سرویس نقد رسانه 598 به نقل از مشرق؛ قرار است دروغگویی را به مقابله برخیزیم. میخواهیم ترویج راستگویی کنیم. دغدغهی جامعه و نسل جوان داریم. صاحب رسانهایم. چه کنیم؟ طرحی را قلمی میکنیم و میبریم شورا و مجوزش را میگیریم. سیاست، سیاست مشارکتیسازی است. نهادی و سازمانی را پیدا کنیم و مشارکتی سریالی بسازیم. اسمش را هم روشن و واضح میگذاریم: راستش را بگو.
ظاهرا قرار بوده در ماه رمضان برود روی آنتن. نصیب
نشد. حالا میرود. دو هفته قبل از محرم شروع شد. به کارگردانی محمدرضا آهنج
و تهیه کنندگی فاطمه ثمرقندی با مشارکت شرکت مترو. برای جذاب بودنش حسابی
تلاش شده . از نقش اولی که تا به حال حضور تلویزیونی نداشته است و در زمانی
قرار بوده رقیب محکمی باشد برای گلزار باشد مانند دانیال عبادی. تا حضور
غیر قابل باور لعیا زنگنه در بازآفرینی دوباره نقش مریم افشار مجموعه «در
پناه تو » با رنگ و لعاب استادی دانشگاه.
اما مگر میشود با بستر جعلی و
دروغ ترویج راستگویی کرد. آیا نویسنده و کارگردان مجموعه تا به حال در یک
جلسه دفاع پایاننامه حضور داشتهاند؟ کدام دفاعی به این شکل برگزار
میشود؟ اصلا کدام دانشگاه این گونه است؟ در جلسه دفاع استاد راهنما و
مشاوره و رییس و ... همه جمع شدند و هنوز دانشجو مورد نظر نیامده و استاد
راهنما شعر دلتنگی و انتظار میخواند. مضحکتر خود جلسه دفاع که همه مشارکت
میکردند و مورد سوال واقع میشدند و همدیگر راتشویق میکردند.
کدام
دانشگاه این گونه است؟ به خاطر سالن گرفتن دانشجویان این گونه به جان هم
بیفتند؟ مصداق بیرونی استاد سارا مستور کجاست؟ سکانس با نگاه دوربین از
بالا به پایین صبح عید فطر را در خاطر بیاورید... « وای علیرضا خیس شدم...
افطار کنید خانم دکتر... پرندهها همین جوری افطار می کنن با بارون...»
تحریریه کدام روزنامهای این طوری است که در فیلم
تصویر شده؟ در کدام روزنامه دعوای با موضوع پایاننامه دو دانشجو در مترو
در صفحهای کار شده است که این پس زمینه وجود داشته باشد. اصلا ساختار کدام
روزنامه این گونه است؟
آیا واقعا امکان دارد خلافکاری و معتادی، کلاس
آموزش دستفروشی را در یکی از واحدهای مترو برگزار کند و هیچ کس هم کاری به
کارش نداشته باشد؟ میتوانید امتحان کنید و ببینید با توجه به حساسیت
ایستگاههای مترو اگر در ایستگاههای مترو خلاف مسیر مجاز حرکت مسافران در
مسیری دیگر حرکت کنید، چند ثانیه طول میکشد که مورد عتاب و خطاب قرار
بگیرید. به عنوان مسافر هر روزه و حرفهای مترو عرض کنم که شاید 10 درصد
هم توصیفات فیلم از مترو منطبق بر واقعیت نیست. به عنوان مثال در صحنه
ربایش کیف علی مولا و درگیری بعد آن با دنی دلدار در سکویی متروک و داغان
زد و خورد انجام میشود بیهیچ دخالتی و در همین ایستگاه قطاری رد میشود.
تهیه
کننده فیلم برای دیده شدن و خوب شدن فیلم فرصت خواسته است. مثل مربیای که
خودش ترکیب را نبسته و قرار بود از هفته پنجم تیم، تیم شود اما تا هفته
پنجاهمم میرفت تیم، تیم نمیشد. اتفاقا سه قسمت اول سریال به شدت بهتر از
بقیه آن بود که آن هم از بین رفت.
ای کاش مخاطب را مخاطبی آگاه به زندگی و وقایع روزمره
میدانستیم و سعی نمیکردیم کلیشهای و شعارگونه راستگویی، جوانمردی و
آیین فتوت را تبلیغ کنیم. فرق ماندگاری این سریال با سریالهای شب دهم و
پهلوانان نمیمیرند در همین است. باورپذیری داستان و احترام به شعور مخاطب.