حضرت
آیت الله مصباح یزدی در دیداری که نزدیک به یک ماه پیش با مسئولین
برگزاری مراسم روز جهانی فلسفه درایران داشتهاند، ضمن تجلیل ویژه از
شخصیت فلسفی حضرت آیت الله جوادی آملی، مراسم روز جهانی فلسفه را موقعیت
مناسبی برای شناساندن مفاخر فلسفه اسلامی همچون علامه طباطبایی و آیت الله
جوادی آملی دانستند.
به گزارش رجانیوز، ایشان همچنین با تجلیل از شجاعت رهبر انقلاب در تایید
آموزش فلسفه در حوزههای علمیه این امر را به دلیل اخلاص بالای رهبر انقلاب
در عمل به وظایف دانسته و از مسئولین برگزاری همایش خواستند تا به صورت
هرچه بیشتر به شناساندن اندیشههای اسلامی به جهان تلاش کنند.
لازم به ذکر است سازمان یونسکو با هدف اعمال فشار به ایران و به دلیل تلاش برخی از متهمین به جاسوسی در ایران، از شرکت در این همایش انصراف داد که آیت الله جوادی آملی در واکنش به این تصمیم، این اقدام را موجب محروم شدن یونسکو از شناخت معارف فلسفه اسلامی و متضرر شدن آن سازمان برشمرده بودند.
در آستانه برگزاری همایش روز جهانی فلسفه در تهران رجانیوز متن کامل سخنان آیت الله مصباح یزدی در جمع برگزار کنندگان این همایش را در اختیار مخاطبین خود قرار میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسن نظر شما و الطاف ديرينه و مستمر شما سپاسگذاري ميكنيم و همينطور از جناب آقاي دكتر اعواني كه سالها از حضورشان استفاده ميكرديم و در تدريس اين مجموعه نقش مهمي داشتند و از شخصيتهاي برجستهاي كه واقعاً مايه فخر كشور هستند همچنين از ساير عزيزان؛ بهطور غيابي از حضرت آيت الله جوادي كه افتخار جهان اسلام هستند و دست ما به دامن ايشان نميرسد و خوشحاليم كه آقازادهشان حضور دارند و ما بوي گل را از گلاب استشمام می کنیم . حالا اگر آقايان لطف بفرمايند اندكي بيشتر ما را در جريان بگذارند تا در اين فرصت از نظر آقايان بيشتر بهرهمند شويم. اما درباره اظهار لطفي كه فرمودند، حقيقتاً ماية شرمندگي بنده است.
والا اگر ما اينجا براي چند طلبه بحث فلسفي مطرح ميكنيم، معنايش اين نيست كه نام بنده در كنار حضرت آيت الله جوادي آملي برده شود؛ من اين را واقعاً از ته دل ميگويم و ايشان از مفاخر عالم اسلام ميدانم و مفتخرم كه دست ايشان را ببوسم. بهطور معمول هروقت خدمت ايشان شرفياب ميشوم، سعي ميكنم اين كار را انجام بدهم. حق اين كار واقعاً بوسيله ايشان انجام ميشود و خوب است كه ايشان به دنيا هم شناسانده شود؛ ايشان واقعاً مجاهدت نمودند و عمر شريف خود را وقف فلسفه كردند. البته منحصراً نه در تفسير كار مرحوم آقاي طباطبايي را ادامه دادند و با امكاناتي كه حالا فراهم است به بهترين نحو همچنان ادامه ميدهند و اين باقيات صالحاتي است كه قرنها دوام خواهد يافت واين افتخار نصيب ايشان ميشود كه يك دوره كامل تفسير را با اين عظمت، با اين وسعت و با اين شكوه بيان كنند و خوشبختانه همزمان يا با اندكي تأخير در رسانهها پخش شود مردم استفاده كنند علما استفاده كنند.
بنده از ته دل خيلي خوشحال هستم و دعا ميكنم كه خدا توفيقات ايشان را زياد كند و اين كار را به نحو نيكو به پايان برسانند. افزون بر فعاليتهاي ديگري كه در زمينه فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم دارند. تنها چيزي كه ميتواند مجوز اين باشد كه مثلاً بنده هم در اين محفل شركت بكنم اين است كه قدر بزرگان شناخته شود از باب تعرف الاشياء با ضدادها معلوم ميشود كه واقعاً آقاي جوادي يعني چي.
حضرت آيت الله سبحاني هم جايگاه خودشان را دارند و از قديميترين شاگردان مرحوم امام (رضوان الله عليه) هستند؛ هم در فلسفه، هم در اصول بخصوص و هم در فقه، شخص برجستهاي هستند. بنابراين اگر از ما كاري بربيايد و عرض كنم خدمتي به عنوان يك شاگردي از حضرت آيت الله جوادي بايد ارائه خدمتي بكنيم. رياست فلسفه اسلامي در عصر حاضر با ايشان است.
حضرت عالي يادتان هست و توجه داريد كه مرحوم ميرداماد هرگاه از ابنسينا ياد ميكند ميگويد: قال شريكنا في رياست فلسفه الاسلاميه، شريكنا في رياست الفلسفه، اصل را رياست خودش ميداند ميگويد ابنسينا هم شريك ماست. حالا با اين تلاس مستمر و پيگير و عاشقانهاي كه ايشان دربارة كار علمي و تحقيق دارد واقعاً اصل در رياست فلسفه اسلام در اين عصر با آقاي جوادي است. من ايشان را تازه نميشناسم از وقتي كه ما در مدرسة حجتيه بوديم حجره ما در طبقه دوم و مشرف بر حجره ايشان بود؛ كار ايشان را ميتوانستيم چك كنيم. شبها معمولاً تا نزديكيهاي نيمهشب مشغول مطالعه بودند. روز هم ما هيچگاه ايشان را در فراقت نديديم. فقط سر درس چند دقيقهاي زودتر ميآمدند و يك گپ و مزاحي با دوستان ميكردند وگرنه كار ايشان مطالعه يا تدريس و يا بحث بود.
يكي از كساني كه با ايشان هم درس بود، حالا يادي هم از ايشان كرده باشيم شهيد مرحوم آقاي حيدري بود. ايشان در فلسفه سالها با آقاي جوادي همبحث بودند. ايشان ميآمد در حجره حاج آقاي جوادي و ساعتها اسفار و گاهي شفا و مباحث ديگر را ميخواندند و اصلاً خسته نميشدند ايشان در بحث فلسفه و تحقيق و قسمتهاي ديگر هم همينگونه بود؛ اما چون محور كارشان بيشتر فلسفه بود اصلاً احساس خستگي نميكردند. عنصري با اين پاكي با اين صداقت با اين فهم با اين استعداد با اين پشتكار با اين تقوا كجا ميتوان يافت.
متأسفانه دنيا ايشان را نميشناسد و نميتواند هم بشناسند. اصلاً چون در اين فضا نیستند. فرصت مناسبي است كه ما اقلاً چنين شخصيتهايي كه نعمتهاي خدايي هستند براي جامعه معرفي كنيم.بايد شرحي از زندگي ايشان به طوري رسا ارائه شود تا ايشان شناخته شود. بيشتر افرادي كه ايشان را ميشناسند از طريق درس تفسير ايشان و به واسطه اينكه در تلويزيون پخش ميشود ميشناسند؛ اما قدرت فلسفي ايشان، عمق مطالعاتشان، احاطه ايشان بر مباحث گوناگون فلسفي و عرفاني چيزهاييست كه كسي درست از آنها سر در نميآورد. اين فرصتي است كه اين كار انجام شود و ايشان معرفي شوند.
اين افتخار بايد شامل شاگردانشان و امثال بنده هم بشود كه وقتي چنين استادي داريم، پَرِ «اَكرم العلماء» آن ما را هم ميگيرد و الا اينكه ما لايق باشيم در كنار ايشان بگوييم اول ايشان و دوم فلاني، اين تضييع حق ايشان است و انشاءالله كه خداي متعالي به شما توفيق دهد كه از فرصت پيش آمده براي اداي حق علم حق معرفت، حق توحيد، حق اسلام و حق انقلاب بهرهمند شويد.
نکتة دیگر اینکه باید نقش مرحوم علامه طباطبايي را در احياء فلسفة اسلامي بيان كنيم. خب همه ما ميدانيم كه در قرن اخير كه گرايشهاي گوناگون و متضادي احياناً در حوزههاي روحانيت شيعه وجود داشته و افرادي بودهاند كه براي احياي فلسفه اسلامي و زنده نگه داشتن آن اقدامات خوبي انجام دادهاند و با روي آن از جمله خود حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه) و مرحوم آقاي آشتياني و ديگران؛ مرحوم آشتياني كه اخيراً فوت شدهاند نيز نقش مهمي در اين زمينه داشتند و به ويژه در مشهد؛ اما منظورم آشتياني استاد بود، آميرزا مهدي آشتياني كه ايشان چند سال هم در قم تشريف داشتند و حوزه تشكيل دادند و آقاي آميرزا احمد هم نقش خودشان را در تهران داشتند.
اينها بزرگاني بودند كه واقعاً ناشناخته هستند و بسياري از طلبههاي ما اصلاً نميشناسند شايد اسمشان را هم ندانند ولي هيچكدام نقششان مثل نقش علامه طباطبايي (رضوان الله تعالي عليه) نبود.يك برنامه سنجيده، معتدل و پخته داشتند و مشي بسيار حكيمانهاي به ويژه در برابر اعتراضاتي كه ميشد و فعاليتهايي كه عليه ادامه درس ايشان شد؛ حتي از سوي بيت مرحوم آيت الله بروجردي اقداماتي شد و ايشان آنچنان حكيمانه برخورد كردند كه خود مرحوم آيت الله بروجردي فرمودند كه شما هر چه را كه وظيفه خود ميدانيد عملي كنيد و هيچكدام ديگر اينگونه نقشي را نداشتند و اگر اين رفتار مرحوم آقاي طباطبايي و اين تدبير حكيمانه ايشان نبود كه البته ناشي از اخلاص بيش از اندازه ايشان بود، اين فلسفه اينگونه در قم رواج نمييافت، فقط موجي ايجاد ميشد، رواجي مييافت و سپس به خاموشي ميگراييد. از آن زمان به بعد ديگر در قم آنچنان مخالفت چشمگيري با فلسفه نشد؛ گاهي هم اگر چيزهايي در گوشه و كنار گفته ميشود درخور توجه نيست.
در صورتيكه پيشتر اينگونه نبود برخوردهايي كه حتي با خود امام و فرزندان امام ميكردند به خاطر انتساب، با فلسفه با اين برخوردي كه نسبت به آقاي طباطبايي دارند و كتابهاي ايشان و شاگردان ايشان اصلاً قابل مقايسه نيست و اين خب البته پس از فضل الهي، مرهون تدبير و رفتار حكيمانه و پخته ايشان است و نبايد فراموش شود. اگر ما ايشان را احيا كننده فلسفه در عصر حاضر بدانيم، گزاف نگفتيم. البته در كنارش مرحوم آقاي مطهري و ديگران هم بودند ولي به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود كه پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت و پس از آن هم الحمدلله جانشين شايستة ايشان حضرت آيت الله جوادي به بهترين نحو راه ايشان را ادامه ميدهد. خدا انشاءالله درجات آقاي طباطبايي را عاليتر كند و به طول عمر و توفيقات آقاي جوادي بيفزايد.
به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود كه پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت.بنده وظيفه خود ميدانم كه از نقش مقام معظم رهبري در تأييد فلسفه، صميمانه تشكر كنم و براي ايشان دعا كنم. مسئله اينجاست كه اگر اساتيد دانشگاه از فلسفه بحث كنند مشكلي را ايجاد نميكند؛ اساتيد حوزه هم يك كسي است؛ استاد فلسفه در حوزه است و درس خودش را ميگويد. اين حمايت كردن او از فلسفه و تأييدش مشكلي ايجاد نميكند؛ اما يك كسي در آن مقامي كه ايشان دارند، به حكم پدري و خلاصه اشراف كاملي كه بر همه جهات كشور دارند و بايد همه جهات را در نظر بگيرند شرح و تعديل كنند تا يك سخني بگويند و حركتي انجام بدهند.
در مقام مرجعيت، در مقام رهبري، آن هم كسي كه خودش از مشهد برخاسته، اينچنين عرض كنم اين كه كار بسيار شجاعانهاي است و كاري است كه بنده هيچ تفسيري ديگر براي آن ندارم جز انجام يك وظيفه الهي كه از اخلاص كامل ايشان سرچشمه گرفته است؛ وگرنه هيچ لزومي نداشت كه ايشان در اين باره صحبت كنند؛ اگر صحبت نميكرد نه به مرجعيت ايشان بر ميخورد و نه به رهبريشان.چرا بايد حرفي بزند كه كساني در برابر او موضع بگيرند و اين را يك نقطه ضعفي برايش تلقي كنند؟ در گوشه و كنار اين گونه افراد وجود دارند. با اين وجود چرا آقا بايد اقدام به چنين كاري كند و بر آن اصرار ورزند؟ حتي شنيدم در اين زمينه كمابيش گفتوگويي با برخي از مراجع داشتند و ايشان توضيح دادند كه اين كار اهميت دارد و بايد انجام بشود.
اين كار بسيار بزرگي است و به نظر بنده جا دارد كه باز حالا خودمان بدانيم دستكم پيش خودمان از اين كار قدرداني كنيم؛ حالا چه اندازه صحيح باشد در جلسات هم گفته شود و اشارهاي شود يا نه، من عقلم نميرسد، هرچه خود آقايان صلاح بدانند؛ اما ما در مقام يك طلبه وظيفه داريم فراموش نكنيم كه اين كار بسيار بزرگي است. داريم فراموش نكنيم كه اين كار بسيار بزرگي است. شما كدام مرجع را ميشناسيد كه چنين نقشي را ايفا كرده باشد؛ يعني به خودش جرأت دهد كه بيايد در اين مسئله اظهارنظر كند؛ آن هم با تأكيد بسيار و در سخنراني عمومي. حالا اگر يكبار يك جايي سفارش ميكرد باز يك حرفيست؛ اما ايشان در سخنراني عمومي بارها دربارة فلسفه و تشويق طلبهها به اينكه فلسفه را دنبال كنند و فلسفه ضرورتي دارد و حتي با مراجع در اين زمينه بحث كردند. اين كار بسيار بزرگي است.
به نظر من اين است كه اگر جا داشته باشد و فرصتي پيش بيايد بايد از ايشان قدرداني كرد.داستاني به يادم آمد كه به مرحوم آقاي طباطبايي هم مربوط ميشود كه باز شكر نعمت وجود مقام معظم رهبري است؛ خداي متعالي چه كسي به ما داده است.يك وقت خود ايشان ميفرمودند كه من اين را از لبهاي خود ايشان شنيدم بيواسطه فرمودند من هر شب
شنيدم بيواسطه فرمودند من هر شب يك سورة فتح (انا فتحنا) ميخوانم ثوابش را هر شب به روح آقاي طباطبايي و برادرشان هديه ميكنم.اميدواريم خداي متعال به همه ما توفيق دهد كه به بركت اين انقلاب و خونهايي كه براي احياي اسلام و ارزشهاي اسلامي ما نثار شده است، براي شكرانه اين نعمت بتوانيم قدمهايي برداريم و فرصتها را غنيمت شماريم تا هم اداي دين كرده باشيم و هم بهره بيشتري از اين فرصت نصيبمان شود؛ چون معلوم نيست اين فرصتها تا كي ادامه يابد و اين نعمتها همچنان استمرار داشته باشدباز نكتهاي به يادم آمد، از جناب آقاي دكتر حداد. آقايان ايشان را با همان سخنراني كه بيش از چهل سال پيش در مؤسسه در راه حقيقت داشتند ميشناسند به نظرم آقاي فياضي هم تشريف داشتند.
آقاي حداد در آنجا فرمودند كه فلسفه مثل هوايي است كه آدم تنفس ميكند. گاهي متوجه نيست كه يك موجودي هست، به او احاطه دارد، از آن استفاده ميكند و حياتش به آن وابسته است. هر دانشمندي در هر علمي و در هر موضوع فرهنگي حرفي بزند و فكري بكند، پايش به فلسفه بند است. بايد به اين توجه داشته باشد كه اين مبناي فلسفي دارد يا نه؟ مثل هوايي است كه دانشمند بايد از آن استنشاق كند تا بتواند كار خود را ادامه دهد؛ تشبيه و بيان بسيار جالبي بود؛ خدا حفظشان كند. آقاي دكتر حداد امتيازات بسياري دارد.انشاءالله خدا به همه ما توفيق خدمت مقبول مرحمت كند.بنده صميمانه از همة عزيزان تشكر ميكنم. اميدواريم كه اين آغازي باشد براي استفاده بيشتر ما از حضور همه عزيزان.