مشرق: بخشنامهٔ کشف حجاب براي تصویب رضاخان در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دیماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال شد. رضا خان در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.
كشف حجاب پيامدهاى منفى و زيانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرتهاى آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود كه مفاسد جبرانناپذيرى را در پى داشت.
روند بي حجابي و
تغيير لباس در دوران رضا خان با پي گيري زياد و نقشه هاي حساب شده به جلو رفت و استعمارگران
پله پله به مقاصدشان مي رسيدند. با تبليغات وسيع و همه جانبه و با انواع و اقسام دسيسه
ها زن را از پشت پرده حجاب به محيط اجتماع، سينماها، تئاتر، پارکها، مجالس جشن،
انجمن هاي دفاع از زنان و... کشاندند.
ارعابي که رضاخان
با قلدري و ديکتاتوري و با پشت گرمي استعمارگران، در دل مردم ايجاد کرده بود هر نداي ظلم ستيزي را به بدترين شکلي در گلو خفه مي
کرد. قيام مسجد گوهرشاد، اعتراض مرحوم شيخ محمدتقي بافقي و هجرت تعدادي از روحانيون
از جمله اين اعتراضات بودند.
آنچه که در ادامه میخوانید واکاوی حقایق و مسائل مربوط به این ماجرای ننگین است.
در گفتوگو با موسي حقاني ، پژوهشگر تاريخ
و نويسنده، به بررسي ابعاد پرونده "كشف حجاب" پرداختيم.
×××
موضوع کشف حجاب پس از 70 و چند سال هنوز جای بحث دارد، نمیتوان گفت که تنها با دستور رضاشاه کشف حجاب به اجرا درآمد، داستان کشف حجاب از کجا آغاز میشود؟
حقانی: نمیتوان گفت که رضاخان آغاز کننده این پدیده در کشور بود، از زمانی که با غربیها مواجه شدیم، آن هم مواجهه گسترده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، الگوی زیست غربیها رفته رفته در کشور ما مطرح شد.
اهداف استعماری و ساختارشکنانه در این جا دخیل بود. در مواجهه با وابستگان بازرگانی و تجار با نوع زیست بانوان غربی آشنا میشوند. موضوع بعدی برنامهریزی جدی برای ساختارشکنی اجتماعی و فرهنگی در کشورهای اسلامی نظیر ایران است. در ایران زنان و بانوان مسلمان به عنوان یکی از اهداف تهاجم فرهنگی مورد توجه قرار میگیرند. وقتی زن در پوشش حجاب قرار دارد، در یک فضای خاصی به سر میبرد که آن فضا با تهاجم فرهنگی و برنامه غربیهای برای اجرای در کشورهای اسلامی، خیلی ناسازگار نیست. زن باحجاب پاسدار حریم خانواده است، وقتی به خروج از حجاب تشویق میشود به دلیل نوع زیست کشورهای غربی؛ خودبهخود یک تکان جدی و ساختارشکنانه بر فرهنگ حاکم بر جامعه ایران و نوع سلوک زنان وارد میشود.
اگر زن از حریم حجاب خارج شود، این خروج تبعات اجتماعی و اخلاقی در بر خواهد داشت و نوع زندگی نیمی از افراد جامعه مورد تهاجم در ایران را دچار تغییر و تحول میکند. وقتی چادر کنار میرود، بیحجابی و بدحجابی جایگزین میشود، استفاده از لوازم آرایشی و نوع پوشاک جدید متناسب با وضعیت جدید، ابتداییترین اتفاقاتی است که رخ میدهد.
در این بین مناسبات بین محرم و نامحرم، و محو خطوط قرمز در مناسبات اجتماعی در نهایت منجر به وضعیتی میشود که امروز در غرب شاهد آن هستیم. نوعی از هم گسیختگی خانواده را این تغییرات در بر دارد، در کشورهای اسلامی و ایران یک بازخوردهایی از این نوع سیاستگذاری را مشاهده میکنیم.
استعمار وقتی وارد کشورهای اسلامی میشود میبینیم نیمی از کشورها زنان هستند، با پوشش حجاب در جامعه حضور دارند و نقشآفرینی میکنند و این مانع رسوخ فرهنگ غربی در جوامع اسلامی میشود.
بالاخره مادر خانواده که نقش اصلی را در تربیت خانواده دارد، مقید به حجاب، قواعد اسلامی و دینی باشد، این روحیه را به فرزندان خود منتقل میکند و این خیلی مجال به تفکر غربی باقی نمیگذارد، باید این سنگر فتح شده و از بین برود. علاوه بر تکاپوهای اولیه، برنامهریزی گسترده برای مبارزه با حجاب صورت میگیرد.
نقش فرقههای نوظهور در عصر ناصری را چگونه ارزیابی میکنید؟
حقانی: فرقههای نوظهور در کشف حجاب نقشآفرینی میکنند، هدف اصلی نیز ساختارشکنی فرهنگی دینی و اجتماعی در ایران است.
فرقه ضاله بابیه هنگامی که ظهور میکند، کار خود را پیش میبرد و هنگامی که علی محمد باب در قلعه چهریق در زندان به سر میبرد، اتباع و طرفداران باب در دشت «بدشت» نزدیک شاهرود جمع میشوند. بنا بود در دشت «بدشت» یک ساختارشکنی اساسی و جدی انجام گیرد. زنی به نام «قرﺓ العین» در اجتماع با بیان برای تصمیمگیری آینده فرقه ضاله خود، در بین مردان برای اولین با لباس نامناسب و بدون حجاب حضور پیدا میکند.
این اقدام قرﺓ العین باعث بروز شکاف در بین طرفداران باب میشود. بعضی از افرادی که دچار تبلیغات مسموم و فریفته شده بودند، با این وضعیت جدا میشوند و بعضی نیز تمایل بیشتری برای تداوم فعالیت پیدا میکنند.
پس از این اتفاق در کشور میبینیم که تهاجم به حجاب در قالبهای مختلف بیشتر میشود.
روشنفکران و نویسندگان نیز در این میان نقش ایفا میکنند؟
حقانی: روشنفکران مثل آخوندزاده، به حجاب حمله میکنند. در آثار روشنفکران حجاب مطرح میشود. آنان درصدد غربی کردن جامعه ایران بودند، یکی از نکات مورد توجه و تأکید روشنفکران مسأله حجاب است. در عصر ناصرالدینشاه و مشروطه میبینیم که بقایای بابیان اولیه در قالب دو گروه «ازلی» و «بهایی» فعالیت خود را ادامه میدهند، اینها نیز در راستای حجابستیزی فعالیت گسترده دارند. خانواده دولتآبادی که از گروه ازلی هستند، پدر از کسوت روحانیت با قوت بیرون میآید و ختر هم با قوت از کسوت حجاب بیرون میآید و این را با صراحت اعلام میکنند.
نام «صدیقه دولتآبادیم در این میان فراوان شنیده میشود، او در تکاپوها برای کشف حجاب با نام این که زنان باید باسواد شده و با مظاهر دنیای جدید آشنا شوند و زنان بایستی مشارکت بیشتری در اجتماع داشته باشند و با این پوشش وارد شده است.
اما هدف اصلی، ترویج و گسترش فرهنگ برهنگی در جامعه ایران است تا ساختارشکنی صورت بگیرد.
نقش شعرا و نویسندگان در مساله کشف حجاب چه بود؟
حقانی: جریان روشنفکری از عصر قاجار و در دوره مشروطه مجال بیشتری برای تلاش در زمینه تغییر ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور مییابند. در دوره مشروطه در بعضی از نشریات، علیه مقولات دینی هجمهایی گسترده شروع میشود. حجاب در برخی روزنامههای عصر مشروطه مورد هجمه قرار میگیرد. آیتالله آخوند خراسانی، عنوان میکنند که این مقالات را برایم بفرستید تا حکم خداوند را در مورد نویسندگان آنها جاری کنیم.
به هر حال، موضوع حمله به حجاب در عصر مشروطه مطرح است. افرادی که در سلک اسلام هم نیستند، نظیر مادام یپرم همسر یپرمخان ارمنی هم با همکاری «صدیقه دولتآبادی» در راستای حجابزدایی در ایران فعالیت میکنند.
تمام ساختارشکنان روی این مقوله اتفاق نظر دارند. فرقه ضاله بابیه، ازلیه، بهائیه و برخی از روشنفکرانی که اصلاً اعتقادی به هیچ مسلکی ندارند، عمدتاً در راستای حجابزدایی فعالیت میکنند.
علیاکبر سیاسی در کسوت یک نویسنده که روزنامه ایران جوان را منتشر میکرد و کانون ایران جوان را راهاندازی کرده بود، با صراحت به زنان چادری حمله میکند و اهانت میکند. عارف قزوینی، میرزاده عشقی و ... هم علیه چادر و حجاب سخن میگویند. متأسفانه جوی علیه حجاب در کشور شکل میگیرد، برخی دانسته و برخی ندانسته و تحت تأثیر هوا و هوس وارد این عرصه میشدند و یک برنامه از پیش تعیین شده برای نابودی حجاب در ایران به عنوان نقطه آغاز سقوط خانواده و برهنگی زنان طراحی شده بود، روشنفکران، شعرا و نویسندگان به آن کمک میکردند.
البته علیاکبر سیاسی، آگاهانه و با برنامه در راستای حجابزدایی فعالیت میکرد، بعداً حزب ایران جوان متعلق به علیاکبر سیاسی با کانون ایران نو تیمورتاش ائتلاف کردند و باشگاه ایران راهاندازی میشود. باشگاه ایرای طی سالهای 1306ـ1307 تشکیل میشود که سالها قبل از قانون کشف حجاب است.
در این باشگاه زنان برخی از اعضا و سران حکومتی بدون حجاب حاضر میشوند و با مردها تا صبح مشغول عیاشی، رقص و پایکوبی و بادهنوشی میشوند. اینها مقدماتی است که از صدر قاجار آغاز میشود، با مشروطه سرعت میگیرد و با ورود به دوره رضاخان که با مشت آهنین و دیکتاتوری شکل گرفته، بحث کشف حجاب شدت و حدت بیشتری پیدا میکند.
در صحبتهای خود به موضوع هدف قرار دادن دین اشاره کردید، چرا در آن دوران دینزدایی محور قرار گرفته بود؟ چه چیزی از دینزدایی عاید استعمار میشد؟
حقانی: وقتی دین را مطرح میکنیم، جنبه وحیانی بودن آن مطرح است. وقتی یک طریقت و مسلکی مبتنی بر وحی و دستورات الهی باشد، برای انسان قواعد و چهارچوبی را قرار میدهد که انسان باید در این قواعد زندگی کند. در دین، پاک، نجس، حلال، حرام، امر به معروف و نهی از منکر و ... مطرح است و باعث میشود تا استعمار غرب و صهیونیسم بینالملل به اهداف خود نرسد.
اهداف صهیونیسم بینالملل سلطه بر جوامع از لحاظ فکری، اقتصادی و سیاسی است. برای رسیدن به این سلطه و غربی شدن همه چیز، دین یک مانع جدی است، دینی که میگوید، خداوند نمیپسندد که کفار بر مومنین مسلط شوند و تأکید میکند که مؤمنین باید در راستای رهایی از سلطه کفار حرکت کنند. هیچ گاه زیر یوغ استعمار و غربیها نمیرود. بر این مبنا باید این مفاهیم و اصل دین از بین برود.
صهیونیسم بینالملل 2 روش را سرلوحه قرار داد، یکی روش نسخ و یگری مسخ است. در روش نسخ؛ اعلام میکنند که دین اساساً نسخ شد و عصر دینداری به پایان رسید و بشر نیازی به دین ندارد. این موضوع را در قالبهای مختلفی مطرح می ساختند.
بابیت و بهائیت به عنوان دو فرقه ضاله وقتی ظهور کردند، بحثشان این بود که دین اسلام نسخ شده است و دوره اسلام به سر رسیده است.
حال آمدهاند و چارچوبها را نیز به هم میزنند. حدود محارم را از میان برمیدارند، پاک، نجس، حلال و حرام را نادیده میگیرند و مرزبندیهای را به هم میریزند.
سیاست بعدی، سیاست مسخ است. در این جا و در کنار سیاست نسخ که از اساس دین را منکر میشود و مدعی روش و دین جدیدی میشود و به هیچ عنوان جنبه وحیانی و الهی ندارد. در مسخ وارونه جلوه دادن تعالیم دینی مدنظر است که در قالب مسائل خرافی و یا به عنوان یک روایت امروزی و مدرن از دین داشته باشیم، مفاهیم دین مسخ میشود و حجاب کنار زده میشود.
برخی افراد مثل کدیور و ... مطرح میکنند که حد حجاب از گردن به پایین است. این همان سیاست مسخ است و به اسم نواندیشی در دین، حدودها را زیر پا میگذارند و نفی میکنند.
وجود دین وحیانی در هر جامعهای میتواند مانعی بر سلطهگری و از هم گسیختگی جامعه شود. در اروپا از طریق پروتستانتیسم، آمدند و صلابت دین کاتولیگ را گرفتند و طبق یک روایت، پروتستان، نسخه یهودیزه شده مسیحیت است. این آیین جدید راه را برای خیلی از اقدامات و تحرکات فراهم میکند. همین پروژه را در ایران درصدد انجامش بودند، آخوندزاده که اعتقادی به دین ندارند، عنوان میکند که باید دست به پروتستانیتیسم اسلامی بزنیم. بعدها افراد دیگری این مقوله را مطرح میکنند که همان کمرنگ کردن احکام، شعائر و منویات دین است که نهایتاً از دل این یک نوع وادادگی و دلبستگی به غرب را مشاهده میکنیم. دین یگانه سنگری است که سد راه استعمار در ورود به کشورهای اسلامی است. در غربی شدن جوامع نیز فقط ظواهر مطرح است و قرار نیست تا کشورها به لحاظ تکنولوژیک و ... نیز پیشرفت کنند بلکه باید همیشه وابسته باقی بمانند.
باز از خود بیگانه شدن و شیفتگی به غرب، افراد همه چیز غرب را برای خود مطلوب بدانند. به همین دلیل است که ملکمخان و تقیزاده فریاد میزنند که بمب غربزدگی را منفجر کردیم، با عنوان فرنگیشدن از فرق سر تا ناخن پا.
در مقابل این جریان، دینداران ایستادند، پس باید از سر راه برداشته شود.
رضاخان تدریجی و گام به گام سیاست بیحجابی را پیش برد، این روند تدریجی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حقانی: رضاشاه برای نابودی تشیع، اسلام و سنتها در کشور ایران بر سر کار آمد. این که چرا رضاخان برای این کار انتخاب شد، در تعاریفی که استعمار از نوع حکومت مطلوب بعد از سقوط محمدعلیشاه و در دوره احمدشاه داشتند، کاملاً برمیآید که چرا دست به این انتخاب زدند. رضاخان، فرد برجستهای به لحاظ فرهنگی و درک فرهنگی نبود. یک نظامی قلدر بود که در حوزه نظامیگری نیز به اتکا قلدری و پشتیبانی برخی کانونهای پنهان مراتب رشد را طی کند.
از 1293 در ایران و 6 سال قبل از کودتا، مطرح میشود که برای اصلاح ایران ــ از منظر آنان ــ میبایستی یک دیکتاتوری منور در ایران روی روی کار بیاید و ما میبایستی با استفاده از مشت آهنین مسائل ایران را سر و سامان بدهیم. این عین جمله مجله کاوه است. پس قرار است کسی بیایید که با استفاده از قدرت و زور، شرایط را تغییر دهد. در دوره قاجار و مشروطه خیلی تلاش کردند تا ایران را آنچنان که مدنظرشان است، شکل دهند. بر این اساس باید ساختارها کاملاً دگرگون میشد و از ایران یک پلیکپی غربی بسازند، بعد در منطقه الگو را تسری دهند. اما موفق نشدند، زیرا مخالفت روحانیون و مردم ایران به جایی نرسیدند. پس به این فکر افتادند که باید با یک دولت مقتدر نظامی، تغییرات را در ایران به اجرا درآورند.
در منابع تاریخی ذکر شده که فردی به نام آشتیانیزاده از نمایندگان مجلس عنوان میکند از حبیبالله رشیدیان که یکی از چهرههای معروف وابسته به انگلیس است، از رشیدیان شنیده است که قبل از کودتا، اردشیر جی که سرجاسوس انگلیس در ایران بود به عینالملک پدر هویدا که در دوران پهلوی دوم به مدت 13 سال نخستوزیر بود، مراجعه میکند و میگوید برای یک امر مهمی در ایران به فردی نیاز داریم که دو مشخصه قزاق بودن و شیعه اثنی عشری خالص نباشد، احتیاج داریم. 3 بار این موضوع خالص نبودن شیعه اثنی عشری را تکرار میمند. این نشان میدهد که قرار است که یک فرد نظامی قلدری بر سر کار بیاید که یا مبانی تشیع اثنی عشری در ایران درگیر شود.
چند سال پس از کودتا این موضوع را کنسول انگلستان در مشهد به ملکالشعرای بهار تلویحاً میگوید. کنسول انگلستان به موضوع ممنوعیت عزاداری محرم اشاره میکند.
رضاخان به شدت از ناحیه روشنفکران غربگرا تحت فشار است تا اصلاحات مدنظر آنان را به اجرا درآوردهاند. رضاشاه یک هوشیاری و هوشمندی در رفتارش به چشم میخورد، این را دیگران هم به او توصیه میکردند که نمیشود که به یک باره در ایران دست به تغییرات مدنظر زد.
رضاخان یک سیاست پلکانی و توأم با مماشات را برای انجام کارهای اصلی و جدی پی میگیرد. رضاخان کودتا کرده، فرمانده نظامی کودتاست، وزیر جنگ و بعد نخستوزیر میشود، تلاش میکند که قاجاریه را با طرح جمهوریت سرنگون کند، اما موفق نمیشود. حالا وقت نیاز دارد که اگر رئیسجمهور نشد، پادشاه بعدی ایران باشد. تمام هم رضاخان از 1300 تا 1304 مصروف این شد تا تمام مخالفان خود را از سر راه بردارد و بعد زمینه را برای رسیدن به تخت سلطنت آماده کند. در سال 1304 که این اتفاق میافتد، رضاخان به تدریج روی اصلی خود و روی اصلی کودتا را که همان نابودی تشیع و اسلام در ایران است را به نمایش میگذارد. درگیریها از سال 1305 به آهستگی آغاز میشود، قیام حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در مقابل سیاستهای رضاخان در سال 1306 صورت میگیرد. ضرب و شتم بافقی در اعتراض به نوع حجاب دختران و همسر رضاشاه است که با یک وضع زنندهای درحرم حضرت معصومه حاضر میشوند که با اعتراض بافقی مواجه میشود و جواب آن ضرب و شتم است.
وقتی رضاخان با چکمه به حرم حضرت معصومه(س) میرود، پیامی را با این اقدام خود میفرستد و آن این که دوره مماشات و تظاهر به دینداری، گل مالیدن به سر و صورت، شام غریبان و ... به پایان رسیده است. رضاخان در دورهای جلوی رسته قزاق در ایام محرم این اقدامات را انجام میداد.
از این پس، رضاخان، واقعاً به جان مردم میافتد و دست به یک تغییرات صوری تحت عنوان مدرنیزاسیون میزند. مردها را تعقیب میکند و تحت عنوان بلند بودن لباس، از آنان میخواهند لباس کوتاه بپوشند و لباس متحدالشکل بپوشید و پس از آن کلاه یکسان را دنبال میکند، کلاه پهلوی مطلوب نیست، کلاه شاپو اجباری میشود و سر و وضع مردم را هدف قرار میدهند. اینها زمینههایی برای کشف حجاب است.
در ابتدا، کشف حجاب را به صورت علنی دستور نمیداد اما از آن حمایت میشد. اسنادی وجود دارد که به شهربانی دستور داده شده تا اگر در خیابانها زنی بیحجاب حضور پیدا کرد و مردم اعتراض کردند، باید از زن بیحجاب حمایت شده و با مردم معترض برخورد شود.
برخی از مطبوعات، باشگاهها و کلوبها شروع میکنند به ساختارشکنی تا به سال 1314 و 17 دی میرسیم. پس از سفر رضاخان به ترکیه در سال 1313، مصمم میشود تا بساط حجاب را در ایران با آن وضع جمع کند.
رضاخان در ایران، در حالی قانون کشف حجاب را اجرا میکرد که ایران تنها کشوری بود که دست به این اقدام میزد، افغانستان و ترکیه با چنین وسعتی کشف حجاب را دنبال نکردند؟ این قانون مصوبه مجلس بود یا فرمان رضاشاه؟
حقانی: کشف حجاب دستور رضاخان بود که به دولت حکم شد و دولت به وزارت کشور ابلاغ کرد تا در سراسر کشور به اجرا درآید. این یک حلقه از سلسله تحولاتی است که در منطقه رخ میدهد. با فروپاشی امپراتوری عثمانی در ترکیه تحولات گستردهای صورت میگیرد و آتاتورک به طور جدی با نهادهای دینی درگیر میشود و با مقولههای دینی مثل حجاب و ... درگیر میشود. انگیزه رضاشاه برای صدور حکم کشف حجاب ذپس از بازدید از ترکیه آن را جدیتر میکند.
رضاخان انگیزه برای کشف حجاب داشت اما این که با سرعت آن را عملیاتی کند و با شدت وحدت آن را دنبال کند، بعد از سفر به ترکیه صورت میگیرد.
در افغانستان، این مساله زودتر از ایران روی میدهد، امان الله خیلی جدی دست به اصلاحات میزند ــ البته اصلاحات به تعبیر خودشان ــ و بنیانهای فرهنگی و اجتماعی را در راستای غربی شدن نابود کردن، اصلاحات نیست.
رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و امانالله در افغانستان اصلاحاتی را در جامعهشان به وجود میآورند.
در ترکیه کشف حجاب با شدت و حدت ایران اجرا نشد. اما با نهادهای دینی در ترکیه به شدت برخورد شد.
رضاخان پس از بازگشت از سفر حکم را ابلاغ میکند و از وزرای خود شروع میکند. به آنان دستور میدهد، باید زنان و دختران خود را بیحجاب همراه داشته باشید و در جنبشهایی که به مناسبت کشف حجاب در ایران برپا میشود، حضور بیابید تا این الگویی شود برای همه در طبقات پایین ادارات و جامعه تسری پیدا کند.
بعدها همسر رضاخان در جایی گفته که رضاخان بعد از کشف حجاب و هنگام رفتن به سمت دانشسرا برای اعلام رسمی کشف حجاب، خیلی ناراحت بوده و گفته است اگر مجبور نبودم، هیچگاه دست به این اقدام نمیزدم. تحلیل شما چیست؟
حقانی: این موضوع نقل شدهاست، دو نکته از این موضوع برداشت میشود، یکی اوج ذلت و وابستگی رضاخان در مقابل بیگانگان است که در چنین مقولهای که حرام خدا را حلال میکنند و پا بر روی احکام الهی میگذارند، باید در مقابل بندگان و استعمارگران ذلیل باشد.
از سوی دیگر هدفشان این است که بگویند ته ماندهای از غیرت و تعصب را داشت اما ناراحت بود و علیرغم ناراحتی چنین دستوری را صادر کرد. البته خودم این قول و نگاه را باور ندارم. رضاخان یک فرد بیشخصیت و لمپن بود، که این کارش در راستای زندگانی و تربیتی که داشت، صورت مي گرفت.
رضاخان از ابتدایی که وارد تهران میشود، در بازار سرچشمه شروع به کار میکند و در یک حمام فعالیت میکند، مدتی بعد نزد داییاش در چهار راه امیراکرم مشغول خیاطی میشود و بعد وارد قوای قزاق میشود. در تمام مدت رضاشاه مدام مرتکب اقدامات غیراخلاقی و ناهنجار میشود. شرابخواری، بدمستی، ایجاد مزاحمت برای نوامیس، چاقوکشی و قمهکشی در پرونده رضاخان قلدر به کرات مشاهده میشود.
رضاخان تربیت دینی درست و اجتماعی نداشت. حتی شایعه است که دایی او از طرفداران فرقه ضاله بهاییت است. بعضی از گزارشهای سیاحان غربی نیز حکایت از حضور رضاشاه در محافل بابیان و بهاییان دارد. موسیو واخن فورت سیاح هلندی گزارش کرده که در منزل حاجی آخوند بابی، رضاخان را دیدم. رضاخان به احکام دینی پایبند نبود و از لحاظ اخلاقی و تربیتی اجتماعی نیز به شدت منحط بود و عمده عمر خود را در خانههای فساد و محلههای بدنام شهر را گذرانده است. اینها گزارشهایی است که تا قبل از سلطنت رضاخان، بر جای مانده است. رضاخان زورگیری، قمهکشی و دیگر جرایم را مرتکب شده است. رضاخان وقتی برای اجرای منویات استعمار انتخاب میشود، مستعد انجام چنین اقداماتی بود.
بعد از کشف حجاب، اقداماتی که رضاخان و دولت او انجام داد، چه بود؟
حقانی: رضاخان مصمم به ترویج بیحجابی در ایران بود، به همین جهت به همه شهرها، روستاها و شهرستانها نیروهای خود را اعزام میکند و دستور میدهد که از تردد زنان با حجاب جلوگیری میشود.
سلسله اقداماتی صورت
گرفت تا تردد زنان باحجاب در شهرها ممنوع شود، رفتن زنان به حمام عمومی
قدغن شد. سوارشدن زن به اتوبوس ممنوع شد، رفتن زنان باحجاب به قبرستان
ممنوع شد و با سبوعیت و خشونت در سراسر ایران اجرایی کرد. نیروهای امنیه به
دوردستترین
روستاها رفته و زنان محجبه را تحت تعقیب قرار داده و چادر از سرشان
میکشیدند، این
چادرها را در یک بلندی به آتش میکشیدند، انگار که یک فتح نمایان انجام
دادهاند. زنان
باحجاب در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند، شوهران و همسران این زنان
تحت تعقیب
قرار میگرفتند. اقدامات گسترده عملیاتی را در این زمینه به اجرا گذاشتند.
کارهای تبلیغاتی
نظیر برپایی جشنهای کشف حجاب نیز برگزار شد.
اگر به عکسهای این جشنها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه به اجبار در این جشنها حاضر شدهاند. زن روستایی را از کردستان در جشن حاضر میکنند. زنان مظلوم، یقه پالتو را بالا میکشند و کلاه خود را تا پایین به سر میکشند تا بدین وسیله حجاب خود را رعایت کنند. پس از مدتی بخشنامه میشود که زنان حق ندارند یقه پالتو را بالا کشیده و کلاه را پایین بکشند. تمام جزئیات زندگی مردم، مدنظرشان بود و در آن دخالت میکردند. در مشهد مقدس، پاکروان استاندار خراسان با افتخار نامه مینویسد و عنوان میکند که تا دیروز موفق شدیم از تردد زنان با حجاب در معابر جلوگیری کنیم، از فردا مقدر شده تا ورود زنان با حجاب به حرم رضوی ممنوع شود. در اسناد کشف حجاب عنوان شده است بالاخره برای نماز خواندن به چادر نیاز است و باید پوششی داشته باشند، عنوان کردهاند که برای چند دقیقه نماز، اشکالی ندارد. در اسناد آمده، زنان میتوانند با روسری به مجالس ختم بروند، جواب دادهاند خیر به هیچ وجه نمیتوانند. با این برنامهریزی گسترده برای عملیاتی کردن کشف حجاب، اقدام میکردند.از جهت زمینهسازی نیز با استفاده از کانون بانوان که توسط صدیقه دولتآبادی تشکیل شده بود. اینها مقدمات ذهنی داشتند و در جریان کشف حجاب نیز حمایت فکری و ذهنی از این پدیده در قالب روزنامهها، نشریات، اجتماعات و جشنها تعقیب میکردند.
در یک نگاه کلی، اینگونه به نظر میرسد که گویی بعد از 17 دی و کشف حجاب، جامعه مقاومتی چندانی نشان نداده است و مردم خیلی بیتفاوت از کنار آن گذشتند؟
حقانی: برعکس، اتفاقاً یک مقاومت گسترده در سطح جامعه علیه کشف حجاب روی داد. قیام به شکلی که در گوهرشاد که 6 ماه قبل از کشف حجاب رخ داد، شاید در کشور روی نداد. اما واقعاً یک مقاومت منفی و گسترده از سوی مردم در جریان بود. خاطرات رجال عصر پهلوی گویای این موضوع است. اینها از گروههای اولیه برای ترویج بیحجابی با استفاده از زنانشان بودند. صدرالاشراف وزیر دادگستری رضاشاه عنوان میکند که رضاشاه چندین بار خواسته همسر و دخترانشان را بدون حجاب در جشنها حاضر کند. صدرالاشراف در جواب میگوید، اگر اجازه دهید فعلاً مدیران و کارمندان این اقدامت را انجام دهند، بعد نوبت ما میرسید. مدام طرفه میرفته است اما یک روز رضاشاه میگوید، طفره نرو و حتماً این کار را باید انجام دهی. به همسرم گفتم که باید طبق دستور رضاشاه عمل کنی، همسرش در جواب میگوید، خودم را میکشم. این وزیر دادگستری رضاشاه است که چنین میگوید. آقدر فشار رضاشاه افزایش مییابد که به همسرش میگوید اگر چنین نکنید کشته میشوم. اینگونه بود که همسر و دختران وزیر دادگستری حاضر میشوند تا به صورت بیحجاب در جشن حضور یابند. از فردای آن روز همسر صدرالاشراف به دلیل فشار روحی و روانی بیمار میشود و تا یک سال بعد که جنازهاش از خانه خارج شد، هیچگاه در مجامع عمومی و خیابان حاضر نشد.
این خاطرات یک رجل سیاسی و وزیر رضاشاه است. در خانوادههای دیگر نیز میتوان عکسالعملها را پیشبینی کرد.
یکی از نظامیان، اسلحه خود را در منزل میگذارد تا اگر برای کشف حجاب به منزلش آمدند، زن و دخترانش خود را بکشند. اینها در خاطرات مردم، اسناد و نوشتهها وجود دارد. کارمندی به شدت تحت فشار رئیس اداره خود بود که همراه همسر خود به صورت بیحجاب حاضر شود، اما کارمند وصیتنامه خود را نوشته و با خوردن تریاک خودکشی میکند تا زیر بار این ننگ نرود.
این که زنی 6 سال از خانه خارج نشود، برای این که حجاب خود را حفظ کند، موضوع بسیار مهمی است. در حالی که خارج شدن از منزل امری ضروری بود و زنان برای رفتن به حمام، تهیه مایحتاج، رفتن به قبرستان و ... نیاز به خروج ازمنزل داشتند. اهالی محل، دیوارهای منازل خود را سوراخ کرده بودند تا بتوانند از آن برای رفتن به حمام استفاده کنند و از آخرین منزل در کوچه به ابتدای کوچه و حمام برسند.
مقاومت مردم در این زمینه بسیار گسترده بود. در اسناد آمده مدیر مدرسه، و ... علیه کشف حجاب سخن گفتهاند اما فشار خیلی گسترده است. در قیام گوهرشاد، هرچند قانون ابلاغ نشده اما کشف حجاب در حال انجام است. علما درباره لباس متحدالشکل و وضعیت حجاب ناراضی هستند.
نمونه سرکوب گوهرشاد را رضاشاه درصدد بود تا در حرم حضرت معصومه در قم به اجرا درآورد. دنبال بهانه میگشت تا یک حرکت علنی علیه کشف حجاب صورت بگیرد، اقدام سرکوبگرانه انجام شود.
وقتی خبر سرکوب گوهرشاد را به رضاشاه میدهند، با لبخند در جلسه دولت میگوید: کار گوهرشاد هم تمام شد. این خشونت و برنامهریزی گسترده واقعاً مردم را مستاصل کرده بود و توان زندگی عادی را از مردم گرفته بودند، خشونت رضاخان با کشتار و سرکوب همراه بود.
نقل است هنگام تبعید رضاشاه، وقتی در خیابانهای تهران به سمت تبعیدگاه میرفت، زنان چادر سر کرده و به خیابان آمدند و شروع به راه رفتن کردند. در اسناد ابتدای شهریور 1320 به روشنی آمده و شهربانی غافلگیر میشود و میگویند در مقابل این اقدام مردم چه باید انجام دهیم. آن موقع زنان باحجاب با طعنه و مسخره به رضاخان میگفتهاند: وقتی که مهتر بودی از حالا بهتر بودی. یعنی وقتی مهتر سفارت بودی شرایط بهتری نسبت به حالا شدایت و با این پرونده سیاه و خفت و خواری مواجه نبودی. مقاومت خاموش مردم نباید نادیده گرفته شود. پس از رفتن دیکتاتور زنان ایرانی باحجاب در مجامع حضور یافتهاند.
آیا کشف حجاب و قانونش با این توضیحات شما، شکست خورد؟
حقانی: اینگونه نیست که سیاست کشف حجاب در ایران هیچ توفیقی نداشت. بالاخره بخشی از جامعه ایران و زنان ایرانی تحت تدثیر این تبلیغات قرار گرفتند.
در آن سالها فشار برای کشف حجاب وجود دارد و از سوی دیگر نیز برای برگزاری مراسم و شعائر اسلامی نیز فشارهایی وارد میشود. از همه طرف راهها بسته است. در یک مقطع، بخشی از زنان ایرانی، نه تعالیم اسلامی در خصوص حجاب و دین را دریافت میکنند و از سوی دیگر زمینه برای کنار گذاشتن حجاب فراهم است. بالاخره بخشی از جامعه ایرانی تحت تأثیر این قانون قرار گرفت که متأسفانه در دوره محمدرضا پهلوی به شکل ناملموسی گسترش یافت. فرق محمدرضا و پدرش در مقوله برخورد با حجاب در این است که رضاشاه با قلدری و با یک حرکت ساختارشکنانه وارد موضوع میشود. محمدرضا ابتدا قدرت لازم را نداشت اما بعد این نکته را دریافت که به جای سرکوب باید یک نوع تزریق تدریجی سم تفکر غربی و برهنگی در جامعه ایرانی کار خود را پیش ببرد.
در قالب نشریات، نمایشنامه، تئاتر، فیلم، تلویزیون و ... اقدامات خود را پیش میبرد. آنگاه میبینیم که در صفحه اول یک مجله عکس عریان یک زن منتشر میشود.
سم بیحجابی و تفکر غربی در بخشی از زنان ایرانی مؤثر افتاد، هرچند بخش عمدهای را تشکیل نمیداد. جامعه ایرانی، جامعه باعفت و باحیایی است علیرغم سیاستهای پهلوی، باحیا باقی میماند. اما رژیم پهلوی به شدت بیحیاست و به شدت به سمت بیعفتی پیش میرود. در سالهای اخر عمر پهلوی دوم، جشن هنر شیراز برگزار میشود، نمایشنامه خوک بچه آتش در پیادهرو برگزار میشود که آمیزش یک زن و مرد را در خیابان به نمایش میگذارد. اما جامعه ایرانی مقاومت میکند و مقاومتش گسترش مییابد.
هرچند بخشی از جامعه ایران با ابزارهای سینما، تلویزیون و ... تحت تأثیر قرار گرفتند با پیروزی انقلاب و به ویژه در سالهای ابتدایی آن شاهد تحول و انقلاب درونی به ویژه در زنان روی میدهد و نوعی استقبال داوطلبانه از حجاب و تغییر زندگی را شاهد هستیم.
شهریور سال 1320 با شرایط امروز قابل مقایسه نیست. در آن سالها، جامعه ایرانی به سنتها پایبند هستند و هجوم به جامعه به گستردگی شرایط امروز نیست. امروز شبکههای متعدد به زبان فارسی در ماهواره، اینترنت را نداشتیم. هنوز انقلاب معنوی در جامعه مقاوم است و زایندگی دارد. کشف حجاب سیاسی برای نابودی جامعه ایرانی و جوامع اسلامی بود. زن باحجاب میآید و در عرصههای مختلف نقشآفرینی میکند. این نشاندهنده ناتوانی سیاست کشف حجاب است. زنان ایرانی با رعایت حجاب در عرصههای مختلف حضور مییابند و در انقلاب اسلامی نیز زنان همراه فرزندان خود در تظاهرات عاشورای سال 57 شرکت میکنند. زنان با اتکا به حجاب در سرنگونی رژیم شاه نقش جدی داشتند. بعد از انقلاب نیز از دفاع مقدس و در صحههای دیگر زنان حضوری فعال و موثر داشتهاند.
بعد از 17 دی سال 1314 و کشف حجاب زن ایرانی بر سر دوراهی حفظ اصالت خود یا تن دادن به خواستههای حکومت و بیتوجهی به حجاب قرار گرفت، این موضوع چالش هویتی برای زن ایرانی به همراه داشت، تحلیل شما چیست؟
حقانی: کشف حجاب برای آزادی بود اما آزادی از قید دستورات اسلام و این که زن بنده ش ه و ت رانی دوران مدرن شود. این عین بندگی است. از بندگی خداوند که عین آزادگی است خارج کرده و به بندگی کمپانیها و شرکتهای غربی درآوردند. بدن زن یک محرک و مشوق برای فروش کالا شد. از جسم زن هم برای تولید استفاده میشود و کمترین حقوق را به زنان کارگر میدادند. از شخصیت، جنس و ویژگیهایش برای تبلیغ و ترویج کالاها و محصولات و فرهنگ غربی استفاده شد. پهلویها باوری به گفتههای خود مبنی بر آزادی زن نداشتند، تعدادی از نمایندگان زن مجلس وقتی صحبت میکردند، نمایندگان مرد، مسخرهشان کرده و آنها را به حساب نمیآوردند. بعد متلک زشت نثارشان میکردند، این مساله در اسناد وجود دارد.
به نظرم آزادی زن را به معنای واقعی کلمه با انقلاب اسلامی تجربه کردیم. حضرت امام(ره) در جریان انجمنهای ایالتی که بحث آزادی زنان مطرح بود، عنوان کردند که مگر مردان ما آزاد هستند که دنبال آزادی زنان هستید. پس معلوم است که دنبال چیز دیگری هستید. میخواستید زنان را از قید حجاب و عفت آزاد کنید.
متأسفانه قصد این بود که زن ایرانی از هر قیدی آزاد شود، این سیاست در بخشی از جامعه رخ داد و در حال فراگیری بود که با وقوع انقلاب اسلامی به داد ایران و نسل ایرانی رسید.
در کمپین یک میلیون امضا تکاپوهایی انجام شود و در کنوانسیونها مواردی وجود دارد که بحث زنا را نادیده بگیرند. کشورهای اسلامی مثل ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا باید پیششرط مجازات زنا را بردارد و آزاد شود.
در کمپین یک میلیون امضا به صراحت اعلام میشود زن حاکم بر بدن خود است و با تمکین زن از شوهرش مخالفت میشود و میخواهد با کس دیگری ارتباط داشته باشد. این ساختارشکنیهایی که صورت میگیرد از آن دوره شروع شد. قصد نهاییاش هم این است.
در ماجرای سکینه آشتیانی، که غربیهای آن را بزرگنمایی کردهاند، این زن علاوه بر شرکت در قتل همسرش مرتکب زنای محصنه شده است. این را به عنوان یک سوژه حقوق بشری مطرح میکنند و قبل از آن فیلم سنگسار ثریا را میسازند. برای مقابله با نظام از این پدیدهها استفاده میکنند. بالاخره در این پرونده گناهی انجام شده و خونی ریخته شده است. این گناه طبق دستور قرآن حد دارد. ام جاوری فضاسازی میشود که حتی حریم خانوادهها را نابود میکنند. همسر خیانت کرده و در قتل شریک زندگی شرکت میکند.
در سریالهای غربی که از سیما پخش میشود دقت کنید، در این سریالها خانوادهای نمیبینید هنرپیشهها یا جدا شدهاند یا در حال جداشدن هستند و خانوادهای وجود ندارد. این سریالها بطن خانواده غربی را نشان میدهد. خانواده در غرب با بهانه آزادی زن به این روز افتاده و به فروپاشی رسیده است. خطر انقراض نسل بشر است، وقتی خداوند، حدود الهی را تبیین کرده برای این است که نسل بشر پاک بماند.
جریان پنهان صهیونیسم، حیات طیبه را هدف قرار داده و برای رسیدن به این هدف نابودی نسل بشر را نیز مدنظر دارد.
یکی از کارکردهای تهاجم فرهنگی غربی، ایجاد بحران هویت است. یک کشوری بودیم که با مناسبات از دین و سنتهایی که از قدیم گرفته بودیم، زندگی میکردیم. حالا این که به دلایلی عقب افتادیم که بخشی از آن داخلی و بخش دیگر آن خارجی است. استعمار نقش جدی در عقب نگه داشتن ایران دارند و جای پرداختن آن در این مبحث نیست.
اما براساس مبنای دینی و زیست دینی خودمان یک هویت یافتیم. هویتی که زن ایرانی در آن تعریف شده، وظایفش، کارکردش و ... تعریف شده است. حالا مبانی و جهانبینی غربی که یک جهانبینی سکولار و مبتنی بر نفسانیات است به جامعه ما هجوم آورده است و میخواهد تغییر ساختار فرهنگی به وجود بایورد. در این تغییر ساختار، اگر جامعه هدف مورد اصابت تیر دشمنی قرار گیرد، از آن مولفههای هویتی خود فاصله میگیرد.
نوع لباس پوشیدن، نوع رفتار و همینطور سلسله مراتبی تغییر ایجاد خواهد کرد. شهید مدرس میگوید: عنقریب میبینیم که روستایی ورامین به شهر میآید و کت و شلوار سفید پوشیده و کلاهی بر سر میگذارد و به جای سلام و علیک، کلاه خود را به نشانه ادب از سر برمیدارد. اما فقط همین.
این روستایی تا دیروز کار میکرد، تولید و دامپروری میکرد و در یک فضای خاص سنتی پرورش یافته بود و هویت داشت اما با این روند بیهویت میشود که به تقلید میمونوار از غربیها د ر همین حد تن میدهد.
تفکر غربی این ظرفیت را ندارد که در نقاط دیگر تعقیب شود. تفاوتهای جغرافیایی و ... این نوع زیست را از لحاظ پوشش، معماری، ساختمانسازی و ... داشته باشیم. در جریان از خودبیگانگیف فرد هویت اول خود را از دست میدهد و واجد هویت بعدی نیز نمیشود، الا در حد تقلید تهوعآور از فرهنگ غربی و مهاجم، که سرنوشت جامعه ایران در عصر پهلوی و جوامع آفریقایی و آسیایی در دوران معاصر است.
این کشورها نمیتوانند غربی شوند و به نوعی تناقض دچار میشوند. در بخشی از زن ایرانی و مرد ایرانی از خودبیگانگی در عصر پهلوی زخ داد. مولفه نظمپذیری و انضباط که در فرهنگ غربی وجود دارد، اینها کنار گذاشته شد. و یک انسان هرهری مذهب را در آن عصر شاهد هستیم.
با توجه به ریشهدار بودن اسلام در هویت و فرهنگ ایرانی، آینده حجاب را در کشورمان چگونه ارزیابی میکنید؟
حقانی: هنوز در شرایط خطرناکی قرار داریم، نه از این جهت که جامعه ما به سمت بیحجابی سوق داده میشود بلکه از جهت هجمهای که علیه جامعه ما و بخصوص زنان و دختران وجود دارد.
در کشورهای اسلامی این بحران و وضعیت وجود دارد، اگر در راستای تعمیق بینش دینی مردم حرکت کنیم و در زمینه الگوسازی بتوانیم الگوهای موفقی را در جامعه معرفی کنیم. از این الگوها در جامعه موارد فراوانی وجود دارد. به نظر من آینده حجاب در جامعه ایران میتواند، بهتر از وضعیت فعلی باشد.
اگر انفعالی برخورد کرده و دست روی دست بگذاریم بالاخره فرهنگی غربی با استفاده از امکانات خود در جامعه و خانواده ما حضور پیدا میکند.
در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی تلویزیون نبود. انقلاب تکنولوژی مؤثر است، فاصله بین تلگراف تا تلویزیون 100 سال است. اما از تلویزیون تا ماهواره یک فاصله بیست ساله وجود دارد. اما در حال حاضر همه گیر شده است.
یکی از افتخارات، اتصال روستاها به شبکه اینترنت است. در حال حاضر چالش اینترنت پرسرعت در ایران مطرح است. موانع طبیعی در حال از بین رفتن است. اگر منفعل برخورد کنیم، بازندهایم و وضع حجاب مطلوب نخواهد بود.
باید با برنامهریزی گسترده، شرایط لازم را فراهم کنیم. این مساله با بخشنامه روی نمیدهد. باید در تولید الگوهای پوشش اسلامی واقعاً کار گسترده انجام دهیم و از ظرفیت زنان در این زمینه بهره ببریم. روی بینش دینی تاکید فراوان دارم، در این زمینه باید سرمایهگذاری اساسی انجام دهیم. از ابزار هنر، رسانه استفاده کنیم.
واقعاً برخی از فیلمها و سریالها نه تنها مشوق حجاب نیستند بلکه مخرب هستند و الگوهای نامطلوب ارائه میدهند. باید به شکل گسترده و «جهادی فرهنگی» در زمینه ترویج فرهنگ حجاب حرکت کنیم. باید جلوی برخوردهای سلیقهای گرفته شود.
میتوانیم از ظرفیت نخبگان اعم از زنان و مردان برای بهتر شدن شرایط حجاب بهره برده تا در آینده جامعهای طیب و طاهر داشته باشیم.
ارتقای بینش دینی مردم را مجددا مورد تأکید قرار میدهم، برخی از افرادی که به صورت بدحجاب در جامعه ظاهر میشوند، تعمدی برای بدحجابی ندارند، واقعاً این دانش به آنان منتقل نشده است. از طرفی شرایط نامطلوب اجتماعی هم به آنان فشار میآورد. به طور مثال دختری که از روستا به تهران میآید در دانشگاه تحصیل میکند، در اطرافش شرایط آن گونهای که در محل سکونتش بوده، نیست. اگر فضا را تغییر دهیم، این گسترش موج در جاهای دیگر، متوقف میشود.