بولتن نیوز: باز هم استفاده ابزاری اصلاح طلبان از مردم برای رسیدن به قدرت و باز هم شعارهایی که هم اقتصاد دانان می دانند فقط شعری بیش نیست و هم سیاستمداران و هم مردم کوچه و بازار. مردم و باز هم مردم. مردمی که در یک سال مانده به هر انتخاباتی مورد توجه قرار می گیرند و پس از آن سریعا به فراموشی سپرده می شوند. موضوعی که حتی بارها و بارها توسط خادمین درگاه اصلاح طلبانی که روزگاری می خواستند به مجلس ورود پیدا کنند مورد استفاده قرار گرفته و هم در انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس کم سابقه نبوده است.
گروهی از افراد که با بازی دادن جامعه و افکار عمومی و با استفاده از عناوینی همچون مبارزه با فقر و بیکاری و کم کردن گرانیها و توسعه اقتصادی اجتماعی کشور و ما اینچنین می کنیم و آنچنان می کنیم و شاخ غول اقتصادی را میشکنیم وارد عرصه تبلیغات و سیاست می شوند ولی درست یک روز بعد از انتخاب شدن علاوه بر اخراج کارمندان مازاد خود! هزینه های کارگری افراد را هم که برایشان تلفنچی و پادو شده بودند و تبلیغات خبری می کردند، پرداخت نمی کنند. چه برسد به اینکه به فکر مردمی باشند که دو متر آنطرف تر تقاضا یا عریضه ای دارند.
اینها واقعیتهایی است که یک به یک اتفاق افتاده و دیگر چشم و گوش مردم ما را در رابطه با تبلیغات خاتمی ها و نوری ها و کروبیها و از این قبیل باز کرده است. گروهی که نه در آن زمان که بر مسند قدرت و کرسی ریاست تکیه زده بودند، برای مردم کار کردند و نه در آینده ای که خواب آن را می بینند، کاري خواهند کرد. افرادی که اگر در زندگی برخی از آنها وارد شوید، می بینید که قبل از انتخاب با شلوار مامان دوز شنبه یکشنبه به سر کار می آمدند و در زمان عبور اشخاصی خاص از کنارشان تکبیر نمازشان را می شد در دو کوچه آن طرف تر شنید، ولی بعد از انتخاب دیگر نه از شلوار شنبه یکشنبه ای خبر بود و نه از پرداخت هزینه کارگر و عمله ای که حال یا با نام روزنامه نگار و یا کارمند دفتر تبلیغاتی به دورشان گرد آمده بودند و رفت و روب می کردند.
آری از این گروه و مانند نوری ها و خاتمی ها و روزنامه های وابسته به آن زیادند. افرادی که نمی دانیم از مردم چه می خواهند. افرادی که در فتنه 88 آتشی بر دل رهبر معظم انقلاب و ایران اسلامی و مردم افکندند و کردند آنچه را نباید می کردند و روزنامه هایی که شدند هیزم آتش فتنه و بازی دادن مردمی که نمی دانستند به وسیله گروهی از افراد که شدیدا در پی کسب کرسی قدرت و صدارتند، مورد تمسخر قرار گرفته و به بازی گرفته شده اند.
البته همه این آتش ها بالاخره با کلام رهبر فرو نشست و در نهایت دست زیاده خواهان برای همه مردمی که با بازیهای تبلیغاتی به اصطلاح اصلاح طلبانه وارد کوچه و خیابان شده بودند، رو شد. مردم به خیابانها آمدند و دوباره با رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بیعت کردند و با حضور شور آفرین خود در انتخابات مجلس هم مشت محکمی شدند بر دهان معاندین نظام و پایگاه های اطلاع رسانی آنها. مشتی محکم با قدرت 64 ریشتر که خیلی قدرت مند تر از 55 ریشتر قبلی بود! و البته سرعت چرخش و قدرت و طول و عرض آن به حدی بزرگ بود که خاتمی ها را هم به تعظیم در مقابل خود وا داشت تا گواهی باشد بر توانمندی نظام جمهوری اسلامی ایران و پیروی مردم ایران زمین از رهبرشان.
اما اینک و در آستانه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و در زمانی که دیگر به طور کامل، زیرو روی افرادی که که به ظاهر خود را اصلاح طلب می نامند اما در باطن به دنبال کسب قدرت هستند، برای همگان بر ملا شده است، روزنامه های حامی جریان مدعی اصلاحات مانند اعتماد و آرمان خبری منتشر کرده اند از عبدالله نوری با این تیتر و عنوان: "چقدر به مشکلات اقشار فرودست جامعه حساسیم؟" و " فعالان اصلاح طلب نمی توانند بین خود و جامعه فاصله بیندازند". به راستی منظور از این تیترها و ورود عبدالله نوری ها به عرصه تبلیغات برای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری چیست. مگر اینان در آن زمانی که در مسند ریاست جمهوری و یا صدارت و وزارت بودند، برای مردم چه کردند و امروز در پی چه هستند که پس از آشوب و فتنه 88، باز هم به دنبال قدرت هستند. مردم در این بین چه گناهی کرده اند و تا کی باید چوب قدرت طلبیها را بخورند. آیا خود این افراد به شعارهايي که می دهند، باور دارند یا آیا بر این امر واقف نیستند که مردم می دانند که آنها دروغ گویانی هستند که حتی یک لحظه هم نباید به آنان اطمینان کرد! آیا اینان همواره بر شعرهای خود پایبند بوده اند و آیا اصول آنها بر اساس حمایت از مردم و قدرت گرفتن نظام جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده و یا برای رسیدن به قدرت، اگر بخشي از ايران راهم به بیگانه واگذار کنند، مشکلی در کل پیش نخواهد آمد! آیا اینان به دنبال جنگ داخلی هستند؟
در تاکید آنچه گفته شد، عبدالله نوری در ديدار اخير خود، مکررا از افراد فرودست می گوید. همانهایی که باز باید رأی بدهند و همانهایی که ابزاری هستند برای اینان تا به قدرت برسند. همینهایی که از آنها تنها می توان تعریفی اینچنینی داشت: "یک مشت برگ رأی برای رسیدن به وزارت و مجلس و ریاست جمهوری". نوری می گوید: "در اینجا تذکری هم به خودمان بدهم. واقعا تا چه حد به مشکلات اقشار فرودست و رنجدیده جامعه حساسیت نشان میدهیم؟ اصلاحطلبان باید به توانمندسازی همهجانبه مردم فرودست حساس باشند و برای آن فکر و برنامه مشخص داشته باشند. نکند خدای ناکرده مردم رنجدیده گمان کنند ما مشغول پرداختن به اختلافات با حاکمیت و علاقهمند به ورود به قدرت هستیم و آنها را در مشکلاتشان فراموش کردهایم؟"
عبدالله نوری در بخش دیگری از سخنان خود به بحث تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبان برای خروج اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی حامی اصلاحات از حالت یأس و ازهمگسیختگی می گوید و با تاکید بر از هم گسیختگی بدنه اجتماعی اصلاحات گله که بعد از 22 خرداد 88 رخ داد می هراسد. وی می گوید: «این پیشنهاد بیشتر جهت خروج اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی حامی اصلاحات از حالت یأس و ازهمگسیختگی و تلاش برای برنامهریزی، بازسازی و انسجام، جهت حرکتی منطقی و منطبق با شرایط موجود است. همچنین این نهاد باید دارای سازوکاری باشد که بتواند همه یا اکثریت جریانات اصلاحطلب را در دل خود جای دهد و به صورت موثر از آنها در روند تصمیمگیری استفاده کند.»
باید به نوری و خاتمی و دیگر مدعیان اصلاحات گفت مگر چه شده است که مردم از شما دور شده اند. مگر چه خطایی کرده اید. مگر نمی گویید در حصر هستید. مگر حصر نزدیکی نمی آورد. مگر حصر محبوبیت نمی اورد. مگر در تمام دنیا اینگونه نیست. پس چرا حصر در رابطه با عملکرد شما دوری و انشقاق و یاس و از هم گسیختگی را رقم زده است؟
نوری در توضیح بیشتر این موضوع گفته است: «این پیشنهاد تاکنون شکل اجرایی پیدا نکرده است و از آنجایی که این پیشنهاد را بنده مطرح کردم این تلقی به وجود آمده است که تشکیل آن ناظر به کاندیداتوری من در انتخابات ریاستجمهوری است یا قرار است که من محور آن باشم. البته من هم با برخی دوستان جلساتی در این زمینه داشتهام، ولی این به معنای تشکیل اتاق فکر و تعیین اعضای آن نیست. کما اینکه دیگر دوستان اصلاحطلب نیز قطعا جلسات جداگانه یی دارند. مهم این است که بتوان از خلال این جلسات و فعالیتها به سازوکاری رسید که در آن افکار و اشخاص مختلفی که خود را ذیل اصلاحطلبی تعریف میکنند دور هم جمع شوند و با ایجاد فضای بحث سازنده در ارتباط با مسائل گوناگون به گفتوگو بپردازند تا بتوانند در موضوعات مختلف به نظری دست یابند که به برآیند افکار موجود در جبهه اصلاحات نزدیک باشد.»
در اینجا سوال این است که اگر مردم محورند و ملاک حل مسائل و مشکلات مردم و کشور است و قرار است مردم به نوایی برسند، چرا اصلاح طلبها بر روی تعامل و هم بستگی و تقسیم کارها با هم اختلاف نظر دارند و به هم شک دارند. چرا عبدالله نوری می گوید بقیه سران اصلاح طلب احتمال دارد که فکر کنند من می خواهم قدرت را در دست بگیرم و برای این نتوانسته ایم به وحدت نظر برسیم. اگر موضوع مردم هستند و ایشان می خواهند به عنوان ابزار خیر عمل کنند تا مشکلات مردم حل شود، پس چرا به قدرت فکر می کنند و می ترسند که یکی قدرت را از دیگری بدزد. مگر اینها در قبل از این تجربه شده است که امروز از هم می ترسند. آیا این گونه امور برای مردم مذموم و برای ایشان حلال (از شیر مادر حلال تر) است. چرا مگر ایشان تخم دو زرده گذاشته اند و مردم عقیم هستند!
نوری مجدد وارد بحث مردم می شود و به موضوع مشکلات و دغدغه مردم و اینکه اصلاح طلبان باید از این حربه دوباره برای کسب آرا استفاده کنند، می پردازد. وی می گوید: «جریان اصلاحات به تبیین مواضع و دیدگاهها در زمینههای مختلف نیاز دارد، لازم است به مسائل و مشکلات گوناگون عموم مردم نیز توجه داشته باشد و در زمینههای مختلف برنامههای عملی برای برونرفت از مشکلات ارائه دهد و به مردم به صورت شفاف اعلام کند که با بعضی از مدیریتهای غلط و عملکردها مخالف است. باید برنامه و گفتمان اصلاحات را بر اساس مشکلات و دغدغههای امروز ایران، با مردم در میان گذاشت و نگران از تخریب و شماتت جریانهای مقابل نبود و از نقدها، اهانتها، تهمتها و تفرقهافکنیها واهمه نداشت و مطمئن بود که در زمان مناسب نتیجه خواهد داد.» موضوعی که گویی محور اصلی تمرکز نظر اصلاح طلبان است برای رسیدن به قدرت و بیچاره مردمی که باید گول این حرفهای تکراری را بخورند و بیچاره تر افرادي که فکر می کنند مردم با فرهنگ و فهیم ایران برای بار دیگر از یک سوراخ دوبار گزیده خواهند شد!
وي می گوید «مسائل عمومی کشور ناظر به زندگی ودار و ندار 75 میلیون انسان است نه یک جریان سیاسی، بنابراین فعالان سیاسی اصلاحطلب نمیتوانند به مسائل عموم مردم در زمینههای گوناگون و رشد و توسعه کشور بیتوجه باشند و بین خود و جامعه فاصله بیندازند. وقتی از مردم صحبت میکنیم یعنی تمام اقشار مختلفی که در گوشهگوشه ایران در روستاها و شهرها با تنوعی بسیار در آداب، رسوم، دین، مذهب و قومیت با مشکلات خاص خودشان روبهرو هستند، نه صرفا یک جمع سیاسی به همراه نگرانیهای خاص آنها و نه طبقهیی از مردم که در تهران یا شهرهای بزرگ زندگی میکنند. بنابراین باید فعالان سیاسی اصلاحطلب به مسائل، مشکلات و نگرانیهای تمام مردم ایران در زمینههای گوناگون و همچنین رشد و توسعه همهجانبه کشور توجه کنند و بین خود و جامعه خصوصا طبقات محروم و مستضعف فاصله نیندازند.»
اتفاقا به آقای نوری باید گفت: گروه به اصطلاح اصلاح طلب با مردم فاصله زیادی گرفته اند و نمونه واضح و جدیدش هم انتخابات مجلس اخیر بود که با اینکه آقایان اصلاح طلب تحریم کردند و نیامدند!، مشارکت مردم از انتخابات مجلس هشتم هم بیشتر شد (از 55 درصد به 64 درصد) و علت بدبینی عمومی که نوری و خاتمی هم از آن می ترسند و به آن اذعان دارند، هم همین است.
در واقع باید گفت که اینها نشان دادند ظرفیت و تحمل حضور قانون مدار و در چهارچوب فرآیندهای مدنی مثل انتخابات را ندارند و در صورت باخت، سعی می کنند که کشور را با بحران و آشوب مواجه می کنند و در این زمینه از گرفتن کمک مادی و معنوی بیگانه حتی اسرائیل هم ابایی ندارند، اما ترس اصلیشان این است که اینبار همان بازیخوردگان قبلی را هم نخواهند داشت و دستشان برای همه رو شده است.
هر چند باید گفت که اگر همین جریان موسوم به جنبش سبز و سرانش پس از شکست در 22 خرداد 88، با قبول شکست رسما اعلام می کردند که به عنوان یک جریان سیاسی و اجتماعی، حرکت خود را ادامه میدهند، اینطور بین مردم و آنها فاصله نمی افتاد و این طور مردم به آنها بی اعتماد نمی شدند. بنابراین همان طور که خود آقای نوری هم درک کرده اند مردم حتما با آنها فاصله گرفته اند و مقصر اصلی در این زمینه هم خود ایشان هستند!
عبدالله نوری سپس با همان نگاهی که در فوق به آن اشاره شد و تحلیل کردیم، می گوید: «اصلاحطلبان در بیان و پیگیری دغدغهها و حساسیتهای خود باید توجه داشته باشند که برخی از موضوعات و مباحثی که برای آنها بسیار مهم است ممکن است برای بسیاری از مردم در اولویت نباشد، بهطور مثال ایجاد شرایط امن برای توسعه و رشد رسانهها و مطبوعات بسیار با اهمیت است ولی برای گروهی از مردم که گرفتار فقر و مشکلات گوناگون هستند ومشکلات معیشتی، موضوع درآمد و هزینههای روزمره در اولویت است، گرچه ممکن است ریشه و علت این تورم و گرانی سوءمدیریت باشد و اصلیترین راه چاره، جلوگیری و برطرف شدن این مشکلات وجود رسانهها و مطبوعات آزاد، مستقل و منتقد باشد که بتوانند بر عملکرد مسوولان نظارت کنند و جلوی تصمیمگیریهای خلاف منافع ملی را بگیرند. در این راستا اصلاحطلبان باید ارتباط گستردهتری با طبقات محروم و گرفتار جامعه داشته باشند و با توجه به نیازها و مشکلات آنان دغدغهها و راهحلهای خود را تبیین کنند.»
نوری باز به موضوع اصلی که همان برگه های اخذ رای و استفاده از طبقات محروم جامعه است، می پردازد و بدون اینکه راه کارها و برنامه های عملیاتی و کاربردی جریان اصلاحات را برای از بین بردن فقر تبیین کند، تنها به همان شعارهای چند دهه گذشته می پردازد و سخن از مستضعفین و ضعفا و ما اینچنین می کنیم و باید برای کسب آرای طبقه محروم به هر شکل مبادرت کنیم می پردازد. موضوعی که خود من به عنوان نگارنده واقعا دیگر از آن خسته شده ام چه برسد به دیگر مستضعفین!
عبدالله نوری برای چندمين بار در سخنان خود و در تبیین جایگاه اصلاحطلبان به عنوان نیروی موثر و توانمند جهت ارائه برنامهای مدون برای اداره کشور و رفع مشکلات فراوان موجود به فرودستان و توانمند سازی آنها اشاره می کند و با اعلام اینکه این برنامه را در سر دارد، می گوید: «در اینجا تذکری هم به خودمان بدهم. واقعا تا چه حد به مشکلات اقشار فرودست و رنجدیده جامعه حساسیت نشان میدهیم؟ اصلاحطلبان باید به توانمندسازی همهجانبه مردم فرودست حساس باشند و برای آن فکر و برنامه مشخص داشته باشند. نکند خدای ناکرده مردم رنجدیده گمان کنند ما مشغول پرداختن به اختلافات با حاکمیت و علاقهمند به ورود به قدرت هستیم و آنها را در مشکلاتشان فراموش کردهایم؟ در شرایط کنونی بیان مباحث نظری جهت تقویت مبانی فکری اصلاحات و ارتقای سطح آگاهی جامعه و در کنار آن پرداختن به مسائل و مشکلات معیشتی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی موجب نزدیکی و همدلی بیشتر مردم و اصلاحطلبان خواهد شد. جریان اصلاحات باید به جامعه بگوید که اولویتش در مسائل روز چیست و مردم احساس کنند و مطمئن شوند که اولویت و دغدغه اصلاحطلبان با اکثریت مردم یکی است».