حسین شریعتمداری در یادداشتی که در روزنامه کیهان به چاپ رسید، نوشت:
1-
عصر روز يكشنبه هفته جاري، رهبر معظم انقلاب در ديدار نخبگان و اساتيد
دانشگاه ها با ايشان، نشانه هاي مستندي ارائه فرمودند كه از تغيير هندسه
سياسي، اقتصادي و اجتماعي جهان حكايت مي كرد. حضرت آقا، پيش از اين نيز با
اشاره به شواهد و نمونه هاي روشني، از نزديك شدن تاريخ به يك «پيچ بزرگ»
خبر داده و بر آن تاكيد داشته اند. وجيزه پيش روي نگاهي است گذرا به پاره
اي از آنچه اين روزها در جاي جاي جهان و مخصوصا در جهان اسلام جريان دارد و
به زباني ديگر از همين تغيير بنيادين در هندسه و ساختار جهان و نزديك بودن
«پيچ بزرگ تاريخ» حكايت مي كند.
توضيح آن كه ما و نظام سلطه بين
الملل- بخوانيد آمريكا و متحدانش- در اين نقطه اشتراك نظر داريم كه پيچ
بزرگ تاريخ نزديك است و در اين پيچ، هندسه و ساختار سياسي، اجتماعي و
اقتصادي جهان به گونه اي بنيادين زير و رو شده و تغيير مي كند. اما نكته
درخور توجه اين كه هم ما و هم نظام سلطه بين الملل در اين زمينه يك نقطه
اشتراك ديگر نيز داريم و آن، اين كه هر دو طرف بر اين باوريم و مي دانيم كه
تاريخ به نفع و به سمت و سوي اسلام با آموزه ها و قرائت اسلام ناب
محمدي(ص) كه ايران اسلامي پرچمدار آن است در حال چرخش است و به همين علت،
هندسه سياسي و اجتماعي جهان نيز در اين راستا شكل مي گيرد.
يادداشت پيش روي اشاره اي گذرا به مستندات و شواهد و قرائني دارد كه از حركت ياد شده حكايت مي كند. بخوانيد؛
2-
جيمز موريس، جامعه شناس آمريكايي مي گويد؛ «در قرآن، كتاب مسلمان ها به
آيه اي برخوردم كه ضرورت رسيدگي به يتيمان را يادآوري مي كرد. در اين آيه
از كساني تجليل شده است كه با ميل و علاقه و فقط براي خشنودي خدا، از
يتيمان و اسيران و فقرا دست گيري مي كنند - منظور ايشان آيه 8 از سوره
مباركه «انسان» است- يتيم به كسي مي گويند كه پدر از دست داده است ولي به
نظر من، منظور قرآن از يتيم، كسي است كه بي پشت وپناه است. بايد بگويم
امروزه ما مردم غرب از همه يتيم تر هستيم زيرا پشت و پناهي نداريم. رنسانس
ما را از خدا جدا كرد. من به مردم ايران غبطه مي خورم كه با انقلاب 1979-
انقلاب اسلامي- از اومانيسم جدا شدند و به خدا روي آوردند. من خميني را
دوست دارم.»
اين سخن نمي دانم از كيست، اما حكيمانه است. چندين سال
قبل از كسي شنيده و يا در جايي خوانده ام؛ با اين مضمون كه؛ اومانيسم -
اصالت تمايلات مادي بشر در قانونگذاري و مهندسي جامعه- ميوه درخت ممنوعه
«رنسانس» بود كه فرزندان آدم به فريب شيطان و با توهم ماندگاري! به آن
نزديك شده و از آن خوردند. در پي اين فريب شيطان اگرچه از حاكميت ظالمانه
كليسا و كشيشان در قرون وسطي نجات يافتند، اما در اين جابه جايي از
خدامحوري در قانونگذاري و ساختار جامعه(تئيسم) نيز جدا افتاده و در برهوت
به سوي ناكجاآبادي رفتند كه ظاهرش آباد بود! فرزندان آدم هم مثل پدر و
مادرشان آدم و حوا عليهاالسلام فريب شيطان را خورده بودند... انقلاب اسلامي
در ايران، توبه فرزندان آدم و آغاز بازگشت آنها به سوي خدا بود.
3-
روز 26 مي2011/5 خرداد 1390، بنيامين نتانياهو ميهمان كنگره آمريكاست. او
كه به گزارش آسوشيتدپرس، عصباني و برافروخته به نظر مي رسيد، پشت تريبون مي
رود و مي گويد؛
«6ماه قبل كه پشت اين تريبون ايستاده بودم درباره ايران
هسته اي و خطر آن براي صلح جهاني(!) هشدار دادم. اما، اكنون، زمان ديگري
است و ممكن است «لولا» و محور تاريخ به زودي چرخش پيدا كند. امروز از تنگه
خيبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراكش، تحول و دگرگوني عظيمي در حال
وقوع است. اين ارتعاشي كه به زلزله شبيه است، كشورها را متلاطم و دولت ها
را متلاشي كرده است و همه ما شاهد ادامه اين نوسانات هستيم. صحنه هاي
استثنايي در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989 را زنده نمي كند-
منظورش تحولات بعد از فروپاشي شوروي سابق در بلوك هاي كمونيستي اروپاست- كه
اگر چنين بود، خوشايند بود.
اما، آن روزها ديگر نيست و امروز شاهد
تحولاتي نظير تحولات ايران 1979- سال پيروزي انقلاب اسلامي- هستيم. بايد
قبول كنيم، نيروي قدرتمندي وجود دارد كه با الگوي مورد نظر ما مخالف است.
در رأس اين قطب قدرتمند، ايران قرار دارد. كساني كه ايران و خطر آن را
ناديده مي گيرند، سر خود را در شن فرو كرده اند.»
4- اوايل سال
گذشته- فروردين 1390/ آوريل 2011- كابينه رژيم صهيونيستي، «عاموس يادلين»
رئيس سابق موساد را بركنار كرد. رسانه هاي اسرائيل درباره علت بركناري
«يادلين» به تلويح- و نه تصريح- نوشتند؛ ناتواني و ضعف آقاي عاموس يادلين
در پيش بيني تحولات منطقه، يكي از علل بركناري او بوده است و روزنامه
صهيونيستي هاآرتص توضيح داد؛ يادلين، معتقد بود تحولات خاورميانه عربي از
يك موج «دموكراسي خواهي» ريشه مي گيرد و در نهايت به اصلاح دموكراتيك حكومت
هاي منطقه و يا روي كار آمدن نظام هاي دموكراتيك منجر خواهد شد.
يادلين
مي گفت؛ از آنجا كه نظام هاي دموكراتيك اهل جنگ نيستند، تحولات كنوني
خاورميانه به نفع اسرائيل است! هاآرتص مي نويسد؛ آقاي يادلين بايد مي دانست
كه امروزه تحولات در خاورميانه و آفريقاي اسلامي، به روي كار آمدن نظام
هاي سكولار و دموكراتيك ختم نمي شود، بلكه ملت هاي مسلمان منطقه الگوي
اسلام خميني را پيش روي دارند و به آن سوي مي روند. در همان روزهاست كه
آقاي كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا -به هنگام پيروزي انقلاب اسلامي- در
مصاحبه اي مي گويد؛ «آهنگي كه امروزه در خاورميانه مي شنوم، به گوشم
آشناست.
اين همان آهنگ و همان شعارهايي است كه سال 1979 در جريان
شكل گيري انقلاب اسلامي در ايران شنيده بودم» و نتانياهو، نخست وزير رژيم
صهيونيستي پرسش خبرنگار واشنگتن پست را كه اسلام مورد نظر ملت هاي مسلمان
منطقه را به دليل سني بودن آنها با اسلام حاكم در ايران متفاوت دانسته بود،
مي گويد؛ اسلامي كه مسلمانان خاورميانه در پي آنند، اسلام آمريكا يا اسلام
تركيه نيست. آنها اسلام ايران را مي خواهند و هنري كيسينجر، سياستمدار
يهودي و كهنه كار آمريكايي مي گويد؛ آنچه من مي بينم آن است كه مردم
خاورميانه، دموكراسي غربي نمي خواهند. آنها، اسلام ايران را مي خواهند و
اسلامگرايي، آينده محتوم خاورميانه است.
5- روز 22 آذرماه 1390/ 13
دسامبر 2011- است. شوراي راهبردي «آتلانتيك»- كشورهاي دو سوي اقيانوس اطلس-
به روال همه ساله در واشنگتن برپا شده است.
به گزارش «دويچه وله»،
در اين اجلاس، برژينسكي، اسكوكرافت، جيمز جونز مشاوران امنيت ملي آمريكا
در دولت هاي كارتر، فورد، بوش پدر و اوباما، همراه با ديويد پترائوس، رئيس
سازمان سيا، تامير پاردو، رئيس وقت موساد و جان ساورز رئيس MI6 انگليس حضور
دارند. دويچه وله در گزارش خود آورده است؛ در اين شورا، هر سه مشاور پيشين
كاخ سفيد هم عقيده بودند كه جهان در يك نقطه عطف تاريخي- توجه كنيد باز هم
سخن از پيچ تاريخ است- قرار دارد كه تحولات خاورميانه و جنبش وال استريت
از نشانه هاي آن است. برژينسكي در نطق پاياني اين نشست مي گويد؛ كدام
ديوانه اي آمريكاي ابرقدرت را از بلنداي سال 2000 به دره كنوني سال 2011
آورده است؟ دموكرات هاي احمق، جمهوريخواهان كم عقل؟ يا ايران؟! ما در شرايط
بسيار عجيب و ناشناخته اي به سر مي بريم».
6- آقاي جرج فريدمن،
مسئول مركز استراتژيك «استراتفور» در آمريكاست. اين مركز به باشگاه كهنه
كاران «سيا» شهرت دارد. فريدمن مي گويد؛ چالش آمريكا با ايران فقط ظاهر
هسته اي دارد. مشكل اصلي ما، آن است كه ايران نشان داده است نه فقط بدون
رابطه و كسب حمايت آمريكا، بلكه در حال درگيري بي وقفه با آمريكا هم مي
توان بزرگترين قدرت نظامي و علمي منطقه بود. تحولات خاورميانه را در اين
نقطه و در نسخه برداري از اين الگو جستجو كنيد.
7- بعد از خروج نيروهاي
نظامي آمريكا از عراق، هفته نامه آمريكايي فوربز خطاب به بوش و اوباما- و
با تاكيد بيشتر به بوش- نوشت؛ 9 سال در عراق از سربازان خود بيگاري كشيديم.
هزاران ميليارد دلار هزينه كرديم، چند هزار تن از نظاميان خود را كشته يا
مجروح از عراق به آمريكا آورديم حالا پرزيدنت بوش و پرزيدنت اوباما مي
توانند به اين سؤال پاسخ بدهند كه در اين لشكركشي و حضور 9 ساله در عراق،
غير از آن كه عراق را به دست دشمنان خود و دوستان ايران سپرديم چه دستاوردي
داشته ايم؟!
8- نشريه آمريكايي هافينگتون در يادداشتي با عنوان
«برنده كيست؟»- WHO IS THE WINNER?- مي نويسد؛ در ميدان جنگ نرم هم بازي را
به ايران باخته ايم و مي پرسد؛ اگر ما پيروز جنگ نرم هستيم، چرا امروزه در
خاورميانه و شمال آفريقا كه ده ها سال هم پيمان ما بوده اند، مردم از
آمريكا خشمناك و به ايران علاقمند هستند؟!
اين رشته سر دراز دارد و به همين اندازه بسنده مي كنيم.
9-
و اما، به گفته حضرت آقا در بيانات مستدل و حكيمانه ايشان خطاب به اساتيد
دانشگاه ها، امروزه در شرايط بسيار حساسي قرار داريم و با پشت سر گذاشتن
عقبه ها به پيچ بزرگ تاريخ نزديك مي شويم. پيچ بزرگي كه به اعتراف «رابرت
گيتس»، تابلوهاي راهنماي آن را خميني و خامنه اي نصب كرده اند.
آلوين
تافلر در موج سوم- اواسط دهه 60- مي نويسد؛ انقلاب اسلامي ايران نه فقط
جهان اسلام را برانگيخته است بلكه به زودي دنياي دين باوران را نيز به حركت
مي آورد...
امروز ملت ها در جهان اسلام و دنياي دين باوران چشم به
پرچمي دارند كه امام راحل ما(ره) برافراشته و خلف حاضر او به دوش مي كشد.
در اين حال و هوا، به قول حضرت آقا «آيا دانشگاه ها و حوزه هاي علميه در
قبال اين حوادث بسيار مهم، مسئوليتي ندارند؟»