به گزارش 598، علی اکبرسبزیان در یادداشتی که در اختیار مهر قرار داده به
بازخوانی دیدگاههای مقام معظم رهبری به دانشگاه و دانشجویان پرداخته که در
ادامه از نظر میگذرد.
برداشت اول-
جنبش
های دانشجویی میراث به جا مانده از دهه ۳۰ و ۴۰ دانشگاه در ایران هستند،
زمانی که فضای استبداد و استکبار حاکم بر کشور خود را در دانشگاه ها بیش
از هرزمان دیگری نشان داد. جایی که دانشجویان در فضای موجود دست به حرکت
های انقلاب گونه در جهت تحقق اهداف خود زدند. فضای بسته و غیر قابل نقد آن
زمان آنقدر غیر قابل نفوذ بود که تصور فعالیتهای دانشجویی از ذهن جوانان
دور بود، اما حادثه ۱۶ آذر راهی را برای فعالیت پایه گذاری کرد که در دوره
های بعد تبدیل به یکی از سنگرهای مهم مردم در جهت مطالبه گری مردم از نظام
شد.
برداشت دوم-
آنچه امروز پس از گذشت بیش
از ۴ دهه از جنبش دانشجویی ضروری به نظر می رسد، ایجاد بستر های مناسب
برای فعالیت های سازنده و پویای دانشجویی است که باید در چارچوب آرمان های
انقلاب و اندیشه های تابناک امام راحل و مقام معظم رهبری شکل بگیرد.
برداشت سوم-
مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان در سال ۱۳۷۷فرمودند:
در سخنرانی های ما ، حرف های خوبی در گوشه و کنار هست، منتهی غالبا دقت نمی شود و همینطور گم می شود.
بی
شک بزرگترین خیانت در حق آرمان های رهبر معظم انقلاب ،همین نگاه سطحی و
گذرا به سخنان کارآمد و راهگشای معظم له در بخش های مختلف است. جنبش
دانشجویی شور و هیجانی در ساختن آینده هست که حال او را تحت تاثیر قرار می
دهد تا از گذشته عبور کند و حال را سپری کند تا آینده ای روشن و درخشان
بسازد، بی تردید به دنبال مسیر و راه مطمئن و راهنمای امین می گردد.
در
سالگرد ۱۶ آذر ۳۲ و شهادت ۳ شهید این جنبش فرصت را مغتنم شمرده و از
لابلای سخنان مقام معظم رهبری، ۱۶ توصیه کاربردی برای دانشجویان و جنبش
دانشجویی استخراج نموده که امیدوارم با خواندن آن نکته هایی ناب استخراج
نموده و با تفکر و تدبر در اندیشه والای مقام معظم رهبری مدل شایسته ای
برای ساختار آینده تبیین نماییم. آینده درخشان و پرافتخار در انتظار ملتی
است که فرزندان غیور آن برای ساختن کشور خویش با تمام وجود تلاش نموده و
فداکاری کنند.
واینک ۱۶فرمان
۱- شرح صدر سیاسی داشته باشید
......لزوم
شرح صدر سیاسى در بین دانشجویان. این ربطى به مسئولین و مدیران دانشگاهها
ندارد؛ مربوط به خود تشکلهاى دانشجوئى است. من تأیید میکنم لزوم شرح صدر
سیاسى را. هیچ منافاتى وجود ندارد بین پایبندى دقیق و عمیق به اصول و رعایت
جهتگیرى دقیق، در عین حال داشتن شرح صدر و برخورد غیر پرخاشگرانه با کسانى
که با فکر انسان همراه نیستند؛ بالخصوص در زمینههاى سیاسى.
۲- با اقشار مختلف جامعه در ارتباط باشید
وقتى
کسى جزو اردوهاى جهادى است، به مناطق محروم سرکشى میکند، واقعیتها را به
چشم مىبیند، طبعاً تفکر پیگیرى اقتصاد عدالتمحور در او اینجور زنده
میشود؛ این براى همه ما درس است. باید با قشرهاى مختلف جامعه مرتبط شد تا
مسائل آنها را لمس کرد؛ این در تصمیمگیرى ما، در نگاه ما به مسائل گوناگون
کشور اثر میگذارد.
۳- مراقب نگاههای سوسیالیستی و مارکسیستی باشید
آنچه
که در دنیا به عنوان نظام سرمایهدارى وجود دارد، حقیقت و جوهرهاش
سرمایهسالارى است. نفس داشتن سرمایه و به کار انداختن سرمایه براى پیشرفت
کشور، چیز بدى نیست؛ چیز ممدوحى است؛ به هیچ وجه مذموم نیست. آنچه که مذموم
است، این است که سرمایه و سرمایهدارى محور همه تصمیمهاى کلان یک کشور و
یک جامعه باشد؛ همه چیز را به سمت خودش بکشد؛ همان بلائى که بر سر بلوک
سرمایهدارى و بلوک غرب آمد، که امروز دارند نتایجش را درو میکنند. این
حوادثى که امروز در اروپاست، این فشارهاى سنگین اقتصادى که دارد به مردم
وارد مىآید، اینها ناشى از ذات نظام سرمایهسالارى است؛ همان سرمایهدارى
زالوصفت است، همان سرمایهدارى مذموم است. اما اینکه نه، کسانى داراى
سرمایه باشند، سرمایه را در خدمت رشد جامعه بگذارند - البته سرمایهدار سود
هم خواهد برد؛ هم آن کار خوب است، هم آن سود حلال است - هیچ اشکالى ندارد.
کار اگر چنانچه با ضابطه صحیح انجام بگیرد - که نگاه عدالتمحور اسلام
معطوف به این معناست - هیچ اشکالى ندارد. بنابراین کلمه «سرمایه» و کلمه
«سرمایهدار» به هیچ وجه چیز مذمومى نیست.
سعى کنیم نگاه سوسیالیستى
و مارکسیستى بر تفکر اقتصادى ما غلبه پیدا نکند. آنها نگاهشان نگاه دیگرى
است. در نظام سوسیالیستى، نفس سرمایه محکوم است؛ در نظام اسلامى به هیچ وجه
اینجورى نیست؛ سرمایه محکوم نیست، سوء استفاده از سرمایه محکوم است.
نمیشود هم کسى بگوید آقا سرمایه طبیعتش سوء استفاده است. نخیر، اینجورى
نیست. میتوان با مقررات درست، با مدیریت صحیح، سرمایه را در جهت درستى
هدایت کرد و راه برد. بنابراین آنچه که ما در سیاستهاى اصل ۴۴ مطرح کردیم،
بههیچوجه با اقتصاد عدالتمحور منافاتى ندارد؛ بلکه به یک معنا مکمل و
متمم آن است.
۴- ایده اقتصاد مقاومتی را تبیین کنید
در
زمینه مسائل اقتصادى، «اقتصاد تهاجمى» را مطرح کردند؛ عیبى ندارد. بنده
فکر اقتصاد تهاجمى را نکردم. اگر واقعاً یک تبیین دانشگاهى و آکادمیک نسبت
به اقتصاد تهاجمى - به قول ایشان، مکمل اقتصاد مقاومتى - وجود دارد، چه
اشکالى دارد؟ آن را هم مطرح کنیم. آنچه که به نظر ما رسیده، اقتصاد مقاومتى
بوده. البته اقتصاد مقاومتى فقط جنبه نفى نیست؛ اینجور نیست که اقتصاد
مقاومتى معنایش حصار کشیدن دور خود و فقط انجام یک کارهاى تدافعى باشد؛ نه،
اقتصاد مقاومتى یعنى آن اقتصادى که به یک ملت امکان میدهد و اجازه میدهد
که حتّى در شرائط فشار هم رشد و شکوفائى خودشان را داشته باشند. این یک
فکر است، یک مطالبه عمومى است. شما دانشجو هستید، استاد هستید، اقتصاددان
هستید؛ بسیار خوب، با زبان دانشگاهى، همین ایده اقتصاد مقاومتى را تبیین
کنید؛ حدودش را مشخص کنید؛ یعنى آن اقتصادى که در شرائط فشار، در شرائط
تحریم، در شرائط دشمنىها و خصومتهاى شدید میتواند تضمین کننده رشد و
شکوفائى یک کشور باشد.
۵- جریان دانشجویی موضع انتقادی خودش را حفظ کند
....
اصرار دارم بر این که جریان دانشجوئى و جنبش دانشجوئى موضع انتقادى خودش
را حتماً حفظ کند. بههیچوجه توصیه ما این نیست که شما انتقاد نکنید. خب،
چه کار کنیم که این انتقاد، تکمیل کننده پازل دشمن نباشد؟ روى این مسئله
فکر کنید. نه اینکه بگوئیم تکمیل پازل دشمن که یک امر منفى است، با لزوم
انتقاد که یک امر مثبت است، منافات دارد؛ نه، خب خود شما هم گفتید؛ من
انتقاد کردم، در همه دنیا نقل هم شد؛ اما هیچ کس در دنیا ادعا نخواهد کرد
که فلانى علیه نظام اسلامى یا فرض کنید که علیه تشکیلات مدیریت اجرائى یا
تقنینى کشور دارد اقدام میکند. خب، شما هم همین جور انتقاد کنید. بنابراین
انتقاد کردن میتواند به شکلى انجام بگیرد که بههیچوجه مقصود دشمن را
برآورده نکند و به تعبیرى که ما عرض کردیم، پازل دشمن را تکمیل نکند.
۶- اعلام نظر کارشناسی متفاوت با رهبری، مخالفت با رهبری به حساب نیاید
گفته
شد که بعضىها نظرات کارشناسى میدهند، با نظر رهبرى مخالف است، می گویند
آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسىاى که مخالف
با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضحتر؟! نظر
کارشناسى، نظر کارشناسى است. کار کارشناسى، کار علمى، کار دقیق به هر
نتیجهاى که برسد، آن نتیجه براى کسى که آن کار علمى را قبول دارد، معتبر
است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهى اوقات
میشود که این حقیر خودش در یک زمینهاى کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک
بخشهائى یک مختصر کارشناسىاى داریم؛ این نظر کارشناسى ممکن است در مقابل
یک نظر کارشناسى دیگر قرار بگیرد؛ خیلى خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانى که
میخواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینههاى فرهنگى، در زمینههاى
آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما یک مختصرى سررشته داریم، یک قدرى
کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسى. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسى و
نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولایت و این
حرفها به حساب نمىآید و نباید بیاید.
۷- نیروی جوانی خود را کشف کنید
...ما
در دیدارهاى دانشجوها معمولاً مطالباتى را مطرح میکنیم؛ آیا این پرتوقعى
است؟ این یک سؤال است. اگر انسان مجموعه عرایضى را که من در دیدارهاى
دانشجوئى، چه در ماه رمضانها، چه در دانشگاههائى که من در شهرستانها یا
در تهران شرکت کردم، جمع کند، یک فهرست طولانى از مطالبات این حقیر از
مجموعهى دانشجویان به وجود مىآید. ممکن است کسى بگوید آقا اینها پرتوقعى
است. من عقیده ندارم پرتوقعى است. چرا؟ توجه به نیروى متراکم در دانشگاه،
گمان پرتوقعى را نفى میکند. اگر چنانچه شما از یک جوان ورزشکارِ پرنشاطِ
نیرومندى بخواهید یک بار سنگینى را از یک جائى بردارد، به یک جاى دیگرى
بگذارد، این بههیچوجه توقع زیادى نیست. بله، اگر چنانچه فرتوت باشد، پیر
باشد، ضعیف باشد، لاغر باشد، نمیشود توقع داشت؛ اما وقتى تواناست، خب
بکند. دانشگاه یک محیط تراکم نیرو است؛ این نیروها ناشى از دو عنصر اصلى
است: یکى اصل جوانى است، که من عقیدهام این است خیلى از جوانها خودشان قدر
نیروى جوانى را نمیدانند؛ یعنى هنوز کشف نکردند توانائى بىحد و حصرى را
که در محیط جوان وجود دارد. جوانى یک سرچشمه فیاضِ تمامنشدنى از نیرو است.
عنصر دوم، خود مسئله علم و دانش و دانشجوئى است. خود دانشجوئى به انسان
توان میدهد. توجه به علم، توجه به دانش، خودش توانافزا و توانآفرین است.
البته بر این دو عنصر اضافه کنیم فضائى را که انقلاب به وجود آورد؛ و اگر
بخواهیم با نگاه حداقلى نگاه کنیم، انقلاب این فضا را در محیطهاى جوان و
محیطهاى دانشجوئى، حداقل تشدید و مضاعف کرد. یعنى حالت نشاط، سرزندگى، دورى
از دلمردگى، اعتماد به نفس، در محیط دانشجوئى زیاد است. بنابراین ما هرچه
از دانشجوها توقع داشته باشیم، کارهاى سخت را از آنها بخواهیم، متوجه آنها
بکنیم، توقعات ارائه بدهیم، به نظر من پرتوقعى نیست. کارهاى زیادى میشود
انجام داد. ما یک جریان سیّال و نیروى تمامنشدنىاى داریم که اگر چنانچه
این نیرو آزاد شود و هدایت شود، میتواند کشور را به طور کامل آباد کند.
۸- آرمانگرایی را در دانشگاه زنده نگه دارید
خب، یکى از چیزهائى که ما از دانشجوها توقع داشتیم و این به طور طبیعى در
دانشگاه و در محیط جوان وجود دارد و بنده هم اصرار داشتم که این حالت در
دانشگاه زنده بماند، مسئله آرمانگرائى است..... مسئله واقعگرائى در جاى
خودش محفوظ است، ....لیکن آرمانگرائى، هم در سیاست، هم در همه صحنههاى
دیگر - مثل آرمانگرائى در علم - باید مورد توجه باشد. آرمانگرائى در علم،
یعنى در زمینه مسائل علمى باید دنبال قله بود؛ که این، توجه شما را به درس
خواندن و خوب درس خواندن باید نتیجه بدهد. من به شما عرض بکنم؛ امروز درس
خواندن، علمآموزى، پژوهش و جدیت در کار اصلى دانشجوئى، یک جهاد است.
۹- محیط دانشگاه باید پاکیزه و معنوی باشد
محیط
دانشگاه به دلیل اینکه محیط جوان است، باید محیط پاکیزهاى باشد. بعضى
خیال میکنند دانشگاه یعنى محیطى که در آن، تقید به دین و پایبندى به دین و
اخلاق و اینها خیلى لزومى ندارد و مطلوب نیست. این ناشى از بناى غلطى است
که در دوران طاغوت، در آغاز پیدایش دانشگاه، پایهریزى شد. آن روز کسانى
دانشگاه را به وجود آوردند که به اصل دین و معنویت و اخلاق اعتقاد نداشتند؛
شیفتهى غرب و فریفتهى اخلاقیات غرب بودند. البته آن شیفتگى و فریفتگى،
شکل عمومىاش بود؛ یک عدهاىشان هم مزدور و مأمور غرب بودند. بنا بود
اینها در داخل کشور طراحى و برنامهریزى کنند که تسلطى را که به شکلى در
دوران قاجار داشتند، در دوران پهلوى همان تسلط را و بیشترش را به شکل دیگر و
آرامترى داشته باشند؛ تربیت یک نسل روشنفکر و درسخوانده و تحصیلکردهاى
که غربى بیندیشد؛ ایرانى است، اما فرانسوى و انگلیسى و آمریکائى فکر
میکند؛ آرزوهایش آرزوهاى یک فرد آمریکائى است؛ اقدام و عملش هم اقدام و
عمل یک فرد آمریکائى یا انگلیسى است؛ اگرچه ملیتش ایرانى است و ساکن ایران
هم هست. آنها تربیت یک چنین نسلى را دنبال میکردند.
۱۰- پرخاشگری ممنوع
آرمانگرائى
را با پرخاشگرى اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر است،
پرخاشگرتر و دعواکنتر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به
اصول و به ارزشها بود، درعینحال پرخاشگر هم نبود. در آیه شریفه میفرماید:
«اشدّاء على الکفّار».(سوره فتح /۲۹) «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنى
سخت، سخت یعنى نفوذناپذیر. هر جسمى که سختتر باشد، وقتى با جسم دیگرى
اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر
نمیپذیرد.
همهمان اینجورى باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن،
اثرگذار بودن، لزوماً به معناى دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهى
اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کارى را انجام بدهد. این
دوره احساسات شما، دوره جوانى است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین
دورهها را گذراندیم. یک مدتى جوان بودیم، جوان پراحساساتى هم بودیم؛
میدانیم این دوره چه جورى است. ببینید، یک جاهائى احساساتى وجود دارد که
این احساسات باید کنترل شود.
۱۱- در مسائل اجتماعی موضعگیری کنید
من
خوشبختانه مىبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیرى در مسائل گوناگون، در
محیطهاى دانشجوئى و جوانهاى دانشجو، خیلى بارز است؛ خب، این خوب است؛ این
را من تقدیر میکنم و تشکر میکنم؛ منتها یک وقت مثلاً فرض کنید قضیه غزه
پیش مىآید، یک مشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شدهها، این
صهیونیستهاى خبیث سر بچههاى غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ برویم
پدرشان را دربیاوریم؛ راه مىافتند، میروند فرودگاه! خب، این احساسات،
احساسات مقدس و پاکى است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه
میکنیم، آدم میخواهد جانش را فداى یک چنین احساساتى بکند؛ این واقعاً
ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوى بسیجىها را میبوسم، جایش
همین جاست. آدم وقتى مىبیند که یک جوانى اینجا توى خانه، در گرماى تابستان
کولر و یخچال دارد، در سرماى زمستان وسیله گرمائى دارد، دانشگاه میرود،
درس میخواهد، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئله غزه میخواهد او را به حالت
انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشى
است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که
ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز
بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود.
حضور فیزیکى و فکرى در مسائل
عمومى کشور از سوى مجموعه دانشجوئى حتماً لازم است. هم حضور فکرى لازم است؛
با همین رسانههاى دانشجوئى، با اجتماعات دانشجوئى، با اظهاراتى که اینجا و
امثال اینجا ممکن است بکنید، با ارائه نظراتتان به دستگاههاى ذىربط و
وزارتهاى مربوط - اگر اهل اقتصادید، به دستگاههاى اقتصادى؛ اگر اهل مسائل
فرهنگى هستید، به دستگاههاى فرهنگى نامه بنویسید، پیشنهاد بدهید، نظر
بدهید، اعلام موضع کنید - هم حضور فیزیکى لازم است؛ گاهى باید در یک
اجتماعى شرکت کنید. من به هیچ وجه نفى نمیکنم و رد نمیکنم، بلکه تأیید
میکنم برخى از اجتماعات دانشجوئى را که درباره مسائل گوناگون - فرض کنیم
مسئله بحرین یا چیزهاى دیگر - به وجود مىآید. البته با تندروى در این
اجتماعات مخالفم؛ با عمل نسنجیده در این اجتماعات مخالفم؛ با
تصمیمگیرىهاى غلط که ممکن است از طرف یک چند نفر انجام بگیرد، بعد در آن
بحبوحه احساسات، ناگهان مورد حمایت جمع هم واقع شود، بنده موافق نیستم.
حالا
راهش چیست؟ چگونه میشود عمل کرد؟ من گمان میکنم اگر مجموعههاى
دانشجوئى، کانون یا کانونهاى تصمیم و اقدام داشته باشند براى اینکه در
مسائل گوناگون فکر کنند و تصمیم بگیرند، اقدامهاى آنها سنجیدهتر خواهد
بود. مثلاً فرض کنید در فلان قضیهاى که چند تا مثالش را الان زدم،
دانشجوها چه کار کنند، خوب است؟ این را بنشینند یک گروه نخبهاى، زبدهاى،
مسئولى فکر کنند، بعد به صورت متحدالمآل در بین مجموعه دانشجوئى واضح و
مشخص بشود که اگر کسى تخطى و زیادهروى کرد از آنچه که قرار شده، مربوط به
تصمیم دانشجوها و جریان دانشجوئى نیست.
۱۲- مراقب رقابت بر سر پست و مقام باشید
رقابت
بر سر پست و مقام. خب، در یک دورهاى دانشجوهاى تشکلهاى اسلامى و ارزشى
منزوى بودند؛ مسئله پست و مقام و احیاناً چرب و شیرین و اینها مطرح نبود،
اما حالا گوشه و کنار ممکن است مطرح باشد؛ لذا مراقب باشید. یکى از
لغزشگاههاى بزرگ ما انسانها و افراد بشر، همین رقابتهاى بر سر پست و مقام و
آبرو و اینهاست، که آدمهاى گردنکلفت را گاهى به زمین میکوبد. البته من
عقیدهام این است که شما جوانها همچنان که در نیروى جسمانى بر ما پیرمردها
فائق هستید، در نیروى اراده و توانائىِ تسلط بر نفس هم بهتر از مائید. جوان
اگر چنانچه همت کند، انگیزه داشته باشد و بخواهد عمل کند، در زمینههاى
معنوى و روحى و مبارزه با نفس هم از آدمهاى مسن و پابهسنگذاشته و پیرمردى
از قبیل ماها قوىتر است و توانائىاش بیشتر است. پس میتوانید.
۱۳- سقف معرفت خود را سایتها و روزنامهها قرار ندهید
عزیزان
من! سقف معرفت خودتان را، سایتهاى سیاسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در
سایتهاى گوناگون قرار ندهید؛ سقف معرفت شما اینها نیست. البته من امروز از
این حرفهائى که زدند، حقیقتاً لذت بردم؛ حرفهاى خوب، حرفهاى پخته،
تعبیراتِ جاافتاده، جملهبندىهاى درست؛ این خوشحالکننده است. من میخواهم
بگویم هرچه میتوانید، اولاً در این بخش کار کنید. سطح معرفت را بالا
ببرید.
۱۴- با قرآن و نوشتجات شهید مطهری و دیگر فضلا، معرفت دینیتان را بالا ببرید
با
قرآن، با نوشتجات مرحوم شهید مطهرى، با نوشتجات فضلاى بزرگى که خوشبختانه
امروز در حوزههاى علمیه حضور دارند، آشنا شوید. امروز فضلاى جوانى در
حوزههاى علمیه هستند که میتوانند در این قسمت به مجموعه جوانهاى دانشگاهى
یارى بدهند؛ کمااینکه کارهاى خوبى هم دارد انجام میگیرد. سطح معرفت دینى
بالا برود؛ این یکى از کارهاست که حتماً لازم است. به نظر من آن کارى که
مهم است انجام بگیرد، مطالعات اسلامى است.
۱۵- به اوضاع کشور نگاه مستفسرانه داشتهباشید
نظارت
و توجه به اوضاع کشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پیدا کردن واقعیت، همراه
با انتقاد. قبلاً هم عرض کردم که انتقاد هیچ اشکالى ندارد. نگاه منتقدانه
هیچ اشکالى ندارد، منتها انتقاد درست؛ بىانصافى نشود. آدم گاهى مىبیند در
بعضى از انتقادها، بىانصافى میشود. حالا شما یک خرده تندید و جوان هم
هستید و آدم خیلى هم توقع ندارد؛ اما آنهائى که ریش و سبیلشان سفید هم شده،
گاهى اوقات انسان مىبیند که بىانصافى میکنند؛ در بیان کردن و گفتن و
حرف زدن نسبت به این و آن، بىملاحظگى میکنند. مراقبت کنید بىانصافى
نشود. بنابراین نقد مستمر، نظارت مستمر و متعادل بر اوضاع کشور، بر
مدیریتها، جزو کارهاى بسیار لازم است؛ البته باید با عقلانیت و با مدارا
همراه باشد، بدون افراط، بدون پرخاشگرى؛ اما نگاه نقادانه. به نظر من این
هم کار لازم دیگرى است.
۱۶- امید را در خود زنده نگه دارید
عزیزان
من! اساسىترین قضیه هم امید است. من به شما عرض بکنم؛ از جمله سختترین
کارهائى که علیه من و شما دارد انجام میگیرد، این است که امید را در ماها
بمیرانند. سعى کنید امید را زنده نگه دارید. هرچه میتوانید، شعله امید را
در دل خودتان و در دل مخاطبانتان زنده نگه دارید. با امید است که میشود
پیش رفت. امید هم امید بیجا نیست؛ امیدى است که واقعیتها کاملاً ما را به
درستى آن نوید میدهد.