صبح روز ششم بهمن ماه 1360 هنگامي كه مردم سلحشور آمل از منازل خود براي
كسب و كار بيرون آمدند، آرايش نظامي مشكوكي را در شهر ملاحظه كردند. شهر
توسط اشرار و منافقين به پادگاني نظامي مبدل شده بود. اين افراد كه جزيي از
كمونيستها به حساب مي آمدند خود را سربداران! ناميده بودند.
منافقين دلخوش به حمايت نظام كمونيستي خارج از مرزها تصميم داشتند تا
ظرف مدت كوتاهي ارتباط شهر آمل را بعنوان ورودي اصلي استان مازندران از
تهران قطع نمايند و به تدريج كل مناطق شمال ايران را از جامعه اسلامي جدا
سازند.
منافقين با كينه اي كه از تحولات ايران در سال 1357 به دل داشتند، با
قرار دادن مقر خود در جنگلهاي آمل به تمرينات سخت نظامي و چريكي پرداخته
بودند تا به خيال خود بتوانند ضربه مهلكي به پيكره انقلاب وارد آورند.
در پي اين هدف، سازمان كمونيستي در اوايل سال 1360 طي نشستهايي منافقين
را به دو قسمت مجزا و پشتيبان يكديگر تقسيم كرد. گروه 'اشرف دهقان' طرفدار
جنگ چريكي شهري در كردستان استقرار يافت و گروه ارتش رهايي بخش به رهبري
'حرمتي پور' و 'عبدالرحيم صبوري' خواهان اعزام به جنگل و حركت دهقاني بود.
از ديد اين سازمان، عمليات مسلحانه و استقرار در جنگل با اهداف و انگيزهاي زير شكل گرفته بود:
- افتتاح جبهه دوم مبارزه عليه نظام اسلامي جهت كمك به جبهه منافقين در كردستان
- جنگ چريكي و نامنظم براي سرگرم كردن نيروهاي انقلابي و ايجاد ارتش به اصطلاح خودشان مردمي
- تصرف شهر آمل و برانگيختن مردم براي قيام مسلحانه عليه نظام اسلامي
- در نهايت نابودي نظام جمهوري اسلامي و برپايي حاكميت به اصطلاح انقلابي در پوشش نظام كمونيستي
در پي اين ايده منافقين با شناسايي منطقه، نيروهاي خود را با هدف
آمادگي براي شورش در تابستان 1360 در جنگل هاي شمال كشور مستقركردند.
با توجه به اينكه مردم خطه شمال در جريان جنگ جهاني دوم، تجربه حضور
بيگانگان را در منطقه داشتند و هنوز جنايات ددمنشانه و تجاوز كارانه آنها
از ياد و خاطرشان محو نشده بود، از حضورمجدد آنها بيزار بودند.
مردم پس از آگاهي از استقرار نيروهاي وابسته به بيگانگان، آرام نگرفتند
و براي گرفتن اسلحه و كمك به نيروهاي انتظامي شهر به مقر سپاه پاسداران
انقلاب اسلامي مراجعه كردند تا با حركتي خود جوش در كنار مدافعان نظام قرار
گيرند و به مبارزه عليه هر گونه نفاق بپردازند.
به دليل آنكه تحويل سلاح به مردم از سوي سپاه امكان نداشت، هر كس با
هر وسيله اي از جمله چوب، بيل، سنگ و مانند آن خود را براي جهادي مقدس، كه
همانا دفاع ازآب و خاك و نظام اسلامي بود، مهيا كردند.
ظرف مدت كوتاهي مردم آمل با تمام وجود سپر دفاعي انقلاب اسلامي شدند و
در مقابل گستاخي منافقين كوردل كه به اشتباه مردم را حامي خود مي دانستند؛
با مقاومت و ايستادگي شهر را تبديل به ميدان مبارزه كردند.
در آن روز حماسي مردم آمل ظرف مدت 10 ساعت با سركوب كامل منافقين و
متجاوزين به شهر، خاطره به يادماندني از خود در تاريخ مبارزات مردم ايران
به يادگار گذاشتند.
شهروندان آمل با تقديم 40 شهيد به انقلاب و ميهن اسلامي، نماد و مصداق
ايثار و سربدار واقعي شدند تا دشمنان بدانند همه جاي ايران، جبهه دفاع مقدس
است و در هر مكاني تجاوز به خاك ايران اسلامي بي پاسخ نمي ماند.
امام خميني(ره) رهبر كبير انقلاب اسلامي پس از اين حماسه ضمن بيان تشكر
از فداكاريهاي مردم آمل در پيامي فرمودند : شما ملاحظه فرموديد كه اينها
در داخل تبليغات زياد ميكردند، به خارج هم كه رفتند تبليغات زياد
ميكنند؛ به اينكه مردم در اختناقاند و خودشان همه مخالفاند با جمهوري
اسلامي... همه آمالشان را به شمال دوخته بودند و بيشتر تبليغات اين بود
كه شمال ديگر تقريباً صددرصد مخالف با جمهوري اسلامي هستند. اينها همهي
قوايشان را جمع كردند و به آمل، آن حمله وحشيانه غافلگيرانه را كردند، به
اميد اينكه مردم آمل هم با آنها همدست بشوند و آمل را مركز استان قرار
بدهند و بعد مازندران و جاهاي ديگر و رشت و همهي جاها را بگيرند و جلو
بروند.
ايشان در ادامه يادآور شدند كه 'اينها به خيال خودشان با دست ملت
ميخواستند ... حكومت را تغيير بدهند و بعد هم هرطوري كه دلشان ميخواهد
عمل بكنند، مرتجعين را هم از بين ببرند! وقتي مواجه شدند با مخالفت مردم -
مهم مخالفت مردم بود-[شكست خوردند] و ما بايد تشكر كنيم از شهر آمل و آن
مردم فداكار كه معالأسف، عدهاي هم شهيد دادند، لكن اين مطلب را ثابت
كردند كه آنجايي كه شما تمام آمالتان به آنجا بود با شما مخالفند؛ حالا
شما ميخواهيد بياييد قم؟ ميخواهيد بياييد تهران، جاهاي ديگر؟'
حماسه آفريني مردم شهر آمل به واسطه حضور بي دريغ آنها در ميدان مبارزه
و سنگر بنديهاي خودجوش آنها در مقابل متجاوزين، موجب شد تا براي هميشه نام
اين شهر با عنوان 'شهر هزار سنگر' در قاموس انقلاب اسلامي ايران ثبت شود.
روزنامه رسالت،به تاريخ 88/5/7