... حالا همه آمده اند؛ هفتاد ميليون تماشاگر تشنه و خسته، خود را رسانده اند تا دمي و لحظه اي با تماشاي اين سيرك هيجان انگيز، آرام بگيرند و مشكلات خود را ولو براي دقايقي از ياد ببرند. همه ساكت و منتظرند و چشم دوخته اند تا پرده ها كنار رود و از پس آن...
باور كردني نيست! اين همه سرو صدا فقط براي همين؟! به راحتي مي توان چهره هاي افسرده، درمانده و معترض تماشاگران را از آنچه ديده اند پيش بيني كرد؛ بله! به جاي شير وحشي، يوز پلنگ خوش تن و بدن آفريقايي، فيل عظيم الجسهي هندي و... اكنون يك "بُزِ" پيرِ چاق و چله و يك قورباغهي سبز بدتركيب به روي صحنه آمده اند و ورجه وورجه مي كنند!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دوشنبه اي بود؛ سه روز از حماسهي بي بديل حضور با وقار و صلابت ملّت در پاي صندوقهاي رأي گذشته؛ به گمانم حدوداً بين ساعت 3 تا 5 بعد از ظهر بود و من خسته و نگران پشت ميز كارم نشسته بودم. سيستم تلفن هاي همراه قطع شده و از گوشه گوشهي شهر، دود بود كه به آسمان مي رفت. اوضاع در غرب و شرق و شمال تهران ملتهب بود و جنوب تهران امّا آرام و متين، نظاره گر غبار غمگين و سنگين فتنه هاست. روزنامه ها هم كه "ديروزنامه" اند ومن تشنه شنيدن اخبار امروز!
به اضطرار تلويزيون را روشن مي كنم، شبكهي يك برنامه كودك و عموپورنگ، مثل هميشه شاد و پر جنب وجوش، بچه ها را پاي قاب تلويزيون ميخكوب كرده بود؛ شبكهي دو مستندي خارجي در حال پخش دارد راجع به "كوالا" يا همان خرس هاي تنبل استراليايي! شبكهي سه هم در حال پخش برنامهي كمدي–كلاسيك با محوريت لورل و هاردي بود؛ و امّا شبكهي چهار كه در اعماق آبها و اقيانوس ها به دنبال وال و نهنگ، نفس نفس مي زد؛ وشبكهي پنج كه يكي از خاله ها شادونه بود يا سارا و يا نرگس، دقيق يادم نيست، با "پنگول" مشغول بود! و شبكهي خبر هم گزارشي از آثار و اماكن تاريخي ايران در حال پخش داشت.
فيا للعجب! گويي شهر در امن و امان است و در اين مملكت هيچ اتفاقي نيفتاده! تا ساعت 20:30 هم نمي شد صبر كرد و پاي اخبار شكسته بستهي تلويزيون ماند. ناگزير به اتاق مانيتورينگ رفتم. آنچه مي ديدم باور كردني نبود، " كريستين امان پور" بود كه وسط خيابان شهيد مطهري به صورت "live" و در حاليكه دود سياه و شعله هاي آتش برافراشته از اتوبوس ها وسطل هاي زباله، در پس تصويرش زبانه مي كشيد و به هوا مي رفت، در حال ارسال خبر و گزارش لحظه به لحظه به صورت " زنده" بود! او گزارشش را با حالتي ذوق زده و با اين جمله شروع كرد:" اين آغازي است بر پايان جمهوري اسلامي ايران؛ رژيم آخوندي ايران به پايان راه رسيده است!"
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
چه كسي گفته منتسب بودن رسانهي ملي به اصل مقدس 110 و ولايت فقيه، براي تبرئه ي نا كارآمدي و ندانم كاريهاي مديران آن مصونيت مي آورد؟! مگر حضرت روح الله (ره) و امام خامنه اي عزيز، خود بارها به بدنهي سنگين و بي تحرك ِ صدا و سيما نهيب نزده اند و كژيهاي ناشي از بي تدبيري برخي سياست گزاران و مديران و برنامه سازان آن را هشدار نداده اند؟ مي گوييد نه؟! پس دو سه نمونه اش را بشنويد:
از اين وضع تلويزيون خوشم نمي آيد
حضرت امام خميني: "من نظري به ديگران ندارم، راجع به خودم مي گويم، از اين وضع راديو وتلويزيون خوشم نمي آيد. واقع آن است كه آنقدر كه پا برهنه ها به راديو تلويزيون حق دارند، ما نداريم. اين يك واقعيت است و تعارف نيست؛ واقع اين است كه آنها اين نظام را درست كرده اند و اين نهضت را به وجود آورده اند، همين جمعيت هستند كه پيروزي را به دست آوردند، از قشر بالا كسي در اين مسأله حقي ندارد..."
اين ايراد ماست به صدا وسيما
رهبر معظم انقلاب:"صدا وسيما آيا وضعيت واقعي كشور را نشان مي دهد؟ خيلي پيشرفت هاي برجسته و بزرگ هست كه صدا وسيما نشان نمي دهد. دليلش هم اين است كه شما مجموعهي مرتبط با حوادث گوناگون، از خيلي از حقايق و پيشرفت هاي كشور مطلع نيستند؛ نقص صدا و سيماي ماست. و الاّ اگر صدا و سيما مي توانست همان جور كه تلويزيون فلان كشور غربي با يك سابقه و تجربهي فراوان و با استفاده هاي هنري، دورغ هاي خودش را راست جلوه مي دهد، واقعيات موجود را درست منعكس كند، شما بدانيد امروز اميد نسل جوان، دلبستگي نسل جوان به كشورش، به دينش، به نظام جمهوري اسلامي اش، به مراتب بيشتر از حالا بود. اين ايراد ماست به صدا وسيما..."
به درك، خوششان نيايد
"بي شك در درون كشور ما كساني هستند كه همان انگيزه هاي ضديت با اين گرايش به اصطلاح"بنيادگرايي" را دارند؛ شما از آنها اصلاً رو دربايستي نكنيد! در تنظيم برنامهي ادب و هنر و يا حتي برنامهيكودكان، يا فيلم و سريال، هيچ وقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك تيپ روشنفكري كه مثلاً خوانندگان فلان مجله هفتگي هستند، خوششان نيايد، به دَرَك، خوششان نيايد! شما اصلاً كاري بكنيد كه آنها خوششان نمي آيد؛ هيچ ملاحظهي اين چيزها را نكنيد؛ نگوييد ما اين شخصيت را بايد تحمل كنيم، شايد آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببينيد آيا در تجليل اين شخصيت، نقطهي منفي اي وجود ندارد؟ نگوييد ما بايد با اين آقا مصاحبه كنيم، يا سخنراني اين آقا را در فلان سمينار يا در فلان مجموعه پخش كنيم براي اين كه آن جناح هم به اين كانال علاقه مند بشوند؛ نه شما نگاه كنيد ببينيد آيا اين حركت شما براي آن هدفگيري اصلي ضرري دارد يا ندارد؛ اگر ضرر دارد اصلاً ملاحظه نكنيد كه فلان كسان ممكن است با اين كار جذب بشوند؛ نه؛ بگذاريد جذب نشوند؛ كاملا ً صريح عمل كنيد..."
نمي پسندد؛ نپسندد
"... من با آن كسي كه با تفكر اسلامي ميانه اي ندارد؛ هيچ رو در بايستي ندارم. آن مخاطبي كه فرضاً باور اسلامي در قلب او نيست و او اين را نمي خواهد و اين عمل ما و تصرف ما را دوست نمي دارد، ما با او هيچ رودر بايستي نداريم؛ نمي پسندد، نپسندد! خوشحال نمي شود؟ نشود؛ تلويزيون را مي بندد، در نهايت ببندد؛... اگر فرض كرديم كار به آنجا رسيد كه يا ما بايد هدف خودمان را دنبال نكنيم تا او تلويزيون را نبندد؛ ويا اينكه هدف خودمان را دنبال كنيم،كه طبيعتاً او تلويزيون را خواهد بست؛ در اينجا ما دومّي را ترجيح مي دهيم؛ او تلويزيون را ببندد؛ زيرا بسيارند كساني كه تلويزيون را نمي بندند و همين را كه من مي گويم، مي خواهند..."
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
شك نكنيد و مطمئن باشيد كه اين صدا وسيماي ملي، رسانهي انقلاب اسلامي ما نيست، ما رسانه اي در تراز نهضت جهاني انقلاب اسلامي مي خواهيم، رسانه اي كه آگاهي، اميد، بصيرت و نشاط انقلابي را توأمان به تن خسته و رنجور جامعهي بمباران شده از سوي بيش از 2800 سكوي پرتاب موشك هاي خانمان برانداز ماهواره اي تزريق كند.
راديو و تلويزيون فعلي ما، رسانه و سخنگوي ساكنين جمهوري ليبرال دموكراتيك تهران شمالي است، نه مستضعفين و صاحبان اصلي انقلاب؛ اگر نه، پس چرا رادارها و آنتن صدا و سيما در ضبط و پخش برنامه ها، سريال ها، گزارش هاي مردمي و... به جاي پرسه زدن در شمال شهر و خيابان هاي زيبا و خانه هاي چند ميلياردي، به جنوب شهر و يا روستاهاي ما نزديك نمي شود؟!
كداميك از شبكه هاي موجود، شبكه اي است با بصيرت، با روح اميد و پر نشاط و شاداب و انقلابي و در تراز جهت گيريهاي دههي چهارم انقلاب اسلامي؟ محكم مي گويم: هيچ كدام!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
براي نمونه مثال مي زنم از اين تمثال بي خصال؛ راستي دبير شوراي عالي جوانان و رييس سازمان ملي جوانانِ دولت اصلاحات از رسانه چه مي دانست و چه سابقه و يا تخصص رسانه اي داشت كه سالها جايگاه حسّاس معاونت سيما كه قرارگاه شبكه هاي تلويزيوني است را به وي پيشكش نمودند؟! ويا فلان مشاور مذهبي ِفلان سريال آيا مي تواند در رأس مهمترين شبكهي ملي سيما قرار بگيرد؟!
آيا معناي ديده شدن تحوّل در يكسالهي تمديد شده از حكم رهبر انقلاب يعني: برداشتن مدير شبكهي دوم و بردن او به شبكهي اول و جابجايي مدير شبكهي اول و نشاندن او بر مسند مديريت شبكهي دوم؟! يا برداشتن مدير شبكهي پنجم و بردن او به شبكهي جام جم و ايضاً جابجايي مدير شبكهي چهار و نشاندن او بر كرسي ِ مديريت شبكهي هشت؟! اين يعني تحوّل؟! نه! يعني گنجشك را به جاي قناري رنگ كردن و ديوار ِ در حال فرو ريختن را كاغذ ديواري كردن! يعني فرصت هاي طلايي انقلاب را سوزاندن و ويترين دكان را بزك كردن! و در يك كلام؛ يعني عوام فريبي! و اينجاست كه رهبري حق دارد اگر مي گويند:"أين عمّار"؟
آيا تحوّل يعني در آخرين روز هاي اسفند ماه، مژده دادن به مخاطبين هفتاد ميليوني براي خريداري، دوبله و پخش يكصد فيلم سينمايي "ميجر" و به روز سينماي آمريكا؟! پخش فيلم هاي روي پردهي سينماي هاليوود، موشك هاي پيشكشي آمريكا و صهيونيست است براي جوانان مسلمان و شهادت طلب ايراني و ساير بلاد مسلمين! كجاي اين افتخار دارد؟ تا كنون چند فيلم از يكصد فيلم توليدي ساليانه توسط سيما فيلم به وقايع انقلاب اسلامي ايران، شخصيت هاي مبارز انقلابي، دستاورد ها و اختراعات علمي و مسايل جهاني ايران و جهان اسلام پرداخته است؟ اگر نگوييم همهي فيلم ها، دست كم اكثر قريب به اتفاق آثار توليدي تلويزيون را فيلم هاي آپارتماني و دختر پسري تشكيل داده! راست گفت سيد مرتضي آويني (رحمت الله عليه) كه: "همين رسانهي قدرتمند، در كفِ بي كفايت شما آقايان، بوق مفلوكي بيش نيست! " از اين تلويزيون نمي توان انتظار داشت كه به دور تمامي برنامه ها و شبكه هاي خود، سربند اسلام، قرآن و شهادت بسته باشد!
به نظر من، اين صدا و سيما، صداي انقلاب و سيماي اسلام نيست! فرياد انقلاب اسلامي، حنجره اي در شأن حقّانيت خود مي طلبد. اگر به طالبانيسم متهم نشوم و نالهي وا اسلاماي آقايان به هوا نرود، من به جاي مديران نشسته بر عمارت شيشه اي جام جم بودم، به جاي سي هزار نفرعقل كل هاي گرد آمده بر سفرهي سازمان كه حاصل كارشان همين يك مُشت شبكهي چُرت آور شده، 300 نفر از زبده ترين عناصر رسانه اي وبه تعبيري ساده تر، ژنرال هاي قد بلند اين عرصه را به عنوان اصلي ترين حلقهي مشورتي، مديريتي و اجرايي سازمان بر مي گزيدم و سازمان سنگين و فربه فعلي را به سازماني چابك، جسور و انقلابي مبدل مي ساختم، چه اينكه گفته اند: "سياهي لشكرنيايد به كار، يكي مرد جنگي به از صد هزار!"
از آن جهت كه مطمئن هستم اين ايده به جايي نخواهد رسيد، پس بهتر است آنجا را بكوبند، شخم بزنند، مدتي صبر كنند تا به خاك جام جم آفتاب بتابد و پاك شود و سپس گندم بكارند و محصول آنرا هم بجاي آنكه مردم خودمان بخورند، صادركنند!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦
...وامّا، بعدالتحرير:
مطالبه و سخن در نقد سياست ها وبرنامه هاي رسانهي ملي به همين يادداشت ختم نمي شود، چنانچه اصحاب و سياست گزاران حاكم بر مقدرات جام جم قصد خانه تكاني داشتند، اعلام نمايند تا راهكار ها و برنامه هاي عملياتي براي تغيير و برون رفت از وضع موجود، با حضور خُبرگان اين عرصه، عندالحضور ارائه شود.
□ والسلام