به گزارش سرویس سواد رسانه پایگاه خبری 598/ در دنیای امروز که اطلاعات بهسرعت و از طریق رسانههای مختلف منتقل میشود، سواد رسانهای بهویژه در تشخیص مغالطهها و تکنیکهای عملیات روانی نقش حیاتی دارد. وقتی اخبار و پیامهای رسانهای با استفاده از مغالطهها و تکنیکهای اقناعی طراحی میشوند، افراد نیاز دارند تا بتوانند بهطور انتقادی به محتوا نگاه کنند و از تأثیرات منفی آن جلوگیری کنند.
برای نمونه، آخرین پست کانال تلگرامی رژیم اسرائیل را بررسی میکنیم تا مشاهده کنیم که این رسانه چگونه با به کاربردن انواع تکنیک های رسانه ای سعی دارد حمله کمسابقه حزب الله به قلب حیفا را جهتدهی کند:
"زن": تکنیک اقناعی احساسات
تأکید بر جملهای مانند "زن" میتواند نمونهای از استفاده از تکنیک اقناعی احساسات باشد، چرا که با تاکید بر جنسیت و کشته شدن، احساسات خاصی را در مخاطب برمیانگیزد. استفاده از کلمه "زن" بهطور ناخودآگاه میتواند احساس همدلی و دلسوزی بیشتری را در مخاطب ایجاد کند، زیرا در بسیاری از فرهنگها، زنان بهطور معمول بیشتر بهعنوان گروهی آسیبپذیر دیده میشوند. بنابراین، اشاره به اینکه یک زن کشته شده است میتواند واکنشهای احساسی مانند غم، همدلی یا خشم را برانگیزد.
با این تکنیک بیشتر آشنا شوید:
تکنیک اقناعی مبتنی بر احساسات (Emotional Appeal) یکی از روشهای موثر در جنگ روانی و ارتباطات است که با بهرهگیری از هیجانات انسانی تلاش میکند تا توجه، موافقت یا حتی اقدامات خاصی را از مخاطب جلب کند. این تکنیک به جای تمرکز بر استدلال منطقی، بیشتر بر تحریک احساسات مثل شادی، غم، ترس، خشم یا حتی حس تعلق اجتماعی استوار است.
قصهگویی (Storytelling):
استفاده از داستانهایی که احساسات عمیق را برانگیخته و مخاطب را به شکلی شخصی با پیام درگیر میکند. برای مثال، بازگویی داستانهای احساسی از افراد آسیبدیده در جنگ یا بلایای طبیعی.
تصاویر و نمادهای احساسی:
بهرهگیری از تصاویر قدرتمند مثل کودکان، حیوانات یا صحنههای تأثیرگذار برای تحریک احساسات خاص.
موسیقی و صدا:
موسیقی یا صداهای خاص میتوانند احساساتی نظیر نوستالژی، غم یا هیجان را تقویت کنند.
تکیه بر ارزشها و باورهای مشترک:
برجسته کردن ارزشهای فرهنگی، مذهبی یا اجتماعی برای ایجاد حس تعلق و ارتباط.
ایجاد دوگانههای اخلاقی:
ترسیم شرایطی که در آن مخاطب احساس کند انتخاب او بر اساس اخلاقیات یا عدالت است.
استفاده از شوک و ترس:
تولید احساس اضطراب یا تهدید فوری برای تحریک واکنش احساسی سریع، مثل هشدار درباره خطرات یا فجایع قریبالوقوع.
مزایا:
معایب:
شهر "مسلمان نشین" شفرعام: مغالطه بار ارزشی کلمات
روی واژه "مسلمان" تاکید شده است. در صورتی که این شهرک صهیونی به مانند دیگر شهرک های این رژیم، همگی نظامی هستند.
استفاده از عبارتهایی مانند شهر "مسلماننشین" نمونهای از مغالطه بار ارزشی کلمات است که در آن بار معنایی خاصی به یک مکان یا گروه وارد میشود تا احساسات و نگرشهای خاصی را در ذهن مخاطب ایجاد کند.
این واژهگزینی میتواند بهطور ناخودآگاه تصویری خاص از شهر یا منطقه ایجاد کند که بیشتر بر اساس هویت دینی و فرهنگی ساکنان آن شهر استوار است تا ویژگیهای واقعی یا اجتماعی آن مکان.
استفاده از این عبارت ممکن است موجب ایجاد تصویری یکجانبه از آن منطقه یا جامعه شود که باعث تقویت پیشداوریها و تعصبات نادرست در ذهن مخاطب گردد.
با این تکنیک بیشتر آشنا شوید:
مغالطه بار ارزشی کلمات یکی از مغالطههای رایج در ارتباطات، تبلیغات و جنگ روانی است که از طریق استفاده از کلمات و عبارات با بار احساسی یا ارزشی خاص، تلاش میکند مخاطب را به پذیرش یا رد یک ایده بدون بررسی منطقی متقاعد کند. در این مغالطه، کلمات طوری انتخاب میشوند که در مخاطب احساسات مثبت یا منفی ایجاد کنند، بدون اینکه دلیل منطقی ارائه شود.
این مغالطه معمولاً به دو شکل رخ میدهد:
بار مثبت کلمات:
استفاده از کلماتی که ارزشهای مثبت (مثل آزادی، عدالت، پیشرفت) را تداعی میکنند تا مخاطب بدون تحلیل منطقی، از پیام حمایت کند.
مثال: «این طرح گامی به سوی آیندهای روشن و درخشان است.»
بار منفی کلمات:
بهکارگیری کلماتی با بار منفی (مثل خیانت، فساد، ویرانی) برای رد یا تخریب ایده یا فردی خاص، بدون ارائه دلیل مستند.
مثال: «این سیاست چیزی جز یک توطئه و خیانت به مردم نیست.»
جنگ روانی:
رسانهها یا تبلیغات سیاسی اغلب با استفاده از کلمات بار ارزشی، تصویری خاص از یک کشور، گروه یا سیاستمدار ارائه میدهند.
مثال: «این کشور همواره عامل بیثباتی و خشونت در منطقه بوده است.»
تبلیغات تجاری:
شرکتها از کلمات مثبت برای معرفی محصولات خود استفاده میکنند، حتی اگر مزایای واقعی نداشته باشند.
مثال: «با این محصول، زندگی بهتر و شادتری داشته باشید.»
ارتباطات روزمره:
در بحثها و مناظرات، افراد برای اثبات نظر خود یا تخریب نظر مخالف، از این مغالطه استفاده میکنند.
"تروریست"های حزبالله: تکنیک عملیات روانی "اهریمن سازی" - "برچسب زنی"
استفاده از واژه "تروریست" برای توصیف یک گروه نمونهای از اهریمنسازی است. این کلمه بار معنایی بسیار سنگین و منفی دارد و با مفاهیمی چون خشونت بیمنطق، جنایت علیه غیرنظامیان، و تهدید امنیت جهانی همراه است. این تکنیک در عملیات روانی و تبلیغات سیاسی برای تخریب مشروعیت یک گروه یا توجیه اقدامات خصمانه علیه آن به کار میرود.
بار معنایی منفی جهانی:
این واژه در سطح جهانی بهعنوان نمادی از شر، خشونت و خطر شناخته میشود.
ایجاد احساس ترس و نفرت:
مخاطبان با شنیدن کلمه "تروریست"، احساساتی مانند ترس، خشم و نفرت را تجربه میکنند.
کاهش مشروعیت:
برچسب "تروریست" باعث میشود هرگونه درخواست، مذاکره یا اقدامی از سوی آن گروه بیاعتبار شود.
توجیه اقدامات سختگیرانه:
استفاده از این برچسب میتواند بهانهای برای سرکوب نظامی، تحریم یا سایر اقدامات خصمانه باشد.
تحریف واقعیت:
اطلاعات یا وقایع به گونهای بازنمایی میشوند که هدف به عنوان منبع تمام مشکلات یا تهدیدات شناخته شود.
استفاده از نمادها و تصاویر منفی:
نمادها، کاریکاتورها یا عباراتی که مخاطب را به احساساتی مانند ترس، نفرت یا خشم سوق میدهند.
خلق دشمن فرضی:
ساخت دشمنی که حتی اگر واقعی نباشد، ترس از آن بتواند مخاطبان را علیه هدف بسیج کند.
برچسبزنی:
استفاده از کلماتی مانند "تروریست"، "خائن"، "فاسد"، یا "بیاخلاق" برای هدف، بهمنظور کاهش مشروعیت آن.
تضعیف حمایت عمومی:
کاهش مشروعیت هدف در میان حامیان یا مخاطبان.
توجیه اقدامات خصمانه:
آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش تحریمها، حملات نظامی، یا سایر اقدامات خصمانه علیه هدف.
ایجاد اتحاد داخلی:
تقویت همبستگی داخلی در برابر یک دشمن مشترک.
استفاده از زبان احساسی و تحریککننده:
برای مثال: "این گروه تهدیدی جدی برای بشریت است."
تصاویر و فیلمهای گرافیکی:
نمایش صحنههایی از خشونت یا بحران که به هدف نسبت داده میشود.
منابع نامعتبر:
انتشار شایعات و اطلاعات نادرست از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی.
اعتماد به پیشفرضها و کلیشهها:
تقویت باورهای موجود یا ساخت کلیشههای جدید برای تحقیر هدف.
تحلیل منابع:
بررسی کنید آیا اطلاعات از منابع معتبر و متنوع آمده یا خیر.
دقت در زبان و تصاویر:
توجه کنید که آیا زبان یا تصاویر بیش از حد احساسی و منفی هستند.
بررسی شواهد واقعی:
آیا اتهامات و تصاویر ارائهشده با شواهد معتبر حمایت میشوند؟
ارتقاء سواد رسانهای:
آموزش مخاطبان برای شناخت تکنیکهای عملیات روانی و برخورد نقادانه با اطلاعات.
شفافیت و اطلاعرسانی:
ارائه اطلاعات دقیق و مبتنی بر واقعیت از طرف اهداف اهریمنسازی.
ایجاد روایتهای جایگزین:
مقابله با روایتهای منفی از طریق ارائه دیدگاههای مثبت و انسانی از هدف.
"راکت" شلیک شده (در صورتی که موشک فاتح شلیک شده است): مغالطه کوچک نمایی
از واژههایی مانند "راکت" به جای "موشک" نمونهای از کوچکنمایی زبانی است که برای کاهش شدت یا اهمیت موضوع به کار میرود. این روش اغلب در عملیات روانی، رسانهها، یا ارتباطات سیاسی برای تاثیرگذاری بر برداشت مخاطب از یک مسئله استفاده میشود.
بار معنایی کمتر:
واژه "موشک" معمولاً با مفاهیمی چون قدرت، تخریب، و پیشرفته بودن همراه است، در حالی که "راکت" سادهتر و ابتداییتر به نظر میرسد.
کاهش ترس یا نگرانی:
واژه "موشک" میتواند مخاطب را به یاد تهدیدات نظامی و جنگ بیندازد، اما "راکت" چنین حس شدیدی ایجاد نمیکند.
تاثیر بر افکار عمومی:
استفاده از واژههایی با بار معنایی کمتر میتواند شدت واکنشهای عمومی را کاهش دهد.
با این تکنیک بیشتر آشنا شوید:
مغالطه کوچکنمایی (Minimization Fallacy) یکی از مغالطههای رایج در بحثها و استدلالهاست که در آن اهمیت، شدت، یا پیامدهای یک مسئله عمداً کاهش داده میشود تا تأثیر آن کمرنگ شده و توجه مخاطب به آن کمتر شود. این مغالطه اغلب در سیاست، تبلیغات و رسانهها برای منحرف کردن توجه مخاطبان یا توجیه مسائل استفاده میشود.
استفاده از عبارات تقلیلدهنده:
استفاده از کلماتی که موضوع را کماهمیت جلوه میدهند.
تکیه بر مقایسه نامناسب:
مقایسه مسئله با موضوعی بیارتباط یا کماهمیتتر برای کاهش توجه به شدت آن.
نادیده گرفتن شواهد یا اطلاعات کلیدی:
حذف یا کمارزش کردن دادهها یا حقایقی که اهمیت موضوع را نشان میدهند.
انحراف توجه:
هدایت بحث به مسائل دیگر برای جلوگیری از تمرکز بر پیامدهای واقعی.
پنهان کردن مشکلات:
برای کاهش نگرانی عمومی درباره مشکلات واقعی.
توجیه اشتباهات:
استفاده از کوچکنمایی برای دفاع از عملکرد ضعیف یا اشتباهات افراد یا سازمانها.
تحقیر رقیب:
تلاش برای کوچک جلوه دادن دستاوردهای رقیب یا طرف مقابل.
فریب مخاطب:
کاهش حساسیت عمومی نسبت به مسائل مهم.
تضعیف اعتماد:
اگر مخاطبان متوجه کوچکنمایی شوند، اعتمادشان به منبع کاهش مییابد.
پنهان شدن مشکلات جدی:
ممکن است منجر به بیتوجهی به مشکلاتی شود که نیاز به اقدام فوری دارند.
بررسی شواهد:
آیا تمام حقایق ارائه شده است یا بخشی از آنها نادیده گرفته شده است؟
تحلیل زبان:
آیا از کلماتی مانند «کوچک»، «بیاهمیت»، «عادی» استفاده شده تا مسئله کماهمیت جلوه کند؟
مقایسههای نادرست:
آیا مقایسه ارائهشده منطقی است یا تنها برای کاهش اهمیت مسئله طراحی شده است؟
طرح سؤالات عمیقتر:
برای کشف تمام جنبههای مسئله، سؤالات بیشتری بپرسید.
ارائه شواهد مخالف:
شواهد واقعی را که اهمیت مسئله را نشان میدهند، مطرح کنید.
آگاهیبخشی:
مخاطبان را از تکنیکهای این مغالطه آگاه کنید تا بتوانند در برابر آن مقاومت کنند.
نکته پایانی:
اهمیت سواد رسانهای در مواجهه با مغالطهها و تکنیکهای عملیات روانی
در دنیای امروز که اطلاعات بهسرعت و از طریق رسانههای مختلف منتقل میشود، سواد رسانهای بهویژه در تشخیص مغالطهها و تکنیکهای عملیات روانی نقش حیاتی دارد. وقتی اخبار و پیامهای رسانهای با استفاده از مغالطهها و تکنیکهای اقناعی مثل احساسات، اهریمنسازی، بار ارزشی کلمات و ... طراحی میشوند، افراد نیاز دارند تا بتوانند بهطور انتقادی به محتوا نگاه کنند و از تأثیرات منفی آن جلوگیری کنند.
تشخیص مغالطهها و تکنیکهای اقناعی:
جلوگیری از دستکاری احساسات و باورها:
آگاهی از تکنیکهای زبانشناختی و مغالطهها:
دستیابی به اطلاعات دقیق و جامع:
کاهش تأثیر رسانههای دستکاریکننده:
تحلیل محتوا:
افراد با سواد رسانهای میتوانند محتوا را با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل کنند. بهطور مثال، زمانی که در یک خبر عبارتهایی همچون "زن" یا "شهر مسلماننشین" بهکار رفته باشد، آنها میتوانند بررسی کنند که آیا این انتخاب کلمات برای تحریک احساسات است یا بهمنظور ارائه اطلاعات دقیق و واقعی.
شناسایی منابع معتبر:
با سواد رسانهای، فرد میآموزد که از کدام منابع اطلاعاتی استفاده کند و کدام منابع احتمالاً اطلاعات دستکاری شده یا مغرضانه ارائه میدهند. این آگاهی به جلوگیری از گمراهی کمک میکند.
پرسشگری:
یکی از اصول سواد رسانهای این است که همیشه باید پرسید "چرا این خبر منتشر شده؟"، "چه هدفی دنبال میشود؟" و "آیا اطلاعات ارائه شده دقیق و قابل اعتماد است؟". این پرسشها کمک میکنند تا از تأثیرات مخرب تکنیکهای اقناعی جلوگیری شود.