امید حسینی - آهستان / سید حسن نصرالله جزو مقدسات ما نیست و تعصب خاصی به او نداریم و اگر حرفی علیه ما بزند، حق داریم که به او اعتراض کنیم، به شرطی که حقیقتا سخنی علیه ما گفته باشد!
جار و جنجالی که چند سایت وابسته به جریان فتنه، درباره سخنرانی سال گذشته سید حسن نصرالله به راه انداختهاند، از جهات مختلف قابل بررسی هست. البته فقط سبزها نیستند که به این سخنرانی اعتراض کردهاند، در این میان متاسفانه بعضی از دوستان ما هم بدون در نظر گرفتن چند و چون قضیه، از قافله عقب نماندهاند! عدهای هم دچار اشتباه شده و سخنرانی سید حسن را به مکتب ایرانی مرتبط دانستهاند که واقعا جای تاسف دارد. چون این سخنرانی مربوط به یک سال پیش هست، یعنی دقیقا اوج اغتشاشات تهران!
با توجه به حساسیتی که روی این سخنان وجود دارد، نمیشود تنها با خواندن همان چند پاراگراف، درباره شخصیت سید حسن قضاوت کرد و از اهانت او به تمدن ایرانی عصبانی شد. به نظر من، برای بررسی این قضیه باید چند نکته را به دقت مورد توجه قرار بدهیم: اول: سید حسن کی و کجا و در چه شرایطی این سخنان را به زبان آورده است؟ دوم: چرا این سخنرانی، در این شرایط و در این زمان منتشر میشود؟ سوم: چه کسانی از این جار و جنجال نهایت استفاده را میبرند؟ چهارم: حرف سید حسن چه بود و آیا اصلا او به ما ایرانیها توهین کرده است؟
برای پاسخ به این سوالات، باید شرایط خود لبنان و نیز شرایط آن روز ایران را در نظر بگیریم. لبنان کشوری است با فرق و مذاهب مختلف که این تنوع مذهبی روی رقابتهای سیاسی آن هم تاثیر میگذارد. در سالهای گذشته، اختلاف دو جریان اصلی لبنان به اوج خود رسیده و به فراتر از مرزهای لبنان کشیده شده است. در این میان حزب الله لبنان از جمله احزاب و گروههایی است که حساسیت کشوری، منطقهای و بینالمللی زیادی روی آن وجود دارد. بخشی از این حساسیت به روابط حزب الله با ایران و بخشی هم به مقاومت و ایستادگی حزبالله در برابر تجاوزات اسرائیل و برنامههای دولت آمریکا مربوط میشود.
این حساسیت وقتی بیشتر میشود که تصاویر رهبران ایران و نیز پرچم جمهوری اسلامی در کنار تصاویر رهبران حزبالله و پرچم لبنان و حزبالله قرار میگیرد. مسالهای که هم موجب عصبانیت اسرائیل و هم باعث واکنش گروههای رقیب حزب الله شده است. به این موارد، عصبانیت برخی شیوخ عرب و حاکمان وهابی را هم باید اضافه کرد.
در چنین شرایطی ناگهان در همین ایران که سید حسن نصرالله افتخار میکند که سرباز آن است، بلوایی به بهانه انتخابات ایجاد شد، اما ادعای معترضان فقط به انتخابات محدود نشد. کمکم بخشی از آنها به حاکمیت و انقلاب و سیاستهای ضداستکباری نظام هم اعتراض کردند و اصل نظام را هدف گرفتند. گاهی هم شایعاتی درباره دخالت نیروهای حزبالله لبنان در سرکوب مردم ایران منتشر میکردند! بعدها کار به جایی رسید که در روز قدس شعار «نه غزه نه لبنان» هم سر دادند! شعاری که بلافاصله با تلاش شبکههای ماهوارهای صهیونیستی، غربی و حتی عربی، به عنوان شعار اکثریت مردم ایران در سراسر دنیا منعکس شد و بیشک تاثیر بدی بر ذهنیت مردم مسلمان منطقه از جمله لبنان گذاشت.
با این وصف و حال، اگر ما جای آن گروههای رقیب حزب الله بودیم و حزبالله قدرتمند را در برابر منافع خود میدیدیم که همه افتخارش سربازی ایران و ولایتفقیه حاکم بر ایران هست، چکار میکردیم؟! راحتترین راه برای فشار تبلیغاتی علیه حزبالله این است که او را خائن به منافع ملی لبنانیها و خدمت به منافع ایران معرفی کنیم! به هر حال تصور کنید که نصرالله به عنوان یک لبنانی در محاصره تبلیغاتی دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی و ماهوارهای و صدها نشریه و سایت و روزنامه قرار میگیرد و متهم میشود که دارد به منافع لبنان و اعراب خیانت میکند.
البته سید حسن نصرالله همیشه روابط خود را با ایران در چارچوب اعتقادات مذهبی و پایبندی خود به ولایت فقیه توضیح داده است. حتی در همین سخنرانی مورد بحث هم در جواب شبهات احزاب مخالف، به صراحت پاسخ میدهد که ما بر اساس اعتقادات دینی خود به ولایت فقیه معتقد هستیم، یعنی اینکه او ممکن نیست سرباز یک شاه ایرانی باشد!
فراموش نکنیم که بخشی از پروژه تبلیغاتی ضدایرانی رسانههای عربی همواره این بوده که به مخاطبان خود القاء کنند اسلام در ایران فقط بهانهای است برای کشورگشایی و توطئه علیه کشورهای عربی! شاید برنامهها و جشنهای باستانگرایی و ملی گرایی رژیم شاهنشاهی هم مزید بر علت شده باشد تا رهبران عرب با این بهانه علیه ما تبلیغ کنند.
پس سخنرانی او را باید با در نظر گرفتن چنین شرایطی خواند و دربارهاش قضاوت کرد. البته ممکن است برداشت ما از این سخنان متفاوت باشد. عدهای آنرا توهین به تمدن ایرانی بدانند و عدهای هم نه. اما من شخصا اهانتی در سخنان سال گذشته سید حسن علیه تمدن ایرانی نمیبینم. چرا که اولا مخاطب او احزاب مخالف لبنانی و عربها هستند نه ما ایرانیها، ثانیا او فقط دارد از خودش در برابر شایعات و تهاجمات دفاع میکند. ثالثا منکر «پارسیسازی» ایران میشود، یعنی همان باستان گرایی و ملی گرایی مفرطی که پیش از انقلاب در ایران رایج بود. سید حسن میگوید در ایران امروز، این اسلام است که اهمیت دارد نه ملی گرایی و باستانگرایی. آیا این حرف اشتباهی است؟ مگر خود ما به چنان چیزی افتخار میکنیم که سید حسن نصرالله به آن افتخار کند؟!
شاید کسی پاسخ بدهد که ملیت ما آمیخته با دین و دیانت هست و جدا از هم نیستند که اتفاقا این حرف درستی است. عموم رزمندگان ما در جنگ تحمیلی، خود را سرباز اسلام معرفی میکردند، اما این حرف به معنای بیتفاوتی آنها در قبال ایران نبود. چون هیچکدام آنها بین ایرانی بودن و مسلمان بودن خود، تمایزی قائل نبودند. اما از یک فرد غیر ایرانی عرب انتظار زیادی است که همین نکات را برای مخاطب عرب خود توضیح بدهد، چون اصلا نیازی به این توضیحات نیست.
نکته بعدی که باید به آن توجه داشته باشیم، وضعیت شیعیانی است که در کشورهایی چون هند، پاکستان، بحرین، امارات، عربستان، یمن، عراق، لبنان و … زندگی میکنند. چه بخواهیم چه نه، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان ایران و گاهی اوقات مسئولان همین کشورها، حساسیت زیادی روی شیعیان و روابط آنها با ایران داشتهاند. اگر ما مثل شیعیان این کشورها در اقلیت بودیم و این همه فشار تبلیغاتی و البته شکنجههای روحی و جسمی علیه ما وجود داشت، چه میکردیم؟
نه تنها شیعیان، بلکه حتی مسلمانان سنی هم در برخی کشورها متهم می شوند که در جهت منافع ایران حرکت میکنند. به عنوان مثال در جنگ ۲۲ روزه غزه، بیشتر رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی «ساف» وابسته به محمود عباس، هم صدا با اسرائیل و عربستان، حماس را به «تشیع» و «سرباز ولایت فقیه ایرانی» متهم میکردند! (حال بماند که دقیقا همان روزها، دستهایی در کار بود که حماس را در ایران، سلفی و ناصبی معرفی کند! که این نشان دهنده اوج خباثت دستهای پنهان پشت پرده هست) پس در این گونه موارد باید شرایط داخلی و حساسیتهای آنها را هم در نظر داشته باشیم.
اما چرا این سخنان در این شرایط زمانی منتشر می شود؟
دلائل مختلفی میشود برای انتخاب زمان حاضر ارائه داد. اولین دلیل قطعا به سفر اخیر رییسجمهور ایران به لبنان و استقبال بی نظیر لبنانیها از او بر میگردد. اهتزاز پرچم ایران در نقطه صفر مرزی لبنان و اسرائیل، یعنی اینکه مرزهای ایران تا سواحل مدیترانه امتداد دارد! چه نگاه ما به حزب الله ابزاری باشد و چه اعتقادی، آیا شک داریم که امروز سید حسن و حزب الله دارند از مرزهای ما در برابر اسرائیل محافظت میکنند؟
دلیل دیگر شاید دمیدن روح به جان مردهی فتنهگرانی است که این روزها مجبورند اخبار طنزی راجع به «اقدام انقلابی موسوی و کروبی» بخوانند و یا برای «پیروزی لیست جنبش سبز در انتخابات شورای دانش آموزی یک مدرسه» کف بزنند و یا «سخنرانی شنیدنی تاجزاده را در ملاقات کابینی با همسرش» بشنوند و یا اینکه شاهد جرو بحثهای اکبر گنجی و بقیه فتنهگران بر سر دروغ تقلب باشند. در چنین شرایطی شاید سید حسن نصرالله بهانه خوبی باشد برای احیای مجدد «نه غزه نه لبنان!»
چه کسانی نهایت استفاده را میبرند؟
ممکن است این روزها بزرگترین و مهمترین دغدغه سبزها حمله و اهانت به سید حسن باشد، اما مطمئنا آنها پشت انتشار این فیلم نیستند. یقین بدانید که دشمن اصی سید حسن،عامل اصلی چنین کاری هست. به هر حال آنها در یک سال و نیم گذشته ثابت کردهاند که پشتیبان خوبی برای جنبش سبز هستند!