کد خبر: ۵۸۶۰۳
زمان انتشار: ۰۹:۴۶     ۱۶ خرداد ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* کیهان

روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "69 سال از تهران تا بغداد"به قلم محمد ایمانی آورده است:1- برخی خبرها نقش نارنجک صوتی و بمب های دودزا را ایفا می کنند. یعنی به فضای رسانه ای پرتاب می شوند تا ضمن سر و صدایی که برمی انگیزند یا دودی که می کنند، نگاه ناظران را به نقطه ای «جلب» و از آنجا که اتفاق مهمی در جریان است، «منحرف» کنند. معمولا وقتی گروهی می خواهند از معرکه بگریزند، از انفجار صوتی پر سر و صدا یا دود انبوه استفاده می کنند و تا ذهن ها پرت سر و صدا و دود شد، آنها متواری می شوند یا مسئله مهمی را که نباید دیده شود، می پوشانند. تانک های مرکاوای اسرائیل در جنگ 33 روزه 2006 پس از آن که به بنیان آهنین حزب الله خوردند و از پیشروی بازماندند، به هنگام فرار دود پرحجمی از خود ساطع می کردند. جهان آن روزها دید که اسطوره شکست ناپذیری ارتش اسرائیل چگونه تبدیل به ماشین دودافکنی و گریز شده است.

این روزها در حالی که رسانه های غربی و سیاستمداران آنها تحلیل درستی از مذاکرات بغداد به مخاطبان ارائه نکرده اند، نوعی از نارنجک های خبری «صوتی- دودزا» به میان افکار عمومی پرتاب شده است. طی چند روز گذشته شماری از رسانه های آمریکایی- اسرائیلی با پیش آهنگی روزنامه نیویورک تایمز بسیج شدند تا ضمن بزرگ نمایی حمله ویروسی به نام شعله آتش(Flame)، شکست بزرگ غرب در مذاکرات بغداد را بپوشانند. این محافل با اشاره ضمنی به دستور چند سال پیش باراک اوباما برای حمله سایبری علیه ایران و نیز نام بردن از برخی محافل اسرائیلی، مدعی شده اند که قدرت ویروس یاد شده 100 برابر بیشتر از ویروس های معمول در سرقت های اینترنتی و 20 برابر بیشتر از ویروس استاکس نت است که سال 2010 علیه برنامه هسته ای و سانتریفیوژهای ایران به کار رفت. برخی از این منابع گفته اند ویروس یاد شده دست کم از 5 سال پیش فعال شده و پروژه مشترک اسرائیلی- آمریکایی است. همزمان اشپیگل آن لاین از اوباما به عنوان رئیس جمهور «جنگ در سایه و جنگ سایبری» نام برده و او را ادامه دهنده راه بوش در زمینه جنگ سایبری توصیف کرده است. این منابع رسانه ای آنگاه با آب و تاب تمام، به توصیف ابعاد حمله ویروس فلیم در زمینه سرقت اطلاعات، خرابکاری سایبری، پاک کردن داده ها، تخریب فیزیکی و آلوده سازی تاسیسات و... پرداخته اند. همزمان نیک هاروی معاون وزیر دفاع انگلیس در سنگاپور مدعی شده «حمله پیشدستانه سایبری به منظور خنثی سازی تهدیدهای احتمالی علیه امنیت ملی گزینه ای متمدنانه است و اگر دولتی به این نتیجه رسید که به خاطر منافع ملی یا امنیت ملی به حریف خود لطمه ای بزند، باید گفت این گزینه متمدنانه است».

این نوشته بر آن نیست که پاسخی به این انفجار صوتی غرب بدهد. پاسخ در بطن هیاهوی استاکس نت و دوکو و فلیم نهفته است. یعنی اگر 5 سال جنگ سایبری- ویروسی قرار بود کوچکترین گرهی را از گره های کور غرب مقابل ایران بگشاید، دیگر ضرورتی نداشت آمریکا و پارسنگ های سیاسی اش از ژنو تا اسلامبول یک و 2 و از آنجا تا منطقه سبز بغداد، شهر به شهر دنبال ایران بدوند و التماس کنند که غنی سازی 20 درصد را متوقف کنید، در فردو چنان نکنید، در نطنز از این حد بیشتر جلو نروید و... ما برای شما جبران می کنیم و از خجالت شما درمی آییم! آنها خود بهتر از هر کس دیگر، از حجم اورانیوم 5/3 درصد و 20 درصد غنی شده ایران خبر دارند. یعنی به تعبیر دو هفته پیش همین روزنامه نیویورک تایمز «ایران با مذاکرات، برای برنامه هسته ای خویش مشروعیت بیشتری کسب می کند. کارشناسان می گویند به رغم تشدید تحریم ها، روش همیشگی ایران مبنی بر تداوم آهسته اما پیوسته برنامه هسته ای خود تاکنون موفقیت آمیز بوده است». البته یک واقعیت بزرگ در این میان وجود دارد و آن این که میکروب ضعیف شده، نقش واکسن و پادزهر را ایفا می کند. حملات سایبری در انواع آن طی سال های گذشته، نقش یک رزمایش مجازی را برای ایران داشت و آن چنان اقتداری را فراهم کرده که پس از این می تواند مانند تیری کمانه کرده و علیه مهاجمان عمل کند. این پیش بینی را چند ماه قبل رسانه هایی چون واشنگتن پست در قالب هشدار به مراکز حساس امنیتی آمریکا و اسرائیل منتشر کردند. فضای مجازی، شبکه ای از تارنماهاست و پژواک رفتارهای مخرب، خیلی زودتر از آنچه که خرابکاران تصور کنند، دامن خود آنان را می گیرد.

2- اما چرا بمب های دودزا و نارنجک های صوتی از جنس «فلیم» به فضای سیاسی و رسانه ای پرتاب شد؟ حقیقت آن است که غرب نمی خواهد درباره «مذاکرات بغداد» حرف بزند یا حرفی زده شود. بغداد در روز سوم خرداد، تبدیل به لابراتوار دقیقی جهت ارزیابی 15 ماه فشار پرحجم اقتصادی- سیاسی علیه ایران شد، آنجا که به تعبیر پیشاپیش نتانیاهو معلوم می شد «تحریم ها باعث نشده ایران حتی یک میلی متر از برنامه هسته ای خود عقب نشینی کند.» مواضع خانم اشتون پس از مذاکرات اسلامبول و بغداد مبنی بر این که مذاکرات مثبت! و رو به پیشرفت است- در حالی که کمترین تغییری در موضع ایران به دست نیامده بود- صرفا می توانست راوی یک لطیفه سیاسی کم مایه باشد. چه آن که غرب از 15 ماه فشار تحریمی هیچ به دست نیاورده بود اما در عین حال هم نمی خواست بگوید هیچ به دست نیاورده است. بنابراین آنها در دو فاز کوشیدند ماجرا را رفع و رجوع کنند، اول اطلاق واژه ناچسب «مثبت» به مذاکراتی که صرفا قرار بود به زانو درآمدن ایران را نشان دهد. و دوم، راه انداختن حجمی از سر و صدا و دود، برای حذف مذاکرات بغداد از کانون توجه تحلیل گران و ناظران! شعبده Flame برای همین علم شد، ولو این که حیثیت رئیس جمهور آمریکا و معاون وزیر دفاع انگلیس و موشه یعالون معاون نتانیاهو را گرو می گرفت (یعالون گفته بود استفاده از نرم افزار برای برخورد با برنامه هسته ای ایران منطقی است).

3- روزنامه نیویورک تایمز به پاسخگویی درباره «بغداد چه خبر بود» سزاوارتر است، روزنامه نزدیک به دولت آمریکا که می داند هیمنه ابرقدرت قرن چگونه از سوی ایران جدید و قدرتمند به چالش گرفته شده است. نیویورکی ها خوب می دانند که هماوردی ایران با آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان در پای میز مذاکرات یعنی چه، حال آن که به خوبی می دانند همین ایران 69 سال پیش چگونه از سوی سران آمریکا و انگلیس و شوروی در خاک خود- در مذاکرات تهران- تحقیر شد و به حساب نیامد. نیویورک تایمز اوایل فوریه 2008 (بهمن ماه 4 سال پیش) در حالی که چند هفته ای بیشتر از ریاست جمهوری اوباما نمی گذشت، به قلم راجر کوهن گزارشگر خود نوشت: «برای جلب افکار عمومی ایران باید سیاست فریب را برگزید، سیاست پتک جواب نداده است. من از محل اقامت 66 سال پیش سفیر انگلیس در تهران بازدید کردم. ای کاش اوباما می توانست به تهران برود و میزی را ببیند که شام روز 30 نوامبر 1943 [9 آذر 1322- در اثنای جنگ جهانی دوم و اشغال تهران] بر روی آن صرف شد، شامی به افتخار تولد و 69 سالگی چرچیل با حضور او، روزولت و استالین. در بین این مقامات مذاکره کننده حتی یک ایرانی هم حضور نداشت تا شاهد سرنوشت جهان پس از جنگ جهانی دوم باشد... استقلال، اصل انقلاب ایران است. پرتاب ماهواره مانند برنامه هسته ای باعث غرور و عزت ملی در ایران شد. آمریکا باید هوشمندانه به جای تکان دادن انگشت تهدید این غرور را رعایت کند. باید جوانان ایرانی تغییر در آمریکا را باور کنند». 69 سال پس از مذاکرات تهران، آمریکا طعم تلخ تحقیر را در پایتخت کشوری چشید که روزی نه چندان دور با غرور و تکبر فاتح آن شده بود. آمریکا حق داشت پس از مذاکرات بغداد نارنجک صوتی و بمب دودزا به میان رسانه ها و افکار عمومی پرتاب کند.

4- تحلیل گران آمریکایی اگر به تنهایی نمی توانند چرتکه بیندازند، از انگلیسی ها یاری بگیرند و به ماشین حساب بزنند. این عبارت از نشریه اکونومیست است که «جمهوری اسلامی اغتشاشات تابستان سال 2009 را به خوبی مهار کرد. ایران پس از آن هدف تحریم های شدید و ترور و خرابکاری علیه تأسیسات اتمی خود قرار داشت اما با همه این اتفاقات، اکنون گروه 1+5 از موضع احترام با ایران پای میز مذاکره می نشیند. یکی از دلایل مهم استقامت ایران در مقابل مسائلی که در نگاه دیگران بحران بسیار حاد تلقی می شود، مدیریت کارساز و غیرمتعارف آیت الله خامنه ای است. اعتقادات مذهبی مردم ایران باعث شده تا آنها از گروه های مخالف جدا شوند. جمهوری اسلامی بر پایه اعتقادات مذهبی مردم شکل گرفته و همچنان از این حمایت مردم بهره مند است.» انقلاب اسلامی برای ایران، آغاز تاریخ جدید است. ملت ایران در تاریخ 200 سال قبل از انقلاب طرف شکست خورده جنگ ها بود همچنان که در حوزه نهضت ها جز ناکامی عایدش نشده بود. اما انقلاب اسلامی که آمد سلسله پیروزی ها در حوزه «جنبش سیاسی»، «دفاع وجنگ»، «جنبش نرم افزاری و علمی» و «جنبش های مقاومت اسلامی منطقه ای» را با خود به ارمغان آورد. غنی سازی بزرگ به برکت نفس مسیحایی حضرت روح الله(ره) در جان ملت ایران و دیگر ملت های مسلمان منطقه اتفاق افتاد و اقتدار ابرقدرت ها را با موفقیت به چالش گرفت.

رنج و مصیبت بزرگ برای قدرت ها این است که دین اگر روزی از سوی روشنفکران مارکسیست و لیبرال به عنوان افیون و مخدر توده ها معرفی می شد، به برکت مسیح روزگار معاصر- خمینی عزیز رضوان الله تعالی علیه- احیاگر ملت ها شد و از آنها بنیان شکست ناپذیر ساخت. انقلابی که خمینی پی افکند و خلاصه او- خامنه ای عزیز حفظ الله تعالی- به پیش برد، ریشه فکر تخدیرانگیز سکولاریسم (منزوی کردن دین از عرصه سیاست و اجتماعیات) را سوزاند. تاریخ اگردر غرب به پایان می رسید، در شرق از نو آغاز شده بود. کدام معجزه بزرگ تر از این که به تعبیر بی بی سی «گروه های مارکسیست به عنوان قائلان به افیون بودن دین، سربر آستان آیت الله خمینی نهادند»؟! و استراتژیستی با مختصات خاویر سولانا (رئیس سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا) خرداد 6 سال پیش مجبور شد با صدای بلند در اسپانیا اعلام کند « ایران برای نخستین بار در تاریخ رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته و به همین دلیل تنش برسر برنامه غنی سازی در ایران نه با بمباران بلکه با عقل و از مسیر گفت وگو حل می شود. ایران نخستین قدرت خاورمیانه شده و انواع برگ های برنده را مانند برگ هسته ای، برگ عراق، برگ حماس و حزب الله و... در دست دارد... در آینده باید با جنبش های تندروی اسلامی شبیه حماس همزیستی داشته باشیم و این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن اخوان المسلمین و تندروهای اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم...»

5- ما نه از جنگ و تحریم و ترور می هراسیم و نه از ویروس های مجازی. بله، از ویروس ها و میکرب های ارتجاع باید نگران بود، از بیماری درجا زدن و خودشیفتگی. مقتدای حکیم انقلاب این هشدار را در حرم مطهر امام(ره) متذکر شدند که «عزیزان من، جوان های عزیز، مردم مؤمن! بله، ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم اما اگر دلمان را به آنچه تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد. اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد. اگر دچار غرور شویم، دچار عجب و خودشیفتگی شویم، به زمین خواهیم خورد. اگر ما مسئولان کشور... دچار خود محوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خود شگفتی شویم، تو دهنی خواهیم خورد... در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تعلقات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگری و تجملات نباشیم... در راه پیشرفت توقف ممنوع است، خودشگفتی ممنوع است، غفلت ممنوع است، اشرافیگری ممنوع است، لذت جویی است به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیت هاست که می توانیم به قله برسیم... ما داریم در دامنه حرکت می کنیم، ما هنوز به قله نرسیده ایم، با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنی ها تمام خواهد شد... ما تا آن روز فاصله داریم، حرکت را بی وقفه باید ادامه دهیم.»

 

* رسالت

روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "‏خیز برآسمان برآ!"به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است:مراسم بزرگداشت یاد امام (ره) امسال در ایران و جهان حال وهوایی دیگر داشت. در تهران عاشقان امام(ره) در مرقد منورش جمع شده بودند تا بیعتی چند باره را در تاریخ ایران ثبت کنند. همه اقوام و مذاهب با سروده‌‌ها و نوحه‌ها و زمزمه‌های خاص خود آمده بودند و به‌خوبی می‌شد کرد را در کنار لر، لر را در کنار ترک و ترک را در کنار بلوچ و ... ببینی و شکر نعمت وحدت ملی و انسجام اسلامی را به‌جای آوری.

  نظیر چنین مراسمی در کشورهای اسلامی و حتی غربی برای بزرگداشت یاد امام (ره) برگزار شد. راستی چه رمزی است که هرسال نفوذ امام (ره) درعصر ما بیشتر و محبوبیتش افزونتر می‌شود. راستی چه رمزی است که او پس از مرگ زندگی وحیات دوباره‌ای چون پیامبران و ائمه معصومین ومصلحان جهان در دل و قلب ملت ما و ملت‌های جهان آغاز کرد که هر روز بر طراوت و تازگی این حیات افزوده می‌شود. زنان پا به پای مردان ، کودکان و نوجوانان در مراسم با شور زاید الوصفی شرکت کرده بودند. دست‌نوشته‌ای در دست یک دختر جوان رو به دوربین ،هزاران حرف برای گفتن داشت. در این دست‌نوشته آمده بود؛

  ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم

در ره عشق جگر دارتر از صد مردیم

هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را

  دور سید علی خامنه‌ای می‌گردیم

  همه آمده بودند تا بگویند،

دیر آمده ای ، مرو شتابان

ای رفتن تو چو رفتن جان

  دیر آمدن و شتاب رفتن

  آیین گل است، در گلستان

  رهبر معظم انقلاب در مراسم امسال یکی از شور انگیزترین نطق‌های تاریخی خود را که از غنای تحلیلی عظیمی برخوردار بود مطرح فرمودند.

  او امام خمینی (ره) را پدر ملت ومظهر مهربانی، اقتدار و صلابت خواندند و از کارنامه درخشان امام (ره) در احیای روح عزت ملی واستحکام ساختار درونی ملت سخن‌ها گفتند.  او که مومن‌تر از همه به آرمان و اهداف و خط امام است با یاد میلاد مسعود حضرت علی(ع) و روز پدر پرده‌ای را از اسرار عزت نفس امام و معنویت او کنار زد. و از عمق جان ملت ما و ملت‌های جهان خطاب به امام (ره)، همیشه زنده تاریخ ما گفت:

  آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن

  آینه صبوح را ترجمه شبانه کن

  ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو

  جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن

خیز، برآسمان برآ  با ملکان شو آشنا

  مقعد صدق (1) اندرآ خدمت آن ستانه کن

  آیت الله خامنه‌ای در بیانات خود سخن از کارآمدی وبرکات نهضت

امام (ره) و پیشرفت کشور به میان آوردند و نمونه‌ها و شاخص‌های ملموس آن را به شرح زیر برشمردند.

  1- غلبه ملت به چالش‌های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی

  2- تاثیرگذاری محسوس ملت ایران برتحولات منطقه‌ای و جهان

  3- خدمات عمرانی وآبادانی گسترده در سراسر کشور

  4- طراحی وساخت پیچیده‌ترین کارخانه‌ها و صنایع به دست متخصصان جوان ایرانی

5- شتاب روز افزون علمی کشور

  6- ارائه رکوردی بی‌نظیر از مردم سالاری در میان توفان‌های سیاسی که مخالفان داخل و خارج به کشور تحمیل می‌کردند

7- زنده بودن شعارها و انگیزه‌ها و تعمیق روحیات معنوی در جامعه

  8- الگو شدن ملت ما برای ملت‌های منطقه و جهان و ...

  پیشرفت‌های چشمگیر ملت در حالی که شرق و غرب عالم کمر به نابودی ملت بسته بودند از کجا پدید آمد؟ امام (ره) برای کسب رضایت مردم و مسکن گزینی در قلوب مردم از چه راهی آمد. او نیک می‌دانست محصول طبیعی رضایت خالق، رضایت مخلوق را هم در پی دارد. امام (ره) اسفار اربعه را با یک منطق صدرایی به‌خوبی طی کرد. او هیچ‌گاه در فتوحات درونی و بیرونی خود دچار خود شگفتی و خود شیفتگی نشد. از سد غرور و غفلت به سلامت عبور کرد. پشت پا به زخارف دنیا زد و کسی هیچ تلاشی برای کسب شهرت و محبوبیت از او سراغ ندارد. خداوند او را چون موسی (ع) از کید فرعونیان عصر نجات داد و چون یوسف(ع) از چاه بیرون آورد و اجازه داد بر دلها سلطنت کند.

  مقام معظم رهبری برای همین در پایان سخنان خود با اشاره به آفاتی که امام (ره) خود را از آن حفظ کرد، شرط ادامه پیشرفت و رسیدن به قله‌های شرف و عظمت را پرهیز از چند آفت خانمانسوز و فروپاشی آور دانستند و ملت و بویژه مسئولان را از آن برحذر داشتند.

1- در مسیر پیشرفت هرگونه توقف ممنوع!

2- خودشگفتی ، غرور ، خود محوری ممنوع!

3- غفلت، اشرافی‌گری ، لذت جویی ، جمع کردن مال دنیا ممنوع!

و بالاخره تلاش برای کسب محبوبیت و شهرت ممنوع!

اگر حریم این ممنوعیت‌ها را نگه داریم غلبه ما بر قدرت‌های جهانی به حول و قوه الهی حتمی و عبور از تهدیدات و تحریم‌ها قطعی است . ما مدت مدیدی است در دامنه هستیم، فتح قله نزدیک است.

پی نوشت:

  1- قرآن 54/ آیه 55 فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

 

*آفرینش

روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "تکنولوژی آموزشی و جای خالی آن در عرصه آموزش"به قلم زهرا کیان‌بخت آورده است : یادگیری همواره یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در زندگی انسانی بوده است و انسان حتی زمانی که در کلاس درس حاضر نبوده و به طور مستقیم تحت آموزش قرار ندارد نیز، به گونه غیرمستقیم در حال آموختن و یادگیری است.

تا همین چند سال پیش، سیستم آموزشی‌ که به طور اخص، در سطح مدارس و دانشگاه‌های ‌ما به کار گرفته می‌شد، سیستم قدیمی مبتنی بر گفتن آموزگار، و شنیدن آموزنده، بود که همان طور که ثابت شده است از پویایی لازم برخوردار نبود.

درواقع فرایند آموزش به گونه‌ کاملاً تعریف‌شده‌ای، به بیان مطالب از جانب معلمان و اساتید و شنیدن مطالب بیان شده از جانب دانش‌آموزان و دانشجویان، منحصر می‌شد.

در این سیستم، دانش‌آموزان و دانشجویان کم‌ترین نقش مشارکتی را داشتند و فعال‌ترین نقش‌شان در جریان آموزش، در پرسیدن سوال خلاصه می‌شد، آن هم اغلب در دقایق پایانی کلاس.

اما در چند دهه اخیر، موضوع تغییر شیوه‌های آموزش و ضرورت بازنگری در چگونگی آن، به گونه گسترده‌ای در سطح جهانی مطرح شده است.

درحقیقت این مساله که چگونه می‌توان به یادگیری سهولت بخشید و زمان ماندگاری آن را در ذهن انسان، طولانی کرد، دغدغه علم تکنولوژی آموزشی است. دانشی که اگر چه به عنوان شاخه‌ای مستقل از علوم بشری، دانشی نوپاست، اما می‌توان عمر آن را به اندازه کل تاریخ بشری دانست، چرا که یادگیری و نحوه بهتر آموختن، مساله‌ای است که انسان از دیرباز با آن مواجه بوده است.

با این مقدمات باید گفت با توجه به تحولی که در سیستم‌های آموزشی‌ در سطح جهانی صورت گرفته، ایجاد تغییر و تنوع در سیستم آموزشی کشورمان نیز امری ضروری است.

باید پذیرفت آموزش به شیوه سنتی، که در آن، دانش‌پذیران به عنوان مخاطبان اصلی آموزش، نقش مستمعانی منفعل را ایفا می‌کنند، دیگر پاسخگوی انسان امروز نیست.

از این رو، لازم است علم تکنولوژی آموزشی در کشورمان، از حالت تئوری و شفاهی خارج شده و به مدارس و دانشگاه‌ها قدم بگذارد. در همین راستا، اجتناب از روش قدیمی تعریف دروس از طریق معلمان و اساتید و حفظ کردن مطالب از سوی دانش‌آموزان و دانشجویان، استفاده از لوازم و وسایل کمک‌آموزشی، اختصاص دادن بودجه‌ای خاص برای مجهز کردن فضاهای آموزشی به وسایلی که یادگیری را تسهیل می‌کنند، حضور فعال دانش‌پذیران در جریان آموزش از طریق صحبت کردن و بیان نظرات، و... مواردی هستند که به کار بستن آن‌‌ها منجر به افزایش بار آموزشی خواهد شد.

درست است که هم‌اکنون در بسیاری از مدارس به ویژه مدارس غیردولتی، شاهد استفاده از ابزارهای آموزشی مانند ویدئو پروژکتور، کارت‌ها و بسته‌های آموزشی، و... هستیم اما باید گفت هنوز هم بیش‌ترین بخش بدنه آموزشی کشورمان به همان شیوه قدیمی به راه خود ادامه می‌دهد و جای امکانات کمک‌آموزشی که نقش غیرقابل انکاری را در روند آموزش ایفا می‌کنند، در آن‌ خالی است.

 

* مردم سالاری

روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "‏سرزمین تاراج "به قلم علی ودایع آورده است:سرزمین نیل همواره در طول تاریخ شاهد قیام‌های خونین علیه فراعنه‌ای بوده که برای بقا در راس اهرام این کشور هیچ اقدامی را برای خود حرام نمی‌دیدند و برای اطرافیان خود خط قرمزی قائل نبودند. سلسله فراعنه در طول چندین هزار سال؛ زنجیره دیکتاتورها را ادامه دادند و تنها نام‌ها و عناوین تغییر کرده است. حسنی مبارک یا حتی جمال عبد‌الناصر هم ادامه دهنده اسلاف خود بودند اما مردم نیل پشت مبارک را پس از 30 سال دیکتاتوری محض به خاک مالیدند. 16 ماه بیشتر برای سال‌های سال، صدای هر منتقدی با بی‌تفاوتی مجامع حقوق بشری با خشونت تمام خفه می‌شد. پس از آغاز بهار عربی یا همان بیداری اسلامی، مردم مصر که قرن‌های متمادی دچار رخوت و سرخوردگی شده بودند با دست خالی خیابان‌ها را تسخیر کردند تا حسنی مبارک راهی جز کناره‌گیری از قدرت نبیند، اما در یک سناریوی از پیش طراحی شده ارتش فرعون همه امور کشور را تحت شورای نظامی در دست گرفت. انتخابات پارلمانی مصر در کمال آرامش برگزار شد اما انتخابات ریاست جمهوری مصر که با فاصله زمانی کوتاهی برگزار شد همه را شوکه کرد. در حالی که گمانه‌زنی‌ها از رقابت عمر وموسی و محمد مرسی حکایت داشت؛ احمد شفیق که آخرین نخست‌وزیر دیکتاتوری حسنی مبارک بود، بسیاری را بهت‌زده کرد. شبکه سری مزدوران رژیم گذشته عملیات گسترده خود را آغاز کرده‌اند البته این گروه در درگیری های قومی و مذهبی که گاه و بی‌گاه در مصر روی می‌دهد نقش مستقیم دارند. در آستانه انتخابات مصر هم، شایعات از احتمال دست کاری آرا توسط ارتش و دخالت مستقیم نیروهای نظامی حکاتی دارد. در میان التهاب دردناک جامعه مصر که به آن مبتلا شده است و در آستانه انتخابات مصر، حسنی مبارک تنها به حبس ابد محکوم شد و تمام پسران وی تبرئه شدند. فارغ از صدها نفری که در جریان دیکتاتوری 30 ساله حسنی مبارک توسط سرویس‌های امنیتی کشته شدند و هزاران نفری که در زندان های مخوف محبوس بودند در طول انقلاب مصر بیش از 850 تن کشته و 6 هزار نفر زخمی شدند. در یک کلام می‌توان گفت دادگاه مصر مزد خوش خدمتی دو جانبه فرعون را پرداخت تا سناریوی حسنی مبارک تبدیل به یک تراژدی همانند سرهنگ معمر قذافی در لیبی نشود. سرزمین رود نیل، سرزمین تاراج است! سالهاپیشتر ایرانیان سریالی تلویزیونی را دنبال می کردند بانام تاراج که به کالبد شکافی جامعه مصر می‌پرداخت؛ همه در این کشور اعم از پلیس و کارمند، حاکم محلی و دولتی‌های قاهره به همراه ارتش دست در دست هم دزد بودند. امروز هم متاسفانه این زنجیره اگرچه کمرنگ شده است اما همچنان وجود دارد. شاید اگر مصر همانند لیبی شاهد یک جنگ تمام عیار داخلی شده بود جنگ با دیکتاتوری حسنی مبارک به اینجا کشیده نمی شد، اما نمی‌توان از انقلاب مصر هم توقع زیادی داشت. تحولات مصر و پاکسازی عوامل حسنی مبارک همانند یک جراحی مهلک و زمان بر است. برای مدتی نامعلوم، ملت مصر سر آرام بر بالش نخواهند گذاشت. نیل باید بخروشد و حتی از انقلاب دوم سخن بگوید؛ خالی کردن میدان التحریر و دیگر خیابان‌های مصر نتیجه‌ای نخواهد داشت جز بازگشت سلسله فراعنه؛ رخدادی شوم که سخنان عمر سلیمان در موجه قلمداد کردن کودتا را می توان سندی بر این مدعا قلمداد کرد. مردم مصر انقلاب دوم را شکل می‌دهند یا آنکه ارتش حسنی مبارک، احمد شفیق را بر صندلی ریاست جمهوری می‌نشاند تا فرعون از بند اسارت آزاد شود؟

 

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "‏حوادث مصر و آینده انقلاب‌های منطقه" آورده است:حوادث روزهای اخیر مصر نشان داد که انقلاب و انقلابیون این کشور مسیر همواری را در پیش رو ندارند. تأیید صلاحیت احمد شفیق، آخرین نخست‌وزیر رژیم مبارک، توسط شورای نظامیان حاکم و رقابت تنگاتنگ او با نماینده انقلابیون مصری برای رفتن به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری و از آن مهمتر رأی دادگاه مبنی بر عدم اعدام فرعون جنایتکار مصر و تبرئه فرزندانش، همگی از وجود توطئه‌ای بزرگ برای منحرف کردن انقلاب این کشور و باز گرداندن رژیم منحوس دیکتاتوری خبر می‌دهند. این حکم هر چند مورد اعتراض مردم و نمایندگان مجلس مصر قرار گرفت ولی در عین حال، این واقعیت تأسف بار را به اثبات رساند که مردم مصر و انقلاب بزرگ آنان کماکان اسیر نظام سابق و سلطه‌های خارجی حاکم بر آنست و نتوانسته از این جهنم بگریزد. به عبارت دیگر سایه دیکتاتور همچنان بر مصر حاکم است و بر انقلاب مردم مصر سنگینی می‌کند.

نتایج غیرمنتظره دور اول انتخابات ریاست جمهوری مصر که به قرار گرفتن احمد شفیق آخرین نخست‌وزیر فرعون مصر به عنوان نامزد شورای نظامی حاکم و فرزند معنوی و وارث سیاسی حسنی مبارک در مقابل محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین به عنوان جریان متعلق به انقلاب مصر انجامید، نشان داد که انقلاب مصر به رغم گذشت بیش از یکسال از پیروزی آن، هنوز در مرحله شکننده‌ای قرار دارد. این واقعیت تلخ هنگامی بیشتر نمایان شد که روز شنبه درحالی که مردم مصر انتظار اعلام رای اعدام عامل اصلی 30 سال نکبت و جنایت در این کشور و مرگ دلال بزرگ صهیونیسم و باعث ذلت آرمان ملت فلسطین را داشتند، با کمال وقاحت، دادگاه منصوب از سوی ژنرال‌های رژیم گذشته این کشور، حکم برائت فرعون مصر را از چوبه‌دار صادر و او را به حبس ابد محکوم کرد تا در مراحل بعد به آزادی او منجر شود و چه بسا به قدرت باز گردد. همین دادگاه، دو پسر حسنی مبارک را که به اتهام همراهی با دیکتاتور در انجام جنایات و حیف و میل بیت المال بازداشت کرده بود، بطور کامل تبرئه کرد!

هر چند اعلام این رأی، شگفتی آفرین بوده و باعث اعتراض مردم مصر و مسئولین انقلابی این کشور گردید ولی توالی حوادث ماههای اخیر در این سرزمین نشان می‌دهد دل بستن به پیروزی نهایی انقلاب مصر با حضور بقایای رژیم مبارک از جمله ژنرال‌های مورد اعتماد وی در رأس امور، امری کاملاً خوشبینانه است.

عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت رژیم مبارک که سالها مسئول استقرار و استمرار حاکمیت رژیم فرعونی مصر بوده و دستور دستگیری، شکنجه و اعدام مسلمانان انقلابی را صادر می‌کرد و از تیررس عدالت در امان مانده و به عنوان مشاور شورای نظامی حاکم، کار اداره امور و انجام مذاکره با کشورهای غربی را عهده‌دار است، اخیراً با صراحت اعلام کرد: "رئیس جمهور بعدی مصر نباید یک اسلامگرا باشد و اگر مردم مصر تصمیم بگیرند نامزد اسلامگرا انتخاب کنند، باید در انتظار وقوع یک کودتای نظامی باشند".

این سخن نشان می‌دهد رژیم وابسته و دیکتاتوری حسنی مبارک ریشه کن نشده و هنوز عده‌ای مشغول تلاش برای باز گرداندن دیکتاتور و بقایای وی از هر طریقی که ممکن باشد هستند. اکنون بیش از هر زمان دیگری می‌توان از وجود یک اطاق فکر محرمانه در دستگاه حکومتی شورای نظامی برای طراحی و اجرای سیاستی که براساس آن بتوان فرعون مصر را به حکومت باز گرداند مطمئن شد. این واقعیت‌ها نشان می‌دهند هنوز بسیاری از مهره‌ها و عوامل اصلی رژیم مبارک از قدرت کنار گذاشته نشده اند، به هیچ وجه قابل کتمان نیست و باید اعتراف کرد که توطئه‌ای خطرناک برای به شکست کشاندن انقلاب ملت مصر و باز گرداندن رژیم منحوس گذشته در جریان است.

شاید بهترین نتیجه‌ای که از دور اول انتخابات مصر و ماجرای محاکمه نمایشی حسنی مبارک به دست آمد، این بود که متأسفانه انقلابیون مصر فاقد قدرت پاکسازی مناسب در شان یک انقلاب از وجود عوامل رژیم گذشته هستند و همین کوتاهی در عدم پاکسازی معقول نهادهای سیاسی دوران مبارک باعث شد عوامل رژیم گذشته همچنان در رأس قدرت فعال باشند و بتوانند منویات خود را به رغم پیروزی انقلابیون به پیش ببرند. اطلاعات مربوط به دور اول انتخابات ریاست جمهوری مصر نشان داد نیمی از مردم این کشور در انتخابات شرکت نکرده‌اند. این عدم شرکت، هر چند دلایل متعددی دارد،‌ ولی یکی از دلایل آن به عملکرد ناامید کننده انقلابیون به ویژه گروه اخوان المسلمین مربوط می‌شود. آنها در یکسال و نیم اخیر نه انقلابی عمل کرده‌اند و نه حتی به وعده‌های خود پای‌بندی نشان داده‌اند. در این مدت، بی‌برنامگی و نداشتن طرحی جامع برای اداره کشور از اظهارات رهبران اخوان المسلمین و عملکردهای آنها کاملاً مشهود بود.

اکنون با اعلام حکم دادگاه مبنی بر عدم اعدام حسنی مبارک و تبرئه فرزندان وی این احتمال بیش از هر زمان دیگری قوت گرفته که جریان خاصی در مقابل انقلاب شکل گرفته که درصدد است در آینده‌ای نه چندان دور آن را به نقطه صفر باز گردانده و رژیم گذشته را بر این کشور حاکم گرداند. از این رو باید گفت مصر اکنون در پیچ تندی از حوادث و توطئه‌ها قرار گرفته که هرگونه غفلت و عدم اقدام به موقع و سریع می‌تواند انقلاب ملت مصر را به شکست بکشاند. اگر به مردم تکیه شود، انقلاب مصر از ظرفیت‌های بزرگی برخوردار است که می‌تواند مانند رود خروشانی عمل کند و کلیه خس و خاشاک‌ها را از سر راه خود بردارد. مهره‌های نظام گذشته و حاکمیت آنان از جمله در قدرت ماندن نظامیان بزرگترین خطری است که از درون، انقلاب مصر را تهدید می‌کند. با این خطر فقط با تکیه بر حمایت‌های مردمی می‌توان مقابله کرد. رهبران سیاسی مخالف رژیم دیکتاتوری اگر متحداً به میدان مبارزه با پس مانده‌های رژیم که زیر نفوذ و تحت حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند بروند و در این مبارزه جدی از حمایت‌های بی‌دریغ مردمی کمک بگیرند می‌توانند این خطر را پشت سر بگذارند.

واقعیت اینست که انقلابها برای تحقق آرمانهای خود به نهادهای انقلابی نیاز دارند و انقلاب مصر با همه عظمت و دستاوردهای اجتماعی بزرگ آن، هنوز این نهادها را تأسیس نکرده است و به همین دلیل هر لحظه می‌تواند در معرض خطر بازگشت به گذشته و قدرت گرفتن مهره‌های رژیم سابق باشد. البته در این میان نباید از حامیان خارجی رژیم مبارک غافل بود، همانهایی که در یکسال و نیم پیش ضربه‌ای اساسی از ملت مصر خورده و اکنون به دنبال تغییر موازنه قدرت در منطقه به ضرر انقلابهای عربی هستند.

نکته بسیار مهم اینست که ملت‌های مسلمان خاورمیانه عربی از عملکرد ملت انقلابی مصر تأثیرپذیر هستند و چگونگی پالایش کشور از مهره‌ها و عوامل مخرب رژیم گذشته که همچنان وفاداری خود را به رژیم فراعنه ابراز می‌دارند برای ملت‌های سایر کشورهای عربی سرمشق خواهد بود. بنابر این، حوادث روزهای آینده مصر علاوه بر اینکه برای خود مصر سرنوشت ساز است، برای آینده منطقه خاورمیانه عربی نیز بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

 

* شرق

روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "پاسخ قطره‌چکانی به مطالبات انقلابیون"به قلم حجت‌الله جودکی* آورده است:دادگاه مدنی قاهره بعد از 49 جلسه بازپرسی، مبارک رییس‌جمهور سابق مصر و حبیب العادلی، وزیر کشور او را به اتهام سرکوب مردم این کشور که 800 شهید برجای گذاشت، به حبس ابد محکوم کرد و آقایان جمال و علا مبارک، فرزندان او و شش نفر از معاونان وزیر کشور را تبرئه کرد. بلافاصله بعد از اعلان حکم، مردم به نشانه اعتراض در سراسر مصر به خیابان‌ها ریختند و خواستار اعدام مبارک شدند. در مقابل دادگاه، هواداران و مخالفان مبارک با یکدیگر درگیر شدند. گروهی از هواداران مبارک، اخیرا با راه‌اندازی سایتی تحت عنوان «ببخشید رییس‌جمهور» تلاش دارند تا مردم مصر را قانع کنند که مبارک تنها شخصیت لایق برای ریاست‌جمهوری در این کشور است! لغو قانون حالت فوق‌العاده بعد از 30سال در مصر و اعلان حکم دادگاه تنها چند روز مانده به دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری، دستاویز خوبی به طرفین داد تا به نفع خود تبلیغات کنند. محمد مرسی، نماینده اخوان‌المسلمین مصر که در دور اول بیشترین رای را به دست آورد، ضمن حمله به مبارک و احمد شفیق اعلام کرد در صورت پیروزی تلاش خواهد کرد تا مبارک بار دیگر محاکمه شود و انتقام خون شهدای مصر از او گرفته شود. او اگرچه از اعدام مبارک سخنی نگفت، اما کاملا مشهود بود سخنان او به معنای اعدام مبارک است، زیرا بعد از حبس ابد راه دیگری وجود ندارد. او احمد شفیق را ادامه نظام سابق مصر دانست که تلاش دارد تا آنچه را با انقلاب از دست دادند با انتخابات به‌دست آورند.

احمد شفیق نیز ریاست اخوان‌المسلمین را به منزله ارتجاع و بازگشت به دوران تاریکی خواند و اعلام کرد تنها با پیروزی او مردم مصر از چنگال مشکلات رهایی خواهند یافت. زمانی که آقای مبارک ریاست مصر را بر عهده داشت، وقتی قرار بود از قصر خود خارج شده و به منطقه‌ای در قاهره برود، وضعیت خاصی برقرار می‌شد. قصر مبارک در یکی از خیابان‌های نزدیک به فرودگاه قاهره قرار داشت. در منطقه محل تردد، سربازان غیرمسلح در پیاده‌روی خیابان پشت به خیابان و رو به دیوار می‌ایستادند و تحرکی از خود نشان نمی‌دادند. البته پلیس مخفی مصر همه جا را در کنترل داشت. قطعا سرباز غیرمسلح جهت پاسداری از رییس کشور ارزشی ندارد، اما یک نکته را می‌تواند به همگان بفهماند که وضع غیرعادی است و قرار است اقدام مهمی انجام شود. در واقع این کار نوعی القای فکر به مردم بود تا آنان از ابهت شخص رییس‌جمهور و اهمیت او آگاه شوند. بعد از انقلاب، وقتی آقای مبارک به دادگاه فراخوانده شد، در جلسات دادگاه دو چیز مشهود بود، نخست آنکه وی در تمامی 49 جلسه دادگاه با چرخ‌بال به دادگاه آورده شد. دوم اینکه او روی برانکارد قرار داشت تا به همگان القا کند که وی بیمار است و قادر به نشستن نیست و به نوعی احساس ترحم مصری‌ها را‌برانگیزاند. همه این اقدامات حساب‌شده را شورای نظامی حاکم هدایت می‌کرد و این شورا ثابت کرد که چاقو هرگز دسته خود را نخواهد برید. در طی سال گذشته شورای نظامی به‌طور حساب‌شده با قطره‌چکان به مطالبات مردم پاسخ داد و به صورت میلیمتری عقب‌نشینی کرد. آخرین ابتکار ایشان حمایت از نامزدی احمد شفیق برای به دست گرفتن کرسی ریاست‌جمهوری بود. آنان در دور نخست انتخابات هرچه را در توان داشتند به کار گرفتند تا آقای احمد شفیق به قدرت نزدیک شود. اکنون تقریبا آشکار است که نماینده اخوان‌المسلمین برنده انتخابات ریاست‌جمهوری است، اما شورای نظامی حاکم تلاش دارند تا به هر شکل ممکن آرای خود را به حداکثر برسانند زیرا بعد از انتخابات از این آرا به عنوان میزان قدرت خود در جامعه یاد خواهند کرد و سهم خود را خواهند برد. آنان به خوبی واقف هستند تا برقراری نظام دموکراتیک در مصر راه طولانی و دشواری وجود دارد. اقتصاد درهم‌شکسته مصر، بیکاری و ناامنی موجود – که حاصل کار نیروهای ضد انقلاب بعد از سرنگونی مبارک است – تضاد میان نیروهای طرفدار انقلاب و... این امید را برای ایشان به وجود آورده تا از قدرت و ثروت خود پاسداری کنند. نیروهای انقلاب نیز به راحتی نخواهند توانست مشکلات را برطرف کنند. آقای محمد مرسی نماینده اخوان‌المسلمین از هم‌اکنون وعده می‌دهد که مبارک را بار دیگر به پای میز محاکمه خواهد کشاند. شاید معنای دیگر حرف او این باشد که در آینده نزدیک، استقلال قوای سه‌گانه مصری از یکدیگر ناممکن است. البته او می‌خواهد با این اقدام عدالت را برقرار کند، اما طبیعی است عدالت با شیوه نادرست محقق نخواهد شد زیرا اگر هدف و روش از یک جنس نباشند، همدیگر را خنثی می‌کنند. با روش‌های ناصواب رسیدن به بهترین اهداف محال است و تاریخ دور و نزدیک همه کشورها این نکته را به اثبات رسانده است. همچنین زیرساخت‌های موجود در هر کشور و جامعه نکته دیگری است که رسیدن به اهداف را ممکن یا غیرممکن می‌کند. قطعا تا ریشه‌کن شدن بیسوادی در کشورهای جهان سوم و رشد و پرورش استعدادهای انسانی، شکوفایی جامعه عقب خواهد افتاد. در چنین حالتی است که تبلیغات به پوپولیزم نمی‌انجامد و راه دیکتاتورها ناهموار می‌شود و دیکتاتورها با انتخابات یک‌بار مصرف و ابزارهای ایدئولوژیک و میهنی هم کار به جایی نخواهند برد.

* پژوهشگر تاریخ و کارشناس مسایل خاور میانه

 

  * حمایت

روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "نیاز مستمربه‎الگوبرداری از اسوه عدالت" ‏آورده است:روز سیزدهم رجب مصادف با سالروز میلاد امام حق جویان وعدالت خواهان عالم، علی (ع) را روز گذشته پشت سرگذاشتیم. امسال این روز مبارک همزمانی با ایام رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران و سالروز آغاز قیام ضد استبدادی او در پانزدهم خرداد سال 1342 نیز پیدا کرد. بنیانگذار انقلاب اسلامی یکی از شیفتگان و رهروان مخلص مکتب فکری وعملی امام علی بود که با شجاعت وشهامت در اوج استبداد وتاریکی حاکم بر ایران در مقابل ظالمان زمانه ایستاد وفریاد عدالت خواهی سرداد وبدین سان ملتی را از خواب بیدار کرد و در مسیر حق خواهی قرار داد تا 15 سال بعد کوشش‌ها و مبارزات او و ملت همراهش به‌رغم هزینه‌های بسیار مادی ومعنوی به ثمر نشیند و نظامی ستمگر ودر خدمت ظالمان زمانه ساقط شود. تقارن دو مناسبت یادشده فرصت خوبی است تا تاملی دوباره دراندیشه ورفتار اسوه عدالت ورزی عالم داشته باشیم وبا درک بهتری برنامه حرکت امروزی و آینده خود را تنظیم کنیم، با این امید که همه ما مشمول عنایات الهی وتفضلات کریمانه آن امام همام قرار گیریم. قبل از طرح چند نکته در قالب نوشتار امروز، بد نیست ابتدا پرسش های کوتاهی را از نظر بگذرانیم. عدالت یکی از مفاهیم بسیار مورد توجه در فرهنگ های مختلف است آنگونه که از یونان باستان آرا ونظریات مشهوری در این زمینه مطرح می باشد تا زمان حاضر که حتی لیبرالها که بر محور آزادی ورهائی از هر قید وبند، دیگر آرمانهای خود را سامان می دهند ناچار شده اند به مقوله عدالت وارد شده ونظریه پردازی هائی را ارائه کنند ونظریه پردازانی را در این مقوله به جهانیان معرفی کنند. حال حول چنین واژه کلیدی و مفهوم اساسی آیا فرهنگ ایران زمین به‌عنوان یک فرهنگ بسیار کهن و با پشتوانه‌های غنی فکری می‌تواند ساکت باشد؟ آیا دینی که خاتم ادیان است ودربردارنده همه اصول مشترک الهی ادیان ماقبل خود ممکن است که به این مقوله اساسی اهتمام کافی نورزد؟ اگر پاسخ منفی است آیا نباید به دقت مبانی فرهنگی واعتقادی خود در این زمینه را مرتبا بازشناسی کنیم؟ برای اینکه یک اندیشه و مکتب فکری مخاطبان مختلف را جذب خود کند، جدای از انسجام درونی و منطقی وقوت استدلالی و جذبه ساختاری لازم است که در مقام عمل واجرا نیز کارآمدی خود را ثابت کند و الگوهای موفق عینی به مخاطبان معرفی نماید. اگر از این منظر، اندیشه عدالت در اسلام و چارچوب‌های اختصاصی آن را قرار باشد بازشناسی کنیم آیا پس از پیامبر اسلام الگویی بهتر از امام علی(ع) را می توان سراغ گرفت؟ آیا تاکنون به این امر اندیشیده ایم که تا چه اندازه بشر درسطح جهانی در تحقق عناصر اصلی مدل عدالت ورزی امام علی(ع) موفق بوده است؟ آیا به جامعه خود نگریسته‌ایم ودقیق شده‌ایم که تا چه اندازه ظرفیتهای الگوبرداری از آن مدل دائمی عدالت ورزی را به کار بسته و از زاویه ای دیگر با آرمان شهر ارائه شده آن حضرت فاصله داریم؟ چرا امام خمینی (ره) در به ثمر نشاندن قیام ضد ظلم وبیداری انسانهای دربند مبتنی بر مدل عدالت خواهی امام علی (ع) موفق بود؟ چه باید کرد تا نظام حکمرانی مبتنی بر مدل علوی الگوی کارامدی برای همه ملتها در رسیدن به آرمانشهر برخوردار از همه زیبائی ها باشد؟ ذیلا در پاسخ به این پرسش‌ها چند نکته را با هم مرورمی کنیم ان‌شاءالله مرضی خداوند سبحان و برای همه ما مفید واقع شود.برای شناخت ابعاد فکری اندیشه امام علی(ع) در حیطه عدالت آثار متعددی تا کنون تدوین ومنتشر شده است. در این آثار بسیاری از علما واندیشمندان تلاش کرده اند که مبتنی بر میراث مکتوب آن حضرت از جمله نهج البلاغه یا دیگر آثاری که دیدگاه‌های امام را منعکس کرده اند یا رجوع به آثار تاریخی ونقل سیره های رفتاری مختلف آن بی نظیر تاریخ، اصول ومعیارهای موثر در اندیشه عدالت امام علی(ع) را استخراج وبه مخاطبان معرفی کنند.

این کار را هم فقها، هم اخلاقیون، هم متخصصان تفسیر، هم مورخان و هم کارشناسان مدیریت وبرنامه ریزی انجام داده اند. در تلاشهای انجام شده وکتب ومقالاتی که هم اینک در اختیار همگان قرار دارد دهها نکته فکری دقیق را می توان استخراج کرد و برای رسیدن به نقطه مطلوب مورد بهره‌برداری قرار داد. در این بخش خلائی که به چشم می‌خورد این است که کارهای تطبیقی کمی صورت گرفته به این صورت که مدل اندیشه عدالت امام علی (ع) را با سایر مدلهای عدالت که در طول تاریخ معرفی شده اند به صورت فنی وعالمانه تطبیق داده ونقاط ممیّز وبرتری اندیشه عدالت خواهی آن امام همام را معرفی نماید. سالروز میلاد آن بزرگوار مجال مناسبی است تا به محیط‌های علمی وفکری این خلا یاد آوری شود که برای رفع این کمبود کارهای تحقیقی دقیق را در دستور کار قرار دهند تا هر دانش پژوهی در هر نقطه جهان براحتی بتواند مقایسه کند که در مدل فکری امام علی(ع) چه عناصر ومتغیرهایی برای رسیدن به جامعه آرمانی وجود دارد که در سایر مدلها نیست یا نقصان دارند. امروزه عصر اطلاعات وارتباطات است و با انفجار داده‌ها روبرو هستیم فلذا دانش‌پژوهان براحتی می توانند آرا ونظرات مختلف از مکاتب فکری متنوع را ملاحظه ودر مورد مبانی استدلالی آنها به تا مل بنشینند. فلذا کسانی که قرار است در اندیشه امام علی(ع) ومعرفی مدل عدالت خواهی ایشان کار علمی ارائه کنند باید مراقب باشند که خروجی کار آنان نوشته‌های شعاری وسطحی نباشد چراکه این گونه آثارجدی گرفته نمی شود وخود باعث جذب مخاطبان به دیگر نوشته های علمی وفنی می شود.

نکته دیگر اینکه لازم است سایر نظریه های عدالت را خوب بفهمیم ودقیق ابعاد فکری آنها را واکاوی کنیم تا در مقایسه اندیشه وسیره امام علی (ع) متهم به این نشویم که اندیشه های دیگران را تقلیل داده وسبک جلوه داده ایم تا حرف خود را بر کرسی بنشانیم. اگر این صداقت تحقیقی را نیز رعایت کنیم آن وقت در عمل با این واقعیت روبرو خواهیم شد که در بسیاری از جوامع از حیث مادی پیشرفته، عناصر متعددی از اندیشه وسیره عدالت ورزانه امام علی بکار بسته شده وبهره آنرا در عمل می برند. به عبارت دیگر، بسیاری از این جوامع با بهره مندی از هدایت فطری و عقلی به وجوهی رسیده اند که ما بارها آنها را در اندیشه امام علی (ع) با تاکید فراوان می‌بینیم مثلا رعایت نظم و وجدان کاری و استقبال از تلاش و کار ودوری از تنبلی وبی عاری وچنان کار کردن که گوئی برای همیشه در این جهان هستیم بارها در اندیشه وعمل امام (ع) مورد تاکید قرار گرفته اما در کنار این نکات معیارهای دیگری نیز تاکید شده که متاسفانه در دنیای به ظاهر پیشرفته نیزمغفول افتاده است مثلا وقتی امام (ع) در مورد کار وتلاش در این جهان سخن می گویند وخود با تمام وجودعمل می کنند بر جنبه ای از نوع نگرش به این جهان تاکید می نمایند که بلافاصله با نوع نگرش دیگری کامل می شود وآن اینکه از سوی دیگر هیچگاه به این جهان دل نیز مبندید وگمان نبرید که در این جهان ماندنی هستید پس به فکر آخرت خود باشید وآبادی آن. دنیای مادی گرای امروز این بخش اساسی از رهنمود امام را درنیافته و طبیعتا از مسیر آرمانشهر ترسیم شده آن حضرت بدور مانده است ودرگیر انواع انحرافات و بی عدالتی ها گردیده چنانچه فریاد مردم در مقابل این بی‌عدالتی‌ها را در جنبش موسوم به وال استریت در آمریکا واعتراضات مختلف در اروپا می توان مشاهده کرد. پس بشر معاصر در بهترین وضعیت های عملی خود، بخشی از اندیشه های امام علی (ع) را معیار حرکتش قرار داده ولی بخشهای متعددی از اندیشه وسیره ایشان را هنوز یا درنیافته یا بدان عمل نکرده است. بنابر این هم چنان در سراسر جهان این ظرفیت عملی وجود دارد که با الهام از مدل عدالت خواهی امام علی (ع) دردهای بشر امروز وفردا مرتفع شود. مطلب دیگر اینکه بخاطر آوریم که در کشور ما با بهره مندی از مدل عدالت‌ورزی امام علی (ع) آن هم توسط یکی از بهترین رهروان ایشان در بیش از سه دهه قبل حکومت اسلامی بر پاشد. بسیاری از اندیشه های عدالت ورزانه امام علی (ع) در قانون اساسی ایران متبلور گردید آن گونه که مثلا در اصل دوم، یکی از مبانی جمهوری اسلامی رعایت کرامت انسانها اعلام شده یا در اصل چهاردهم قانون اساسی حتی در مورد کافران ونامسلمانان به طور عام اعلام شده باید دولت وملت با قسط وعدل با آنها برخورد کنند وحقوق انسانی آنها را رعایت کنند. بسیاری از آنچه در فصل حقوق ملت آمده از قبیل عدم اعتبار اقرار مبتنی بر شکنجه وممنوعیت مطلق این رفتار غیر انسانی یا عدم تفتیش عقیده و رعایت حقوق مخالفان و معترضان تا زمانی که دست به سلاح نبرده اند همه و همه قبل از آنکه در اسناد دهه های اخیر با نام حقوق بشر مطرح شود توسط مولا ی حق ورزان مطرح شده ومهم تر اینکه نه تنها به بهترین شکل مطرح شده بلکه توسط خود آن بزرگوار در عالی ترین سطح رعایت شده است. کم نیستند مدعیانی که امروز بنام حقوق بشر شکنجه را در مقام نظر نفی می کنند ولی خود بدترین شکنجه گاه ها را در سطح جهانی دایر کرده اند یا بدترین تفتیش ها را در مورد عقائد دیگران خصوصا مسلمانان انجام می دهند اما آن حضرت حتی در مورد مخالفانی که مبتنی بر باور نادرست دست به سلاح بردند پس از ختم غائله دستو عفو می دهد تا خود مبنای قاعده‌ای حقوقی شود که با باغیان متفاوت با سارقان ومحاربان باید برخورد کرد. کجاست نمونه مشابهی که در مقام حکمرانی بداند مخالفان او دسیسه چینی بر علیه اش می کنند ولی اعلام دارد که من قصاص قبل از جنایت نمی کنم هر گاه مخالفان دست به شمشیر بردند با آنها برخورد می کنم وتا قبل آن حتی آنها را محروم از مواجب بیت المال نیز نمی کنم. به هر حال این مدل عدالت ورزی در حوزه های مختلف سیاست، اقتصاد، اجتماع فرهنگ، آموزش ودیگر عرصه های زندگی را ما در نظام حقوقی خود تا حدود قابل توجهی منعکس کرده ایم و اعلام داشته که مبتنی بر مدل علوی می خواهیم زمینه سعادت مادی ومعنوی انسانها را فراهم آوریم ولی صادقانه در سالروز میلاد آن بزرگ مرد تاریخ بشری باید اعتراف کنیم که هم در نظام حقوقی وساختارسازی های لازم قانونی برای تحقق عدالت در عرصه های متنوع زندگی وهم در عمل و رفتار عملی هنوز کوتاهی های زیادی داریم تا بتوانیم ادعا کنیم که ما معرف خوبی برای عدالت علوی هستیم. هنوز در کشورما افراد زیادی زیر خط فقر زندگی می کنند وبرای گذران امور یومیه خود با مشکلاتی روبرو هستند. هنوز کم نیستند مردمی که وقتی از عدالت علی (ع) سخن بمیان میآید اشک بر چشمان آنها جاری میشود که پس چرا ما به رغم ادعای پیروی از او به آن سیره ها و آموزه ها عمل نمی کنیم. هنوز کم نیستند مسئولینی که زندگی آنها هیچ نسبتی با زندگی مسئولین حکومتی برابر توصیه امام علی (ع) ندارد. هنوز کم نیستند قضاتی که اگر با معیارهای عدالت ورزی علی (ع) سنجش شود مردود محسوب وبعید نیست اگر امام (ع) بود مشابه شریح قاضی با آنها بخورد نمی کرد. به هر صورت در سالروز میلاد آن اسوه عدالت ورزی باید بار دیگر به خود ودیگران یاد آور شویم که بیش از هر جامعه دیگر ما مسئولیم که مدل عدالت خواهی آن امام (ع) را در عمل تحقق ببخشیم چرا که ما مدعی پیروی از آن مدل هستیم و بد عمل کردن ما می تواند باعث مشوش شدن نظریه ومکتب فکری مزبور نزد بسیاری از مخاطبان شود. امام خمینی رحمه الله علیه در قرن حاضر یکی از افرادی بود که با صداقت واخلاص کامل جلوه های ماندگاری از عمل به الگوی عدالت ورزی علوی را نشان داد. راه آن رهبر بی بدیل را باید بدرستی ادامه دهیم و خدا را شاکر باشیم که ندای حق طلبی او ومبارزه با ظلم وستم امروزه در اقصی نقاط جهان طرفداران بسیار یافته وموجب بیداری وقیام مسلمانان در کشورهای مختلف شده وثابت کرده که بهترین راه نجات از طاغوت‌ها بازگشت به اسلام واسوه های ناب اسلامی است.

سخن آخر

در بزرگداشت سالگرد ارتحال بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب بار دیگر بر ضرورت پایمردی بر مدل اسلامی حکمرانی واداره جامعه وتحقق عدالت تاکیدکردند. این مدل را امام علی (ع) به بهترین وجه معرفی کرده است. اگر پیشرفت مادی می خواهیم، اگر سربلندی در رقابتهای جهانی می خواهیم، اگر آزادی ملتهای مختلف از یوغ ستمگران را می خواهیم، اگر جامعه ای مملو از خوبیها و زیبائی ها را می خواهیم، اگر در پی دادرسی عادلانه هستیم، اگر نگران حقوق مخالفان ومعترضان هستیم، اگر زندگی مطلوب برای اقلیت ها ونفی ظلم وستم اکثریت را می خواهیم، اگر نگران اقشار آسیب پذیر ومستضعف هستیم، اگر از کاخ نشینی برخی ازتازه بدوران رسیده ها ورانت خواری برخی صاحبان قدرت ناراحتیم، اگر ازچپاول بیت المال توسط برخی اختلاس گران ودزدان اندوهناکیم، اگر خواهان رعایت نظام آموزشی وپرورشی مناسب برای کودکان خود هستیم واز بی عدالتی ها کلافه هستیم، اگر نسبت به نقض حقوق کارگران اعتراض داریم ودها محور دیگر باید به اسوه عدالت خواهی برگردیم وفکر وعمل خود را با آن بسنجیم. قرار نیست هر چه را دلمان خواست عمل کنیم بعد برای توجیه عملکردهای خود از امام علی (ع) واسلام مایه بگذاریم بلکه قبل از عمل باید خود را با معیارها وآموزه ها بسنجیم ودر قبال هر خطای خود پوزش خواسته وصادقانه مسیر خطای خود را اصلاح کنیم. با این رویکرد است که پیروی خود از امام علی (ع) را نیز اثبات کرده وبه بهبود وضعیت بشر معاصر وآیندگان کمک کرده ایم. به امید شجاعت وصداقت پیمودن این مسیر. یا علی ای جمع همه خوبی ها تولدت مبارک باد. شیفتگان خود وتشنگان عدالت را دریاب. نسل هاست که در آرزوی تحقق عدالت تو افراد بیشماری سختی های بسیار را از سر گذرانده اند. امید آنکه با ظهور فرزندت مهدی موعود شیرینی عدالت مبتنی بر نگرش تو را همه بچشند وسیراب شوند.

 

* دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "تولید و نرخ سود بانکی: معادله چند مجهولی؟"به قلم فرخ قبادی ‏آورده است:

آزادسازی نسبی نرخ بهره که به افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی و نیز افزایش نرخ بهره تسهیلات تولیدی منجر شده، بحث و جدل‌های فراوانی به دنبال داشته است.

تولیدکنندگان نرخ‌های بهره کنونی را زیان‌بار و ضد تولید می‌دانند؛ در حالی که طرفداران آزادسازی بازار پول، نرخ بهره دستوری و مغایر با واقعیت‌های بازار را خسارت بار و موجب اختلال در تخصیص منابع قلمداد می‌کنند. مساله این جا است که هر دو طرف این مناقشه درست می‌گویند!

استدلال کارشناسانی که آزادسازی نسبی (و افزایش) نرخ بهره را مثبت ارزیابی می کنند، به سهولت قابل درک است. در شرایطی که نرخ رسمی تورم به 22 درصد رسیده، نرخ‌های بهره دستوری و کمتر از نرخ افزایش قیمت‌ها، به رانت خواری و فساد میدان می‌دهد؛ ضمن آنکه صاحبان پس‌انداز، که سپرده‌های بانکی را محملی با بازده منفی می‌یابند، برای حفظ قدرت خرید دارایی‌های نقدی خود به بازارهای دیگر، از جمله به بازار ارز و سکه روی می‌آورند یا «ملک بازی» می‌کنند. در حقیقت، یکی از دلایل عقب‌نشینی سیاست‌گذاران پولی کشور در ماجرای نرخ بهره و افزایش سود سپرده‌های بانکی، شوک‌هایی بود که به بازار ارز و سکه وارد شد و ضرورت تجدید نظر در نرخ سود سپرده‌ها را به نمایش گذاشت.

از سوی دیگر، استدلال تولیدکنندگان نیز موجه و قابل درک است. واقعیت این است که در شرایط کنونی کمتر بنگاهی را می‌توان یافت که از بازده لازم برای پرداخت بهره بیست و چند درصدی برخوردار باشد. اکثریت بزرگ بنگاه‌های اقتصادی، که با ظرفیت نازل و هزینه تمام شده بالا فعالیت می‌کنند و فشار سنگین هدفمندشدن یارانه‌ها و تحریم‌ها را نیز بر دوش دارند، با نرخ‌های بهره 12 و 14 درصدی نیز در دخل و خرج خود مانده بودند، چه رسد به بهره 21 تا 28 درصدی.

شیوع سیاست تعدیل نیرو در کارخانه‌ها و تعطیلی و ورشکستگی تعداد روزافزونی از بنگاه‌های تولیدی نشانه آشکاری از شرایط متزلزل و آسیب‌پذیر آنها است. اما چه می‌توان کرد تا هم بازار پول کم و بیش آزاد بماند و هم تولید داخلی لطمه نبیند؟ بعضی از کارشناسان حذف قیمت‌های دستوری در بازار کالا و آزادسازی قیمت‌های فروش را چاره‌کار می‌دانند. به اعتقاد آنها مشکل اصلی هنگامی آغاز شد که سیاست‌گذاران، به منظور کاهش شوک‌ها در بازار ارز و طلا، تصمیم به آزادسازی نسبی بازار پول و نرخ بهره گرفتند، بی‌آنکه این آزادسازی را به بازار کالا و قیمت‌های فروش نیز تعمیم دهند. جلوگیری از بالا بردن قیمت‌ها توسط تولیدکنندگان، در شرایطی که هزینه‌های تولید آنها افزایش می‌یافت، به آن معنی بود که دولت تصمیم گرفته تا با فشار بر تولیدکننده، تورم افسارگسیخته را مهار کند. این سیاست بود که تولیدکنندگان را در وضعیت دشواری قرار داد و صدای اعتراض آنها را بلند کرد. اما اگر تولیدکنندگان می‌توانستند، در صورت وجود تقاضا، قیمت فروش کالاهای خود را در پی افزایش نرخ بهره بالا ببرند و مانع قانونی بر سر این کار وجود نمی‌داشت، قاعدتا دیگر دلیلی برای اعتراض به نرخ‌های بهره بالاتر باقی نمی‌ماند.(1)

بی‌تردید این دیدگاه نکته پر اهمیتی را به سیاست‌گذاران یادآوری می‌کند. آزادسازی بازار پول و افزایش نرخ بهره و در همان حال تحمیل قیمت‌های دستوری و بگیر و ببند تعزیراتی در بازار کالا، بنگاه‌های تولیدی را در منگنه‌ای قرار می‌دهد که دیر یازود آنها را از نفس خواهد انداخت. این سرنوشت همه سیاست‌هایی است که به هم پیوستگی و ارتباط متقابل میان اجزای مختلف یک اقتصاد را نادیده می‌گیرند و حل و فصل موضعی مشکلات حاد شده را کافی و کارساز می‌پندارند.

اما آیا به راستی آزادسازی بازار کالا می‌تواند مشکل تولیدکنندگان را برطرف کند؟ به بیان دیگر آیا در صورت آزادسازی قیمت‌ها نگرانی بنگاه‌های تولیدی ما از افزایش نرخ بهره موجبی نخواهد داشت؟ پاسخ این سوال متاسفانه مثبت نیست. دست کم می‌توان گفت که این راهکار گرهی از مشکلات تولید کالاهای «قابل مبادله» (Tradable) - یعنی بخش اعظم کالاهای صنعتی و کشاورزی ما – نخواهد گشود.

در یک «اقتصاد بسته»، آزادسازی قیمت‌ها می‌تواند در انتقال هزینه‌های افزایش یافته تولید به مصرف‌کنندگان کارساز باشد. اما در اقتصادهایی که با بازارهای خارجی ارتباطی گسترده دارند، جبران هزینه‌های بالاتر تولید از طریق افزایش قیمت‌های فروش با محدودیت‌های آشکار مواجه است. در کشور ما که واردات به عنوان حربه‌ای برای مهار تورم به کار گرفته می‌شود (و حکمت فرش قرمزی که برای صادرکنندگان خارجی گسترده ایم نیز در همین واقعیت نهفته است)، این محدودیت‌ها دو چندان خواهد بود.

بی‌تردید آزادسازی بازار کالا اقدام مثبتی است که در تخفیف مشکلات تولید موثر خواهد بود. اما تصور اینکه توانایی تولیدکنندگان در افزایش قیمت کالاهایشان، لطمه‌ای را که بهره‌های کمرشکن به آنها وارد می‌کند جبران خواهد کرد، ساده‌انگارانه است. این تصور ناشی از نادیده گرفتن ویژگی‌های یک «اقتصاد باز» و رقابت بی‌امانی است که میان تولیدکنندگان داخلی و خارجی برای فروش در آن جریان دارد و حاصل غفلت از ارتباط متقابل میان بازارهای آزادسازی شده پول و کالا با بازار مدیریت شده ارز و نرخ‌های دستوری آن.

تولیدکنندگان ما تنها با یکدیگر رقابت نمی‌کنند، رقبای قدرتمند از چهار گوشه جهان نیز در کمین بازارهای آنها نشسته‌اند. افزایش قیمت کالاهای داخلی قدرت رقابت تولیدکنندگان خارجی را که هم اکنون نیزتولیدات داخلی را به حاشیه رانده‌اند، بازهم بالاتر خواهد برد و سهم بزرگ‌تری از بازار داخلی را در اختیار آنها قرار خواهد داد. حساسیت سیاست‌گذاران نسبت به افزایش نرخ ارز و جلوگیری از اصلاح نرخ‌های برابری متناسب با تفاضل تورم داخلی و خارجی، این امر را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

خطر از دست دادن بازار فروش تهدیدی است که بالا بردن قیمت‌ها به منظور جبران افزایش نرخ بهره را به گزینه‌ای نامطلوب و نقض غرض بدل می‌کند. راه حل منطقی‌تر در شرایط کنونی، اتخاذ تدابیری است که نرخ بهره تسهیلات تولیدی را کاهش دهد، بی‌آنکه سپرده‌گذاران بانکی را تنبیه کند و آنها را به سوی بازارهای غیرمولد و فعالیت‌های قمارگونه سوق دهد. تدوین و اجرای سیاست‌های ناظر به این اهداف بی‌تردید کار آسانی نخواهد بود. اما عملکرد کشورهایی که طی سه دهه اخیر شکوفایی تولید و رشد سریع اقتصادی را تجربه کرده‌اند نشان می‌دهد که حمایت از تولید، بی‌آنکه به اختلال در بخش‌ها و شاخه‌های دیگر اقتصاد منجر گردد، هدفی دست نیافتنی نیست.

1- «هزینه‌های بازارهای ناهمگون.» دنیای اقتصاد. شنبه 6 خرداد 1391

 

* ابتکار

روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "دیکتاتورها، آن طرف میله‌ها"به قلم فضل الله یاری آورده است:سرانجام پس از 30 سال که"حسنی مبارک" به مخالفان خود لباس راه‌راه پوشاند و آنان را پشت میله‌های زندان انداخت، خودش هم – اگرچه به زور- لباس زندان پوشید و گریان و پریشان پشت همان میله‌هایی جای گرفت که سالها در تحکیم و گسترش آنها در سراسر کشورش کوشیده بود.

مبارک لباس زندان پوشید، تابلوی شماره زندان را به دست گرفت و عکس ویژه محکومین گرفت؛ نیم‌رخ و تمام‌رخ.

این تصاویر اگرچه بیش از این نیز تکرار شده‌است اما همچنان تازه و بدیع است. پیش از این نیز بودند دیکتاتورهایی که به دادگاه"خشم" مردم خود رفتند، لباس زندان پوشیدند و گاه نیز بالای دار رفتند.

در این نوشته بحث بر سر عبرت‌آموزی این داستان و بازی روزگار نیست که در این زمینه فراوان گفته و نوشته شده‌است. آنچه در این میان مورد نظر است، این جمله"محمد حسنی سید مبارک" قهرمان ملی سابق، فرمانده نیروی هوایی مصرپیشین، معاون رئیس‌جمهور محبوب سال‌های بعد و سرانجام حاکم مطلق سه دهه بر سرنوشت مردم مصر می‌باشد که در اولین لحظات ورود به زندان قاهره، در حالی که گریه می‌کرد، گفت: «حسبی الله و نعم الوکیل»؛ من به کشورم خدمت کردم. حسنی مبارک به یکی از آیات کتاب خدا متوسل ‌شد که با استناد به همان ها نیز محکوم شده‌است؛ او به اتهام مشارکت در کشتار معترضین مصری در میدان"التحریر" محاکمه شد.

مبارک در اولین روز زندانش نه ریاکاری ‌کرد و نه دروغ ‌گفت، او عمیقاً معتقد است که در همه این سالها کاری جز خدمت به کشورش نکرده‌است، چه آن زمان که سوار بر هواپیمای جنگی با اسرائیل نبرد می‌کرد و چه آن زمان که به درخواست همین اسرائیل، گذرگاه"رفح" را مسدود کرد تا حتی لقمه نانی به شکم گرسنه کودکان مبارزان فلسطینی نرسد.

حسنی مبارک واقعاً معتقد است همه سنگ‌اندازی‌هایی که در راه قدرت گرفتن افراد در بستر دموکراسی می‌کرد، تنها و تنها برای رستگاری مردم مصر بوده‌است چون تنها کسی که می‌تواند آنها را به خوشبختی برساند،"سید‌الرئیس حسنی مبارک" است و از همین منظر، زندانی کردن و کشتار مخالفان نه تنها امری لازم بلکه واجب و قابل تقدیر نیز می‌باشد. پس بی‌سبب نیست اگر تعجب کند که چرا اکنون به جای تقدیر و تجلیل از خدماتش، وی را به زندان می‌برند و مطمئناً در دلش بر حماقت(!) آنان حسرت می‌خورد.

اما چگونه می‌شود که شخصی در دوره ریاست، همه کارهای مختلف و گاه متضادش را در یک چیز خلاصه می‌کند: «خدمت»؟

پاسخ به این موضوع نیاز به مرور زندگی و روند ترقی همه دیکتاتورها و به‌خصوص دیکتاتورهای عربی و آفریقایی - که در چند سال اخیر سرنگون شده‌اند و یا هنوز نشده‌اند- دارد.

هم رابرت موگابه رئیس‌جمهور زیمبابوه، هم حسنی مبارک، هم معمر قذافی و هم صدام حسین، همه ابتدا با سابقه‌ای از قهرمانی و برای دفاع از مردم بر شانه‌های آنان سوار شدند، به ابراز احساسات آنان کرنش کردند، از زبان آنان سخن گفتند، خود را فدایی ملت خواندند و بر شانه‌های نحیف‌شان تا کاخ های سبز و سرخ و سفید ریاست‌جمهوری راه پیمودند. کم‌کم نیز امواج حمایت‌های مردمی، هیاهوی رسانه‌ها و البته مداحان و مجیزگویان سبب شد تا همه خواسته‌های مردم را در منویات ذهنی خود متمرکز کنند. سپس در این مرحله با پشتوانه ملت، اقدامات خود را آغاز می‌کنند و در این راه به تنها چیزی که راضی می‌شوند، حمایت همه‌جانبه‌ است. کم‌کم تصاویرشان بر در و دیوار شهرها و روستاها ظاهر می‌شود، کتاب‌های درسی و غیردرسی سرشار از گفته‌ها و نوشته‌های‌شان می‌شود. در همه چیز صاحب‌نظر می‌شوند، از ریزترین پیچ و مهره‌های ساعت مچی تا نظریات بزرگ فلسفی. کم‌کم روند استحاله آنان از قهرمانی فروتن به حاکمی ابرانسان آغاز می‌شود، در این راه دیگر نیازی به حمایت مردمی و هیاهوی رسانه‌ها احساس نمی‌شود. اتفاق بزرگ درون آنها شکل گرفته‌است؛ آنان فراتر از همه چیز و همه کس فرمان می‌رانند و کوچکترین تردیدی در درستی افکار و اعمال خود ندارند و هرکس نیز در این موضوع به اندازه ارزنی شک کند، یا دیوانه است و یا خیانت کار(!)

ما به ازای بیرونی این افکار، گسترش زندان‌ها،تهدید و کشتار مخالفان است.

اما اتفاقات دیگری بیرون از تصورات مالیخولیایی دیکتاتورها رخ می‌دهد.کم‌کم هیاهوی"زنده‌باد"ها فروکش می‌کند و نجوای"مرگ بر..." از پستوها به میدان‌ها می‌رسد و فریادی می‌شود که جهان را خبردار می‌کند اما یک نفر نمی‌تواند این فریادها را درک کند و پی در پی از خود سوال می‌کند که"این مردم را چه شده‌است؟!" و البته هیچ جوابی به جز آن چیزی که متناسب با منویات ذهنی اوست، نمی‌یابد:"اینها یا دیوانه‌اند یا خیانت‌کار". البته به تازگی جواب دیگری نیز اضافه شده‌است:"یا فریب خورده‌اند یا تحت تأثیر مواد مخدر..."!

اما جهان و جهانیان در کمال بی‌طرفی به قضاوت می‌نشینند و می‌بینند که استحاله، روند معکوس خود ر ا آغاز می‌کند؛ کم‌کم فریادهای تهدیدآمیز فروکش می‌کند و با لحنی آرامتر گفته می‌شود که"صدای انقلاب شما را شنیدم"، بعد از زبان پدر ملت، فرزندان را نصیحت می‌کنند! مرحله بعد اما آنان از گودال‌های اطراف تکریت در عراق، سرت در لیبی و یا زندانی در جنوب قاهره سردرمی‌آورند و آنجا هم با گریه و خواهش، از خدمات(!)خود سخن می‌گویند. اما هنوز هم نمی‌دانند که جهانیان درباره آنان چه قضاوتی می‌کنند، چه آنان که به ضرب گلوله و دشنه‌های جوانان انتقامجوی انقلابی یا با فشار طنابی به دور گلوی پر از فریادشان به دیار دیگر رفته‌اند و چه آنانی که در پشت میله‌های زندان افسوس می‌خورند، هیچ کدام نمی‌توانند با جهانیان همداستان شوند. آنان راه خود را تا آخر می‌روند.

 

* گسترش صنعت

روزنامه گسترش صنعت  درسرمقاله خود با عنوان "تغییر برنامه‌های وزارت راه"به قلم بابک حاجیان* آورده است:از امروز مرحله نخست ثبت‌نام مسکن ویژه تهران در شهر جدید پردیس آغاز می‌شود و براساس آن 75هزار واحد مسکونی تا 18 ماه آینده ساخته خواهد شد.

قرار است این برنامه در سایر کلانشهرهای کشور نیز اجرا شود تا به این ترتیب بین عرضه و تقاضای مسکن تناسب ایجاد شده و به دنبال آن هم بازار معاملات و هم بازار اجاره مسکن ساماندهی شود. این اقدام هر چند دیرهنگام است، اما به طور قطع تغییر سیاست‌های وزارت راه و شهرسازی به‌عنوان متولی ساخت‌وساز کشور را باید به فال نیک گرفت. متاسفانه یکی از برنامه‌های اشتباه این وزارتخانه در چند سال اخیر دستوری کردن بازار مسکن بدون هیچ پشتوانه قانونی بوده است. در دو سال اخیر دو برنامه برای کنترل بازار اجاره‌بهای کشور طراحی و اجرا شد؛‌بسته حمایتی اجاره‌بها و طرح بلوک‌بندی. در مورد گزینه اول تبلیغات گسترده‌ای صورت گرفت و قرار شد با تعیین سقف برای افزایش نرخ اجاره‌بها و دو ساله شدن قراردادها، این بخش ساماندهی شود.

اما آنچه در پایان تابستان رقم خورد بر خلاف سخنان مسوولان وزارت راه و مطابق با پیش‌بینی کارشناسان بود، به عبارت دیگر قیمت‌ها از 20 تا 50 درصد افزایش یافت. گزینه دوم یعنی بلوک‌بندی نیز تاکنون نتوانسته گره‌ای از مشکلات متعدد بازار اجاره‌بها را باز کند و براساس مشاهدات میدانی نرخ اجاره‌بها در مقایسه با پارسال حداقل دو برابر شده است. اصولا دخالت مستقیم دولت در بازار مسکن همواره نتیجه چندانی در بر نداشته است، در عوض حضور در این بخش آنهم به‌صورت غیرمستقیم می‌تواند نتایج اثربخش و طولانی مدتی را به‌دنبال داشته باشد. مصداق بارز این رویه نیز تصمیمات اخیر دولت در اجرای طرح ویژه مسکن برای کلانشهرهای کشور است. در این طرح برخلاف طرح مسکن مهر، دولت نقش چندانی نداشته و فقط امور تصدیگری را برعهده دارد. در طرح مذکور محوریت با بخش خصوصی است، ‌اقدامی که به‌طور قطع می‌تواند راهکار بسیار مناسبی برای رفع دغدغه‌های مردم درخصوص داشتن «سرپناه مناسب» باشد. در حال حاضر حدود 24 درصد از جمعیت کشور را مستاجران تشکیل می‌دهند، قشری که با امیدواری خاصی اقدامات دولت در بخش مسکن را به نظاره نشسته و آنرا پیگیری می‌کنند. هر چند در دو سال اخیر وضعیت بازار مسکن به‌گونه‌ای رقم خورده تا انتظارات آنها برآورده نشود، اما تغییر برنامه‌های وزارت راه و شهرسازی روزنه‌ای امید برای مستاجران به‌شمار می‌رود. قطعا با تداوم برنامه‌های کنونی (ساخت مسکن ویژه و طرح مهر) فصل نقل‌وانتقال سال آینده دیگر خبری از اجاره‌بها نجومی نیست و به‌دلیل آنکه بین عرضه و تقاضا تناسب برقرار شده پیش‌بینی کاهش قیمت‌ها هم دور از ذهن نخواهد بود.

* استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد مسکن

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها