هنوز دو دهه از مهاجرت ایرانیان به «سرزمین آفتاب تابان» برای کسب درآمد بیشتر نمیگذرد و هنوز هم خاطرات آنها گوش به گوش میرسد. افرادی که برای قرعهکشی در استادیوم آزادی گردهم میآمدند و بعد از انجام قرعهکشی با لبهای خندان یا چشمهای گریان روانه خانههای خود میشدند. بهروز لطفینسب یکی از هزاران ایرانی بود که بعد از جنگ تحمیلی و شرایط اقتصادی ایران رهسپار ژاپن شد تا اندوختهای برای خود بدست آورد.
وی در سالهای حضور خود در ژاپن به سرعت زبان ژاپنی را فرا گرفت و در کسب و کار خود نیز به موفقیت چشمگیری رسید. وی در کنار کسب و کار، به دیگر هموطنان خود که برای وصول مطالباتشان دچار مشکل بودند کمک میکرد.
اما این دوران برای ول «دولت مستعجل» بود و چندان ادامه نیافت و بادهای سخت زندگی در ژاپن وزیدن آغاز کردند. لطفینسب در جریان کمک به یکی از ایرانیان برای وصول طلب مالی 3 میلیون ینی به دام اعضاء باند یاکوزا میافتد. باند یاکوزا با همکاری پلیس ژاپن برنامهای برای دستگیری وی طراحی میکند و وی را زندانی میکند. در زندان ژاپن برخلاف مقررات عرف، از لطفینسب بازجوییهای متفاوتی به عمل میآید و وی متهم به داشتن مواد مخدر میشود.
در مدت حبس در زندان برای قطع ارتباط وی با بیرون از زندان و ترس از لو رفتن دسیسههای پلیس ژاپن، وکیل تسخیری برای وی انتخاب میشود. وی بعدها متوجه میشود که این وکیل با پلیس همکاری داشته و قصد تخلیه اطلاعاتی وی را داشته است. در ادامه پلیس ژاپن تمامی اموال وی را ضبط میکند و با همکاری یکی از بانکهای ژاپنی حساب مالی وی را خالی میکند و تمامی دارایی لطفی نسب را به یغما میبرد.
در ادامه پلیس ژاپن نمیتواند مدرک محکمه پسندی برای زندانی کردن وی پیدا کند و از این رو در زندان 4 بار به وی سوء قصد میشود اما وی هر بار به طور معجزه آسایی از مرگ میرهد و جان سالم به در میبرد.
سرانجام لطفی نسب به عنوان آخرین حربه برای خروج از زندان دست به اعتصاب غذا میزند و 15 ماه آن را ادامه میدهد تا از زندان آزاد میشود. وی در ابتدای ورود به زندان 86 کیلو وزن داشت اما در هنگام آزادی به دلیل آزارها و اذیتها وزن وی به 46 کیلو کاهش مییابد.
با ورود به ایران وی مصمم میشود آنچه را که در زندانهای ژاپن بر وی گذشته است بر روی کاغذ بیاورد و کتاب خاطرات خود را بنویسند. این کتاب که جلد اول از کتاب دوجلدی وی است به خاطرات وی در زندانها ژاپن میپردازد. در انتهای کتاب نیز نزدیک به 100 صفحه از اسناد و مدارک ضمیمه شده است که از بیگناهی وی حکایت دارد. جلد دوم این اثر که به زودی منتشر میشود، قرار است به دعوی حقوقی وی بپردازد.
این کتاب به مانند بسیاری از کتابهایی که در چاپ اول اشکالات فراوانی دارند، دچار لغزشهایی است و امیدواریم که در چاپ بعدی این کتاب با ویراست بهتری منتشر شود.
بهروز لطفینسب در یکی از محلات جنوبی تهران، جوادیه، متولد شد و در نوجوانی به سمت ورزش کُشتی رفت و حتی به مقامهایی نیز رسید. وی در دوران دفاع مقدس نزدیک به 2 سال در جبهه حضور داشت.
ایرانیهای بسیاری در دهه 70 راه درآمد بیشتر را سفر به ژاپن میدانستند و برای پولدار شدن به ژاپن رفتند اما تا به حال حتی یک خط هم در مورد شرایط زندگی آنها نوشته نشده است. لطفی نسب در کتاب خود به زندگی ایرانیان و کارهای سخیفی که آنها انجام میدهند و به پولدار شدن ژاپنیهایی که از کنار تلاشهای ایرانیان برای خود صاحب زندگی میشوند پرداخته است. تا به حال افراد بسیاری بودهاند که بیگناه در زندانهای ژاپن به قتل رسیدهاند و به لحاظ حقوقی هیچ اقدامی علیه دولت ژاپن انجام نشده است.
زندگی بهروز لطفینسب و بلاهایی که در زندانهای ژاپن بر سر او میآید بیشباهت به زندگی «پاپیون» نیست. پاپیونی که برای مجازات به زندانهای گویان منتقل میشود و در طول دروان اسارت خود تنها به آزادی میاندیشد.