سایت گل- اینجا یک دادگاه است، دادگاهی که سران آن گرچه تحت فشار هستند و راهی جز محاکمه نمیبینند، اما قدرت احضار متهم به دادگاه را ندارند. متهم آزادانه در شهر میچرخد و میخندد و ویران میکند.
این دادگاه جايی جز قلب تکتک هواداران این فوتبال نیمبند نیست. قلبی که به وسعت دنیای فوتبال و شاید حتی بیشتر، از دست این فوتبال داغدار است و هر روز داغی تازه را متحمل میشود. چون متهم همچنان در شهر آزاد است و در واکنش به این قلبهای اندوهگین لبخند بر لب میآورد. چنانکه گويی او متولی و پدرخوانده این فوتبال است و این قلبهای شکسته طلبکارانی مدعی و بیخبر.
فوتبال ایران چند سالي است با نوعی جدید از ریاست و مدیریت آشنا شده است؛ ریاست لبخند! مدیریت بحران با ابزار بیخیالی!! آری مدیریت علی کفاشیان اینگونه بود. مدیری که ابتدا حق جابهجا کردن یک لیوان را هم در فدراسیون نداشت ولی حالا دستور جابهجا کردن لیوان که میدهد هیچ، تیمهای ملی را هم يک به يک به قهقرایي خودساخته میبرد. او حالا دیگر یک مدیر فرمایشی نیست. مردي است كه در يك انتخابات پرحاشيه گزینهي وزارت ورزش و جوانان (حسین قریب) را کنار زده و با همان لبخند معروف، دوباره متولي این فوتبال شده است.
تیمهای ملی چه در رشته فوتبال و چه در رشته فوتسال یکی پس از دیگری به بحران کشیده شدند و در صحنههای بینالمللی ناکامی آفریدند. تا جايیکه تیم ملی فوتسال ایران، همان تیم شگفتیساز جام جهانی گذشته، همان قهرمان سالهای سال قاره کهن مقابل کلمبیايی تحقیر میشود که در مرحله گروهی جام جهانی فوتسال فقط موفق به بردن تیمی گمنام به نام جزاير سلیمان شده است.
با این حال همچنان کفاشیان با قدرت بر صندلی ریاست تکیه زده است و میخندد و میخندد. او حتی لحظهای درنگ نمیکند و نگاهي به پشت سر نمياندازد که در این چند سال چهها که نکرده و چه ناکامیهايی که برای ما به جا نگذاشته است. گذشته از اینکه هیچکس او را برای پاسخگويی به دادگاه، محکمه یا چیزی مشابه این فرا نمیخواند، هیچکس هم پیدا نمیشود که به او تلنگری هشدارانه و دوستانه بزند!
خلاصه داستان از این قرار است؛ متهم ردیف اول ناکامیهای چند سال اخیر فوتبال ایران در دادگاهی حضور دارد که قضاوت آن بر عهدهي ۷۰ میلیون ایرانی است، همانهايی که با حذف و تحقیر تیمهای ملی خود تعصب و غیرتشان را خدشهدار دیدند. حال کفاشیان چه این دادگاه را مجازی تلقی کند و چه حقیقی، باید به او فقط همین جمله را گفت: «آقای کفاشیان! دادگاه رسمی است! پس از این همه ناکامی دیگر خنده چرا؟!»