سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به «مقدس» یا «مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی» از بزرگترین علما و مفاخرحوزه های علمیه ی شیعه و از اولیائی است كه در زمان حیاتِ طیبه ی خود به محضر حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه شرفياب شده اند. این عالم بزرگ شیعه که معاصر شیخ بهایی و متولد اردبیل است از شاگردان علامه جلالالدین دوانی می باشد.
یکی از مشهورترین وقایعِ تاریخِ شیعه و درخشان ترین مدال های افتخارِ شیعیانِ جهان، واقعه ی ازدواج والدینِ مکرم و مکرمه ی ایشان است. این ازدواجِ خجسته، الگویی است کامل از عقاید حقه ی شیعه در زمینه ی رعایت حقوق بشر و اهمیت به حق الناس و توجه به پاکداشتِ رزق و روزی.
این ازدواجِ افتخارآمیز، به قدری نزد شیعیان معروف و مشهور است که زندگینامه ی مقدس اردبیلی در هیچ کتابی و منبر و منبعی درج و نقل نمی شود الا این که واقعه ی ازدواج والدین پارسای ایشان نیز بیان می شود.
حاصل این ازدواج الهیِ ، فرزندی نیکو بوده است که در تمام کشورهای اسلامی به «مقدس اردبیلی » شهرت یافته و در سرتاسر عمر در نهایت زهد و وارستگی زیست.
مقدس فقیهی بود که یک روز دلو آب را به چاه انداخت تا وضو سازد و دلو پر از طلا بالا آمد اما مقدس دوباره دلو را به چاه افکند وگفت خداوندا من آب می خواهم نه طلا.
حضراتی که شناختِ ابتداییِ لازم نسبت به مفاخرِ وطن و بزرگانِ دین را ندارند پیش از ادامه ی مطالعه، چند لینکِ زیر را مشاهده فرمایند:
- خیابان مقدس اردبیلی در تهران
- تمبر بزرگداشت مقدس اردبیلی
با این همه اگرچه این شخصیتِ بزرگ، در سطح خواصِ جامعه از مشاهیرِ درخشان آسمانِ دین و دانشند، در نزدِ عوام اما ، شیوه ی ازدواجِ والدین بزرگوار ایشان از مشهورترین اتفاقاتِ تاریخ شیعه و حتی از وجود مبارکِ خود ایشان نیز مشهورتر است و نزد مردمانِ کوچه و بازار، فلسفه ی ازدواجِ والدینِ گرانقدر ایشان حتی از تلاش های علمی خودِ ایشان نیز شناخته شده تر است.
البته این مختصر، صرفاً توضیحِ واضحاتی بود که خوانندگانِ محترم پیش از این نیز به خوبی بر آن واقف بوده اند.
هدف اصلی از نگارش این مقاله اما، اهانتِ شرم آورِ طنز خنده بازار به دامانِ پاکِ این خانواده ی مکرم می باشد:
در هفته ای که گذشت، طنز خنده بازار با پخشِ یک هجوِ بی معنا و بی دلیل موجبِ شگفتی و آزار قلوبِ شیعیان گردید و در برابر چشمانِ متعجبِ همگان، برنامه ای را به تصویر کشید که در آن، روایتِ زندگانیِ والدین شریف آیت الله مقدس اردبیلی رضوان ا.. تعالی علیه به تمسخر و هجو کشیده شد.
در این نمایشِ تامل برانگیز نشان داده شد که روزی مردی یک سیبِ بی صاحب یافته و به سبب خوردنِ آن و جلبِ رضایتِ صاحبِ باغ سیب و حلالیت گرفتن از او ناچار شد به ازدواج با دختر زشت روی صاحب باغ تن دهد و الی آخر ....تا پایانِ داستانِ ازدواجِ پدر شریفِ مرحوم مقدس اردبیلی و والده ی مکرمه ی ایشان..... ( البته با مایه های به اصطلاح طنز).
برخی از جلوه های این طنز اهانت آمیز را بخوانید و بر این « گریه بازارِ » آشفته، بگریید :
- اطلاق القابِ توهین آمیز و رکیک به داماد:
در طول نمایش، به دفعات بدون هیچ دلیل مشخصی به یابنده ی سیب (بلاتشبیهِ پدر بزرگوارِ مرحوم مقدس) القابی همچون «چشم گراز» داده می شد و بدون دلیل به وی دشنام هایی همچون مردک ملعون ، پوزه دراز و ... داده می شد.
- اطلاق لقبِ « آنجلینا جولی » به عروس :
هنگامی که بر سرِ مهریه ی عروس ( بلاتشبیهِ والده ی مرحوم مقدس) بحث پیش آمد، داماد فریاد می زد که: مگر « آنجلینا جولی » است که مهریه اش این همه می شود ؟
- در سرتاسرِ این نمایشِ هزل، اصلی ترین پیام، به ابتذال و به سخره کشاندن اصلِ محتوای فاخر واقعه بود. به گونه ای که این قلم از بیانِ بیشترِ و تکرارِ جزئیاتِ آن به محضرِ عام شرم دارد.
مزیدِ اطلاعِ نویسنده، کارگردان، تهیه کننده و (حامی و پاسخگوی) اصلیِ برنامه خنده بازار یعنی مدیر شبکه ی سوم سیما یادآور می گردد که:
اگر نمی دانید، بدانید:
1- در
دین مبین اسلام، گراز (یا همان خوک وحشی) یکی از نجاسات محسوب می شود و
صحیح نیست که در مضحکه ی « گریه بازارِ» شمایان چنین لقبی حتی به یک
مسلمانِ معصیت کار، نسبت داده شود تا چه رسد به قهرمان اولِ حکایتِ ازدواجِ
والدینِ احیاگر حوزه های علمیه شیعه، مقدس اردبیلی یرفع ا... درجاته.
2- طبق مستنداتِ موجود در پهنه ی گیتی، صفحاتِ گوگل و فیلم های پراکنده در عالم، آنجلینا جولی یک هرزه ی فاسدالاخلاقِ هالیوودی است و صحیح نیست که در مضحکه ی « گریه بازارِ» شمایان چنین موجودی با عفیفگانِ پاک نژادِ تشیع علوی قیاس شود.
3- آگاه باشید و به بازیگران و نویسندگانتان بیاموزید که ازدواج با آنجلینا جولی به پشیزی نمی ارزد. چه رسد به این که ارزش پرداختِ مهریه سنگین را داشته باشد. اگر شمایان، می پندارید آنجلینا جولی آن قدر می ارزد که ارزش پرداختِ مهریه ی سنگین را داشته باشد، این پندار، توهمِ شخصیِ شماست، لطفاً از فرازِ آنتن صدا و سیمای اسلامی مان و چنین پنداری را به فضای پاکِ میهن و در سطح جامعه ی اسلامیِ ایران نپراکنید. اگر نمی دانید بدانید که ازدواج با چنین جرثومه های فاسدِ صهیونی نه تنها ارزش نیست بلکه ضدارزش و خلافِ آبروی یک شیعه ی مسلمان است.
شما تولیدکنندگانِ شبکه ی سومِ سیمای نظامِ اسلامی با کدام جرأت و مجوزی این موجودِ معلوم الحال را در لفافه(ی شیشه ای) تمجید و تبلیغ می کنید؟ بالاتر از آن، به کدامین علتِ موجه، نامِ این زنِ عریان الوجهه را در متنِ زندگانیِ رفیعِ خاندان ِمقدس اردبیلی گنجانده و جایگزینِ نام مادر شریفه ی ایشان می کنید؟
خوانندگانِ محترم، پیش از مطالعه ی ادامه ی مقاله، قدری با پایه و مایه ی « خنده بازارِ» آشنا شوند تا باز به ادامه ی سخن بازگردیم :
1. حامی اصلی این مجموعه کیست؟
2. طراح شکل گیری مجموعه کیست؟
3. مسئول انتخاب بخش های مجموعه کیست؟
کارگردانِ « خنده بازار» در پاسخ به پرسشی در مورد نحوه ی شکل گیری طرح اصلی مجموعه اظهار می دارد: ایده اصلی «خنده بازار» را مدیر شبکه سوم سیما به تهیه کننده داده است. (لینک)
وی در مورد نحوه ی انتخاب بخش های طنز و نقد نیز چنین می گوید: بعضی از بخش ها را مدیر شبکه سوم سیما و مدیران شبکه پیشنهاد دادند.
« شهاب عباسی » کارگردان مجموعه در این باره می گوید :
خدا را شکر، حمایت شبکه سوم سبب شد تا خیلی از خط قرمزها را رد کنیم و تابوها را بشکنیم و حرف هایی بزنیم که هیچ گروهی تاکنون موفق نشده است این سیاست را پیاده کند. (همان لینک)
به جمله ی قابل توجه مصاحبه گر در متن مصاحبه با « آرش میراحمدی»بازیگرِ برنامه، توجه فرمایید:
این که مجموعه طنز و انتقادی «خنده بازار» حدود ۲ سال روی آنتن دوام بیاورد، جای تعجب ندارد چرا که بر اساس گفت و گوهای پیشینی که با نویسنده ، کارگردان و برخی از بازیگران این مجموعه داشتم، مدیر شبکه سوم سیما از این مجموعه به شدت حمایت می کنند و حتی برخی ایده ها و طرح ها را آن ها می دهند.
نتیجه ی مستنداتِ فوق اینکه :
طبق اعترافاتِ صریحِ عواملِ مجموعه، پاسخِ هر سه پرسشِ بالا این است : « مدیریتِ شبکه ی سوم سیما »
بنابراین از این پس، نوک قلم را به سوی مسئولِ اصلی گردانده و از ایشان می خواهیم در محضر مردم به پاسخگویی قیام کنند :
مدیریتِ محترمِ شبکه ی سوم سیما !
شما می بایست به عنوانِ « طراح اصلی شکل گیری خنده بازار » و « حامی اصلی خنده بازار » و « مسئول انتخاب بخش های خنده بازار » و « مدیر و مسئولِ تولیداتِ شبکه سوم سیما » پاسخگوی پرسش ها و مطالباتِ زیر باشید!
آیا در بروزِ این اهانت، « بهترین دفاعِ شما » ، « بدترین دفاع شما » خواهد بود ؟
آیا تصمیم دارید بفرمایید که عوامل و زیردستانی دارید که نمی دانستند چه می سازند ؟
آیا می خواهید با توجیهِ نادانستن و نادان بودنِ یک نفر نویسنده از این معرکه خارج شوید ؟
آیا می دانید که این گونه عذرها بدتر از خودِ گناه خواهد بود ؟
آیا گمان می کنید که زنجیره ی خطایایی که منجر به تولیدِ چنین فضاحتی شد به همان یک نفر نویسنده ختم می شود ؟ خیر مدیر عزیز! خیر مدیرانِ عزیز! خیر! این چنین نخواهد بود!
زیرا وقتی یک نویسنده ی ( به ظاهر) تهی از اطلاعاتِ فرهنگی و دینی، چنین فاجعه ی وحشتناکی را مرتکب شود و به سوی زندگانیِ مبارکِ احیاگرِ حوزه های علمیه ی شیعه اهانت نماید و بدتر از پس از گذشتِ چهار روز که از این مصیبتِ فرهنگی می گذرد حتی صدای یک جنبنده در درونِ شبکه ی سومِ هم درنیامده می دانید یعنی چه ؟
یعنی این که در خوشبینانه ترین حالت (که همانا بی سوادیِ نویسنده ی بی گناه است!!) مشخص می شود که نه تنها ایشان، با این واقعه ی مشهورِ اسلامی- شیعی آشنا نیستند بلکه یک زنجیره ی پرتعداد و مطول از کارکنانِ شبکه سوم سیما نیز که در حدِ فاصلِ مابینِ صحنه ی فیلمبرداری تا آنتن قرار دارند ( از جمله مدیر این شبکه) کاملاً با این موضوع، غریبه ، ناآشنا و بیگانه بوده اند.
آقای مدیر! نفرمایید که شما این برنامه را ندیده اید زیرا این خود، عذرِ « بدتر از بدتر از » گناه خواهد بود و معنایش آن است که شما نیز بر محصولاتِ تولیدیِ شبکه تان نظارت ندارید.
شما خود بفرمایید که مابین نویسنده ی این متنِ سخیف تا آنتن چند نفرِ دیگر شاهدِ تولیدِ این فاجعه ی هنری- فرهنگی- مذهبی- سیاسی بوده و دم برنیاورده اند؟ کل عواملِ «خنده بازار» به علاوه ی چند نفر؟ ده نفر ؟ بیست نفر ؟ سی نفر ؟
یادآوری مهم :
ما انتشار این مقاله را تعمداً چهار روز به تأخیر افکندیم تا سکوت و بی خبریِ (شما، معاونان ، همکاران و پرسنلتان) به بهترین وجهی بازنمایی و اثبات شود و هیچ جایی برای انکار نگذارد تا مبادا با دستپاچگی بفرمایید که:« من و پرسنلم مقدس اردبیلی را می شناسیم و اطلاعاتِ فرهنگی و دینی مان تکمیل است. فقط عوامل خنده بازارند که ایشان را نمی شناسند ».
ما در انتشارِ این مطلب، چهار روز صبر کردیم، دندان بر جگر گذاردیم و تأمل کردیم تا زمانِ بازپخشِ نیز بگذرد شاید شما خود ، ترتیب اثری دهید اما چهار روز سکوت موجب شد تا همه ی بی خبری ها، بی سوادی ها، ناآشنایی ها و عدم اطلاعاتِ فرهنگی، تاریخی، مذهبی و ملی شمایان برملا شود و جنابعالی از این حیث جایی برای دفاع نداشته باشید و بهترین دفاعتان نهایتاً این باشد که « من از پخشِ این هجویه بی خبر بودم!!! » که البته خدا نکند دفاعتان این باشد! چراکه بی خبر بودنِ شما از دسته گل های « باغ نبانان» باغتان بزرگترین خطای مدیریتی شما خواهد بود.
جناب مدیر شبکه ی سوم سیما !
می دانیم و می دانید که شبکه ی سه منسوب به جوانان است. شما بنا است به جوانان چه بیاموزید ؟ تقبیح چشم گرازان و تمجید از آنجلینا جولی ها؟
حال بیایید با نگاهی مشکوک و بدبینانه به موضوع بنگریم :
چگونه می توان پذیرفت یک نویسنده و کارگردانِ آنتن سیمای کشور، داستانی را کامل و دقیق خوانده باشد اما نداند که این داستان، زندگانی چه کسی بوده است ؟ مگر می شود چنین چیزی را باور کرد ؟ بر فرض هم که چنین باشد بقیه ی پرسنل شبکه سه کجا بودند که بی خبر از تولیداتِ شبکه سوم در حال گذران اوقاتِ عمرند؟ ( از مسایل و اطلاعات ِفرهنگی تهی هستید یا از محصولات خودتان بی خبر ؟ )
به نظر می رسد در این روزگار وانفسا که دشمنان صهیونی از حنجره ی خودفروشانِ فارسی زبان به اهانت به حضرت امام علی النقی ( علیه السلام) می پردازند ما باید بیشتر از خودی ها مراقبت کنیم تا دشمنان.
هنوز دسته گل حضور چشمگیرِ عوامل سریال های استاد میرباقری را در سریال عمر از آب نگرفته ایم و هنوز داغِ گریم کردن و نشان دادنِ سیمای امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از شبکه های تلویزیونی وهابیت - که به یمن دانش و نیروی انسانی سیمای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد - فروننشانده ایم که این بار اختاپوسِ بی تعهدی ( یا بی سوادی ) سر از درونِ دلِ سیمای خودمان برآورده و چنگ بر سیمایِ پاکِ بنیان گذارانِ حوزه های شیعه می کشد.
این صحیح است که ریاست محترمِ سازمان صدا و سیما فرصت ندارند کل تولیداتِ در کل شبکه ها را شخصاً نظارت کنند، اما ایشان به شمایان اعتماد کرده و بر مسندِ نظارت نشانده اند تا پیش از بروزِ فجایع، کنترل کنید. نه این که دیگران از برون زمان بگذارند، رصد کنند، بنویسند، باخبر سازند و راهکار دهند ....
ما در راستای خواسته ی آقای ضرغامی که به منظورِ تشدیدِ نظارت های مردمی بر عملکردِ کارکنانِ صدا و سیما اظهار داشتند: « ما را بی رحمانه به شلاق نقد ببندید! » در این مقاله تلاش داریم صرفاً یکی از مصیبت های وارده را، نه بی رحمانه که بی تعارف به نیشِ قلم ، بازنمایی کرده و زنگ هشداری را به صدا درآوریم.
این مطلب با توصیه ای سازنده به پایانِ می رسد :
تولیدکنندگانِ محترم شبکه ی سه و دیگر شبکه ها ! اگر سیمای جمهوری اسلامی بخش های تحقیقات و پژوهش نیز دارد – که حتماً دارد –پیش از اقدام به تولیدِ محتوا، حتماً محتواهایتان را با ایشان در میان بگذارید.
اما اگر به دلایلی نمی خواهید چنین کنید، در اینجا یک آموزش بسیار مقدماتی به شما و پرسنل شما ( و تمامِ دیگرانی که در آینده بخواهند فجایعِ فرهنگی تولید کنند) ارایه می شود که قطعاً به کارتان می آید :
یک آموزش کوتاه برای کاهشِ نسبی و پیشگیری از فجایعِ فرهنگی در تولیدِ سیما
هدف از این کارگاه آموزشی دو دقیقه ای، پیش گیری از بروزِ فجایعی همچون اهانت به مقدس اردبیلی رحمت ا... علیه است.
متنِ آموزش کارگاهی :
به تازگی چیز بسیار عجیب و پیشرفته ای در عالم خلق شده است به نام گوگل. این پدیده ی محیرالعقول درون مونیتور رایانه تان یافت می شود و بعضاً می تواند شما را از بروز فجایعِ مهلک فرهنگی تا حدودی مصون دارد( البته نه همیشه و برای ابد).
کافی است برای شغلی که دارید و تولیداتِ تلویزیونی!! که دارید انجام می دهید آن قدر ارزش قایل باشید که فقط کمتر از دو دقیقه (حداکثر) زمان تلف کنید!! و پیش از آن که حجم عظیمی از وقت ، زمان ، نفر ، دوربین ، پول ، برق ، آبروی ملی ، آبروی مذهبی و . . . را به کار گرفته و هزینه کنید ، نخست مطمئن و مطلع شوید که دقیقاً در حال نوشتن و تولید در مورد چه چیزی هستید. در واقع بفهید که دارید چه می کنید و به کجای پیکره ی عظیم، فرهنگ، دانش ، دین ، مذهب و سیاست و ... دارید دست می زنید.
تمرینِ کارگاه :
فرض می کنیم بنده یک نویسنده ی شبکه سه و با مشاهیرِ شیعه کاملا بیگانه و ناآشنا هستم و اصلاً نمی دانم مقدس اردبیلی کیست و یا چیست. اما در عین حال می خواهم در سیمای جمهوری اسلامی ایران و تحت قوانینِ مقدس این نظام به تولید محتواهای اسلامی، ایرانی ، فرهنگی ... نیز بپردازم و برای مجموعه ای به نامِ «گریه بازار» چیز!! بنویسم.
( بسیار خوب! گرچه انجامِ این شرایطِ نامتناقض کاملاً غیرقابل هضم است و با هم در یک جا جمع نمی شود ولی فرض را بر این می گذاریم که حالا شده است دیگر و من در یک چنین مخمصه و تنگنای عجیبی گیر کرده و راه برگشت هم ندارم ).
در چنین حالتی، اگر کلیات داستانی در ذهنم باشد که نمی دانم از کجا شنیده ام و پایه های تاریخیِ آن چیست. فقط کافی است بدانم داستان در مورد کسی است که به واسطه ی یافتن یک سیب ناچار به ازدواج با دختر صاحب یک باغ می شود.
( و البته با نگاه خوشبینانه باید گفت ظاهراً این تمامِ دانشِ شنیداریِ نویسنده ی خنده بازار از موضوعِ داستان بوده است.)
گام یکم :
کافی است این نویسنده ی بی اطلاع، قبل از شیرجه زدن روی کاغذ و مضحکه کردن بیت المال و ملت و فرهنگ و داروندارِ مردم، کمتر از دو دقیقه زمان بگذارد و در گوگل تایپ کند : سیب ازدواج صاحب باغ دختر
گام دوم :
در این مرحله، یک دگمه ی بسیار مدرن و پیچیده در صفحه کلید رایانه وجود دارد که یک واژه ی بسیار سخت و علمی به نام ENTER روی آن نوشته شده است. آن را بفشارید.
در این هنگام معجزه ای بزرگ و محیرالعقول رخ می دهد و یک صفحه ی عجیب و غریب پدیدار می شود که ناجیِ آبروی ده ها، صدها و بلکه میلیون ها انسان خواهد شد و خواهید دید که چنین صفحه ای پدیدار می شود که در نخستین خطوطِ آن « زندگی نامه مقدس اردبیلی رضوان ا... علیه » نوشته شده است! : به همین شیرینی و سادگی! حتی یک دقیقه هم وقت نمی گیرد.
آقایانِ شبکه سومی! آن چیزِ آمریکایی! که مهریه اش می بایست سنگین باشد گوگل است نه آنجلیناجولی! لطفاً آنجلینا را اندکی از ذهن خارج کنید و قدری با گوگل عجین تر شوید تا آبروی خودتان و ما را کمتر به آب بسپارید.
به قول مرحوم اقبال لاهوری :
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی حجاب
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
آقایانِ محترم شبکه سوم سیما !
تا بود مهران مدیری را حواله ی آنتن های تلویزیون هایمان می کردید که تمام گرمیِ بازارش از تمسخر لهجه های ایرانی ، لباس های ایرانی ، معماری های ایرانی، صنایع دستی ایرانی و تمام مظاهرِ فرهنگی و سنتی ایران بود،
حال هم که ایشان را روانه بازارِ آشفته ی محصولات خانگی و کاممان را از قهوه تلخ تر کرده اید. نوبت آن شده است که خنده بازار را روانه ی بازارِ آشفته ی فرهنگمان نموده و با درتاختن و تمسخرِ مفاخر علمی و حوزوی، بازار خنده ی خود را گرم کنید.
غافل از آن که ما مردمان اگر به چنین تولیداتی می خندیم نه از سر خوشی بلکه از آن جهت است که :
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته است بدان می خندم
مرحمتاً « مهران» هایتان را مدیریت فرموده و از بارش «شهاب» هاتان بر زمینِ مظلومِ فرهنگِ این دیار پیشگیری فرمایید که ما با فرهنگ اسلامی ایرانیِ خود - فراتر از عقد اخوت - عقد ازدواج بسته ایم.
عقدی که مهریه اش 14 قرن خونِ سرخی است که از رگهای گلوی ما و اجدادمان بر زمین ریخته و درختِ تناورِ این مهرِ فی مابین را آبیاری نموده است، درختی که ریشه هایش در خاک دویده است از کربلا تا قم. درختی که میوه های خنده و گریه اش را در بازارها بر سر دست می برند مشتریان. . . . از هرات و طبس و بحرین و مدینه گرفته تا بازارهای لبنان و سوریه و آذربایجان.
و اما کلام اول و آخر :
« سپردنِ آنتنِ رسانه ی ملی به افرادی که نسبت به محتوای تولیداتشان ناآگاه یا بی نظارت هستند، عذرِ بدتر از گناه است»
شیوه ی پرداختن به ادامه ی این ماجرا، بستگی دارد به شیوه ی پاسخگویی و واکنشِ مدیریت شبکه سوم سیما به این مقاله.
پاسخ دهید! می شنویم!
==============================
انتشار خبر "اهانت بی سابقه ی شبکه سوم سیما به مرجع عالیقدر جهان تشیع" موجی از اعتراضات دانشجویان و رسانه های خبری نسبت به این اهانت آشکار را در پی داشت:
به همین منظور انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های مختلف در نامه ای به سید عزت ا... ضرغامی از وی به خاطر وقاهت برنامه خنده بازار در اهانت به عالم بزرگ اسلام جناب مقدس اردبیلی انتقاد کردند.