
۱. به گواه اسناد تاریخی، ماجرای حکمیت و مذاکرات صفین، با کسب اجازه از امیرالمومنین(ع) انجام شد. اما به گواه همین اسناد، اجازه ایشان نه از رضایت، که از اضطرار و بلکه اجبار بود. اجباری که نتیجه عدم فهم درست مناسبات اجتماعی سیاسی توسط جامعه آن روز و به ویژه خواص بود. نتیجه؟! جبهه نفاق حرف خود را با خدنگ مذاکرات به کرسی نشاند و آنگاه پس از توفیق در مذاکرات تحمیلی، به فاصله کوتاهی کربلا را هم رقم زد.
۲. رهبر انقلاب بارها عدم رضایت خود از مذاکره با آمریکا را اعلام کردهاند که آخرینش همین دو ماه قبل بود که به صراحت چنین مذاکرهای را غیرعاقلانه و بلکه غیرشرافتمندانه نامیدند. حالا چه شده است که همین رهبر به چنین مذاکره غیرشرافتمندانهای راضی شدهاند؟! دلیلش همان جریانی است که ۱۴ قرن قبل، علی(ع) را با اکراه به ماجرای حکمیت راضی نمود.
۳. همه چیز واضح است و نیازی به اطاله کلام نیست. فقط در عجبم از آن خواصی که با زدن سنگ رهبری به سینه و با ادعای رضایت رهبری از انجام این مذاکرات، سکوتی مرگبار را پیشه کردهاند و صرفا نظارهگر صحنه مذاکرات تحمیلی به علی زمانه هستند. تا اینجای کار همه چیزِ این مذاکرات، پیشا صفینی جلو رفته است و شک ندارم که اگر خدای نکرده خروجیاش هم پسا صفینی باشد و جام زهر را به علی زمانه بچشانند آنگاه کربلا دوباره تکرار خواهد شد. تاریخ به دقت نظاره گر ما است تا ببیند در این پیچ تاریخی و در آستانه فتح قله، چگونه رفتار خواهیم کرد؟ عقبگرد به ته دره و تکرار کربلا و یا تمام کردن کار و صعود به قله؟
* دکتر منان رئیسی نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی