سرویس نقد رسانه 598 - مسعود اخباری/
برشی از زندگی آدمهای یک طبقه ی خاص در جامعه که به خوبی از آب درآمده و
همچنین تابلویی از تحولات فرهنگی واجتماعی دودهه ی گذشته که به خوبی نقاشی
شده و یک انتخاب شیطنت آمیز برای نام فیلم از جنس طعنه روشنفکری به حکومت
که سعادت آباد ساخته شده این است ولی این سعادت آباد حتی در بخشهای زیادی
از بافت همین تهران هم مخاطب را متعجب میکند چه رسد به بافت سالم و بکر
شهرستان های کشور.
شاید
این طبقه همان طبقه ایست که آقای جیرانی گفتند باید به آنها توجه شود چون
درمیان برجهای شمال تهران زندگی میکنند وماشینهای مدل بالا سوار می شوند
شاید بدنه ی فکری ومحتوایی سینمای ما هم دردستان همین طبقه است که خوب می
سازند وخوب بافیلمهای خود ارتباط می گیرند و کماکان بیش از 80 درصد فیلمهای
جشنواره رسمی کشور مال همین طبقه است براستی باید به گفته آقای جیرانی به
این طبقه توجه کنیم اگر چه خیلی خیلی دراقلیت باشند ولی فعلا که برای
اکثریت فیلم می سازند البته مازیار میری و همایون اسعدیان هر دو ثابت کرده
اند که اهل شرافت هستند و قطعا در زمره برخی فیلمسازان قرار نمی گیرند اما
چه کنیم که اعجاز وپیچیده گی درام ومدیوم سینما گاه سازنده را درچنگال خود
به ناکجا آباد می برد.
اما سعادت آباد خارج از همه ی گفته ها و
نوشته هایی که مدافع آن بوده و اظهار به نقد طبقه ی به نمایش درآمده در
فیلم را داشته پس از شش مرتبه دیدن فیلم هیچ ردپایی از نقد یا به چالش
کشیدن آدمها وسبک زندگی سعادت آبادی در آن ندیدم به عوض با ظرافت هر چه
تمام تر بسیاری از کج اخلاقی ها و لجن صفتی ها به قدری شیرین دراماتیزه شده
که مخاطب در بخش اعظم فیلم احساس همذات پنداری دارد و اینکه چرا
اوالمانهای زندگی سعادت آبادی را تجربه نکند وهمه خوب می دانیم که این
اعجاز سینماست که اگر مطلبی کالبد شکافی شود وبدون تحلیل وراه درمان رها
شود به ضد خودتبدیل می شود.
در سعادت آباد خیلی چیزهای عادیست و
مخاطب حس نمی کند که درحال دیدن یک رذیله ی اخلاقی است لذا همذات پنداری می
کند. آدمها و درامهای سریالهای فارسی وان مگر چه بدی دارند مخاطب را سرگرم
می کنند و مخاطب، مسحور دنبال کردن همه ی گندکاری های آن می شود و در دراز
مدت همه ی چیزهایی که فارسی وان به خوردش داده عادی میشود مثل خیانت زن به
شوهر ویا بالعکس.
سازندگان
سعادت آباد کجای فیلمشان گفته اند که این تراز زندگی که نشان داده اند بد
است نگاه فارسی وانیزه که شاخ ودم ندارد تقریبا همه ی بدی ها درسعادت آباد
عادیست و اگر این سبک زندگی بد است تراز واقعی چیست و اساسا سینمایی که
دردی کالبد شکافی کند ودرمان را ندهد بیجا می کند که به سمت درد می رود.
در
سعادت آباد فقط قاچاق کالا بد است آن هم چون قانون می گوید واگر نه برای
آدمهای سعادت آباد همه چیز عادیست دو نفر جلوی چشم همه قاچاق کرده اند
ورشوه هم میدهند ولی کسی به کسی معترض نیست همه باهم خوش خرم زندگی میکنند
سر سفره ی قاچاقچی لقمه حرام می نشینند و کسی معترض نیست انگار یک کسب
معمولی دارد انجام می شود.
درسعادت آباد درسعادت آباد کسی که نگران
حریم زندگی اش باشد و برای زنش و ناموسش حریم وحدود قائل است تاپایان فیلم
به گونه ای شخصیت پردازی میشود که مخاطب اورا یک امل بدبین شکاک بشناسد که
شاید فقط دکترای گوه شناسی دارد نه چیز دیگر..!
درسعادت آباد قتل یک
جنین کاملا برنامه ریزی شده توسط تعدادی آدم بالغ که ظاهرا مسلمانند انجام
شده و پنهان کردن این کار از پدرآن جنین امری عادیست پدر اشتباه میکند که
متعرض است کسی حرفی از شرعیات واخلاق نمیزند اگرهم یک دیالوگ درآن میان
پدرجنین سقط شده بگوید که "جواب خدا را چه میدهی" مخاطب باور نمیکند چون او
یک آدم مریض شکاک معرفی شده که شاید فقط دکترای گوه شناسی دارد..!
درسعادت
آباد منطق "هرگونه ورود به حریم زن شوهردارجایز نیست " از بین میرود اینکه
آدمها به زن شوهردار حس عاطفی داشته باشند و از لحظات خلوت حداکثر بهره
برای لاس زدن را ببرند امریست عادی مخاطب تهرانی هم حق تعجب ندارد چه رسد
به مخاطب شهرستانی باآن فضای سالم و پاک خانواده شهرستان . وقتی ازسه مرد
فیلم دوتا ی آنها رابط پنهانی با یک زن دیگر دارند وهردو آمار هم را دارند
ولی از این لجن صفتی هم ناراحت نیستند همه چیز عادیست این اسمش چیست؟
درسعادت
آباد اگر زنان ، مردان نامحرم را عزیزم یا جانم خطاب کنند و در گوشه ای
باهم گرم لاس زدن شوند تراز این است که شوهران آنها عادی برخورد کنند وحس
خاصی نداشته باشند وگرنه مریض وشکاک معرفی شده وحداکثر شاید دکترای گوه
شناسی بگیرند..!
در
سعادت آباد کسی مشغول زندگی خود نیست بلکه به فکر اعتلای یک رابطه ی خارج
از محدوده وغیر شرعی با یک زن یا مرد دیگراست آدمها به جای اینکه برای همسر
خود دلبری کنند ودل او را بدست آورند می کوشند تا مثلا برای زن یک مرد
دیگر ویزای فرانسه بگیرند ومقدمات سفرش را فراهم کنند بدون اینکه شوهرش
بداند ودست به دست هم این اتفاقات را از شوهر پنهان می کنند و جالب اینکه
همه ی اینها به قدر ی عادی دراماتیزه شده که مخاطب احساس بدش را دور میریزد
وبه خود میگوید تراز همین است .
در سعادت آباد کسی از چرک و گناه
جاری درزندگی این افراد ناراحت نیست انگار همه چیز عادیست و مخاطب حق تعجب
ندارد چون تابلویست که خوب نقاشی شده و اعجاز سینما این است که اگر خوب
نقاشی کنی مخاطب به قدری جذب ساختار میشود که ضداخلاق به اخلاق تبدیل می
شود.
نمی دانم چرا سکانس آخر این چرک آباد را درآوردند این هم آس
مسئولین سینمای ماست برای اعلام موجودیت خود با ممیزی نابجا به کاه دان
میزنند حالا چرا برای خودشان هزینه ایجاد کرده اند خدا میداند اینکه حامد
بهداد با پرستار دخترش رابطه دارد چه باشد چه نباشد سعادت آباد هست وحرفش
تا روستاهای سیستان وبلوچستان هم میرود پس این ممیزی هزینه برای نظام است
وتف سربالا