«پرویز شیخ طادی» در نهمین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی، یک دستاورد جدید را به سینمای ایران ارائه داده است؛ «روزهای زندگی» روایتی از واپسین لحظات جنگ تحمیلی و از خودگذشتگی مردم برای دفاعی مقدس، آن هم در شرایطی که اعلام شد، دو طرف - مهاجم و مدافع- قطعنامه آتش بس را پذیرفته اند. در میان خیل فیلم های پرادعا و بی مایه سی امین دوره جشنواره فیلم فجر «روزهای زندگی» به عنوان یک پدیده درخشید؛ سر به زیر آمد و سربلند شد. فیلمی فارغ از عقده های اخیر رایج شده در عرصه سینمای جنگ و برآمده از عقیده که نمایشی صادق و سالم را تجلی بخشیده است.
سینمای دفاع مقدس، تنها ژانر بومی سینمای ایران است که باید آن را از نتایج انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی دانست. ژانری که آثارش تنها به آن جنگ محدود نمی شود، بلکه همان طور که از عنوانش پیداست، دفاع از حق در برابر باطل را روایت می کند، اما متأسفانه طی سال های اخیر - از اواسط دهه 70 تاکنون- سینمای دفاع مقدس دچار افت شدیدی شده که این اتفاق البته ناشی از سیاستگذاری های مدیران فرهنگی و سینمایی آن دوره بوده است.
هم تعداد فیلم های این جریان کاهش یافت و هم اینکه روایت اصیل دفاع مقدس کم رنگ شد و جایش را دیدگاه هایی آلوده به پندار منفی درباره آن ایستادگی هشت ساله گرفت. یکی از بحران هایی هم که دامن این عرصه را گرفته این است که کارگردان های پیشکسوت سینمای دفاع مقدس کنار کشیده اند و یا دیگر نمی توانند با آن حال و هوا، فیلم جنگی بسازند.
در این شرایط تنها راه احیا و استمرار این جریان، تکیه به فیلمسازهای تازه نفس و خوش ذوق است؛ هنرمندانی که شاید چندان نام آور نباشند، اما غافلگیرکننده هستند و قابلیت دارند تا به تنهایی بار اعتبار جشنواره بزرگ و گسترده ای چون جشنواره فیلم فجر را بر دوش بگیرند. این اتفاق در این دوره از جشنواره فیلم فجر هم روی داد.
«روزهای زندگی»، یکی از معدود تلاش های سینماورزانه سینماگران، برای ترسیم ناگفته های دفاع مقدس هشت ساله است؛ ناگفته هایی از ترس ها و شجاعت ها در جنگ. پیش از این هم فیلم های جنگی دیگری درباره حضور پزشک ها و پرستارها در جنگ ساخته و به نمایش درآمده بود، اما در این فیلم، قهرمان اصلی، صنف درمانگر هستند. البته این بار نقش آنها به طبابت و تیمار مجروحان و بیماران محدود نیست، در این فیلم اسلحه به دست گرفتن و نبرد این گروه نیز به نمایش درآمده است.
فیلم «روزهای زندگی» روایت امیرعلی(حمید فرخ نژاد) و لیلا(هنگامه قاضیانی) دو زوج پزشک است که در بیمارستان صحرایی که نزدیک به خط مقدم واقع شده مشغول هستند. ورود پی در پی مجروحان و مصدومان جنگی، لحظات پرمشغله ای را برای آنها پدید آورده است، اما حضور نابهنگام یک پزشک جوان که روحیاتش با فضای جبهه تطابقی ندارد، چالش جدی تری برای آنها می شود.
در این هنگامه است که رادیو خبر پذیرش قطعنامه پایان جنگ را اعلام می کند. همه با این تصور که دیگر جنگ تمام شده، قصد بازگشت به شهر و دیار خود را می کنند، اما درست در لحظه ای که رزمندگان ایرانی از حال و هوای نبرد خارج شده و حتی برخی از آنها به عقب برگشته اند، نیروهای عراقی حمله می کنند. نتیجه این می شود که این پایگاه و از جمله بیمارستان صحرایی به تصرف دشمن در می آید، در حالی که چند پزشک و ده ها مجروح در آن حضور دارند ... .
داستان فیلم «روزهای زندگی» در موقعیتی شکل گرفته که قابلیت های دراماتیک بسیاری دارد؛ یک درمانگاه صحرایی در خط مقدم جبهه که به محاصره دشمن در می آید. پزشک های این درمانگاه از یک طرف باید به زخمی ها رسیدگی کنند و از طرف دیگر مجبور می شوند که از این محل پاسداری کنند. این وضعیت، آبستن کشمکش و هیجانی شده که نتیجه اش همراهی و هم ذات پنداری بیشتر مخاطب با کاراکترهای درون فیلم است.
یکی از شاخصه های فیلم «روزهای زندگی» بازسازی صحنه های جنگی به شکلی واقع گرایانه و البته بدیع و چشم نواز است. سکانس هجوم نیروهای بعثی به پایگاه ایرانی درست بعد از اعلام قطعنامه، جلوه بارزی از تبدیل یک موقعیت مملو از خشونت و سیاهی به تصاویری زیبا و خیره کننده است. زد و خوردها و انفجارها و مانورهای هجومی و دفاعی دو طرف طوری به تصویر کشیده شده که بیننده را مبهوت خود می کند. نوع چینش وسایل و ابزارها و آدم ها در میزانسن، دکوپاژ هوشمندانه و استفاده از لنز متمایل به تیره، پلان های جنگی کم نظیری را مهیا کرده است.
اتفاق خوبی که افتاده این است که واقع گرایی فیلم منجر به سیاه نمایی و ارائه نگاه انحرافی درباره دفاع مقدس نشده است. مسئله ای که برای برخی از این نوع فیلم ها رخ می دهد این است که به بهانه نمایش واقعیت های جنگ - خواسته یا ناخواسته- روایتی ضد مقاومت را پدیدار می سازند. آثاری که در آنها بیان مرارت ها و زشتی های ذاتی جنگ، مقدمه ای می شود برای تلقین این ادعا که اصلاً نباید از کشور خودمان دفاع می کردیم اما فیلم «روزهای زندگی» ضمن ترسیم برخی واقعیت های تکان دهنده به چنین بیراه هایی نمی رود.
ازدیاد صحنه های خون و خونریزی در فیلم باعث تلقین روحیه انفعالی و ترس در مخاطب از جنگ نمی شود. حتی نمایش رزمنده هایی که از مرگ می ترسیدند و دنبال راهی بودند تا از میدان مبارزه فرار کنند هم به رویکرد حق طلبانه فیلم آسیبی وارد نکرده است. چون فیلم در بیان واقعیت ها، مغرض نیست و صادق است.
به عبارتی دیگر، همه وقایع را گفته و نه بخش هایی از آن را. هم رنج ها و تلخی های جنگ را نمایش داده و هم ضرورت اصل دفاع و ایستادگی در برابر مهاجم را. «روزهای زندگی» از جمله فیلم هایی است که نقش برجسته زنان را در خط مقاومت نمایش می دهد. این بار حتی صحنه هایی دیده می شود که در آن زن اسلحه به دست می گیرد و با دشمن می جنگد. نقش زن در این فیلم کاملاً مادرانه است. این ویژگی درآنجا که لیلا حتی برای اسیر عراقی هم دل می سوزاند، به خوبی دیده می شود.
شیخ طادی می توانست به راحتی امیرعلی و لیلا را شخصیت هایی مجرد ترسیم کند و از این طریق ماجراهایی چون روابط عاطفی و عشق مثلثی و ... را وارد کارش کند تا چاشنی فیلمش در ایجاد جذابیت کاذب بیشتر شود و پشتوانه ای برای فروش بالاتر و فتح گیشه شود، اما فیلم کاملاً از این آلودگی ها مبراست و با فضاسازی اخلاقی و انسانی خود، کاملاً در راستای فرهنگ دفاع مقدس قرار گرفته است. همچنین تعیین رابطه زن و شوهر بین نقش های اول زن و مرد، فیلم را رویکردی خانواده محور بخشیده است.
علاوه بر اینها ریتم و ضرباهنگ، موسیقی متن، بازی خوب بازیگران و فضاسازی نفس گیر و پرجاذبه فیلم، یک تجربه سینماورزانه منحصر به فرد را مهیا ساخته است. «روزهای زندگی» از شعار عبور کرده و به شعور رسیده و همان طور که از نامش پیداست، نمایانگر یک زندگی است. مگر غیر از این است که زندگی انسان در این دنیا یک مبارزه و جهاد دائمی و ممتد است؟
مبارزه ای همیشگی و مستمر برای دفاع از حق و حقیقت و پاک کردن هستی از شقاوت ها و خباثت ها. درست مانند ماجرایی که در این فیلم به نمایش درآمده. ایستادگی و مقاومت حق طلبان داستان، در نهایت آنها را به روشنایی می رساند. اختتامیه فیلم با شعاع هایی که از روزنه های دیوار به داخل درمانگاه می تابد، نمونه ای است از سخن گفتن با زبان تصویر. یک پلان چند ثانیه ای است که به جای چند ساعت سخنرانی، پدیدار شده است.
البته فیلم در پاره ای از لحظات منطق روایی خود را از دست می دهد. مثل صحنه نجات یافتن پزشک زن، با بازی «هنگامه قاضیانی» از دست دشمن یا ایستادن ناگهانی یکی از مجروح ها و همکاری وی با دکترها در شرایطی که تا چند دقیقه پیش از آن اوضاع چندان رو به راهی نداشت که این موارد چندان قابل باور نیستند، اما این اشکالات جزئی، به کل فیلم لطمه ای وارد نکرده و مانع ارتباط فیلم با تماشاگر نمی شود. همچنین باوجود تلاطم های زیادی که برای کاراکترهای پزشک فیلم پیش می آید، پوشش آنها بیش از حد منطقی پاکیزه است.
پرویز شیخ طادی فعالیت خود به عنوان یک کارگردان را با فیلم های دفاع مقدسی شروع کرد. «روزهای زندگی» را باید بازگشت این فیلمساز به تخصص و دغدغه اصلی اش دانست؛ یک بازگشت پیروزمندانه که نشانه بلوغ و پختگی این فیلمساز است.
اتفاق مهم دیگری که درباره این فیلم افتاده سربلندی سینمای دفاع مقدس است. «روزهای زندگی» نشانه ای گویا و پویا برای صحت این ژانر بومی و ملی سینمای ایران است. به ویژه در این مقطع از حیات سینمای کشورمان که روزمرگی و تکرار و کپی کاری، این عرصه را دچار ملال و سستی کرده است. «روزهای زندگی» به همراه فیلم های شاخص دیگری چون «قلاده های طلا» و «ملکه» توانستند اعتبار و ارزش سی امین دوره جشنواره فیلم فجر را حفظ کنند و نشان دهند که امید اصلی در این عرصه به سینماگران متعهد است.
آرش فهیم