به گزارش 598، کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
نقش رژيم سعودي در قتل عام شيعيان اندونزي
يك
روزنامه چاپ اندونزي از فشار شديد عليه شيعيان در اين كشور خبر داد و
وهابيت سعودي را پشت پرده ماجرا دانست آسيا تايمز در گزارشي نوشت: اقليت
شيعه در اندونزي آماج حملات سنگيني قرار دارد. شيعيان اندونزي اعم از مرد،
زن و كودك مورد حمله واقع مي شوند، به مدارس آنها آسيب وارد مي شود،
روستاهايشان سوزانده مي شود و بسياري هم به قتل مي رسند. قدر مسلم اين است
كه وهابيت تحت حمايت مالي عربستان در پس تمامي اين حملات قرار دارد.
«نائله
زكيه» از اساتيد دبيرستان دخترانه در شهر «بانگيل» واقع در شرق جاوه با
اظهار نگراني در زمينه امنيت دانش آموزان خود، مي گويد. مسجد وابسته به
وهابيون در نزديكي محل كارم، دو بار در هفته برنامه اي براي منحرف جلوه
دادن آموزه هاي شيعي و اعلام مباح بودن ريختن خون شيعيان برگزار مي كند و
اين برنامه ها را به طور مستقيم از بلندگوهاي خود پخش مي كند.
آسيا
تايمز مي نويسد: برخي از افراد متأثر از اين تبليغات شيعيان را كافر مي
دانند و مي گويند تا زماني كه از مذهب خود برنگردند، خشونت عليه آنها هم
متوقف نخواهد شد. اين محافل در دسامبر 2011، 300 شيعه را از خانه هايشان در
روستاي «نانگ كرنانگ» در جزيره مادورا بيرون راندند و يك مدرسه و عبادتگاه
آنها را ويران كردند و مقامات محلي نيز طبق عرف معمول، از مهاجمان
جانبداري كردند. در همان زمان «تاج الملوك» از رهبران محلي شيعيان برغم
اعتراض هاي مكرر نهادهاي بين المللي حقوق بشر، به اتهام كفرگويي به دو سال
زندان محكوم شد.
اين گزارش حاكي است: در 26 اوت 2012 نيز حدود 30 شيعه
هنگام عزيمت از روستاي نانگ كرنانگ با يورش افراد مسلح به شمشير و قمه
روبرو شدند كه در اين حمله دو تن حين دفاع از زنان و كودكان كشته شدند.
مهاجمان تعدادي از كودكان شيعه را از والدين آنها جدا كردند و ربودند.
به
نوشته آسيا تايمز، ارعاب عليه شيعيان در جزيره مادورا به حدي است كه در
حال حاضر آنها از فاش كردن مذهب خود ابا دارند و بسياري نيز اين منطقه را
ترك كرده اند.
دولت اندونزي به جاي تلاش براي برقراري عدالت، بيشتر به
رضايت مهاجمان اهميت مي دهد. سخنان «سوريادارما علي» وزير امور ديني
اندونزي جاي هيچ ترديدي در زمينه هواداري اش از مهاجمان باقي نگذاشته است.
اين مقام اندونزيايي گفت: «بهترين راه براي جلوگيري از خشونت ورزي، تغيير
مذهب شيعيان است.»
گروهي از آوارگان شيعه اي كه در اردوگاه «سامپانگ»
اسكان داده شده و گرفتار نوميدي، گرسنگي و شرايط دشوار بودند، ماه نوامبر
فرستاده اي را به پارلمان اندونزي اعزام كردند و ضمن طرح مشكلات خود
خواستار بازگشت به زادگاهش شدند. اما فرستاده شيعيان با موجي از اهانت و
ناسزا از سوي نمايندگان پارلمان روبرو شد.
ايران مي داند چه مي خواهد و چگونه به اهداف خود برسد
يك
روزنامه سعودي چاپ لندن در گزارشي تصريح كرد: در چالش با آمريكا و
اسرائيل، زمان به نفع ايران پيش مي رود و غرب سرانجام به ايران هسته اي تن
خواهد داد.
روزنامه الحيات در گزارش خود با اشاره به روند طولاني
مذاكرات ايران و غرب مي نويسد: در اين روند پيچيده مذاكرات همه طرف ها برگه
اي در اختيار دارند، غرب نيروي اجبار و فشار بر ايران را در دست دارد و مي
خواهد ايران را وادار به قبول خواسته هايش كند، ايران نيز قدرت تاثيرگذاري
را دارد كه به واسطه آنها مي تواند دست نيافتني ترين چيزها را به دست
آورد، و اعراب تنها كساني هستند كه هيچ قدرتي در اختيار ندارند. حتي
استراتژي فرضي را هم ندارند، براي همين دائما مي پرسند: اگر ايران هسته اي
شد آن گاه چه مي شود؟ در مقابل مي بينيم كه ايران داراي استراتژي واحد و
ثابتي است و از تاكتيك هاي متعدد استفاده مي كند تا به مصالح و اهداف
استراتژيكش برسد؛ قدرت برتر منطقه اي براي تحقق همه اهداف و مصالحش. ايران
از استراتژي رو به جلو در مذاكره با غرب استفاده مي كند.
اين روزنامه مي
نويسد: مقامات ايران مي دانند كه چه مي خواهند، و به طور جدي مي دانند كه
براي رسيدن به آن بايد چه كنند، آن هم براساس سياست كمترين هزينه. آنها در
كنار رويكرد ايدئولوژيك، عمل گرا نيز هستند، اگر به نفع مصالح استراتژيكي
كه به دنبال آن هستند، باشند، حاضرند معامله كنند.
اين روزنامه افزود:
ايران نفوذ خود را در عراق و افغانستان تقويت كرد، از آن سو به كمك
مستضعفان فلسطيني و لبناني آمد و براساس تفاهمات ايدئولوژيك با سوريه هم
پيمان شد، و تبديل به يك قدرت منطقه اي شد كه برگه هاي بسياري در اختيار
دارد و جورج بوش ماجراجو را وادار كرد كه قدرتش را به رسميت بشناسد و از
تهران كمك بخواهد تا براي تامين امنيتش كمك كند. بدين ترتيب ايران در دوران
جورج بوش تبديل به يك قدرت معتبر شد كه نمي توان به آن حمله كرد بدون اين
كه امنيت آمريكا خدشه دار نشود.
الحيات در ادامه مي نويسد: سال ها از
آغاز مذاكرات ايران و غرب بر سر برنامه هسته اي اش گذشته و تهران اكنون
توانسته است براساس سه تاكتيك برنامه هاي خود را پيش ببرد. اولا؛ استمرار
در مذاكرات، تشديد فعاليت هاي برنامه صلح آميز هسته اي اش و در عين حال
اجازه بازديد آژانس بين المللي انرژي اتمي از اين تاسيسات براساس اصول
استقلال و تاييد ديپلماسي. ثانيا؛ به رغم سختي هاي بسيار، برنامه اتمي اش
ادامه مي دهد و اكنون توانسته كه ميزان اورانيوم غني شده خود را از 850
كيلوگرم به 8/6تن برساند و اكنون نيز براساس گفته هاي ايهود باراك، تلاش مي
كند تا موقعيت تاسيسات هسته اي اش را در كوه هاي فوردو تقويت كند تا از
گزند حملات هوايي اسرائيل در امان بماند. ثالثا؛ ايجاد تاييد و حمايت
اجتماعي در داخل ايران از برنامه هسته اي اش و ايجاد اين باور كه برنامه
هسته اي نياز حياتي براي امنيت كشور است.
اين روزنامه معتقد است: هرچه
رسيدن به توافق در برابر برنامه هسته اي ايران به تاخير بيفتد، زمان به نفع
تهران پيش خواهد رفت، به خصوص اگر كه متغيرها به همين ترتيب فعلي ادامه
داشته باشد، در آن صورت خواهيم ديد كه غرب مجبور خواهد شد تا در تعامل خود
با ايران تجديدنظر كند و بر دور شدن از گزينه نظامي تاكيد ورزد. در آن صورت
تنها براي اين كه نشان دهد دستاوردي به دست آورده صرفا بر روي تحريم هاي
اقتصادي مانور خواهد داد و كاهش ارزش ريال را بهانه خواهد كرد. تحليلگران
بر اين اعتقادند كه مدت زمان اين ديدگاه نيز كوتاه خواهد بود چرا كه به
زودي شاهد خواهيم بود ايران از تحريم ها عبور خواهد كرد. همان طور كه در
جنگ ايران و عراق ديديم كه به رغم جنگ و هزينه هاي انساني و مادي اش تهران
توانست از تحريم ها عبور كند.
الحيات در پايان تحليل خود تصريح مي كند:
اعراب نبايد از ايران بترسند و آن را خطري براي خود بدانند بلكه برعكس اين
سياست هاي دوگانه غرب است كه مصالح اعراب را مورد تهديد قرار مي دهد. غرب
خوب مي داند كه ايران سلاح هسته اي ندارد و از قضا خود نيز بر آن تاكيد مي
كند و اين حقيقتي است كه شكي بر آن نمي توان كرد اما غربي ها اصرار دارند
واقعيت را به گونه اي ديگر به اعراب و جهان نشان دهند. در عالم واقع ايران
از تكنولوژي بالايي برخوردار است كه اين تكنولوژي سبب شده تا غرب به وحشت
بيفتد. اين حقيقت را بايد پذيرفت كه غربي ها خواهند پذيرفت ايران غني سازي
اورانيوم خود را آن هم با غلظت بالا ادامه دهد مشروط بر اين كه به سمت ساخت
سلاح هسته اي نرود و در آن صورت به هر آن چه مي خواسته رسيده است. در
نهايت اسرائيل نيز به رغم تهديدهايي كه از ناحيه ايران احساس مي كند، ايران
هسته اي را خواهد پذيرفت. آن چه اسرائيل را از ناحيه ايران مي ترساند نفوذ
منطقه اي آن است كه موجوديت تل آويو را به خطر انداخته است.
نمي خواستم نوار مكالمات فاش شود اما راستي آزمايي كار را خراب كرد
همكار
فراري نشريات زنجيره اي كه نوار مكالمات با مهدي هاشمي را ضبط كرده و در
اختيار شاكي نامبرده گذاشته، جزئيات ماجرا و نيز بخشي از جزئيات همكاري با
مهدي هاشمي را بازگو كرد.
نيك آهنگ كوثر درباره نوار مكالماتش با مهدي
هاشمي كه انتشار آن بخشي از تحركات پشت پرده و ماهيت مهدي هاشمي را بازگو
مي كند، نوشت: اگر تا دو هفته پيش نگران اثر انتشار نوارها و فايل هاي مهدي
هاشمي بودم، چرا كه اولا فقط و فقط براي سنديت ضبط شده و از نظر قانوني و
اخلاقي از ضبط گفتگوي ايشان دفاع مي كنم، اما مطمئن بودم كه انتشار آن
ضررهاي جبران ناپذيري به بار خواهد آورد. سوال عمده اين بوده كه چرا فايل
هايي كه ظاهرا به پرونده شكايت بوذري عليه هاشمي ربطي نداشته را تقديم
دادگاه كرده ام؟ جواب را كساني كه قوانين كانادا را نمي شناسند، به راحتي
درك نمي كنند. اما يك حقوق دان و استاد دانشگاه اين توضيح را براي دوستاني
كه آشنايي به مسائل حقوقي ندارند در اختيار من قرار داده است؛ «احضار شما
به دادگاه و الزام شما به پاسخگويي و ابراز مدارك و اطلاعات مورد نظر يك
طرف براساس تاسيس كشف دليل ( Discovery) صورت گرفته است؛ تاسيس ديسكاوري يا
كشف دليل مخصوص كشورهاي آمريكاي شمالي است كه براساس آن هر يك از طرفين
بايد تمام كارت ها و دلايل خود را روي ميز بگذارند. حتي اشخاص ثالث مانند
گواهان و مطلعين (در اين پرونده مانند شما) مكلف به رعايت دستور دادگاه
درخصوص الزام به افشاي اطلاعات و مدارك هستند.
وي اضافه كرد: وكيل آقاي
هاشمي در ماه اوت سال جاري، با حكم دادگاه [كانادا] بنده را براي انجام
«راستي آزمايي» احضار كرد از من خواستار «كليه مدارك و فايل ها» شد. من از
طرق مختلف (نزديكان آقاي هاشمي) پيغام فرستادم كه اگر بر همين اساس به جلسه
راستي آزمايي بروم، مطابق قانون موظفم همه مداركي كه در اختيار دارم را
تقديم كنم، چون پنهان كردن مدارك و از بين بردن آنها كاملا غيرقانوني است و
در ميان آنها فايل هايي هست كه به نفع هيچ كس نخواهد بود در اختيار افراد
ديگر قرار گيرد. متاسفانه يا پيام من را به ايشان نرساندند و يا خيال كردند
من مطابق قانون عمل نمي كنم.
همكار متواري نشريات زنجيره اي در ادامه
توضيحاتش مي نويسد: آقاي هاشمي در جلسه راستي آزمايي خود ميزان آشنايي
اعضاي خانواده خود را با بنده تكذيب كرده و همچنين مي گويند كه هر از گاهي
سايت خودنويس را مي خوانده اند و بعد از مدتي به خاطر عدم اعتبار خبرهايش
آن را نگاه نمي كرده اند. آقاي هاشمي نمي گويند كه در محدوده زماني پيش از
16 اكتبر 2010، چند ده بار به خودنويس زنگ زده تا خبرهاي مختلف را به ما
بدهد كه برخي بعداً دروغ از آب در آمده و ما از انتشار بسياري كه شاهد
ديگري نداشته خودداري كرده بوديم. من در شهادت نامه سطح گفتگوها را تشريح و
مدارك را ضميمه كردم. اتفاقا بر سر يكي از خبرها كه غير واقعي بودن آن را
به روي شان آوردم، با لحني تهديدآميز هرچه دل شان خواست را به من گفتند و
از آن تاريخ يعني 16 اكتبر 2010 تماس ما قطع شد. ممكن است سوال شود چرا
گفتگويي خصوصي ضبط شده است؟ مطابق قانون، من حق دارم چنين كنم و از حق
قانوني ام دفاع كنم. هر كسي مي گويد كار من غيرقانوني است، از قوانين بي
اطلاع است.
وي مي افزايد: وكيل آقاي هاشمي در روز موعود، از انجام راستي
آزمايي از من خودداري كرد، اما مدارك و شهادت نامه به او داده شده بود. به
اين ترتيب، وكلاي شاكي و متهم اين فايل ها را در اختيار داشتند و از آن
تاريخ، من به هيچ عنوان اختياري روي آنچه بر سر مدارك آمده، ندارم.
نامزدي معين از سوي حزب مشاركت خيلي به اصلاح طلبان ضربه زد
ارگان
حلقه لندن با دعوت به تحريم انتخابات رياست جمهوري، حزب مشاركت را پايه
گذار منطق حضور در انتخابات به هر قيمت و از سر توهم معرفي كرد.
جرس در
تحليلي نوشت: با اندك دقت مي شود به مسئله اي پي برد و آن هم اين است كه
عده اي را باور بر آن است كه اصلاح طلبان فقط بازيگران عرصه انتخابات و
قدرت مداري و سياست ورزي درون حكومتي هستند و بيش از آن هنري براي عرصه در
چنته ندارند، تحليلي كه در وهله اول نامنصفانه به نظر مي رسد اما نياز به
واكاوي بيشتري دارد.
جرس اضافه مي كند: اشتباه اصلي اصلاح طلبان دقيقاً
از زماني شكل گرفت كه زعماي اصلاحات همه چيز را در انتخابات و صندوق رأي
جستند و بر آن باور بودند كه همه چيز يعني فعال بودن در كارزار انتخاباتي و
هر كسي را بدون توجه به وجه كاريزماي انتخاباتي و فعاليت سياسي معرفي
كردن- مسئله اي كه با معرفي دكتر معين به عنوان كانديداي رياست جمهوري بعد
از خاتمي از طرف جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب بسيار آسيب زا و ضربه زننده
تمام شد- و يا به هر نحوي كانديد و يا كانديداها معرفي كردن و به هر نحوي
بودن رأي خود را به صندوق انداختن، و آش اين مسئله تا بدان جا شور شد كه پس
از آنهمه اتفاقات ناگوار براي جريان اصلاح طلبي بعد از انتخابات رياست
جمهوري 88 سيد محمد خاتمي ليدر و رهبر اصلي جريان اصلاحات به تنهايي و به
باور خويش براي نجات اصلاحات! در انتخابات مجلس اخير در حوزه دماوند رأي
خود را به صندوق انداخت و بحث ها و واكنش هاي بسياري را دامن زد.
ارگان
حلقه لندن بدون اشاره به نقش افتضاحات امثال مهاجراني و كديور و ديگر
گردانندگانش در سقوط اصلاح طلبان از چشم مردم، طرفداران حضور در انتخابات
در جبهه اصلاحات را قدرت محور معرفي كرد و نوشت: اين باور اصلاح طلبان،
اصلاحات را به پرتگاه مي كشاند. نگاه صرفاً انتخاباتي به مقوله اصلاحات-
حال چه نگاه مشاركت انتخاباتي مشروط يا نگاه انتخاباتي معقول و يا...- يكي
از اولين پيامدهايش نمو و بروز افراد خاصي است كه تا نان و آب اصلاحات به
راه است اصلاح طلب هستند و با اندك احساس خطر ذهني يا عيني فرسنگ ها راه
خود را كج مي كنند و دوباره در ايام انتخابات براي خودنمايي و بروز اجتماعي
اصلاح طلب كج و كوله! مي شوند، و فضا را براي سوء استفاده از اصلاحات و
اصلاح طلبان فراهم مي نمايند، افرادي كه با نام و نان اصلاحات حتي در دوره
اخير و دوره قبل مجلس در آن حضور داشته و دارند بي آنكه حتي در جلسات مخفي
خويش جرأت اندك نداي اصلاح طلبي را داشته باشند.
جرس همچنين با متهم
كردن اين طيف از اصلاح طلبان به داشتن شهوت قدرت(!) و با اشاره به بازداشت
برخي از دست اندركاران آشوب سال 88 خواستار تحريم انتخابات و عدم معرفي
نامزد و عدم حضور در انتخابات شد. حلقه لندن در انتخابات مجلس (اسفند ماه
سال 1390) نيز بر تحريم انتخابات تأكيد داشت اما با وجود تبليغ علني پروژه
تحريم از سوي جبهه ضد انقلاب و فتنه گران، مشاركت 65 درصدي مردم به عنوان
يكي از بالاترين ركوردهاي مشاركت در انتخابات مجلس رقم خورد و بدين ترتيب
پيش بيني مي شود ميزان مشاركت در انتخابات رياست جمهوري نيز رقمي به مراتب
بالاتر باشد.
دعوت حلقه لندن به تحريم انتخابات در حالي است كه حلقه
پاريس و بروكسل (جمع اردشير اميرارجمند و رجب مزروعي در شوراي هماهنگي سبز)
نيز هفته گذشته خواستار تحريم انتخابات شدند.