رجانیوز: اگر نیویورک و
منهتن هم استیجهای هالیوود بودند، حتما یک ناجی و «سوپر پاور» پیدا میشد
تاابرقدرت یگانه جهان را در برابر این طوفان وحشتناک و خانمانبرانداز
حفاظت کند اما دیگر خبری از «جک باوئر» همه فن حریف نیست تا از نژاد برتر
یانکیها حفاظت کند. اکنون «
سندی»
نشان داده که ناجیهای هالیوودی فقط به درد «کت واک» روی ستارههای خیابان
مشهور هالیوود میخورند و آقای ابرقدرت در برابر یک حادثه طبیعی، اینچنین
تحقیر میشود.
درختها از ریشه درآمدهاند؛ آسفالت
تمیز جادههای بین شهری مانند خمیر بازی کودکان جا به جا شده؛ خانهها فرو
ریختهاند و تنها اسکلتشان باقی مانده؛ اتومبیلها در شکاف فرو رفتهاند؛
مردم در پناهگاههای کوچک و کثیف با یک شمع زندگی میکنند... نه؛ اشتباه
نکنید؛ این قرار نیست سناریوی فیلم جدید «گودزیلا» باشد؛ این، وضعیت کنونی
شهر نیویورک به عنوان پایتخت اقتصادی ایالات متحده آمریکاست؛ پایتختی که
این روزها به یک دهکده مخروبه تبدیل شده و تقریبا هیچ فعالیتی در آن به جز
تخلیه فاضلاب از آن صورت نمیگیرد.
توفان سندی که یکی از سهمگینترین
توفانهای ۵۰ سال اخیر امریکا بود، تلفات عدهای خرابیها و خسارات زیادی
به بار آورد. در برابر مصایب و مشکلات فراوان تنها یک دلخوشی برای شهروندان
فراهم آورد؛ این دلخوشی مربوط به مرگ هزاران هزار موش ساکن مترو شهرها
بود که در تونلها میلولیدند. این موشهای موذی که عامل مهم آلودگی و خطر
برای بهداشت مردم شهرها بودند، با سرازیر شدن سیلاب به داخل تونلهای
مترو و فاضلابها غافلگیر شدند و از بین رفتند.
البته این دلخوشی، نهایتا با یک فاجعه
تاریخی تمام شد؛ چرا که با فروکش کردن سیلاب ساکنان نیوجرسی و نیویورک در
برخی از نقاط شهر با لاشه موشهایی روبهرو شدند که در گذرگاهها پراکنده
بودند. این منظره وحشتناک که به گفته برخی از ساکنان نیویورک، یادآور رمان
«کوری» بوده، به قدری با اهمال کاری وزارت بهداشت و نیروهای مسئول روبرو
شده که نهایتا گارد ملی آمریکا، نیروهای خود را برای پاکسازی مناطق آلوده
اعزام کرده است.
مردم رسما از نیروهای دولتی ناامید
شدهاند و خودشان دست به کار شدهاند تا زندگیشان را از زیر گل و لای بیرون
بکشند و سر و سامانی به وضعیت این فاجعه تاریخی بدهند. به هر حال، کاخ
سفید نشینان باید خودشان را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده کنند و وقتی
برای رسیدگی به مشکلات مردم ندارند. رئیسجمهور اوباما و فرماندار رامنی
کماکان در حال کشمکش بر سر این هستند که جمهوری اسلامی ایران ۴ ماه و ۱۷
روز تا دستیابی به بمب هستهای فاصله دارد یا ۴ ماه و ۱۲ روز و قطعا
برایشان مهم نیست آوار خانههای مردم را چه کسی قرار است جمع کند و
خانوادهها را دوباره زیر یک سقف جمع کند.
ساکنین نیویورک و حومه بر سر جنازه
عزیزانشان اشک میریزند و اوباما و رامنی در برابر دوربینهای عکاسی و
فیلمبرداری لبخند میزنند و سفیدی دندانهایشان را به نمایش میگذارند. اگر
هم پرزیدنت سری به مناطق آسیب دیده میزند، قرار است عکسش روی پلاکاردهای
تبلیغاتی انتخابات چاپ شود تا همه ببینند که ساکن سیاهپوست کاخ سفید چقدر
به فکر مردم است و این مردم باید با رایهای خود، از او تشکر کنند؛ حتی اگر
رایشان نهایتا مهم نباشد و رای الکترال «آریستوکراتها» نتیجه انتخابات را
رقم بزند.
صفهای طولانی و بیسابقه دریافت سوخت
برای گرم کردن چادرهای موقت و خانههای نیمه مخروبه، اصلا این روزها در
رسانههای آمریکایی نمایش داده نمیشوند. صف کشیدن برای رای دادن به دو
عروسک تبلیغاتی این روزها قطعا جذابیت بیشتری برای غربزدههای جهان دارد.
نیویورک این روزها دیگر آن NY محبوب و کعبه آمال دنیاطلبان نیست؛ نیویورک
الان همان زباله و تعفنی است که از خوردن لذیذترین طعامها تولید شده و
اکنون نمایی دیگر از خودش را به نمایش گذاشته است.