کد خبر: ۵۴۳۱۶۴
زمان انتشار: ۰۹:۵۷     ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
سید جان! رفتن تو را باور نمی‌کنم... مرگ عزیزان، ذائقه‌ای تلخ‌تر از مرگ خودمان دارد. تو رفتی و من ماندم، با خاطره‌هایت و رجزهای حیدری‌ات. دعا کن از پس فتنه‌ها، ما هم خریدنی شویم.

پایگاه خبری 598: انگار باید باور کنم که نیستی، باید باور کنم که همین یکشنبه قرار است در خانه ابدی قرار بگیری، انگار باید باور کنم که "کل نفس ذائقه الموت" را تو هم چشیدی و دیگر میان ما نیستی.

سید جان، این چشیدنی را من هم می‌چشم، همان‌طور که همه می‌چشند، از همان روز اول که قالوا بلی گفتیم ...

سید! مرگ در ذائقه آدمی‌زاد است ولی مرگ عزیزان خیلی سخت است. خیلی غصه می‌آید سروقتت، همه‌اش می‌گویی کاش من جای او رفته‌بودم. شاید من هم کمی، فقط کمی مثل او مفید می‌شدم.

از همین جا، همین ساعت، مستقیم می‌روم کربلا سال ۶۱، کنار جد بزرگوارتان.

فدا شدن لذتی عجیب دارد، دو سر سود است. تو که آن بالا نشستی بهتر می‌دانی.

این جان که باید اول و آخر بدهی و بروی را به پای محبوبی بریزی. اصلا خدا می‌داند که آدمی را بساطی نیست و مایه‌ای نیست جز همین جان که امروز و فردا در می‌رود، پس می‌گذارد که ابرارش با همین جان ودیعه‌ای کار الهی کنند.

همان جانی که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پشت در نثار کرد. همان جانی که امام علی(علیه‌السلام) در محراب کوفه تسلیم پروردگارش کرد و همان جانی که امام حسین(علیه‌السلام) در کربلا به پای محبوب ریخت.

سید تو هم ادامه همین راهی. دلم برای رجزهای حیدری‌ات تنگ می‌شود. جسم را قوت ماندن نیست، من تو را و جسم خسته‌ات را به خدا می‌سپارم برای من دعا کن. برای ما دعا کن. دعای عزیزکرده‌ها خریدنی‌ است. دعا کن از پس فتنه‌ها ما هم خریدنی شویم.

 

مجله افکار بانوان حوزوی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها