منافق حاضر است دم از خدا و اطاعت از او بزند، اما حاضر نیست بر اطاعت از ولی امر تکیه کند. و تاریخ پر از مواضع منافقان در راستای تضعیف ولایت است. در زمان پیامبر منافقان به این نتیجه رسیده بودند که آیات قرآن را می توان به گونه ای تفسیر و تأویل کرد که با سیاست و خواسته هایشان جور درآید، اما کنار آمدن با بسیاری از سخنان پیامبر بسیار دشوارتر است، از این رو بر آن شدند که بین امر خدا و امر پیامبر فرق بگذارند و چنین فرهنگی ایجاد کنند که امر خدا مقدس و تخلف ناپذیر است، اما امر پیامبر درخود نقد و بررسی است!
کم کم این سؤال، کاملا جا افتاده بود و بسیاری از مهاجرین و انصار، هنگامی که با یکی از اوامر پیامبر که بر خلاف میلشان بود مواجه می شدند، رک و پوست کنده از پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پرسیدند که این حکم شما است یا خدا؟! و جالب است که گاهی پیامبر عمدا حکم را به خود نسبت می داد و می فرمود: نخیر حکم من است!
در جریان جنگ خندق چون قبایل متعددی با هم متحد شده بودند، پیغمبر نخست خواست قبیله غطفان را از جمع لشکریان جدا کند. بدانها پیام داد یک سوم محصول مدینه از آن شما به شرطی که با قریش همکاری نکنید. انصار مدینه از پیغمبر پرسیدند: این مصالحه وحی آسمانی است؟ فرمود: نه. گفتند: در این صورت ما تن به چنین شکستی نمی دهیم. آن روزها که خدا ما را به دین اسلام هدایت نکرده بود، به خواری تن در نمی دادیم، امروز که خدا به سبب تو ما را رستگار ساخته چگونه ممکن است خود را زبون سازیم. در نتیجه آن مصالحه انجام نشد.[1]
و این همان حقیقتی است که قرآن از آن پرده گشوده و فرمود: (وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودا؛ و هر گاه به آنها گفته شود به سوی آن چه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر آیید، منافقان را خواهی دید که به سختی [دیگران] را از تو باز میدارند.) [نساء: 61]
در این آیه نیز روشن است که منافق ضرورت چندانی برای دشمنی با امر خدا احساس نمی کند، اما آن چه کفر و نفاق او را آشکار می سازد، نوع برخورد او با اوامر و ارشادات رهبر جامعه اسلامی است.
امروز که ولی امر، ولی فقیه است، همان روحیه نفاق و همان مرض به گونه دیگری جلوه کرده است. این بار جریان نفاق نیاز نمیبیند بین امر خدا و امر انسان فرق بگذارد، بلکه همین برایش بس است که بین امر معصوم و غیر معصوم جدایی اندازد و بگوید: تنها امر معصوم است که بی چون و چرا باید اطاعت کرد، اما امر ولی غیر معصوم نیاز به نقد و بررسی دارد!
تازگیها هم ورژن جدیدی از این سخنان شر برانگیز به بازار آمده است که خود اوامر ولی فقیه را به مولوی و ارشادی تقسیم میکند. تا هر گاه رهبری امری بر خلاف میل حضرات صادر کرد، معاونت تشخیص ماهیت اوامر رهبر، جلسه ای برگذار کند و امر صادره را ارشادی بداند. و پر روشن و بسی آشکار است که سراسر این حرف و حدیثها برای این بود و هست که درب مخالفت با اوامر رهبر جامعه ی اسلامی کاملا مسدود نشود و نیم باز بماند.