به گزارش فارس سيد حميدرضا برقعي شاعر آئيني كشورمان
است كه غزلي با عنوان «توفان واژهها» در وصف امام عاشورائيان حسينّبنعلي
(ع) سروده است:
با اشكهاش دفتر خود را نمور كرد
در خود تمام مرثيهها را مرور كرد
ذهنش ز روضههاي مجسم عبور كرد
شاعر بساط سينه زدن را كه جور كرد
احساس كرد از همه عالم جدا شده است
در بيتهاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را كه غم گرفت
وقتي كه ميز و دفتر و خودكار دم گرفت
وقتش رسيده بود به دستش قلم گرفت
مثل هميشه رخصتي از محتشم گرفت
باز اين چه شورش است كه در جان واژههاست
شاعر شكست خورده طوفان واژههاست
بي اختيار شد قلمش را رها گذاشت
دستي زغيب قافيه را كربلا گذاشت
يك بيت بعد ، واژه لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس كرد پا به پاش جهان گريه ميكند
دارد غروب فرشچيان گريه ميكند
با اين زبان چگونه بگويم چهها كشيد
بر روي خاك و خون بدني را رها كشيد
او را چنان فناي خدا بيريا كشيد
حتي براش جاي كفن بوريا كشيد
در خون كشيد قافيهها را، حروف را
از بس كه گريه كرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه كم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت كار و سپس آسمان گداخت
اين بند را جداي همه روي نيزه ساخت
خورشيد سر بريده غروبي نميشناخت
بر اوج نيزه گرم طلوعي دوباره بود
او كهكشان روشن هفده ستاره بود
***
خون جاي واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پيشانياش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را ميان معركه حس كرد و بعد از آن ...
شاعر بريد و تاب نياورد و بعد از آن ...
در خلسهاي عميق خودش بود و هيچكس
شاعر كنار دفترش افتاد از نفس...