کد خبر: ۷۳۳۸۶
زمان انتشار: ۱۱:۰۵     ۲۴ مرداد ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز کشور سرمقاله خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

*کیهان

روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « دو نقطه مشترک ما و حریف » به قلم « حسین شریعتمداری » آورده است.

1- عصر روز یکشنبه هفته جاری، رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان و اساتید دانشگاه ها با ایشان، نشانه های مستندی ارائه فرمودند که از تغییر هندسه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان حکایت می کرد. حضرت آقا، پیش از این نیز با اشاره به شواهد و نمونه های روشنی، از نزدیک شدن تاریخ به یک «پیچ بزرگ» خبر داده و بر آن تاکید داشته اند. وجیزه پیش روی نگاهی است گذرا به پاره ای از آنچه این روزها در جای جای جهان و مخصوصا در جهان اسلام جریان دارد و به زبانی دیگر از همین تغییر بنیادین در هندسه و ساختار جهان و نزدیک بودن «پیچ بزرگ تاریخ» حکایت می کند.

توضیح آن که ما و نظام سلطه بین الملل- بخوانید آمریکا و متحدانش- در این نقطه اشتراک نظر داریم که پیچ بزرگ تاریخ نزدیک است و در این پیچ، هندسه و ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان به گونه ای بنیادین زیر و رو شده و تغییر می کند. اما نکته درخور توجه این که هم ما و هم نظام سلطه بین الملل در این زمینه یک نقطه اشتراک دیگر نیز داریم و آن، این که هر دو طرف بر این باوریم و می دانیم که تاریخ به نفع و به سمت و سوی اسلام با آموزه ها و قرائت اسلام ناب محمدی(ص) که ایران اسلامی پرچمدار آن است در حال چرخش است و به همین علت، هندسه سیاسی و اجتماعی جهان نیز در این راستا شکل می گیرد.

یادداشت پیش روی اشاره ای گذرا به مستندات و شواهد و قرائنی دارد که از حرکت یاد شده حکایت می کند. بخوانید؛

2- جیمز موریس، جامعه شناس آمریکایی می گوید؛ «در قرآن، کتاب مسلمان ها به آیه ای برخوردم که ضرورت رسیدگی به یتیمان را یادآوری می کرد. در این آیه از کسانی تجلیل شده است که با میل و علاقه و فقط برای خشنودی خدا، از یتیمان و اسیران و فقرا دست گیری می کنند - منظور ایشان آیه 8 از سوره مبارکه «انسان» است- یتیم به کسی می گویند که پدر از دست داده است ولی به نظر من، منظور قرآن از یتیم، کسی است که بی پشت وپناه است. باید بگویم امروزه ما مردم غرب از همه یتیم تر هستیم زیرا پشت و پناهی نداریم. رنسانس ما را از خدا جدا کرد. من به مردم ایران غبطه می خورم که با انقلاب 1979- انقلاب اسلامی- از اومانیسم جدا شدند و به خدا روی آوردند. من خمینی را دوست دارم.»

این سخن نمی دانم از کیست، اما حکیمانه است. چندین سال قبل از کسی شنیده و یا در جایی خوانده ام؛ با این مضمون که؛ اومانیسم - اصالت تمایلات مادی بشر در قانونگذاری و مهندسی جامعه- میوه درخت ممنوعه «رنسانس» بود که فرزندان آدم به فریب شیطان و با توهم ماندگاری! به آن نزدیک شده و از آن خوردند. در پی این فریب شیطان اگرچه از حاکمیت ظالمانه کلیسا و کشیشان در قرون وسطی نجات یافتند، اما در این جابه جایی از خدامحوری در قانونگذاری و ساختار جامعه(تئیسم) نیز جدا افتاده و در برهوت به سوی ناکجاآبادی رفتند که ظاهرش آباد بود! فرزندان آدم هم مثل پدر و مادرشان آدم و حوا علیهاالسلام فریب شیطان را خورده بودند... انقلاب اسلامی در ایران، توبه فرزندان آدم و آغاز بازگشت آنها به سوی خدا بود.

3- روز 26 می2011/5 خرداد 1390، بنیامین نتانیاهو میهمان کنگره آمریکاست. او که به گزارش آسوشیتدپرس، عصبانی و برافروخته به نظر می رسید، پشت تریبون می رود و می گوید؛

«6ماه قبل که پشت این تریبون ایستاده بودم درباره ایران هسته ای و خطر آن برای صلح جهانی(!) هشدار دادم. اما، اکنون، زمان دیگری است و ممکن است «لولا» و محور تاریخ به زودی چرخش پیدا کند. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این ارتعاشی که به زلزله شبیه است، کشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشی کرده است و همه ما شاهد ادامه این نوسانات هستیم. صحنه های استثنایی در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989 را زنده نمی کند- منظورش تحولات بعد از فروپاشی شوروی سابق در بلوک های کمونیستی اروپاست- که اگر چنین بود، خوشایند بود. اما، آن روزها دیگر نیست و امروز شاهد تحولاتی نظیر تحولات ایران 1979- سال پیروزی انقلاب اسلامی- هستیم. باید قبول کنیم، نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. در رأس این قطب قدرتمند، ایران قرار دارد. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می گیرند، سر خود را در شن فرو کرده اند.»

4- اوایل سال گذشته- فروردین 1390/ آوریل 2011- کابینه رژیم صهیونیستی، «عاموس یادلین» رئیس سابق موساد را برکنار کرد. رسانه های اسرائیل درباره علت برکناری «یادلین» به تلویح- و نه تصریح- نوشتند؛ ناتوانی و ضعف آقای عاموس یادلین در پیش بینی تحولات منطقه، یکی از علل برکناری او بوده است و روزنامه صهیونیستی هاآرتص توضیح داد؛ یادلین، معتقد بود تحولات خاورمیانه عربی از یک موج «دموکراسی خواهی» ریشه می گیرد و در نهایت به اصلاح دموکراتیک حکومت های منطقه و یا روی کار آمدن نظام های دموکراتیک منجر خواهد شد. یادلین می گفت؛ از آنجا که نظام های دموکراتیک اهل جنگ نیستند، تحولات کنونی خاورمیانه به نفع اسرائیل است! هاآرتص می نویسد؛ آقای یادلین باید می دانست که امروزه تحولات در خاورمیانه و آفریقای اسلامی، به روی کار آمدن نظام های سکولار و دموکراتیک ختم نمی شود، بلکه ملت های مسلمان منطقه الگوی اسلام خمینی را پیش روی دارند و به آن سوی می روند. در همان روزهاست که آقای کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا -به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی- در مصاحبه ای می گوید؛ «آهنگی که امروزه در خاورمیانه می شنوم، به گوشم آشناست. این همان آهنگ و همان شعارهایی است که سال 1979 در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران شنیده بودم» و نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پرسش خبرنگار واشنگتن پست را که اسلام مورد نظر ملت های مسلمان منطقه را به دلیل سنی بودن آنها با اسلام حاکم در ایران متفاوت دانسته بود، می گوید؛ اسلامی که مسلمانان خاورمیانه در پی آنند، اسلام آمریکا یا اسلام ترکیه نیست. آنها اسلام ایران را می خواهند و هنری کیسینجر، سیاستمدار یهودی و کهنه کار آمریکایی می گوید؛ آنچه من می بینم آن است که مردم خاورمیانه، دموکراسی غربی نمی خواهند. آنها، اسلام ایران را می خواهند و اسلامگرایی، آینده محتوم خاورمیانه است.

5- روز 22 آذرماه 1390/ 13 دسامبر 2011- است. شورای راهبردی «آتلانتیک»- کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس- به روال همه ساله در واشنگتن برپا شده است. به گزارش «دویچه وله»، در این اجلاس، برژینسکی، اسکوکرافت، جیمز جونز مشاوران امنیت ملی آمریکا در دولت های کارتر، فورد، بوش پدر و اوباما، همراه با دیوید پترائوس، رئیس سازمان سیا، تامیر پاردو، رئیس وقت موساد و جان ساورز رئیس MI6 انگلیس حضور دارند. دویچه وله در گزارش خود آورده است؛ در این شورا، هر سه مشاور پیشین کاخ سفید هم عقیده بودند که جهان در یک نقطه عطف تاریخی- توجه کنید باز هم سخن از پیچ تاریخ است- قرار دارد که تحولات خاورمیانه و جنبش وال استریت از نشانه های آن است. برژینسکی در نطق پایانی این نشست می گوید؛ کدام دیوانه ای آمریکای ابرقدرت را از بلندای سال 2000 به دره کنونی سال 2011 آورده است؟ دموکرات های احمق، جمهوریخواهان کم عقل؟ یا ایران؟! ما در شرایط بسیار عجیب و ناشناخته ای به سر می بریم».

6- آقای جرج فریدمن، مسئول مرکز استراتژیک «استراتفور» در آمریکاست. این مرکز به باشگاه کهنه کاران «سیا» شهرت دارد. فریدمن می گوید؛ چالش آمریکا با ایران فقط ظاهر هسته ای دارد. مشکل اصلی ما، آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه و کسب حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری بی وقفه با آمریکا هم می توان بزرگترین قدرت نظامی و علمی منطقه بود. تحولات خاورمیانه را در این نقطه و در نسخه برداری از این الگو جستجو کنید.

7- بعد از خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق، هفته نامه آمریکایی فوربز خطاب به بوش و اوباما- و با تاکید بیشتر به بوش- نوشت؛ 9 سال در عراق از سربازان خود بیگاری کشیدیم. هزاران میلیارد دلار هزینه کردیم، چند هزار تن از نظامیان خود را کشته یا مجروح از عراق به آمریکا آوردیم حالا پرزیدنت بوش و پرزیدنت اوباما می توانند به این سؤال پاسخ بدهند که در این لشکرکشی و حضور 9 ساله در عراق، غیر از آن که عراق را به دست دشمنان خود و دوستان ایران سپردیم چه دستاوردی داشته ایم؟!

8- نشریه آمریکایی هافینگتون در یادداشتی با عنوان «برنده کیست؟»- WHO IS THE WINNER?- می نویسد؛ در میدان جنگ نرم هم بازی را به ایران باخته ایم و می پرسد؛ اگر ما پیروز جنگ نرم هستیم، چرا امروزه در خاورمیانه و شمال آفریقا که ده ها سال هم پیمان ما بوده اند، مردم از آمریکا خشمناک و به ایران علاقمند هستند؟!

این رشته سر دراز دارد و به همین اندازه بسنده می کنیم.

9- و اما، به گفته حضرت آقا در بیانات مستدل و حکیمانه ایشان خطاب به اساتید دانشگاه ها، امروزه در شرایط بسیار حساسی قرار داریم و با پشت سر گذاشتن عقبه ها به پیچ بزرگ تاریخ نزدیک می شویم. پیچ بزرگی که به اعتراف «رابرت گیتس»، تابلوهای راهنمای آن را خمینی و خامنه ای نصب کرده اند.

آلوین تافلر در موج سوم- اواسط دهه 60- می نویسد؛ انقلاب اسلامی ایران نه فقط جهان اسلام را برانگیخته است بلکه به زودی دنیای دین باوران را نیز به حرکت می آورد...

امروز ملت ها در جهان اسلام و دنیای دین باوران چشم به پرچمی دارند که امام راحل ما(ره) برافراشته و خلف حاضر او به دوش می کشد. در این حال و هوا، به قول حضرت آقا «آیا دانشگاه ها و حوزه های علمیه در قبال این حوادث بسیار مهم، مسئولیتی ندارند؟»

 

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « هندسه جدید جهان و ماموریت دانشگاهیان » به قلم « صالح اسکندری » آورده است.

بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار صدها نفر از اساتید، محققان و پژوهشگران دانشگاهها بار دیگر نقش عظیم تولید علم و دانش را در تحولات شگفت آور هزاره سوم پررنگ ساخت. رهبر معظم انقلاب،  جهان را در حال گذر و تحول به سمت یک «ساختار و هندسه جدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی» خواندند و با تبیین جایگاه و نقش‌آفرینی ویژه‌ ملت ایران در این تحول عظیم تاریخی تأکید کردند: «نخبگان کشور از جمله دانشگاهیان می‌توانند با عمل به وظایف بسیار مهم خود در این برهه‌ بسیار حساس تاریخی، به ارتقای جایگاه ایران در ساختار جدید جهان،‌ کمک تعیین کننده‌ای کنند.»

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به واسطه تغییرات هژمونیک و حرکت جهان به سوی نظام تک قطبی، برتری جغرافیای تولید علم در آمریکای شمالی که از حدود 200 سال پیش زمینه های آن مهیا شده بود، تثبیت شد. آمریکایی ها چند دهه است که رتبه اول تولید علم در جهان را به خود اختصاص داده اند. به عنوان مثال بر اساس آخرین آمار پایگاه استنادی اسکوپوس طی دوره هفت ماهه یعنی از اول سال میلادی تا اوت 2012 ، ایالات متحده با حدود 282 هزار و 665 مقاله در رتبه اول جهان قرار دارد.

عمده جهت‌گیری تولید علم در آمریکا نیز بر مبنای حفظ ارزش‌های لیبرالی و صیانت از هژمونی آمریکا است. در واقع دانشگاه ها و مراکز تولید علم در آمریکا چه در مرحله تحقق نظام تک قطبی در طول جنگ سرد در مقابله نرم با جهان کمونیسم و چه در دوران تثبیت این نظام هژمونیک در اواخر قرن بیستم ضمن بازیابی جایگاه خود نقش در خور توجهی را بازی کردند. امروز بیش از 100 اندیشکده و مرکز مطالعاتی مطرح در دانشگاه های آمریکا تنها هدف خود را پاسداری از این ساختار هژمونیک قرار داده اند.

اما با تمام این تلاشها در آغاز هزاره سوم مشروعیت ساختارهای هژمونیک ایالات متحده با تردیدهای بسیاری مواجه شده است. پیش از این گفته می‌شد هژمونی آمریکا ریشه در جغرافیا، تاریخ، ایدئولوژی، دموکراسی، ساختار نهادین و مدرنیزاسیون دارد اما امروز زیرساختهای مشروعیت جهانی تاریخ آمریکا، ایدئولوژی لیبرالیسم و روند مدرنیزاسیون زیر سئوال رفته است. ساختار ناعادلانه نظم جهانی دستخوش تجدید نظر طلبی ملت ها قرار گرفته و دیگر از چهره موجه آمریکا در اواخر قرن بیستم خبری نیست. در قرن بیست و یکم معنی توازن قوا به هم خورده است و... . اساسا کشوری در موقعیت هژمون قرار می گیرد که زیربنای مستقر در آن کشور مشروعیت جهانی یابد. امروز مشکل اصلی آمریکا از دست دادن این مشروعیت جهانی است. زوال سلطه آمریکا بر جهان نوید دهنده دوران جدید جهان داری و زعامت های نو جهانی است. اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی آمریکا نیز بیش از آنکه تئوریسین زوال باشند در حال و هوای جنگ سرد و دشمن سازی به سر می برند. روزی خصمشان خطر فزاینده توتالیتاریسم است و روزی به دنبال دشمن سازی از فرهنگ کنفوسیوس هستند.

امروز هم از خطر امپراتوری در حال گسترش اسلام از سواحل خاورمیانه و شمال آفریقا تا غرب چین ابراز نگرانی می کنند. غافل از اینکه ساختار های هژمونی آمریکا از درون پوسیده و عنقریب است که نظام ظالمانه تک قطبی متلاشی شود.

امروز جهان در یک پیچ تاریخی است و دوران گذار خود را سپری می کند.

بیداری ملت ها در هزاره سوم، جهان را آبستن تحولات جدیدی کرده است که متناسب با این تحولات قدرت های نوظهوری مانند ایران باید برنامه ریزی های مدونی در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی داشته باشند. جمهوری اسلامی به خاطر ساختار الهی و انسانی خود یک الگوی بی بدیل در دنیای امروز است که در تغایر با تمام زیرساخت های ناعادلانه منادی تجدیدنظر طلبی و بازگشت به معنویت، عدالت،انسانیت و اصالت است. این ساختار قابلیت های تبدیل شدن به یک هژمونی را  در دنیای آینده داراست اما به شرط اینکه بتواند در تمام حوزه ها تفوق و برتری خود را به اثبات برساند.

یعنی اگر نخواهیم اسیر شعارزدگی بشویم زمانی می توانیم ادعا کنیم که هژمونی جمهوری اسلامی در حال شکل گیری است که تمام زیرساخت های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجتماعی ما در دنیا مشروعیت پیدا کند. این مشروعیت یابی نیز با سخنرانی و خطابه حاصل نمی شود بلکه نیازمند مجاهدت مخلصانه و متعهدانه است. اخلاص و تعهد در راه چه؟ در راه احیای عدالت و معنویت در دنیای معاصر.

یکی از مهمترین عرصه ها برای این جهاد متعهدانه دانشگاه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر اساتید دانشگاه ها با تاکید بر نشانه های ورود دنیا به مرحله یک تحول اساسی و تشریح جایگاه ویژه جمهوری اسلامی ایران در این تحول، این سئوال را مطرح کردند که آیا دانشگاهها و حوزه های علمیه در قبال این حوادث بسیار مهم مسئولیتی دارند یا نه؟

حضرت آیت الله خامنه ای یک سئوال دیگر نیز مطرح کردند: آیا دانشگاهها و حوزه های علمیه می توانند در این تحولات مهم، تماشاگر باشند و برای خود نقشی تعریف نکنند؟

ایشان در پاسخ به این سئوال ها خاطرنشان کردند: توفیق و نقش آفرینی ملت ایران در این برهه بسیار مهم و تاریخی، در درجه اول به‌عهده دانشمندان کشور است و یقیناً دانشگاهها یکی از عناصر رتبه اول برای تأثیرگذاری در این تحولات هستند.

دانشگاه موتور یک هژمون است. تنها دانشمندانی مجاهد و متعهد می توانند هدایت کشور را در این دوران گذار بر عهده بگیرند. روحیه جهادی رمز بسیاری از توفیقات بزرگ در کشور طی 33 سال گذشته بوده است.

جهاد یک واژه مقدس است که انگیزه ها و لوازم استقامت و پایداری ملت ایران را در بحبوحه در گیری های اول انقلاب، جنگ تحمیلی، تحریم های اقتصادی، جنگ نرم و ...فراهم کرد و یکی از مهمترین عوامل حرکت متعالی و رو به پیشرفت جامعه اسلامی ایران در سه دهه گذشته بوده است.

مجاهدت در راه خدا و در برابر دشمن در عرصه های گوناگون مایه عزت مسلمانان و سربلندی ایران اسلامی است.این مجاهدت در برابر یک خصم است.

جهاد مواجهه با دشمن است. در عرصه های نظامی جبهه دشمن عیان و آشکار است اما در عرصه های دیگر این خصم محفوف به پرده ها و انگاره هایی است که شناسایی و هویدایی آن را دشوار می سازد.عرصه علم، دانش و نوآوری یکی از زمینه هایی است که صف بندی های آشکار و پنهان دشمن برای جلوگیری از توزیع عادلانه دانایی در آن بین کشورهای پیشرفته به لحاظ علمی و دنیای عقب افتاده به صراحت رویت می شود.

انحصار گرایی، تبعیض، تحمیل، تبختر، خودخواهی، ناجوانمردی و خست متاسفانه بخشی از واقعیات دنیای علم و فناوری در زمانه ای است که عده ای مدعی شاهراه آزاد اطلاعات هستند.

رمز توفیق بر این خصم متکبر و انحصارطلب که همه چیز را برای خود می خواهد و هیچ چیز را به دیگران نمی دهد مجاهدت علمی در راه خدا و نهضت فراگیر نرم افزاری است. فوران و جوشش تولید علم در کشور آغاز زوال یک جانبه گری های دنیای پیشرفته است. این جوشش علمی مجاهدت مخلصانه در مواجهه با جنگ نرم تمام عیار دشمن است.

در این جهاد مقدس نقش اساتید دانشگاه به عنوان ژنرال ها و فرمانده های جبهه مقابله با جنگ نرم  نقش موثر و اساسی است. این ژنرال ها رسالت مهمی در جهت دهی و سوگیری افسران جبهه که همان دانشجویان هستند برعهده دارند. امروزه در غرب بخشی از دانش به طور مستقیم در خدمت هواهای نفسانی و خوی حیوانی بشر قرار گرفته و لطمات فراوانی را به جامعه انسانی وارد ساخته است.

این در حالی است که  طهارت نفس و صفای باطن جهت دهنده به علم است.پیام انقلاب اسلامی ماهیتا نرم است و تولیدات آن نیز باید نرم باشد. در نظام معنایی انقلاب اسلامی جنبش نرم افزاری نه به معنای توسعه علوم غربی است و نه تولید علم که مدلولی معاصر است برای تداوم  نرم افزاری تمدن غرب؛ بلکه نهضت تولید علم در ایران یک الگوی اصلاحی برای بلوغ علمی و معنوی بشر امروز است.حرکت علمی در ایران بر مبنای معنویت است.

تولید علم در ایران باید در خدمت عدل، ارزشها و پیام اسلام قرار بگیرد. امروز حکومتی در ایران در راس کار است که خود را مامور به بسط ید ولایت در اداره کشور می داند.

حکومتی که خود را مامور اجرای عدالت و تحقق ارزشهای اسلامی می داند. طرفداری از این حکومت برای دانشمندان مسلمان و حمایت از آن یک افتخار و مسئولیت تلقی می شود نه اینکه اگر استادی در دانشگاه در حمایت از نظام اسلامی حرکتی انجام داد و جنبشی راه انداخت مهجور گردد.

این ظلم مضاعفی است که متاسفانه در برخی از محیط های دانشگاهی ما صورت می گیرد. اساتید متدین و متعهد ما در دانشگاه ها مظلوم هستند و جمهوری اسلامی در دل دانشگاه مظلوم ترین نظام سیاسی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین خصوص با تاکید بر یک مغالطه و آن‌هم تقسیم بندی دستگاه علمی کشور به دولتی و غیردولتی اشاره و خاطرنشان کردند: برخی تلاش می کنند تا مفاهیم «دانشجو، استاد و تشکل دولتی» را به عنوان یک دشنام مطرح کنند در حالی‌که حمایت دانشجو، استاد و یا یک تشکل دانشگاهی از نظام و حکومتی که بر پایه مبانی اسلامی و الهی شکل گرفته، یک افتخار است.

این طرز تلقی به اسم استقلال دانشگاه یا آزادی اساتید و یا هر اسم دیگری بسیار ساده اندیشانه و سطحی نگرانه است. اگر این برداشت درست بود تمام اندیشکده های مطرح آمریکایی امروز باید در جامعه آمریکا بدنام و مستحق دشنام بودند. اندیشکده هایی که تئوری کشتار و ترور میلیون ها انسان را در اقصی نقاط جهان طراحی می کنند حال چگونه است که دفاع و حمایت از پیام های الهی و انسانی حکومتی مثل جمهوری اسلامی در دانشگاه های ما باید مورد بی مهری در برخی از محافل علمی قرار بگیرد! اساتید متعهد ما نه تنها مستحق دشنام نیستند بلکه شایسته تحسینند چون لوکوموتیو قطار تغییرات در هزاره سوم را آنها به حرکت درمی آورند.

 

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « با اصحاب سفره‌های رنگارنگ » آورده است.

ماه مبارک رمضان در حال سپری شدن است و در حالی که برگزاری مهمانی‌های بزرگ و مکرر با سفره‌های رنگارنگ ادامه دارد، نامه یک پزشک بازنشسته که از کمبود حقوق بازنشستگی و سنگینی مخارج شاکی است، روی میز کار بعضی از مسئولین و بعضی از مدیران روزنامه‌ها خودنمائی می‌کند.

معلوم نیست چند نفر از مخاطبان این پزشک، نامه او را خوانده‌اند و چند نفر برای حل مشکل او و به طور کلی حل مشکل کسانی که مانند او کمرشان زیر بار مخارج سنگین زندگی خم شده اقدام کرده‌اند. کاری که از دست ما بر میآید اینست که بخشی از نامه این پزشک بازنشسته را در اینجا منعکس کنیم تا حجت بر آنان که مسئولیت حل مشکلات شهروندان را برعهده دارند تمام شده باشد. اینکه از این پس این حضرات چه اقدامی خواهند کرد به احساس مسئولیتی مربوط است که خواهند داشت.

"اینجانب دکتر..... پزشک عمومی متولد 1325.... با افتخار حضور 180 روزه در جبهه‌های جنگ تحمیلی در سال 1385 از سازمان خدمات درمانی تهران با حقوق 000/400 تومان بازنشسته شدم که اکنون به 000/860 تومان ترمیم شده است. مطب و درآمد دیگری ندارم. مسئولیت تأمین معاش و حق و حقوق بنده به عنوان یک شهروند پزشک (با بالاترین مدرک - دکترا - در اجتماع که فقط اسم دهان پرکن آن برای من مانده و با 30 سال خدمت صادقانه برای مردم عزیز این مرز و بوم) به عهده کیست؟ البته وجدانم راحت است ولی آیا به نظر می‌رسد که با این حرف‌ها می‌شود شکم 6 سر عائله که اکنون به 10 نفر افزایش یافته‌اند (با عروس و داماد و نوه) را سیر کرد؟ و یا از عهده مخارج کمرشکن تورم‌زای رو به انفجار مانند شهریه دانشگاه آزاد اسلامی و غیره برآمد؟ هر چه پس‌انداز از قبل داشتم خرج جهیزیه دو دخترم و عروسی پسرم کردم، حتی ماشینی که با لیزینگ اداره خریده بودم فروختم... خواستم درد دلی کرده باشم و حقایق تلخی را که دامن‌گیر همکاران بخصوص پزشکان عمومی، بازنشسته است که تعدادشان هم کم نیست را بازگو نمایم..."

نامه این پزشک بازنشسته به همراه کارت شناسائی منزلت و فیش حقوقی وی در دفتر روزنامه موجود است، مدارکی که محتوای نامه او را تصدیق و تأیید می‌کنند. مدارک روشن‌تر برای تأیید آنچه او آنها را "حقایق تلخ" نامیده، قیمت‌های کالاهای ضروری زندگی روزمره هستند که بر هیچکس پنهان نیست.

در حاشیه این نامه، چند نکته را قابل توجه و تأمل میدانیم.

اول آنکه گلایه این پزشک از کمبود حقوق بازنشستگی با توجه به سنگینی مخارج زندگی، کاملاً وارد و درست است. مبلغی که فیش حقوقی این پزشک بازنشسته نشان می‌دهد رقمی است که مسئولان و صاحب‌نظران اقثصادی کشورمان به عنوان خط فقر برای یک خانواده کوچک بین سه تا چهار نفره اعلام کرده‌اند. با این حقوق، یک خانواده با ویژگی‌هائی که این پزشک در نامه خود یادآور شده چه می‌تواند بکند؟

نکته دوم آنکه حتی اگر مسئول یک خانواده با چنین درآمد کمی با اعمال مدیریت دقیق و نهایت قناعت و در پیش گرفتن روشی زاهدانه بخواهد زندگی کند، نوسانات موجود در قیمت‌ها مانع موفقیت او می‌شود. عدم ثبات قیمت‌ها و رشد روزافزون هزینه‌ها اعم از نرخ کالاها و دستمزد خدمات، به هیچکس اجازه نمی‌دهد برای زندگی خود برنامه‌ای داشته باشد و بتواند براساس محاسبات به پیش برود. مشاهده پیرمردان و پیرزنانی که در مغازه‌ها و بازارهای میوه بارها قیمت‌ها را می‌پرسند یا برچسب‌ها را نگاه می‌کنند و سرانجام دست خالی برمی‌گردند و یا در اثر اجبار به خریدن بی‌کیفیت‌ترین اجناس و یا کمترین مقدار آن رضایت می‌دهند، هر انسان با وجدانی را آزار می‌دهد. واقعاً جای مسئولانی که نفسشان از جای گرمی در میآید و در اظهاراتشان از بی‌مشکل بودن مردم سخن می‌گویند و کسانی که از واقعیت‌های تلخ زندگی مردم می‌گویند و می‌نویسند را به سیاه‌نمائی متهم می‌کنند، در این مغازه‌ها و بازارهای میوه خالی است. آنها در این متهم ساختن‌ها شاید تقصیری نداشته باشند، زیرا خود در میان مردم حضور ندارند و به گزارش‌های اطرافیانی که نمیخواهند خاطر مبارکشان مکدر شود اکتفا می‌کنند. ایکاش کلیه مسئولان همچون عموم مردم با واقعیت‌های روزمره زندگی سر و کار داشتند و مستقیماً در جریان قیمت‌ها قرار می‌گرفتند تا اگر به هر دلیل برای حل مشکلات، کاری از دستشان بر نمیآید، لااقل با این خوش خیالی اظهارنظر نمی‌کردند.

نکته سوم آنکه نمیخواهیم چنین القا کنیم که عنان از دست خارج شده و کسی نمی‌تواند کاری بکند. بلکه با قاطعیت معتقدیم اولاً زمینه برای حل مشکلات وجود دارد و ثانیاً به خاطر مشکلات موجود نباید دست از آرمان‌ها کشید. آنچه میخواهیم مورد تأکید قرار دهیم اینست که تا دیرتر نشده از تجربه‌های مدیریتی گذشته باید استفاده شود و با جلوگیری از ادامه روش‌های غلط و شکست خورده، اوضاع به حالت عادی برگردد. این، کاری است شدنی همانگونه که در دوران دفاع مقدس بدون آنکه ذره‌ای از آرمان‌هایمان کوتاه بیائیم انجام شد و در طول دهه‌های گذشته نیز علیرغم انواع فشارهای سیاسی و تحریم‌های اقتصادی توانستیم بر مشکلات غلبه کنیم. مردم نیز اگر شاهد عدالت و صداقت و کفایت باشند، با تمام وجود همراهی می‌کنند و مسئولان را تنها نمی‌گذارند.

و نکته چهارم آنکه مسئولان فقط توصیه به صرفه‌جوئی نکنند بلکه خودشان نیز در هزینه کردن بیت‌المال صرفه‌جوئی نمایند. تعداد سفره‌های چند ده نفره و چند صد نفره‌ای که در همین ماه مبارک رمضان در ادارات دولتی و با هزینه بیت‌المال گسترده شده را خدا میداند که چقدر زیاد بوده. پیدا کردن رقم هزینه‌های این سفره‌ها برای مسئولان آسان است. محتوای سفره‌ها را هم میدانیم که در شرایط حاد گرانی مرغ و گوشت و میوه، پر از همین اقلام و بسیار رنگارنگ و خوش عطر و بو بودند. آنچه رنج‌آور است اینکه دعوت شدگان به این مهمانی‌ها بدون استثنا کسانی بودند که شکم‌هایشان سیر، جیب‌هایشان پر و چشم‌هایشان با این سفره‌های رنگارنگ آشنا بود. محرومان در کنار این سفره‌ها جائی نداشتند، درست برخلاف سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام که در این ماه برای حضرتش عزاداری کردیم اما در رسیدگی به محرومان و سیر کردن شکم یتیمان از او پیروی نکردیم. شاید کثرت اشتغال به اختلافات و نقشه‌کشیدن‌ها برای انتخابات ریاست جمهوری آینده مجال و فرصتی برای چنین کارهائی باقی نگذاشته باشد و خدا نکند مزه قدرت، ذائقه‌ها را چنان تغییر داده باشد که دیگر اندیشیدن به راه و روش مولا در فرهنگ صاحبان قدرت، محلی از اعراب نداشته باشد.

اکنون سئوال اساسی اینست که اصحاب این سفره‌های رنگارنگ آیا برای حل مشکل آن پزشک بازنشسته و امثال او که بسیارند، کاری خواهند کرد؟

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « سایه سنگین بحران مالی اروپا بر المپیک لندن » به قلم « سید یاسین اسدی » آورده است.

یورو که در سال 1999 میلادی پا به عرصه گذاشت و هم‌اکنون در 17 کشور استفاده می‌شود، در پی ارتقای رونق اقتصادی و وحدت سیاسی بود. در آن زمان هیچ کس فکر نمی‌کرد که این واحد پولی آن چنان بحرانی را به وجود می‌آورد که اندیشه همگرایی اروپایی نشأت گرفته از اندیشه‌های ویکتور هوگو را به سخره می‌گیرد و چشم‌انداز آن را نیازمند به تجدیدنظر اساسی اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

عمق این بحران چنان است که چشم‌انداز همگرایی اروپا را مورد تردید قرار داده است. راهی که کشورهای اروپایی برای گذر از این بحران در پیش گرفته‌اند سیاست‌های ریاضتی می‌باشد که این خود موجب بروز بحران‌های اجتماعی شده است. بدهی‌های خارجی و کسری بودجه‌های سنگین، این کشورها را در وضعیت انفعالی سیاستی قرار داده است؛ چرا که اعطای کمک‌های مالی منوط به آن شد که این کشورها در اجرای طرح ریاضت اقتصادی مورد نظر اتحادیه شامل کاهش دستمزدها، افزایش ساعت‌کار، کاهش شدید هزینه‌های عمومی و فروش اموال ملی به عنوان بهای بدهی‌ها، پیشرفت‌هایی نشان دهند. کشورهای درگیر بحران این تصور را داشتند که با اتخاذ این سیاست‌ها می‌توان این امیدواری را داشت که در صورت گذار از شرایط رکود می‌توان امید به بهبود وضعیت داشت؛ اما ادامه روند سیاست‌های ریاضتی عملا طبقات اجتماعی را مورد هدف قرار داد و زمینه‌ساز بحران‌های اجتماعی شد. تحولات اجتماعی که قطعا پیامدهای آن اگر بیشتر از تحولات اقتصادی نباشد، کمتر نخواهد بود و دوران جدیدی را بر ساختارهای سیاسی اقتصادی تحمیل خواهد کرد. حقیقتا معلوم نیست آیا اعضای عمیقا بدهکار اتحادیه از جمله یونان، ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و پرتغال می‌توانند در قالب طرح‌های ریاضت‌های اقتصادی پیش‌رو، پول‌های استقراضی را مسترد کنند یا مجبور خواهند شد که اعلام ورشکستگی کنند که در هر صورت سرآغاز تحولاتی اساسی در اقتصاد بین‌الملل خواهد بود.

المپیک 2012 لندن در سایه بحران مالی اروپا برگزار شد، المپیکی که آن را می‌توان در نحوه اجرا و مدیریت، یکی از المپیک‌های موفق قلمداد کرد و از این نظر برگزارکنندگان توانستند نمایش مدیریتی درخوری نشان دهند. امید فراوانی وجود داشت که این بازی‌ها حداقل بتواند جوانب این بحران مالی که همانا جوانب اجتماعی است، تقلیل دهد. این مساله قابل‌توجه است که تاثیرپذیری و تاثیرگذاری این رویداد از بحران اقتصادی چه می‌تواند باشد.

منافع اقتصادی المپیک همواره یکی از انگیزه‌های کسب میزبانی توسط کشورها بوده و هست، اما منافع اقتصادی المپیک لندن دارای اهمیت مضاعف بود؛ زیرا سایه رکود بر اروپا و بریتانیا سنگینی می‌کند. در گزارش اخیر بانک مرکزی بریتانیا اعلام شد، اقتصاد بریتانیا در سال اخیر رشد نخواهد داشت. پیش‌بینی رشد اقتصادی در سال گذشته برای اقتصاد بریتانیا برای امسال دو درصد بود، اما با گسترش بحران اروپا و رکود در بریتانیا این امر تحقق نخواهد یافت. اقتصاد بریتانیا در شش ماه نخست امسال شرایط رکودی شدیدی به سر برده که بانک‌مرکزی برای مقابله با این شرایط سیاست پولی انبساطی را اعمال کرد که در ادامه با سیاست مالی انبساطی برای آماده‌سازی بازی‌های المپیک همراه شد و موجب تخفیف این شرایط شد.

در طول این بازی‌ها حدود 11 میلیون بلیت فروخته شد، حدود 17 هزار ورزشکار از 205 کشور مختلف در این بازی‌ها شرکت کردند. قریب 21 هزار رسانه مختلف این بازی‌ها را پوشش دادند و درآمد بالغ بر 2 میلیارد پوندی ناشی از سرازیر شدن توریست‌ها به‌دست آمد. همچنین هزینه‌های آماده‌سازی بالغ بر 12 میلیارد پوند به عنوان سیاست تحریک طرف تقاضا خصوصا بخش ساختمان که نقش اساسی در به رکود رفتن اقتصاد بریتانیا داشت، قابل‌توجه بود. قابل‌لمس‌ترین تاثیرپذیری بازی‌ها از بحران مالی عملکرد پایین‌تر از انتظار کشورها خصوصا کشورهای بحران زده اروپایی بود. عملکرد کشورهایی همچون ایتالیا، پرتغال، یونان و اسپانیا کاملا تحت‌تاثیر بحران مالی قرار گرفت و نتوانستند به برنامه‌هایی که از چندین سال قبل طرح‌ریزی کرده بودند، دست یابند. کاهش قابل‌توجه بودجه‌های ورزشی این کشورها در راستای سیاست‌های ریاضتی قابل‌توجه بود.

برای مثال پرتغال برنامه مدون و ویژه‌ای را برای این دوره از بازی‌ها تدوین کرده بود که حدود 15 میلیون یورو هزینه در برمی‌داشت، همچنین مبلغ 560 هزار یورو برای هیات اعزامی به بازی‌ها در نظر گرفته بود، اما با گسترش بحران به پرتغال در سال گذشته، دولت در این هزینه‌ها تجدیدنظر کرد. همچنین بودجه درخواستی کمیته ملی المپیک یونان در خلال سال‌های 2012-2008 بالغ بر 30 میلیون یورو بود که دولت به دلیل وضعیت نامناسب بودجه‌ای آن را به 8 میلیون یورو تقلیل داد. با این حال این رویداد ورزشی فراگیر پایان یافت و کاروان جوانب و حواشی آن مسیر طولانی چهارساله دیگری را تا ریودوژانیرو می‌پیماید. این دوره از بازی‌ها فضای اقتصادی ناشی از بحران مالی را در خود بازتاب داد و آن را به عنوان جزئی از تاریخ خود ثبت کرد. به امید آنکه فضای اقتصادی سیاسی بین‌المللی کاروان جوانب و حواشی این رویداد بزرگ را در دوره‌های بعد پیام‌آور دوران بهتری کند.

 

* مردم‌سالاری

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « ثبات و برنامه‌ریزی، رمز موفقیت در المپیک » به قلم « حمیدرضا شکوهی » آورده است.

المپیک لندن برای ایرانیان خوش یمن بود و بهترین نتایج کاروان ورزشی ایران در تاریخ المپیک، در مسابقات 2012 رقم خورد. اگرچه سهم محمدبنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران که با کسب 3 مدال طلای کشتی فرنگی نقش مهمی در ثبت بهترین نتیجه کاروان ورزشی ایران در تاریخ المپیک داشت بسیار مهم و انکار ناپذیر است، اما باید پذیرفت که این موفقیت حاصل برنامه‌ریزی‌های میان مدت و بلندمدت است که در زمان دولت فعلی به نتیجه رسیده است و از آنجا که از عمر این دولت هفت سال سپری می‌شود، نمی‌توان نقش کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و جوانان را در ثبت این نتیجه نادیده گرفت. در زمان دولت نهم، یکی از ضعیف‌ترین نتایج ایران در تاریخ المپیک در المپیک پکن با کسب تنها یک مدال طلا و یک مدال برنز رقم خورد اما مسوولان از این شکست درس گرفتند تا با برنامه‌ریزی بهتر، نتایج بی‌سابقه‌ای را در المپیک لندن کسب کنند تا این موفقیت در زمان دولت دهم ثبت شود و انتقاد از برخی عملکردهای دولت دهم نباید موجب شود این نکته مثبت را نادیده بگیریم. ثبات نسبی در کمیته ملی المپیک و تشکیل وزارت ورزش و جوانان که برخلاف سازمان تربیت بدنی، مستقیماً باید پاسخگوی مجلس باشد نقش مهمی در رقم خوردن این نتایج مطلوب داشت. اما اگر کمی با نگاه تخصصی تر به موضوع نگاه کنیم درمی‌یابیم که آنچه موفقیت ایران در المپیک را رقم زد، ثبات در برخی تیمهای ورزشی بود که مصداق بارز آن رادر تیم‌های وزنه‌برداری و کشتی فرنگی شاهد بودیم. فدراسیون وزنه‌برداری با هدایت حسین‌رضاز‌اده شرایط با ثباتی را طی سال‌های اخیر پشت سرگذاشته که در موفقیت بی‌سابقه این رشته ورزش در المپیک که با کسب یک مدال طلا، دو نقره و یک برنز همراه شد تاثیر مستقیم داشت. همچنین کشتی فرنگی با هدایت محمدبنا رکورد بی‌سابقه کسب سه مدال طلا را برجای گذاشت تا تاثیر ثبات در راس تیم ملی کشتی فرنگی آشکار شود. در مورد دو و میدانی هم برنامه‌ریزی‌های دراز مدت نتیجه داد تا برای اولین‌بار در تاریخ، دو و میدانی ایران در المپیک صاحب مدال شود؛ ضمن اینکه تعداد نمایندگان دو و میدانی ایران در المپیک، رشد روز افزونی داشت که برخی از آنها از مرحله مقدماتی هم فراتر رفتند. این موفقیت هم حاصل ثبات نسبی در فدراسیون دو و میدانی به ویژه در مقطع زمانی مدیریت علی کفاشیان در این فدراسیون بود. بوکس هم در سایه ثبات مدیریتی، رشد خوبی را تجربه کرده و اگر مظاهری با ناداوری مواجه نمی‌شد، بوکس ایران هم برای اولین‌بار در تاریخ المپیک صاحب مدال می‌شد.

این ثبات، چه در مدیریت فدراسیون‌ها و چه در راس تیم‌های ملی، نشانه‌ای از عملکرد مثبت سازمان تربیت بدنی و به تبع آن وزارت ورزش و جوانان در کنار کمیته ملی المپیک است که حاصل آن کسب موفقیت در المپیک لندن بود. اما مسوولان ورزش در برخی دیگر از رشته‌های ورزشی اشتباهات جبران‌ ناپذیری مرتکب شدند که باعث بی‌ثباتی در برخی رشته‌ها و به تبع آن ناکامی در المپیک شد. اوج این اشتباهات، تغییر و تحولات نابه‌هنگام در فدراسیون‌های قایقرانی و تیراندازی بود که در آستانه مسابقات المپیک، موجب تنش در اردوی ورزشکاران شد و در نهایت به غیر از خانم الهه احمدی در یکی از رشته‌های تیراندازی، سایر ورزشکاران ما عملکرد بسیار ضعیفی از خود بر جای گذاشتند.

در تکواندو، تغییر سرمربی تیم در ماه‌های باقیمانده به المپیک باعث ثبت نتایج ضعیف توسط ورزشکاران این رشته در المپیک شد و در کشتی آزاد انتخاب رسول خادم به عنوان سرمربی به دلیل زمان نامناسب این انتخاب فایده‌ای به حال کشتی نداشت تا کشتی آزاد بدون مدال طلا کار خود را در لندن خاتمه دهد. این بی‌ثباتی را در برخی از رشته‌های دیگر که می‌توانستند در المپیک شانس مدال داشته باشند اما حتی سهمیه‌ای کسب نکردند هم می‌توان یافت که مصداق بارز آن رشته جودو است که در سال‌های گذشته دائما در حال تغییر در فدراسیون و کادر فنی آن بوده‌ایم. در مجموع مسابقات المپیک لندن نشان داد که با ثبات مدیریت و برنامه‌ریزی بلند مدت می‌توان در رشته‌هایی مثل کشتی فرنگی هم که ایران هیچ گاه صاحب موقعیت جهانی نبوده موفق شد و بی‌نظمی و بی‌ثباتی می‌تواند رشته‌هایی مدال‌آور مثل کشتی آزاد و تکواندو را از مدال طلا دور کند. اگر چه موفقیت کاروان ورزشی ایران در المپیک دردولت دهم و به نام مسوولین فعلی ورزشی ثبت شده اما کار مسوولان برای المپیک برزیل بسیار دشوارتر شده چرا که حالا باید برای کسب رتبه‌ای بهتر و مدال‌های بیشتر در المپیک بعدی سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی کنند که البته با وجود استعدادهای درخشان، تحقق این هدف امکانپذیر است. ای کاش بخشی از سرمایه‌گذاری در فوتبال صرف سرمایه‌گذاری در رشته‌های مدال‌‌آور المپیک شود که حاصل آن افزایش غرور ملی ایرانیان به دلیل قرار گرفتن در رتبه‌ای مطلوب در بین کشورهای جهان در جدول مدال‌های المپیک و قرار گرفتن بسیاری از کشورهای مهم جهان در رتبه‌هایی پایین‌تر از ایران است.

*حمایت

روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « زلزله شمال غرب کشور و مسئولیت‌های پیش رو » آورده است.

متأسفانه در روزهای اخیر زلزله به وقوع پیوسته در استان‌های شمال غرب کشور به خصوص شهرستان‌های اهر هریس و ورزقان از توابع استان آذربایجان شرقی منجر به آثار و عواقب انسانی و مالی متعددی شد که دل هر انسان با وجدانی را به درد آورد و در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، ملت ایران را در غم و عزای مصیبت دیدگان قرار داد. از بدو وقوع زلزله در عصر شنبه 21 مرداد تاکنون چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی آمارهای متعدد از تعداد کشته شدگان و مجروحین و مسائل دیگر منتشر شده که شاید همین امر باعث گردیده که خیلی از شهروندان ندانند که چه باید کرد و چه کمکی از آن‌ها برمی آید ؟ و در این شرایط، فوری‌ترین اقدامات لازم چیست ؟ وزیر محترم بهداشت در گزارشی که روز گذشته در خصوص آثار و عواقب زلزله اخیر و فعالیت‌های امدادرسانی به مجلس ارائه کرد اعلام نمود که مجموع کشته شدگان زلزله چه آن‌ها که در بیمارستان فوت کرده و چه آن‌ها که در سر صحنه زلزله به دیار باقی شتافته‌اند، قریب به 400 نفر می‌باشد که در این میان بیشترین فوت شدگان زنان و کودکان هستند. در کنار گزارش وزیر بهداشت، خبر دیگری نیز جلب توجه نمود و آن ایجاد کار گروهی در دولت با تمام اختیارات لازم برای رسیدگی به مناطق زلزله زده بود. این کار گروه که زیر نظر معاون اول رئیس جمهور ایجاد شده روز گذشته به مناطق زلزله زده نیز اعزام شدند و قرار شده که کمک‌های بلاعوض و هم چنین وام‌های 10تا 12 میلیونی به خانواده های آسیب دیده برای ساخت مجدد خانه‌هایشان داده شود. علاوه بر این اقدامات،گویا بنا به تصمیم هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی 10 نفر از نمایندگان آذربایجان شرقی عصر روز گذشته برای پیگیری آخرین وضعیت زلزله زدگان عازم مناطق ذیربط شده‌اند. رئیس قوه قضائیه نیز خواهان تسریع در امداد رسانی به زلزله زدگان شده و در نهایت اینکه رهبر معظم انقلاب و مراجع مختلف تقلید با زلزله زدگان ابراز همدری کردند و ضمن تاکید بر ضرورت امداد رسانی به حادثه دیدگان،در پیام‌های دفاتر تعدادی از مراجع تقلید اعلام شد که آماده گردآوری کمک‌های مردمی برای مناطق زلزله زده هستند و مومنین را توصیه نمودند که فطریه خود را به زلزله زدگان اختصاص دهند. با لحاظ واقعه غم بار یادشده و اقدامات و واکنش های نهادهای مسئول در این خصوص، نکاتی امروز در همین ارتباط تقدیم می‌شود. امید است مرضی خداوند سبحان واقع و برای تحرک بخشی بیشتر جهت یاری رسانی به آسیب دیدگان موثر افتد.نکته اول اینکه برای چندمین بار شاهد بودیم که بازمین لرزه ای 6 ریشتری تخریب وسیع در منطقه زلزله زده ایجاد شد.همانگونه که یکی از اساتید شناخته شده زلزله شناسی اعلام داشته‌اند با چنین زمین لرزه هایی نباید کوچکترین آسیبی وارد شود در صورتی که ساخت و سازها درست و مطابق استانداردهای ایمنی باشد. ظاهرا در کشورهای زلزله خیز پیشرفته همانند ژاپن و چین زمین لرزه های هیچگاه باعث این سطح از تلفات انسانی و مالی نمی شود. بنابر با وقوع مصیبتی دیگر، لازم است بار دیگر مسئولان و عموم مردم به خود متذکر شوند که غفلت در ایمن سازی ساختمان ها و اماکن مختلف، علت العلل بروز خسارات متعدد است و باید با نهضتی همگانی و برنامه ای جهادی این ضعف خود را در سراسر کشور مخصوصا مناطق روستائی بر طرف سازیم خصوصا که با بروز هر زلزله سوای تحمل مصیبت های جانی و خسارات مالی متعدد، عملا هزینه هایی چند برابر ایمن سازی اولیه ساختمان ها باید برای بازگرداندن شرایط به قبل از زلزله اختصاص یابد. نکته دوم اینکه وقتی حادثه ای طبیعی همانند زلزله به وقوع می پیوندد، طبیعتا اولین انتظار مردم از مسئولین مختلف همدردی با آنان و پرهیز از هرگونه رفتار یا گفتاری است که دردها و آلام آنان را تشدید می کند. فراتر از این سطح، انتظار مردم این است که ستاد های منسجم با حضور تمامی نهادهای مسئول بلافاصله در صحنه حضور داشته و حتی یک دقیقه را برای امداد رسانی از دست ندهند. در این ستادها طبیعتا همه جوانب موضوع باید با تدبیر شایسته پیگیری شود از جمله نجات مجروحین، مستقر کردن بی خانمان ها در چادر ها یا اماکن مناسب، تامین نیازهای غذایی و زیست موقت زلزله زدگان، مراقبت از اموال خصوصی و عمومی که پس از زلزله امکان تعرض بدانها وجود دارد، نظارت قضایی و انتظامی لازم برمنطقه، هدایت و ساماندهی کمک های مردمی و موارد متعدد دیگر. حال با توجه به این انتظارات طبیعی، اگر مثلا رسانه ها به درد و غم آسیب‌دیدگان توجه نکنند و برنامه ها و مطالبی را منتشر یا پخش کنند که نمک بر زخم مردم می ریزد انصافا اقدامی غیر قابل قبول و خلاف همبستگی ملی است.متاسفانه در این خصوص یک مورد یکشنبه شب در سیما بوقوع پیوست که هم مورد اعتراض نمایندگان مجلس واقع شد و هم در سطح خارجی مورد سو استفاده بسیاری از محافل اپوزسیون و ضد انقلاب قرار گرفت. مورد دیگر قابل انتقاد اینکه برخی از نمایندگان مجلس اعلام داشته اند که در فلان شهرستان محل زلزله فرماندار غیر مقیم بوده است و بسیاری از مسئولان منطقه بدو حادثه حضور نداشته اند و همین امر تاخیر سه ساعته مدیریت بحران را در پی داشته است. اگر این گزارشات صحت داشته باشد، حاکی از آن است که ضرورت های اقدام فوری برای مدیریت همه جانبه این‌گونه بحران ها را رعایت نکرده‌ایم و بر همین اساس ضمن ضرورت پاسخگویی نهادهای ذیربط، لازم است از این گونه موارد درس عبرت بگیریم و در خصوص مدیران مناطق مختلف کشور برای آینده نیز تدبیر لازم را اعمال کنیم که دیگر هیچ گاه چنین مواردی از حیث مدیریت بحران بروز پیدا نکند. در همین راستا، یکی دیگر از نمایندگان محترم مجلس اعلام داشته است که تعدادی از چادرهای زلزله زدگان را افراد سود جو تحویل گرفته اند و به جای استفاده توسط مصیبت دیدگان، چادرها سر از جای دیگر در آورده است. اگر این خبر نیز صحت داشته باشد اولا باید برای افرادی که مرتکب چنین رفتارهای غیر انسانی شده اند ابراز تاسف کرد که چگونه حاضر شده انددر چنین شرایطی فقط در پی منفعت جویی خود باشند و ثانیا از نهادهای انتظامی و قضایی باید خواست که نظارت دقیقی را اعمال کنند تا مبادا چنین خلاف هایی بروز یابد . البته همه گزارشها حاکی از آن است که قاطبه مردم در کمک رسانی به زلزله زدگان نقش بسیار برجسته ای داشته اند و این مردم بوده اند که با وسایل نقلیه شخصی مرتبا امدادرسانی کرده اند. انتظار از مردم همین است و نباید رفتار چند فرد سودجوی متخلف را با رویکرد عمومی مردم اشتباه گرفت .نکته سوم اینکه در قبال زلزله اخیر، کشورهای مختلف برابر روال جاری در عرصه جهانی، با ملت ایران ابراز همدری و اعلام آمادگی کردند که اگر لازم است کمک های امدادی خود را ارسال دارند. الحمدلله در قبال این ضایعه طبیعی امکانات و منابع کشور در حدی است که خود مردم و مسئولین می توانند خسارات وارده را مدیریت کنند و بزودی روند بازسازی مناطق آسیب دیده را آغاز نمایند. در عین حال همبستگی انسانی عموم ملت ها در مواردی این چنین را باید مورد توجه قرارداد و تلاش کرد تا این همبستگی در شرایط غیر بحران نیز تقویت شود چرا که جامعه بشری با همدلی و همکاری است که می تواند مشکلات فراروی خود را حل کند و بسیاری از مشکلات بنحوی هستند که بر همه کشورها اثر منفی بر جای می گذارند. درهمین راستا برای مدیریت شایسته این گونه بحرانها و ایمن سازی ساخت و سازها در سراسر کشور می توان از تجربیات و دستاوردهای کشورهای توسعه یافته در معرض این گونه حوداث، بهرمند شد.نکته چهارم اینکه مردم شریف استانهای مختلف ایران وهم چنین ایرانیان خارج کشور آماده هرگونه کمک به زلزله زدگان در ابعاد مختلف هستند. شایسته است مسئولین و نهادهای متولی بحران بنحو شفاف و مستمر در این خصوص اطلاع رسانی نمایند تا هرگونه کمک مردمی متناسب با نیازها صورت گیرد و از هر گونه اقدامات خود سرانه غیر مفید و مزاحمت آور در صحنه نیز جلوگیری شود.

سخن آخر

وقایع طبیعی در همه جای دنیا امکان وقوع دارند. برخی از وقایع طبیعی نتیجه عملکرد های بشر هستند خصوصا وقایعی که در اثر عملکرد های نادرست انسان در طبیعت و محیط زیست بوقوع می پیوندد. برخی از وقایع اگر نتیجه عملکرد اخیر بشر نباشد، از حیث جلوگیری از خسارات متنوع، قابل پیشگیری هستند. در سطح جهانی هم برای مقابله با علت‌های بروز وقایع طبیعی ناشی از عملکرد سو بشر و هم برای پیشگیری از ورود خسارات مختلف ناشی از وقایع و بلایای طبیعی، موازین و استانداردهای مختلفی تدوین شده و تجربیات زیادی بدست آمده است. در کشور ما که از جهات مختلف زمینه وقوع بلایای طبیعی وجود دارد لازم است هم از حیث پیشگیری از ورود خسارات متنوع ناشی از حوادث طبیعی و هم از جهت مدیریت شایسته بحران ها گام های موثرتری برداریم. باید از حیث مدیریت دولتی و مشارکت مردمی در قبال بحران‌ها آن گونه عمل کنیم که برای سراسرجهان الگو باشد، آن گونه که رفتار ژاپنی ها پس از سونامی ویرانگر این کشور برای جهانیان درس آموز بود. خداوند تمامی فوت شدگان زلزله اخیر کشورمان را مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد و به یکایک بازماندگان صبر و سلامتی عنایت و موجبات شفای عاجل مجروحین و مصدومین را فراهم آورد.مصیبت گورن عزیز باجی قارداشلار هامی جماعت سیزین غم غصه لریزده شریک و هر جور کمک یتیرماغا آماده دیلر.

*آفرینش

روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « نقش مدیریت در تداوم موفقیت های ورزشی » به قلم « مهدی شکری » آورده است.

مسابقات المپیک 2012 لندن با تمام فراز و نشیب های خود به پایان رسید و کاروان ورزشی ایران با کسب 4 مدال طلا 5 مدال نقره و 3مدال برنزو در مجموع با کسب 12 مدال فراتر از حد انتظار (بویژه در کشتی فرنگی) ظاهر شد تا پرافتخارترین کاروان ورزشی کشورمان در ادوار مختلف المپیک لقب گیرد.

کاروان ورزش ایران که پیش از این 15 دوره حضور در ادوار مختلف بازی‌های المپیک را تجربه کرده بود، در این دوره از بازی‎ها برای نخستین بار موفق شد تعداد مدال‎های خود را دو رقمی کند، ضمن اینکه در این دوره از بازیها برای اولین بار چهار مدال طلا گرفتیم ، در حالی که پیش از این بیشترین تعداد مدال طلای ایران در المپیک 2000 سیدنی (سه طلا) بدست آمده بود. در این دوره از بازی‎ها کشتی فرنگی ایران برای نخستین بار در طول تاریخ صاحب مدال طلا شد و پرونده کاری خود را با کسب عنوان قهرمانی المپیک بست تا در کنار موفقیت ورزشکاران ایران در رشته های وزنه برداری ، کشتی آزاد و تکواندو عملکردی تاریخی برای کاروان ورزش ایران رقم زده شود.

واقعیت این است :

آرزوی قلبی ما این بود که ورزشکاران کشورمان در مسابقات المپیک لندن به موفقیت برسند ، چون در شرایط امروز مردم به موفقیت در بازی‌های المپیک لندن نیاز داشتند تا در جهان امروز که شاهد آلودگی های سیاسی آن هستیم ، بتوانند نمایش زیبایی برای سرافرازی ارائه دهند.از سوی دیگر موفقیت در المپیک برای ورزش ما صرف نظر از سایر مفاهیم و دستاورد های آن ، انقلاب جدیدی در توسعه ورزش در کشور بود که این توسعه را هم به لحاظ بهداشتی و هم به لحاظ قهرمانی ، ضرورت انکار ناپذیر ورزشی می‌دانیم.

اگر بخواهیم با دید کارشناسی به این مساله نگاه کنیم در مجموع معادلات بین‌المللی سهم ما فراتر از 12 مدال نبود و دلیل آن دانش فنی، پشتیبانی‌های نیروی انسانی و برنامه‌ریزی‌های دراز مدت طی چهار سال گذشته در بسیاری از کشورهای رقیب بوده است. بنابراین در یک نگاه عادلانه کسب 12 مدال، یک موفقیت برای ورزش ایران است و به طور قطع می توان گفت ورزشکاران کشورمان توانستند پاسخ محبت‌های مردم را بدهند.

حال سوالی که مطرح می شود این است :

چه باید کرد که 4 سال آینده در المپیک 2016 ریودوژانیرو به موقعیت بهتر و مناسب تری نسبت به المپیک لندن دست یابیم ؟

چه باید کرد تا با برداشتن گام های بلندتردر المپیک 2020 و 2024 جزو 10 کشور نخست باشیم؟

در پاسخ به این سوال باید گفت :

در حال حاضر از لحاظ تامین مالی حداکثر پشتوانه نسبت به سهم توزیع پول در اختیار ورزش قرار گرفته است، به طوری که فدراسیون‌ها به لحاظ فنی و پشتوانه‌های مالی تا حدود زیادی نسبت به گذشته کمبودی نداشته و ندارند، اما نکته مهم این است که تلاش‌های فنی و پشتوانه‌های مالی فقط به فقط دو اصل نهایی برای موفقیت در ورزش و المپیک به شمار نمی‌روند، چرا که برای موفقیت در المپیک به یک برنامه‌ریزی جامع، گسترده و همگانی که نگاه ، صرفا دهه‌های آینده باشد نیاز داریم. واقعیت این است که ، در حال حاضر ورزش کشورو فدراسیون های ما به دلیل تغییرات پی در پی و متوالی به شدت وابسته با برنامه‌ریزی‌های کوتاه مدت شده که مهم‌ترین ویژگی‌های این برنامه‌ها ، شناور بودن آنها است که به طور یقین به پیامدها و نتایج این نوع برنامه ‌ریزی‌ها نمی‌توان خیلی هم امیدوار بود.بنا براین ادامه این روند و موفقیت در المپیک های آینده به منابع نیروی انسانی جامع و آشنا با مفاهیم اصل مدیریت در هدایت برنامه‌های ورزشی نیاز دارد که مهم‌ترین ویژگی این نیروی انسانی کلان نگری، وفادار بودن به برنامه و مقبولیت است.

از سوی دیگر اگر می خواهیم این روند ادامه یابد ودر المپیک های آینده به موفقیت برسیم ، باید گستره افراد نوجوان و جوان فعال در رشته‌های ورزشی را افزایش دهیم ، یعنی اینکه پایگاههای استعداد یابی را تقویت نموده و فدراسیون‌ها هم همچنان نخبه‌پروری کنند. برای موفقیت در المپیک های آینده اصل کنترل، انطباق برنامه‌های اجرایی، برنامه‌های کلان ، از پیش پا برداشتن عوامل فرعی و از همه مهم‌تر انگیزه دادن به نیروی انسانی فعال از شروط لازم است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها