به گزارش پایگاه خبری 598، 13 دیماه 1402 مراسم جشن به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام خمینی (رحمةاللهعلیه) و گرامیداشت مقام حاج قاسم سلیمانی در سالگرد شهادت این شهید بزرگوار در دفتر مقام معظم رهبری در شهر مقدس قم برگزار گردید و در این مراسم مورخ خبیر انقلاب اسلامی حجتالاسلام و المسلمین سدحمید روحانی به سخنرانی پرداخت.
ایشان در سخنان خود با تطبیق میان سیره حضرت زهرا سلام الله علیها و امام خمینی، مکتب امام را ادامه مکتب فاطمی عنوان کرده و خطر نفوذ تحریفگران در نهادها و محافل علمی و مذهبی را گوشزد کردند.
بهجهت استفاده هرچه بیشتر جامعه نخبگانی و عموم علاقهمندان؛ متن این سخنرانی در ادامه ارائه شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. اللهم صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و ذریّتها الطّیبین الطاهرین صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین.
ولادت باسعادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- و میلاد حضرت امام را به پیشگاه حضرت ولی عصر –عجّل الله تعالی فرجه الشریف- و مقام معظم رهبری و به شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدوارم که ان شاء الله راه فاطمه زهرا –سلام الله علیها- را بشناسیم و به آن عمل کنیم. راه آن بزرگوار دشمن دارد و از روز اول هم دشمن داشت چرا که دشمن از این جهت آسیبهای زیادی دیده است. همانطور که میدانید فاطمه زهرا –سلام الله علیها- دارای ابعاد مختلفی هست؛ بیان آنها تکرار مکررات است. معنویت ایشان، عبادت بیانتهای ایشان، مردمدوستی، به یاد مردم بودن، دعا کردن برای مردم و شیعیان، روشنگریها و از همه مهمتر این است که فاطمه زهرا (س) بنیانگذار نهضت اسلامی شیعه شد و این نهضت را پایهگذاری کرد. نهضت فاطمه (س) دارای محورهایی هست که بسیار سازنده و سرنوشت ساز است.
اولین ویژگی نهضت آن بزرگوار این است که راه باطل، گروه باطل و حکومت باطل را هرگز نپذیرفت و در مقابل آن ایستاد.
ویژگی دوم پیروی و دفاع از ولایت و امامت است. حضرت فاطمه زهرا (س) آن روزی که رسالت مقدس پرورش و تربیت امام را برعهده داشت، امام تربیت کرد و آن روزی که باید به صحنه میآمد و از امام زمان خودش دفاع میکرد، آنگونه حماسی، انقلابی و سازنده به صحنه آمد. پس ویژگی دیگر حضرت فاطمه زهرا (س) دفاع از ولایت و امامت بود.
سومین ویژگی آن بزرگوار آشتیناپذیری بود؛ هرگز حاضر نشد با کسانی که راهشان باطل بود کنار بیاید و با آنها تفاهم کند.
ویژگی دیگر آن بزرگوار روشنگری بود؛ در هر جمع و محفلی [این کار را انجام میداد] کسانی که به عیادت ایشان آمدند، سعی کرد که روشنگری کرده و آگاهی ببخشد.
ویژگی دیگر ایشان حرکت و سیاستی خاموش اما سازنده و افشا کننده [بود]. وصیت آن بزرگوار که قبر ایشان پوشیده و پنهان بماند برای همین بود که تا روز قیامت کسانی که اهل تحقیق و بررسی هستند بفهمند که فاطمه زهرا (س) از کسانی ناراضی بودند و از دنیا رفتند. با این حرکت سیاسی آنهایی که راهشان باطل بود را رسوا کرد.
به همین دلیل میبینیم که از روز آغاز معاندین و مخالفین و آنهایی که دنبال منافع شخصی و باندی هستند تلاش کردند که فاطمه (س) و راه او را در تاریخ منسی[1] سازند. علامه شهید حاج آقا مصطفی خمینی (ره) در نوشتههایش میگوید که فاطمه زهرا (س) –تنها دختر پیامبر- به چه دلیل باید تاریخ فوت یا شهادتش اینگونه چندگانه بشود؟ چرا باید تاریخ دقیق آن ثبت نشده باشد؟ سعی کردهاند در تاریخ این راه و فکر را به نحوی منسی سازند. فرزندان فاطمه را هر جا دیدند و به هر صورتی بود سرکوب کردند، کشتند، زنده به گور کردند، لای جرز [دیوار] گذاشتند تا راه فاطمه(س) پنهان بماند و شناخته نشود.
امروز هم میبینیم عناصر معاند و مخالف با تمام قدرت تلاش میکنند که راه فاطمه(س) را منسی سازند. تسلیمطلبی، سازشکاری، کنار آمدن با دشمنان، مخالف راه فاطمه است. آنهایی که دم از مذاکره و معامله و بند و بست با ابرقدرتها میزنند و میگویند «تا کی باید با آمریکا قهر باشیم؟»؛ اینها در حقیقت –دانسته یا نادانسته- راه فاطمه را تخریب میکنند، تلاش میکنند راه فاطمه فراموش بشود و سازشناپذیری فاطمه (س) منسی شود.
آنهایی که از اسلام یک بعدی حرف میزنند و میگویند اسلام به سیاست کاری ندارد، اسلام دین عبادت است؛ دانسته یا ندانسته دارند با راه فاطمه مقابله میکنند. راه فاطمه را دارند منسی میسازند. آنهایی که دنبال زندگی تجملاتی و رفاهطلبی هستند، این راه با سادهزیستی فاطمه (س) مغایرت دارد؛ اینها دانسته یا نادانسته دارند با راه فاطمه (س) مقابله میکنند. آنهایی که امروز بیحجابی و بیبند و باری را تبلیغ و ترویج میکنند، دارند با راه فاطمه (س) مقابله میکنند. خط فاطمه (س) و مکتب ایشان دشمن دارد و دشمنان آن اینگونه با شیوههای مختلف سعی میکنند که راه فاطمه را منسی سازند و نگذارند که تودههای ستم دیدهای که راه فاطمه را دنبال میکنند، راه فاطمه را بشناسند و آن را دنبال کنند.
چرا راه مقاومت این همه دشمن دارد؟ نه تنها از طرف دشمنان –آن که طبیعی است- بلکه از طرف خودیها. من از بیگانگان هرگز ننالم، که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. امروز در بعضی حوزههای علمیه میبینیم که با راه فاطمه مقابله میشود؛ چگونه؟ همین که مثلا میگویند که در اسلام حکومت و ولایت نداریم. مقابله با خط ولایت، مقابله با فاطمه زهرا (س) است. مقابله با خط مقاومت، مقابله با فاطمه زهرا است. اینها شیوههایی است که دشمن به کار گرفته و با همه قدرت هم در طول تاریخ تلاش کرده است که مکتب و راه فاطمه شناخته نشود.
آنهایی که راه فاطمه را شناختند ایستادند و مقابله کردند، شهید و سربه دار شدند از راه فاطمه دست نکشیدند؛ راه فاطمه را دنبال کردند و از آن حفاظت کرده و آن را پاسداشتند. امام از کسانی بود که با تمام قوا راه فاطمه را شناخت و عمل کرد و تمام آنچه را که حضرت زهرا سلام الله علیها انجام دادند دنبال کرد.
فاطمه زهرا در راه مکتب خود –مکتب شیعه- یکی از شیوههایش افشاگری و روشنگری بود. امام همین راه را دنبال کرد. حرکت امام یک حرکت فرهنگی و بر پایه روشنگری بود. امام از روز اول تا روز آخر نه دست به اسلحه برد و نه حرکت مسلحانه را تبلیغ کرد؛ راه امام راه فرهنگ، فرهنگسازی، روشنگری، آگاهی بخشیدن به مردم، آگاهی بخشیدن به توده های محروم. در همان روز نخستی که امام میخواستند نهضتشان را آغاز کنند -16مهر 1341- وقتی که مراجع را در بیت بنیانگذار حوزه علمیه قم – آیتالله حائری اعلی الله مقامه- جمع کرد به آنها گفت که اگر ما میخواهیم اسلام و ایران از اضمحلال نجات پیدا کند، باید این خاندان پهلوی را از قدرت پایین بکشیم. استعمار انگلیس اینها را به قدرت رسانده تا به دست آنها هم اسلام را از بین ببرد و هم ایران را به روز سیاه بنشاند. آقای شریعتمداری که در این مجلس حضور داشت از امام پرسید ما با کدام قدرت میخواهیم چنین هدفی را به زبان بیاوریم؟ ما که بمب در جیبمان نیست بیرون بیاوریم و در سر شاه بکوبیم! امام فرمود ما قدرتی داریم که از بمب قویتر است و آن ملت و مردم است. اما نه مردمی که ناآگاه باشند. امام برای آگاهی بخشیدن به مردم سه دستور داد: اول اینکه مراجع با مردم حرف بزنند. شما فقط فتوا ندهید، بروید با مردم حرف بزنید. خود امام از همان روز تا روزی که چشم از جهان فروبست، در هر فرصتی با مردم حرف زد.
دستور دوم [این بود که] خطبا و وعاظ را دعوت کرد و گفت در سنگر منابر به مردم آگاهی ببخشید؛ خطرهایی که از طرف دولت، اسلام و ایران را تهدید میکند برای مردم بازگو کنید. دستور سوم این بود که فرمود تلگرامها و نامههای اعتراضآمیزی که علما به دولت، دربار و شاه مینویسند چاپ بشود و در اختیار مردم قرار بگیرد. این بیسابقه بود؛ در هیچ تاریخی نامههای اعتراض آمیز مراجع و علماء به شاه و دربار درجایی پخش نمیشد. بله در کتابی که چاپ میشد میدیدیم که نامهای مثلا از میرزای شیرازی خطاب به ناصرالدین شاه چاپ شده؛ اما آن زمان هیچ وقت پخش نمیشد. امام دستور داد تلگرامهای اعتراضآمیزی که به شاه، دربار و دولت مینویسید چاپ بشود و در اختیار مردم قرار بگیرید و از این طریق راه آگاهیبخشی و روشنگری برای مردم را شروع کرد؛ به مردم آگاهی داد. این اولین قدم. راه فاطمه همین است. راه فاطمه روشنگری، افشاگری و آگاهی بخشی .
ویژگی دوم این است که امام پیرو ولایت بود. چرا تا سال 1341 امام هرگز حاضر نشد به صحنه بیاید، اعلامیهای بدهد و سخنرانی کند [با اینکه] در آن موقع جوانتر و انقلابیتر بود و شرایط هم بیشتر فراهم بود؟ در دوران ملی شدن صنعت نفت و دوران فعالیتهای فدائیان اسلام امام کنار نشست و به صحنه نیامد. سال 41 که شاه به عنوان یک امپراطور، دیکتاتور، قوی پنجه با یک ارتش جرار در صحنه حضور داشت، امام به صحنه آمد. علت العلل این مطلب همانی بود که امام پیرو ولایت بود. تا روزی که آیت الله العظمی بروجردی –اعلی الله مقامه- زعامت جهان تشیع را به عنوان یک مرجع تقلید و یک ولی فقیه بر عهده داشت، امام حاضر نشد بر خلاف نظر ایشان قلمی بر دارد و قدمی بزند. [این در حالی بود که] امام به محضر ایشان میرفتند، انتقاد و اعتراض داشتند ولی وقتی بیرون میآمدند هرگز حاضر نبودند کلمهای علیه ایشان سخنی بگویند یا سخنی بشنوند؛ حتی کسانی که امام در اخلاصشان تردید نداشت کوچکترین برخوردی نسبت به آقای بروجردی داشتند، امام تا آخر عمر آنها را نبخشید. امام فدائیان اسلام را مردمان دلسوزی میدانستند؛ البته راهشان را قبول نداشتند، امام حرکت مسلحانه را به شدت رد میکردند ولی خودشان را آدمهای دلسوزی میدانستند و لذا تلاش کردند که با کمک آیتالله بروجردی نگذارند که اینها اعدام شوند اما حرفم این است که چون اینها نسبت به آقای بروجردی مقداری زاویه داشتند، بعد از پیروزی انقلاب هر سال خانواده نواب میآمدند با امام ملاقات میکردند اما امام کلمهای که در تجلیل از آنها باشد بر زبان نیاوردند؛ این خیلی عجیب است. امام پیرو ولایت بودند.
سومین ویژگیای که امام از خط فاطمه زهرا (س) دنبال کردند، [پیگیری] خط مقاومت و سازشناپذیری بود. امام از همان روزی که نهضت را آغاز کردند، بعد از وقتی که رژیم به مدرسه فیضیه حمله کرد وقتی که دو نفر از مقامات دولتی –رئیس شهربانی قم و رئیس سازمان امنیت قم- آمدند که با امام ملاقات کنند، امام گفتند من با شما ملاقات نمیکنم؛ البته امام در یک سخنرانی میفرمایند که ای کاش با آنها ملاقات میکردم و بر دهان آنان میزدم. دیگر حاضر نشد حتی با آنها ملاقات کند و آنچه را هم که در زندان بین او و مقامات گذشته بود برای مردم بازگو کرد، مردم را محرم راز میدانست، با مردم حرف میزد، مردم را آگاهی میبخشید، اینها راه فاطمه است. امام اسلام را در همه ابعاد شناخته بود، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم همینجور بود. امام وقتی که در محراب عبادت میایستاد و شبها به تهجد برمیخواست صدای گریه ایشان تا خانه همسایهها میرفت و وقتی هم که در میدان سیاست وارد میشد، چنان میغرید که کاخها به لرزه در میآمد. «رهبان باللیل و أسد بالنهار»[2] امام ادامه خط فاطمه (س) بود. امام در راه خط و مکتب فاطمه ایستاد و مقاومت کرد و سازش ناپذیر بود.
یکی از بزرگترین ویژگیهای حضرت زهرا –سلام الله علیها- صبر، شکیبائی و بردباری در مقابل مشکلات بود که ما میبینیم امام همین ویژگی را داشتند. در دوران خفقانباری که امام در نجف تبعید بودند و شاه به عنوان یک امپراطوری که هم پول داشت و هم قدرت داشت و پول نفت دولت را کاملا رونق بخشیده بود؛ در چنین شرایطی خیلیها مأیوس شدند و [میگفتند] شاه آنقدر قوی است که جشن 2500ساله برگزار میکند و سلاطین و رؤسای جمهور کشورهای مختلف را دعوت میکند و در جشن شرکت میکنند، به آنها وام و پول قرض میدهد، خیلیها در این شرایط مأیوس شدند و بر اثر یأسی که به آنها دست داده بود تصمیم گرفتند با رژیم کنار بیایند. به این نحو که با رژیم مذاکره کنند و بگویند که ما به مبارزه پایان میبخشیم و مبارزه را ادامه نمیدهیم و در مقابل شاه هم امتیازاتی به ما بدهد؛ مثلا جلوی مشروبفروشیها را بگیرد، جلوی بیحجابی و بیبند و باری را بگیرد. بعد در مشورتی که با هم داشتند گفتند امام در نجف مخالفت خواهد کرد و کار ما را خنثی میسازد، تصمیم گرفتند نمایندهای به نجف به خدمت امام بفرستند و به امام بگویند که ما از شما توقع نداریم که شما هم سازش کنید، اما اگر ما وارد مذاکره شدیم و نتیجهای گرفتیم شما هم کوتاه بیایید و مبارزه را ادامه ندهید. آن شخصیتی هم که به عنوان نماینده آمده بود نمیخواهم اسمش را بیاورم، خدا رحمتش کند. وقتی آمد با امام صحبت کرد، امام فرمودند هرگونه نزدیک شدن به دربار و مذاکره با آنها خیانت به اسلام است و من در مقابل خیانت به اسلام ساکت نمینشینم. کوچکترین رفتاری ببینم که در جهت سازش و کرنش است، به شدت مقابله میکنم. امام با چنین اقدامی این توطئه را بر هم زد. امام شکیبایی، بردباری و ثبات قدم داشت؛ میدانست که این دوره کوتاهی است که میگذرد و در نامهای هم به یکی از روحانیون قم همینها را نوشتند که این رعد و برق موسمی تمام خواهد شد و به این آیه تمسک کردند : «بسم الله الرحمن الرحیم والعصر انّ الإنسان لفی خسر الّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصّبر». امام ایستادند، مقاومت کردند و راه فاطمه (س) را رونق بخشیدند.
امروز در کشور ما از طرفی جای افتخار است که خط و مکتب فاطمه (س) حاکم است و از طرفی دیگر میبینیم کسانی که در حوزههای علمیه، مراکز علمی و مذهبی و محافل دینی چگونه تلاش میکنند که با راه فاطمه مقابله کنند. همچنان که عرض کردم دم زدن از اسلام منهای سیاست مقابله با مکتب فاطمه است، دم زدن از سازش، کرنش، تسلیم و مذاکره مقابله با خط فاطمه است و به همان نحوی که امام با این جریان مقابله کرد، امروز هم باید با این خط مقابله بشود. باید افشاگری و روشنگری بشود. باید خط و مکتب فاطمه زهرا به درستی تبیین و بیان بشود و اجازه داده نشود که کسانی مرموز و نفوذی به نام فاطمه زهرا (س) در کشور اسلامی تلاش کنند که راه فاطمه را به گمنامی و نسیان بکشانند. بزرگان ما، علمای ما، روحانیون ما، طلاب علوم دینی و آنهایی که واقعا پیرو مکتب فاطمه هستند اولین وظیفهشان شناخت راه فاطمه، بیان راه او و روشنگری است و این مسئله بسیار مهمی است.
وقتی که احساس وظیفه کنیم و بدانیم که امروز رسالت ما این است که راه فاطمه را به درستی بشناسیم و به آن عمل کنیم و راه او را تبیین و تبلیغ کنیم، خواه ناخواه این راهی است که میتواند بسیار کارساز باشد. امروز مقام معظم رهبری یک تنه در مقابل این هجمه ایستادهاند. هم با خط سازش و تسلیمطلبها مقابله میکنند، هم با خط اسلام منهای سیاست و خط تحجر مقابله میکنند. امروز میبینیم که به وسیله مقام معظم رهبری راه فاطمه (س) تداوم دارد و کاملا استوار و پایدار است. از آن طرف دشمن، استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار و خونخوار با تمام قوا تلاش میکند که از کسانی که راه انحراف، سازش، تسلیمطلبی و تحجر را در پیش گرفتهاند حمایت کند، و از آن سو کسانی هم در داخل به این جریان انحرافی دامن میزنند.
ما باید در جهت دفاع از رهبری و دفاع از ولایت و دفاع از مکتب فاطمه زهرا(س) و دفاع از خط امام (ره) کوشا باشیم. دشمن با همه قدرت امروز تصمیم گرفته است که راه امام را به بیراهه بکشاند. میبینید که چطور در بعضی حوزهها، محافل و مجالس در میان روشنفکرها و در میان دانشگاهیها کتاب علیه امام نوشته میشود و در راه خنثی کردن خط امام تلاش میشود. بعضی از افراد ...به اسم دفاع از رهبری و به عنوان نوکر و چاکر و مرید رهبری تلاش میکنند که خط امام را به انحراف بکشانند. این افراد کتاب مینویسند و در کتابهایشان بدترین نسبتها را به امام میدهند. امروز کتاب «الف لام خمینی» -اگر مطالعه کرده باشید- میبینید که در آنجا نسبتهایی به امام داده شده که سلطنتطلبها، منافقین و گروههای دیگر به امام چنین نسبتهایی ندادهاند. با کمال وقاحت، پررویی و بیحیایی امام را زیر سؤال میبرد.
در کتاب الف لام خمینی میگوید امام در زندان با پاکروان ملاقات کرده، پاکروان [گزارش آن ملاقات را] یکجور بیان میکند و آقای خمینی جور دیگری میگوید؛ معلوم نیست کدامشان راست میگویند![3] [در این کتاب ادعا شده] امام در ملاقات با سناتور سزاوار گفته است که «اگر یک روزی در این کشور نظام سلطنت بخواهد تغییر پیدا کند من نمیگذارم»[4]؛ امامی که میگوید اصولا اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است، هر کس سیره رسول اکرم –صلی الله علیه و آله و سلّم- در سیره حکومت ملاحظه کند میبیند که اسلام آمده است که این کاخ های شاهنشاهی را منقرض سازد. شاهنشاهی از ننگین ترین و مبتذل ترین مظاهر ارتجاع است. بعد این شخص در کتابش مینویسد که امام میگوید اگر در این کشور نظام شاهنشاهی منقرض بشود و تغییر پیدا کند، من نمیگذارم.این کتاب به عنوان کتاب سال انتخاب میشود و جایزه میگیرد و آب از آب تکان نمیخورد، یک نفر هم صدا به اعتراض بلند نمیکند.
اینها خطراتی است که وجود دارد. از این گونه نوشتههای مسموم و آکنده به دروغ و تحریف فراوان است و به اسم امام پخش میشود. تا دیروز کسانی علیه امام کتاب مینوشتند که آن ور آب بودند؛ سلطنتطلبها، منافقین و گروههای جاسوسمآب. همه هم میدانستند که قلم دست دشمن است و آنچه نوشتهاند دروغ است. اما دشمن فکر کرده که اینگونه نمیشود خط امام را به بیراهه کشاند؛ به کشور به صورت خودی وارد شدهاند و به عنوان دفاع از امام تلاش میکنند که با یک سلسله دروغپردازیها و تحریفگریها راه امام را منسی سازند. اینجا تکلیف ما بسیار سنگین است.
ما باید در مقابل این تحریفها ساکت ننشینیم. بدانیم که اگر ساکت نشستیم در این خیانت شریک خواهیم بود. «السکوت أخ الراضی و من لم یکن معنا کان علینا»[5]. نمیشود گفت که الحمدلله ما در قم مشغول تحصیل و تدریس هستیم و آنچه از دست ما برمیآید همین است و «إنّ للحقّ دولةً و للباطلِ دولة»[6] . نه اینجور نیست. به همان نحوی که در طول تاریخ دشمنان اسلام و دشمنان مکتب شیعه تلاش کردند راه فاطمه (س) و راه ائمه اطهار –علیهم السلام- را به بیراهه بکشانند، الآن هم تلاش میشود که خط امام را که نماد خط ائمه و خط فاطمه علیهمالسلام است هم به بیراهه بکشانند. این نوشتهها چند صباح دیگر جنبه بسیار موثق پیدا میکند، چراکه این کتاب در زمانی نوشته شده که از صدر تا ذیل همه آخوند بودند [و میگویند] «اگر این حرف خلاف بود، کسی صدا بلند میکرد و اعتراضی میکرد و اینکه میبینید این کتاب به عنوان کتاب سال معرفی میشود، جایزه میگیرد و هیچکس هم علیه آن حرفی نمیزند نشان میدهد که این کتاب معتبر بوده.» این کتابهای مسموم میتواند راه امام، راه اسلام انقلابی و راه اسلام ناب محمدی (ص) را [به بیراهه بکشانند].
اندکی با تو بگفتم غم دل ترسیدم، که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است. فقط باید بگویم «انّا لله و انا الیه راجعون» ما امروز در شرایط بسیار دردناکی قرار داریم و دردناکتر از تمامِ آن تحریفگریها و دروغپردازیها؛ سکوت و بیتفاوتی خودیهاست. «الساکت أخ الراضی»
اگر سخنانم تلخ و نامناسب بود و حق این جلسه ادا نشد، از شما عزیزان و بزرگواران عذر میخواهم «والعذر عند کرام الناس مقبول». نثار روح شهدا، علماء، مؤمنین و مؤمنات و مخصوصا حضرت امام، حاج قاسم سلیمانی و عزیزان دیگری که در راه دفاع از تشیع و دفاع از اسلام ناب محمدی به شهادت رسیدند اجماعا صلوات.
[1] فراموششده
[2]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 232.
[3]. آنچه در اطلاعیه دولت از تفاهم میان حکومت و علمای آزاده شده آمد، و فردایش/ 13 مرداد در سرمقاله روزنامه اطلاعات با تفصیل به آن پرداخته شد، به دلیل در دست نبودن گفتوگوهای پاکروان با آقایان در واپسین روز حبس، قابلبررسی و بازنمایی نیست؛ نه میتوان آن را یکسره دروغ خواند و نه میشود آن را بهسان مدعیات آن سرمقاله تائید کرد... دستکم مشی و مرام آیتالله خمینی میگوید بعید است او قولی که حکایت از دخالت نکردن در امور سیاسی باشد داده باشد[!!!] (الف لام خمینی، ص347)
[4] الف لام خمینی، ص368
[5] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 303
[6] اشاره به روایتی از حضرت امام صادق علیهالسلام : «...هرکدام از حق و باطل محدودهای دارند و «حق» در محدوده باطل و «باطل» در محدوده حق ذلیل است و کمترین مصیبتی که انسان مؤمن در «محدوده باطل» تحمل میکند محرومیت کشیدن از جانب فرزندان و ظلم دیدن از برادرانش است...»(کافی، ج2، ص447، ح12)