سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - تصور رایج در مورد شهید آوینی این است که ایشان صرفاً به یک سری مباحث نظری غیرکاربردی در سینما پرداخته اند، نظیر اینکه آیا ذات سینما با اسلام سازگار است و یا غربی است و شیطانی است و... و برای امروز ما حرفی ندارند. از سویی ناقدین و تحلیلگران مذهبی ما، ادامه دهنده راه شهید آوینی محسوب می گردند. مسعود فراستی در گفتگو با پایگاه 598 نشان داده است که هر دو فرض بالا در مورد ایشان اشتباه است و نه تنها فهم و مباحثی که ایشان طرح کرده اند، کاربردی و مشکلاتی است که ما هنوز هم درمورد سینما آنها را نفهمیده ایم، بلکه اکثر ناقدین مذهبی، مسیری متفاوت از ایشان را در پیش گرفته اند.
فراستی معتقد است مرتضی آوینی مهمترین تئوریسین فرهنگی بعد از انقلاب تا امروز است و در بحث سینما، تنها فرد بعد از انقلاب است که نظرِ نظری جدی دارد و نه آقای مدد پور و نه دیگران، بحث جدی ندارند.
او در چرایی این ادعا می افزاید: اولاً مرتضی بیماری امروز ما، یعنی اینکه سینما باید جذاب باشد را می فهمد و این هنوز مشکل ماست. اینکه سینما باید مخاطب داشته باشد و مخاطب را جذب کند که من اینطور فرموله اش می کنم که «هنر در سینما از پس سرگرمی می آید». این جمله معروف هیچکاک است و مرتضی هم این جمله را می فهمد؛ سرگرمی را می فهمد و رابطه اش با هنر را هم می فهم و این مسئله بسیار مهمی است و تا به امروز هیچ کس، یعنی تمام مدعیان نظریه های مختلف درباره سینما بعد از انقلاب، این را نمی فهمند.
نویسنده کتاب «هیچکاک، همیشه استاد» معقتد است: در مورد لزوم وجود سرگرمی در سینما و هنر، بحث جدی صورت نگرفته است و حرفهای مطرح شده بشدت پیش پا افتاده و غلط است. بحث جذابیت تکیه اش به بحث فرم و محتوا می رسد که به جرأت می گویم نه اکثریت، بلکه همه این بحث را نمی فهمند و آنهایی که می آیند و تایید می کنند که فرم هست و فرم است که محتوا می دهد، باز هم محتوا را به شکل های مختلف ارجح تر از فرم می دانند و باز هم رابطه فرم و محتوا را نمی فهمند. مرتضی این را می فهمد.
وی می افزاید: اخیرا یکی از تئوریسین های به اصطلاح فرهنگی، آوینی را جزو محتوا زدگان می گذارد و طالب زاده و شاه حسینی را ناقدین محتوایی می داند. در صورتی که در مورد طالب زاده و شاه حسینی درست است، ولی مرتضی ابداً نیست و این نکته مهم دوم در مرتضی است که یک بحث صرفاً فقط نظری نیست و بشدت نگاه عملی دارد؛ یعنی ما هرچه قدر که بخواهیم مفاهیم جدی ملی و اسلامی را بخواهیم در سینما وارد کنیم و این بحث را نفهمیم، راه به جایی نخواهیم برد و این را مرتضی می فهمد و در چند مقاله این موضوع را مورد بحث قرار داده.
فراستی در ادامه توضیح می دهد که شهید آوینی لغت فرم را به کار نمی برد و از لغت «تکنیک» استفاده می کند و در بسیاری از موارد مقصدش از تکنیک، فرم است و خیلی جاها هم به خود تکنیک اشاره می کند که به نظر من تکنیک و فرم با هم فرق می کند.
مؤلف کتاب «لذت نقد» می افزاید: نکته بعدی در نظریه های آوینی که تا امروز هم کار می کند، این است که سینما ظرف و مظروف نیست که ما هرچه دوست داشتیم به راحتی درآن بریزیم و این نکته ای است که متاسفانه همه مسئولین و نظریه پردازان مسلمان ما بعد از انقلاب در آن مشکل دارند و فکر می کنند که سینما ظرف است که مظروفش هم قبلاً غربی بوده و الان ما آن را اسلامی می کنیم. مرتضی می گوید نه، به این صورت سینما اسلامی نمی شود. می گوید که سینما ظرف نیست، هنر است و هنر ظرف نیست و حتی راه است که این هم از نکاتی است که همچنان درگیر آنیم.
فراستی می گوید: مرتضی سینمای جشنواره ای را می زند و باز این بحث اش درست است و امروزی. او رابطه سینمای ملی و جهانی را می فهمند و از مقامات بگیرید تا صاحب نظران فرهنگی، همه در این موضوع مشکل دارند و در بحث سینمای جهانی نگاه نادقیق و غلطی را دارند. هم من و هم مرتضی همان موقع صریحاً نوشتیم که ما سینمای جهانی نداریم، مگر از ملی گذر کند. شرط جهانی داشتن، ملی شدن و ملی بودن است و اگر سینمای ما مسائل ملی ، نگاه ملی و فرم ملی پیدا نکند، اصلا جهانی نمی شود. فیلم هایی که ما از آنها دفاع می کنیم و در دنیا نیز جایزه می گیرد، اینها سینمای جهانی نیست و جوائز ما هم جایزه های جهانی نیست و شخصی است. حتی مخالفان سینمای جشنواره ای نیز تا امروز این مسئله را نمی فهمند و سید مرتضی به خوبی این مسئله را فهمیده است. این هم مسأله امروز است؛ از بحث اسکار بگیرید تا استرداد و حرف های که همه می زنند که ما می خواهیم سینمایمان را ا سطح ملی دربیاوریم و جهانی کنیم و...
همرزم فرهنگی شهید آوینی معتقد است در بحث سینمای در جنگ که حرف اصلی سید مرتضی است و این که چرا سینمای جنگ سینمای اصلی ملی ما است، بازهم سید مرتضی فرموله است و درست سخن می گوید و رابطه این جنگ و فرم با چگونگی میزان ملی بود و آسمانی بودن آن را به خوبی درک می کند و من فکر می کنم که اکثریت دوستان این را نمی فهمند.
اینکه «کلید آسمان در زمین است» و به نظرم سید مرتضی هم همین نگاه را دارد. ما در سینما از زمین به آسمان می رسیم نه از آسمان به آسمان؛ ما وقتی زمین را که جایگاه ظهور ما است به درستی بفهمیم، آسمان را هم درک می کنیم و آن دنیا مجزا از آن این دنیا، ابداً اسلامی و هنری نیست و این از چیزهایی است که مرتضی به دقت می فهمد. وقتی درمورد «شهری در آسمان» حرف می زند، خرمشهر را خیلی خیلی عالی بیان می کند و رابطه زمین و آسمان را در بحث جنگ خرمشهر زیبا، درست و عمیق می گوید.
مؤلف «میراث فورد» می افزاید: وقتی که سید مرتضی از اهمیت ویژه مهاجر و هور در آتش بحث می کند، توضیح می دهد که چگونه جنگ ما تبدیل شده به سینما. در مستند های جنگی اش نظریه پردازی می کند، اگرچه به نظر من مباحث مرتضی در جاهایی سخت می شود و در برخی از جاها روشن نیست این که ما چگونه می توانیم ظرف واقعیت شویم و این که سینمای اشراقی را که سید مرتضی می گوید که چگونه فیلم بردار باید دوربین بخشی از بدنش بشود و خودش را رها کند و آماده پذیرفتن حقیقت شود و از واقعیت به حقیقت برسد. من فکر می کنم که این بحث اولاً فقط مختص سینمای مستند است نه سینمای حرفه ای و بیشتر از 10 الی 20 درصد آن تئوریزه نشده است و نیاز به کار دارد.