به گزارش 598 به نقل از ندای انقلاب، مجله
«الحجاز» چاپ عربستان سعودی در مقالهای به قلم «توفيق العباد» به بررسی
روابط و همکاریهای اطلاعاتی موساد و آل سعود در اسناد آمریکایی منتشره
توسط سایت ویکیلیکس میپردازد و در اینباره مینویسد: روابط آل سعود و
رژیم صهیونیستی همواره مورد تردید دوستان و دشمنان به یک اندازه بوده و چه
بسا در این بین تمایلی هم به نفی این رابطه مشاهده میشده است، چون وجود
چنین رابطهای توهین به کرامت و شخصیت مسلمانان شمرده شده است.
اما
متاسفانه باید گفت، حتی افرادی که کوچکترین و کمترین اطلاعاتی از وضعیت
رژیم صهیونیستی و خواستهها و چشمداشتهای آن دارند، میتوانند حدس بزنند
که سرویسهای اطلاعاتی این رژیم پای به مقدسترین سرزمین مسلمانان
گذاشتهاند و این نیازمند اتخاذ موضعی عملی در قبال این اقدام توسط
مسلمانان جهان است.
ظرف دو دهه اخیر روابط عربستان سعودی و رژیم
صهیونیستی شاهد تغییر و تحولات چندی بود که دلیل آن به تغییر و تحول جاری
در نظام بین الملل از جمله فروپاشی اتحاد شوروی سابق و تغییر اساسی در
ماهیت و شکل همکاریهای منطقهای و بین المللی باز میگشت.
پس از
حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اولین گامی که توسط عربستان سعودی پس از حملات ۱۱
سپتامبر برداشته و طی آن عربستان به دست داشتن در این حملات متهم شد،
اقدام ملک عبدالله، پادشاه عربستان در نشست بیروت در مارس ۲۰۰۲ بود که طی
آن عربستان سعودی اعلام کرد، کشورهای عربی آماده عادیسازی روابط خود با
رژیم صهیونیستی در چارچوب روند جامع و فراگیر سازش در منطقه هستند تا در
آن دو قضیه پناهندگان فلسطینی و قدس اشغالی کاملا به کنار گذاشته شود.
اما
به دلیل اعتراض رژیم صهیونیستی به پذیرش مرزهای ۱۹۶۷ و ادامه
شهرکسازیهای صهیونیستی، رژیم سعودی پا در دادن امتیازات بیشتر به رژیم
صهیونیستی را فراتر نهاد و خود اقدام به تامین هزینه اسکان پناهندگان
فلسطینی در کشورهای دیگر کرد. همچنین در ادامه در قبال تقسیم قدس اشغالی
نیز سکوت کرد که در راستای همین سکوت هر روز در معرض عملیات یهودیسازی
بیش از قرار دارد و باز در راستای همین سکوت بود که تاکنون روند سازش راه
به هیچ جایی نبرده است.
دیدارهای مشورتی و رایزنیها و هماهنگیها
بین مسئولان سعودی با همتایان صهیونیستی آنها تقریبا از سال ۲۰۰۶ به بعد
روندی آشکار و عیان به خود گرفت و سرآغاز این دیدارها را شاهزاده «بندر بن
سلطان»، رئیس وقت شورای امنیتی ملی رژیم سعودی و رئیس کنونی سرویس اطلاعات
این کشور با «مائیر داگان»، رئیس وقت سرویس اطلاعات و جاسوسی رژیم
صهیونیستی موسوم به موساد و «ایهود اولمرت»، نخست وزیر سابق رژیم
صهیونیستی در امان، پاینخت اردن رقم زد تا پس از دیدارهای دیگری نیز توسط
سران سعودی با همتایان صهیونیست شان در مصر و آمریکا و غیره صورت گیرد و
تمام اینها در چارچوب محور میانهرو و محافظهکار منطقه صورت می گرفت که
علاوه بر عربستان سعودی، کشورهایی چون مصر دوره حسنی مبارک و اردن و
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را دربرمیگرفت.
در واقع
روابط رژیم سعودی با رژیم صهیونیستی موضوعی آمریکایی صرف نظر از سعودی -
صهیونیستی بودن آن به شمار میآمد و این واشنگتن بود که میزان و سطح علنی
بودن این روابط را مشخص میکرد.
در یادداشت محرمانهای که پس از
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و در ابتدای روی کار آمدن «بیل کلینتون»،
رئیس جمهوری وقت آمریکا در دسامبر ۱۹۹۱ به وی ارائه شده بود، آمده است:
"عربستان سعودی پایه و اساس سیاست ملی و بین المللی آمریکا را تشکیل
میدهد. آمریکا همیشه بر این باور بوده است که سیاست حمایت و پشتیبانی از
اسرائیل و قدرتمند نگهداشتن آن در منطقه خاورمیانه جز با وجود نظام سعودی
ممکن نمیگردد که در این اواخر در جهان عرب خود را به عنوان یک قدرت
تاثیرگذار مطرح کرده است".
این یادداشت در ادامه میافزاید: "در
واقع باید گفت، طرح ملک فهد، پادشاه سابق سعودی برای سازش با رژیم
صهیونیستی را باید سرآغاز شکست تحریم اسرائیل توسط اعراب و تحقق سازش
برشمرد که هم اکنون به مراحل آخر خود رسیده است".
این یادداشت
تاکید میکند: "بدون رژیم سعودی و سیاست مصر حسنی مبارک که در عمل روابطی
را با اسرائیل برقرار کرده است، امکان از بین بردن عراق و معادله حاکم بر
منطقه نیست".
این یادداشت در جای دیگر چنین میگوید: "پس از تاسیس
اسرائیل و شکلگیری جریانهای فکری ملیگرا و رادیکال در منطقه، رژیم
سعودی به عامل مهمی برای سرکوب چشمداشتها و خواستههای این نیروها تبدیل
شد، چون امنیت و آینده اسرائیل را تهدید کرده بودند. آنگونه که پیشتر از
صبحتهای ملک فهد با جرج بوش برداشت شده است، برقراری رابطه آشکار و
مستحکم با اسرائیل امنیت منطقه را فراهم خواهد کرد و در این ارتباط فهد
توضیح داد که منظور از امنیت منطقه در اینجا، امنیت شخصی او مد نظر است و
به همین دلیل در برقراری رابطه با اسرائیل پا را از روابط سیاسی و نظامی
نیز فراتر نهاد و پای به حوزه اجتماعی نیز گذاشت".
به مشارکت
عربستان سعودی در تلاش برای تامین نیازهای نظامی اسرائیل طی جنگ عراق که
بنا به خواست و میل شخصی پادشاه سعودی صورت گرفت، به عنوان اولین گام جهت
حاکمیت عربستان بر روند و خط سیر مذاکرات سازش نگریسته میشود تا رژیم
صهیونیستی از این اصل به سود خود بهرهبرداری و اینگونه به طرف سعودی خود
القا کند که هرآنچه امنیت اسرائیل را به خطر میاندازد، الزاما امنیت
سعودیها را نیز به خطر میاندازد، به ویژه اگر اسناد و مدارکی به بیرون
درز پیدا کند که اثبات کننده وجود رابطه بین دو رژیم باشد و این به
حربهای در دست خود اسرائیلیها تبدیل شد تا هرگاه سعودیها تن به
خواستههای آنها ندادند، از آن علیه خود آنها استفاده شود. این درحالی است
که در تمام این مدت عربستان سعودی با هماهنگی و حمایتهای مالی و اجرای
طرحهای مشترک زمینه حضور اسرائیل در بازارهای داخلی عربستان و خاورمیانه
را فراهم کرده است.
پس از آن این یادداشت به این نکته اشاره
میکند که این گامها و اقدامات غافلگیرکننده سعودی – صهیونیستی برای
آمریکا مشکلات بسیاری فراهم آورده است، چون به روابط امنیتی بین دو رژیم
براساس سیاستهای مورد نظر آمریکا منتهی نشده و این موضوعی است که ما آن
را به سران هر دو رژیم یادآوری و تذکر دادهایم، اما فهد همواره تلاش کرده
است، برای آن ارائه دهد و این به معنای خواست عربستان سعودی جهت ادامه این
روابط است.
پیوستی که به یادداشت اضافه شده بود، به این نکته
اشاره میکرد که آمریکا تلاش کرده است تاکنون این رابطه که بیشتر بعد
همکاری نظامی و اطلاعاتی به خصوص در زمینه معارضان سعودی و جنبشهای
اسلامی در داخل سرزمینهای اشغالی و خارج آن داشته، را مخفی نگهدارد.
همچنین
در این مدت تلاش کردیم تا مانع اقدام نظامی مشترک صهیونیستی – سعودی علیه
سوریه شویم، چون ما میدانیم کوچکترین اشتباه در این اقدام تمام تلاشهای
کاخ سفید برای حل نزاع اعراب – اسرائیل را به باد خواهد داد و موجب
برافروخته شدن آتش جنگی منطقهای تلخی خواهد شد، چون سوریها در این
قضایا بسیار باهوش هستند و بسیار بهتر از اسرائیلیها در این قضایا برخورد
میکنند.
آنچه گذشت تنها یادداشتی از وزارت خارجه آمریکا طی ۲۰
سال گذشته بود که روابط سعودیها با صهیونیستها را اینگونه توصیف میکرد
و توضیح میداد که این دو رژیم در چه سطح از روابط با یکدیگر قرار داشته و
مهمتر از آن آنها از آن زمان کینه نظام سوریه را در دل داشته و برای
براندازی آن برنامهریزی و توطئهچینی میکردند و این تنها قضیه سوریه را
دربرنمیگرفت، بلکه تمام قضایایی را شامل میشد که مورد توجه مشترک
ریاض-تلآویو بود و از جمله این قضایا باید به ایران و حزب الله و حماس
و جهاد اسلامی و به طور کلی جنبشهای مقاومت در منطقه اشاره کرد.
بیتردید
آنچه در سال ۲۰۰۶ از دیدارهای شبه علنی و آشکار بین مسئولان سعودی و
همتایان صهیونیست آنها رخ داد، تنها نمونهای کوچک از این روابط است و
همانطور که گفته شد، گستره و دامنه روابط و همکاریهای رژیم سعودی و رژیم
صهیونیستی بسیار عمیقتر و فراتر از آن چیزی است که گفته شده و در عیان
دیده میشود، به خصوص که در اینباره هر دو رژیم تلاش بسیاری دارند تا
هرگونه سند و مدرکی که اثبات کننده وجود رابطه فیما بین است را از بین
ببرند.
در اینجا تنها به یکی از اسنادی اشاره میشود که پایگاه
ویکیلیکس درباره همکاری اطلاعاتی عربستان سعودی با موساد منتشر کرده و
روزنامه لبنانی «الاخبار» پس از ترجمه در شماره ۶ مارس سالجاری خود چاپ و
منتشر کرد و نوشت که به روابط اطلاعاتی موساد صهیونیستی با سرویس اطلاعات
رژیم سعودی در نامههای الکترونیکی درز یافته به بیرون شرکت آمریکایی
«استراتفور» از جمله در ۲ می ۲۰۰۷ اشاره و گفته شده که «فرد پورتن»، نایب
رئیس استراتفور در امور مبارزه با تروریسم در این تاریخ نشستی محرمانه با
مسئولان سعودی – صهیونیستی داشته و در این نشست با آنها درباره برخی مسائل
منطقهای هماهنگیهای لازم را انجام داده است.
جالب است بدانید که
«دنی کایکندال»، رئیس و مدیر مالی وقت استراتفور از دوستان نزدیک «بندر بن
سلطان»، رئیس سرویس اطلاعات عربستان سعودی به شمار میآید و ذکر شده است
که عربستان سعودی در سال ۲۰۰۷ بار دیگر طرح سازش را پذیرفت تا روزنامه
نیویورک تایمز در آگوست همان سال از تلاشهای عربستان سعودی از جمله «سعود
الفیصل»، وزیر خارجه سعودی برای تماس با تلاویو جهت گفتوگو برسر پیشبرد
طرح سازش اشاره میکند.