مجري باسابقه برنامه تلويزيوني «سيماي
خانواده» به مخاطبان رسانه ملي پيشنهاد كرد كه براي كسب آرامش روحي وان
حمام را پُر از آب كرده و در آن دراز بكشند و به چيز ديگري فكر نكنند! اين
در حالي است كه شايد كمتر از يكي دو درصد از خانوادههاي ايراني در
حمامهاي خانهشان وان داشته باشند.
اما اينكه چه ميشود كه مجري باتجربه
صدا وسيما، با سالها سابقه اجراي برنامههاي خانوادگي، در راهنمايي
مخاطبانش به سمت آرامش آنها را به دراز كشيدن در وان دعوت ميكند، بيشك به
ريشههاي اين مسئله باز ميگردد.
برج عاج نشيني و بيخبري از زندگي
عمومي مردم جامعه معضلي است كه متأسفانه خيلي از دستاندكاران، تهيه
كنندگان و برنامهسازان تلويزيون و سينما به آن دچار شدهاند. اين در حالي
است كه مجري يادشده پيش از اين هم بارها با استفاده از رسانه ملي به تبليغ
مجله شخصي خود پرداخته و به انحاي مختلف از مردم دعوت كرده است كه مجله او
را از كيوسكهاي روزنامه فروشي خريداري كنند.
البته ماجراي جهانبيني سرمايه داري،
تنها به مجريان تلويزيوني مربوط نميشود و سالها است كه گريبان فيلمهاي
تلويزيوني و سينمايي ما را هم گرفته است. اينكه قشر فرهنگي ما، چه مجريان و
برنامهسازان تلويزيوني چه فيلم سازان، به دليل اينكه خود به طبقهاي تعلق
دارند كه آدمهايش با ريموت در پاركينگ و حياط خانهشان را باز ميكنند و
متراژهاي خانههايشان به چند صد متر ميرسد و در آپارتمانهايشان علاوه بر
وان، استخر و جكوزي هم دارند، فكر ميكنند كه همه مردم ايران هم امكانات هم
طبقههاي خودشان را دارند. وقتي برنامهسازان و توليدكنندگان فيلم وسريال
مملكت در چنين قشر و طبقهاي زندگي ميكنند، معلوم است كه بر اساس
جهانبينياي كه سبك زندگيشان منتج شده، به دنيا و مافيها مينگرند.
اين ميشود كه در آدمهاي فيلمها و
سريالهاي ما، در خانههاي بزرگ و دوبلكس زندگي ميكنند، سوار ماشينهاي
۱۰۰ ميليوني ميشوند و ويلاهاي شمالشان هم منظره دريا دارد. البته جاي
تعجبي هم ندارد! در چنين شرايطي است كه فيلمها و برنامهها براساس شرايط
زندگي فيلم سازان و برنامهسازاني ساخته ميشود كه هيچ پيش زمينهاي از
زندگي غالب مردم كشور ندارند و اگر هم بخواهند زندگي مردم طبقه متوسط به
پايين اجتماع را جلوي دوربين ببرند، ماحصلش ميشود كاريكاتوري از زندگي اين
طبقه كه هيچ يك از مؤلفههاي اصلي زندگيشان را ندارد. اين است كه تمام
فيلمهايمان به شرح حال طبقه بالاي اجتماع و دغدغهها و مشكلات آنها
ميپردازند و مجريهايمان هم مردم را به تفريحاتي كه براي خودشان بديهي و
در دسترس است، دعوت ميكنند.
غافل از اينكه بيشتر مردم ما چنين
شرايط و امكاناتي را شايد در خوابهايشان هم نديده باشند و ديدن و شنيدن
چنين تصاويري جز اينكه به رواج رويكرد سرمايهداري در كشور بپردازد و به
اقشار پايين اجتماعي دهنكجي كند، كاركرد ديگري ندارد. حاصل چنين فيلم هايي
جز نااميدي و افزايش تأثر عمومي، حاصلي را ندارد و مردم با ديدن اين
فيلمها تنها تفاوت طبقاتيشان با سايرين را پر رنگتر ميبينند.