سرویس سیاسی پایگاه 598 - دولت احمدی نژاد با دو صفت شناخته می شود: «ایستادگی» و «گرانی». گرانی از ابتدای تشکیل این دولت، یار و همراه جداناپذیر او بوده است که هر قدر هم تلاش کرده، نتوانسته آن را از خود جدا کند. تحلیل علت همراهیِ این موجود با دولت، از ابتدا دو جریان بوجود آورد. جریان مخالفین احمدی نژاد که این گرانی را معلول عملکرد ضعیف دولت می دانستند و جریان حامیان ویکه علت را عاملی خارجی می پنداشتند. به زعم حامیان، این عامل خارجی خود متشکل از دو بخش است؛ یکی تحریم ها که البته مولود همان «ایستادگی» بود و دیگری «توطئه های داخلی» که ریشه آن به «سرمایه داران» و برخی ذی نفوذان در حکومت می رسید.
این دو جریان (علت
گرانی را ضعف عملکرد دولت و یا عامل خارجی دانستن) از همان ابتدا به موازات یکدیگر
شکل گرفت و مبنای تحلیل ها و قلم فرسایی های متعددی شد. اما نکته جالب توجه این
بود که برای هر دسته، آنقدری شواهد وجود داشت که بتوان به آن گرائید و در تحلیل
ها هیچ کدام از دو طرف نمی توانست غلبه کامل بر دیگری پیدا کند. البته کار برای
حامیان احمدی نژاد قدری دشوار بود؛ چون اثبات ادعایشان، حداقل نسبت به «توطئه های
داخلی» نیازمند شواهدی غیر رسمی بود که می بایست در دادگاه ها اثبات گردد. احتکارهایی
که با دور زدن قانون صورت می گرفت، تشنج هایی که از طریق رسانه های زنجیره ای بازار
را متأثر می کرد، واسطه هایی که قیمت را بالا می بردند و... اثباتشان آسان نبود. اما
وجودشان «منطقاً» قابل توجیه بود. مگر بشود کسی در مقابل ده ها سال سرمایه داری
بایستد و مقاومت و توطئه ای علیه او شکل نگیرد؟
احمدی نژاد نیز هر از چند گاهی به زبان اشارت چیزهایی می گفت. اینکه «سر یک نخ را که می کشی، ده نفر صدایشان در می آید» یا «وقتی گمرکیِ موبایل خارجی را بالا بردیم تا تولید داخل رشد کند، صدایشان در آمد که آی! قیمت موبایل بالا رفت و وقتی پایین آوردیم، همان ها دوباره فریاد زدند که آی! به تولید داخل ضربه زدند...». این اشارت ها برای حامیان احمدی نژاد کافی بود، زیرا به او «ایمان» داشتند. مگر بشود احمدی نژادی که در روز «حداکثر» سه ساعت می خوابد، نسبت به فشار اقتصادی بر مردم بی تفاوت باشد؟
اما این «ایمان» با ظهور ماجرای «جریان انحرافی» با هر تحلیلی که نسبت به آن داشته باشیم، رفته رفته روبه کاهش رفت. یک واقعیت غیر قابل بیان این است که فی الواقع عامل حقیقی دیگری جز همین موضوع برای حامیان سابق و حتی فعلی احمدی نژاد وجود نداشت تا از او استقلال یابند. «گرانی» همچنان می توانست بر اساس «تحریم ها» و «توطئه های داخلی» تحلیل شود و نه ضعف عملکرد دولت. اما همانطور که ذکر شد، باور به این تحلیل نیازمند «ایمان به احمدی نژاد» بود که پس از ماجرای مشائی و خصوصاً خانه نشینی، تقریباً از بین رفته بود.
ادامه این ماجرا سبب تولد جریان جدیدی به نام «گفتمان سوم تیر منهای احمدی نژاد» شد. جریانی که همه چیز احمدی نژاد را قبول داشت، الا دو چیز: گرانی، جریان انحرافی. در وجهه عدم پذیرش جریان انحرافی، شکل گیری این جریان طبیعی بود و این مسأله آنقدری جدی تلقی می شد که بتوان نسبت به آن زاویه ای با احمدی نژاد گرفت. اما «احمدی نژاد منهای گرانی» فی الواقع موجودی خود متناقض می نمود؛ یعنی «ایستادگی در برابر خواست دشمن و نتیجتاً تحریم های پی در پی، ایستادگی در برابر سرمایه داری ده ها ساله داخلی و همزمان بالا نرفتن قیمت ها!».
این جریان حتی گاهی با ادبیات تعجب آوری چون «دولت نهم به عدالت پایبند بود، ولی دولت دهم از آن مسیر جدا شد» سخن می گفت. این جریان اگرچه مدعی بود بر عملکرد احمدی نژاد نقد دارد، اما در واقع نه فردی در اشل مدیریتی احمدی نژاد در میان خود داشت و نه تحلیل ویژه ای از گرانی بیش از آنچه سابقاً از زبان مخالفین احمدی نژاد به گوش می رسید.
بدون هیچ پیش داوری
نسبت به نیت این جریان، تنها متذکر می شویم که ایشان نبایست بدین آسانی چشم بر توطئه
های سرمایه داران داخلی ببندند. این جریان چطور تصور می کند آن فرد یا جریانی که ضربه اصلی
را از احمدی نژاد خورد و رشته اصلی اقتصاد کشور به دست اوست و کمتر سرمایه داری
است که متمایل به او نباشد، اکنون به کنجی رفته و مشغول استراحت است؟! آیا این
جریان، مال اندوزی و کاهلی از احمدی نژاد دیده است که اینطور به او حمله می کند؟ البته
به نظر می رسد علت چنین بی دقتی، جدایی این جریان از منابع کلان اقتصادی و مافیای
آن باشد.
حامیان اصلی گفتمان سوم تیر، همان انقلابی هایی هستند که هیچگاه از مبادلات کلان
اقتصادی سهمی نداشته و نخواستند که داشته باشند و لذا طبیعی است از شبکه های کلان
و مافیایی اقتصاد در کشور بی اطلاع باشند. از کشتی هایی که به بهانه های واهی جنس
را وارد کشور نمی کنند، از فردی که به تنهایی سکه های بازار تهران را می خرد، از
انحصار واردات گوشت در دست 5 نفر و ...