چهارم شكل گرفت كه در اين راهبرد قطعنامه 598 با هدف حفظ جمهوري اسلامي ايران پذيرفته شد؛ پذيرش قطعنامه در راهبرد چهارم معنا پيدا كرد و پيروزي‌هاي ارزشمندي را به همراه داشت. پذيرش قطعنامه و پايان دفاع مقدس نه تنها براي امام (ره)‌، بلكه براي رزمندگان نيز جام زهر بود.

فارس، در سالروز پذيرش قطعنامه 598 بخشي از ناگفته‌هاي پذيرش قطعنامه را كه توسط فرماندهان جنگ همچون محسن رفيق‌دوست وزير وقت سپاه، علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني، سردار كوثري فرمانده سابق لشكر 27 حضرت رسول(ص) و سردار اسدي در نرم‌افزار «نيمه خاموش» روايت شده است، منتشر مي‌كند؛ كه به همان ترتيبي كه در نرم‌افزار نقل شده، بدون دخل و تصرف در اختيار مخاطبان قرار مي‌دهد.

* تمام توان دولت در خدمت جنگ نبود

«محسن رفيق‌دوست» وزير وقت سپاه: آقاي هاشمي رفسنجاني چند ماه قبل از پذيرش قطعنامه 598 به من گفت «همه مي‌دانند يكي از كساني كه باعث ادامه دفاع مقدس است، تويي؛ از طرفي دولت شعار جنگ مي‌دهد اما در جنگ حضور ندارد؛ بار جنگ هم روي دوش ماست؛ من مي‌خواهم بار جنگ را روي دوش دولت بگذارم بنابراين تو برو در وزارتخانه بنشين» اين حركتي بود كه منجر به پذيرش قطعنامه شد. آقاي هاشمي در آن زمان آقاي ميرحسين موسوي را به عنوان رئيس ستاد و بهزاد نبوي را به عنوان مسئول پشتيباني انتخاب كرد.
تمام توان دولت در خدمت جنگ نبود؛ حتي بنده به عنوان وزير سپاه در زمان جنگ براي حمل گندم از بنادر به سيلوهاي كشور، كاميون اعزام كردم؛ يعني توان نظامي بايد بعضي مواقع در خدمت دولت قرار مي‌گرفت.
وقتي در جلسه هيئت دولت اعلام كردم به جاي اينكه 2 ميليارد و 800 ميليون دلار ارز به من بدهيد، مي‌خواهم مهمات تهيه كنم تا عمليات انجام دهيم، تصميم گرفتم با 350 ميليون دلار همان مهمات را در داخل بسازم. آقاي بهزاد نبوي در يك يادداشتي نوشت «خدايا لااقل در هيئت دولت شعور را جايگزين شعار بفرما» و آن را به من داد؛ به او گفتم اسمت را زير آن بنويس كه الان هم كاغذ را دارم؛ ما به زور دولت را داخل كارهاي جنگ مي‌كشيديم.

*‌ كم‌تر از 10 درصد صنعت كشور در خدمت جنگ بود

«محسن رضايي» فرمانده كل سپاه: در 8 سال دفاع مقدس از 100 ميليارد دلار، 22 ميليارد دلار خرج جنگ كرديم. كمتر از 10 درصد صنعت كشور در جنگ بود و نيروي انساني هم همين‌طور.

* اينهايي كه مي‌گويند كشور وارد جنگ نشد، حرف بي‌خود مي‌زنند

«هاشمي رفسنجاني» فرمانده عالي جنگ: ما اگر مي‌خواستيم بجنگيم داخل كشور نان و روغن و وسايل زندگي مردم و چيزهاي بخور و نمير نياز داشتيم، بحث تجمل در زندگي نبود از سوزن تا تانك بايد وارد مي‌كرديم. حتي به مردم در كوپن‌ها ملحفه، قاشق و چنگال مي‌داديم. نخ بخيه هم نبود و كار به جايي رسيده بود كه يك نخ بخيه را مي‌كشيدند و دو يا 3 بار مي‌شستند از آن استفاده مي‌كردند. خيلي وضع امكانات كشور ضعيف بود. آنهايي كه مي‌گفتند همه را به جنگ بدهيد معنايش اين بود كه مردم از قحطي بميرند. بنابراين اينهايي كه مي‌گويند كشور وارد جنگ نشد، انصافاً بي‌انصافي مي‌كنند و حرف بي‌خود مي‌زنند. هر چه ماشين‌آلات بود در جنگ بود.

«سردار كوثري» فرمانده سپاه حضرت رسول (ص): ما دوست نداشتيم جنگي صورت بگيرد و روحيات بچه‌ها جنگي نبود و آنها براساس تكليف و وظيفه در صحنه دفاع مقدس آمده بودند. قطعنامه 598 نوشته و بررسي شده بود اما به صورت اطمينان‌بخش نبود؛ خسارت‌ها را چه كسي بايد مي‌داد و چه تضميني بود كه به ما حمله نكنند كه پس از پذيرش قطعنامه 598 عراقي‌ها و منافقان حمله كردند.

* اكراه امام به خاطر اين بود كه قطعنامه حقوق كامل ما را استيفا نمي‌كرد

«محمدجواد لاريجاني» معاون وقت وزارت امور خارجه: اكراه امام به خاطر اين بود كه قطعنامه حقوق كامل ما را استيفا نمي‌كرد. ما مورد تجاوز بوديم؛ انتظار بود خود قطعنامه متجاوز را اعلام كند، غرامت‌هاي جنگ را بگويد، كشور عراق را محكوم كند و صدام را از امكانات بين‌المللي محروم كند؛ اين حداقل انتظار ما از قطعنامه بود. اكراه امام به خاطر اين بود كه اين سند علي‌رغم اينكه براي عراق دستاوردي به آن معنا نداشت و براي ايران يك محمل معقول در شرايط بين‌المللي بود اما به هيچ‌وجه كافي نبود.

* موسوي گفت: يك دلار هم نمي‌توانم به جنگ كمك كنم!

«سردار كوثري»: آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان جانشين فرمانده كل قوا به دولت گفته بود چه كمكي مي‌تواني بكني؟ آقاي موسوي پاسخ داده بود «يك دلار هم نمي‌توانم به جنگ كمك كنم».

«رفيق‌دوست»: آقاي هاشمي در جلسه صحبت مي‌كرد كه بالاخره با اين حركاتي كه انجام مي‌دهيم، كي مي‌توانيم صدام را ساقط كنيم و به بغداد برسيم؛ فشار ايشان به فرماندهان سپاه و ارتش مبني بر اينكه براي تمام كردن جنگ چه نيازهايي داريد، منجر بدان شد تا فرمانده سپاه آن نياز را ارائه دهد.

«سردار كوثري»: فرمانده سپاه دو تا 3 صفحه ليست كرده بود كه جنگ را تمام كنم كه برآوردش 3.5 ميليارد دلار شده بود.

«هاشمي رفسنجاني»: بعد از مشاهده واقعه حلبچه، متوجه شديم عراق به تسليحات خطرناكي مسلح شده است، آن سلاح در شهر عراقي‌ها به كار رفت، فكر شد اگر همين‌طور پيش برويم ممكن است اين سلاح‌ها را در شهرهاي همدان، تبريز ‌و حتي تهران به كار برده شود كه در اين صورت فاجعه بود؛ نقطه مقابلش هم اين بود كه ما نمي‌توانستيم مقابله به مثل كنيم. ما در موشك مقابله به مثل مي‌كرديم؛ اما ما اين‌گونه سلاحي كه مردم را قتل‌عام مي‌كند را نمي‌توانستيم به كار ببريم. اين مهم‌ترين عنصر بود كه بن بستي را ايجاد كرده بود. مجموعه موارد بحث شد و امام پذيرفتند و فرمودند «برويد افراد مؤثر و بسيج كننده را توجيه كنيد.»

«محسن رفيق‌دوست»: يك روز صبح از دفتر مقام معظم رهبري كه آن زمان رئيس جمهور بودند، زنگ زدند كه جلسه‌اي در دفتر ايشان راجع به پذيرش قطعنامه است.

* بعضي‌ها كه فكر مي‌كردند بايد به كربلا برسند، از پذيرش قطعنامه ناراضي بودند

«هاشمي رفسنجاني»: نامه امام قرائت شد. در همان جلسه خيلي‌ها خوشحال شدند چون شرايط را مي‌ديدند، برخي نيز گريه مي‌كردند. عكس‌العمل‌ها در سطح افراد آگاه به وضعيت جنگ رضايت‌بخش بود؛ بعضي‌ها هم كه فكر مي‌كردند بايد به كربلا برسند، ناراضي بودند. سياست رواني جنگ همين است كه بايد دشمن فكر كند ما تا آخر جنگ ايستاده‌ايم، اين اظهارات نادرستي نبود كه حماسه آفريدن از سوي امام صادر مي‌شد اينها را امام مي‌گفتند و هم تكرار مي‌كردند. وقتي به نقطه‌اي رسيديم كه بايد جنگ را تمام كنيم امام و ما جنگ را به موقع تمام كرديم و لطف خداوند بود كه به موقع جنگ را ختم كرديم.

* بچه‌هايي كه از بمب شيميايي نمي‌ترسيدند جلوي يكديگر گريه مي‌كردند

«سردار كوثري»: با پذيرش قطعنامه بچه‌هاي جنگ اكثريت به اتفاق، علني گريه مي‌كردند. بچه‌هايي كه از بمب شيميايي و تانك نمي‌ترسيدند در روز روشن جلوي يكديگر گريه مي‌كردند.

«سردار اسدي»: در مقر نشسته بودم؛ زير زميني بود و ما در آنجا راديو نداشتيم به مسئول مخابرات گفتم راديو ماشين را روشن كن و صداي راديو را بلند كن در ماشين را هم باز كن تا صدا بيايد پايين. او سرش را از دريچه زيرزمين داخل آورد و گفت «امام قطعنامه 598 را پذيرفتند».

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها