کد خبر: ۵۳۳۰۲
زمان انتشار: ۰۲:۱۶     ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱
مروري بر فرآيند ماهنامه ي «تجربه»/
مجله ي «تجربه» يكي از مجموعه نشرياتي است كه توسط حلقه ي تكنوكرات به سركردگي «محمد قوچاني» منتشر مي شود. اين مجله به صاحب امتيازي و مدير مسؤولي «كتايون بناساز» و زير نظر شوراي دبيران به چاپ مي رسد كه در اين بين «مهدي يزداني خرم» ـ ليدر جريان ادبي سكولار و معاند نظام ـ نقش بسزايي را بر عهده دارد
ماهنامه ي «تجربه» در شماره ي (10) از دور جديد، ارائه كننده ويژه نامه اي نوروزي است كه در 10 بخش مجزا به گسترش آثار و تفكرات اهالي دين گريز ادبيات و هنر مي پردازد و جشن نامه اي در بزرگداشت مبتذل نويس قهار، «هوشنگ گلشيري» ارائه مي دهد. در شماره ي اول از اين مكتوب، مروري بر محتواي مطالب ويژه نامه ي نوروزي ماهنامه ي «تجربه» با محوريت مطالبي از جشن نامه ي«هوشنگ گلشيري» ارائه مي شود و در شماره ي بعدي به اهداف و راهكارهاي حلقه ي تكنوكرات مطبوعاتي اشاره مي گردد.
جشن نامه اي براي گلشيري
ويژه نامه ي نوروزي مجله ي «تجربه» به نويسنده اي تعلق دارد كه بحق مي توان او را «مبتذل نويسي قهار» دانست. جالب اين كه هم فكران و دوستان هوشنگ گلشيري، او را چنين توصيف كرده اند. مجله ي تجربه براي چنين فردي به بهانه ي «25 اسفند، زادروز هوشنگ گلشيري»، جشن نامه اي با عنوان «در غياب پدر خوانده» ارائه كرده و موجب شد تا «فرزانه طاهري» ـ همسر گلشيري و مديرعامل بنياد هوشنگ گلشيري ـ به اين عنوان اعتراض كند.
روي جلد مجله با چاپ تصوير بزرگي از چهره ي گلشيري، عنوان «گفتار منتشر نشده اي از ديدار هوشنگ گلشيري با امام خميني» درج شده كه نوع صفحه بندي، نگارش و ترتيب درج كلمات جاي تأمل دارد. افرادي كه نام شان به عنوان نويسنده ي مطالب جشن نامه ي هوشنگ گلشيري آمده، هر كدام به نوعي به اين نويسنده مبتذل نويس، وابستگي دارند. برخي از شاگردان، دوستان، برگزيدگان و داوران جايزه ي «بنياد گلشيري» براي زنده نگه داشتن جريان ابتذال در ادبيات با مطالب اغراق آميز به بزرگداشت وي پرداخته اند.
اولين مطلب با عنوان «تخيلات ناكسان» به «يونس تراكمه» تعلق دارد كه تلويحاً مي خواهد به ديكتاتوري در جمهوري اسلامي اشاره كند. تراكمه با ترسيم فضاي محافل روشنفكري قبل از انقلاب، به طور اغراق آميز به توصيف شخصيت و تفكرات گلشيري مي پردازد و او را فردي پاك، هوشمند، متخصص و شجاع! معرفي مي كند. اين در حالي است كه بسياري از دوستان گلشيري، همواره بر سر خود خواهي و گستاخي او، رابطه شان را با اين نويسنده قطع كرده اند. ضمن اين كه از آنجا كه آثار مكتوب هر نويسنده، بيانگر منويات دروني اوست،  مطالب مبتذل گلشيري نيز مي تواند بيانگر روحيات پاك و معصوم او باشد!
نكته ي مهم اين كه تراكمه با پرداختن به فضاي اختناق سال هاي قبل از انقلاب و خفقاني كه ساواك براي محافل روشنفكري ايجاد كرده بود، مي خواهد همان فضا را به مخاطب امروزي خود القا كند:
«خب، آن زمان گذشت و هوشنگ گلشيري هم درگذشت، اما ديديم و مي بينيم كه اگر مراقبت هايي از اين قبيل نباشد چگونه بازي مي خوريم از همين ناكسان. هوشنگ گلشيري، هم خودش بر اين باور بود و هم سعي مي كرد به ديگران بقبولاند كه تا آسيب نبينيم از تخيلات حقيري از اين دست، چه در خلوت و چه در جمع حقيري گوش و هوش مان را كيپ ببنديم به روي هر نوع خباثت و جوسازي هاي اين ناكسان حقير؛ و تا بتوانيم همچنان استوار سر پا بايستيم بايد و بايد سر در كار اصلي و اساسي خود داشته باشيم، كاري كه در اين دوره و زمانه و به اقتضاي مسائل مبتلابه هر كدام مان، به حد كافي زخم مي زند به روح و روان مان.» (صفحه ي 16)
و در پايان نيز بار ديگر بر استقامت در راه امثال گلشيري ـ مبني بر اشاعه ي ابتذال ـ تأكيد مي كند:
«اين حاصل نمي شود مگر به اين كه از كنار حقارت هاي اين ناكسان، بي تفاوت بگذريم و به جد به كار خود بپردازيم، كاري كه ايمان داريم به برحق بودن آن، كاري كه براي انجامش بايد از جان مايه بگذاريم. اگر فقط همين را از حضور و كار و حتي درد و زخم هاي هوشنگ گلشيري، هميشه به ياد داشته باشيم بخشي از دين مان را به او ادا كرده ايم.» (صفحه ي 16)
مطلب دوم در جشن نامه ي گلشيري به قلم «بيژن بيجاري» است. بيجاري از نويسندگان مقيم لس آنجلس است كه با اعضاي كانون نويسندگان ايران رابطه اي نزديك دارد. اين نويسنده كه در نقل خاطره و داستان هاي خود، از گسترش ابتذال و درج الفاظ ركيك و لمپن غفلت نكرده است، مي خواهد با مطلبي به اصطلاح ادبي، ياد و خاطره ي گلشيري را زنده نگه دارد.
«جمال ميرصادقي»، مبتذل نويس ديگري است كه صرفاً به نوآوري هاي گلشيري در رمان سراسر ابتذال «شازده احتجاب» تأكيد دارد و تعاريف او مخاطب را به مبتذل نامه ي گلشيري ترغيب مي كند!
مطلب بعدي از «عبدالعلي عظيمي»، مرثيه نامه اي براي از دست دادن مرد بزرگي!! است كه خود نويسنده به عدم عفت كلام و كينه توزي هاي او تأكيد دارد!
«منيرالدين بيروتي» نيز در يادداشتي ديگر با ذكر خاطره اي از دوره اي كه خود آن را «قتل هاي كثيف زنجيره اي و هولناك» مي نامد، بر حقانيت، شجاعت و مهارت!! هوشنگ گلشيري در مسير ادبيات و سياست تأكيد مي كند و با توصيفات اغراق آميزي از استاد گران قدرش! به اسطوره سازي از مبتذل نويس قهار مي پردازد. به عنوان مثال در بخشي كه به توصيف انگشتان تواناي گلشيري!! اشاره مي كند، نام يكي از مبتذل ترين رمان هاي فارسي ـ به قلم هوشنگ گلشيري ـ را مي آورد.
گفتار منتشر نشده!
مهم ترين بخش جشن نامه ي گلشيري در «تجربه»، مطلبي با عنوان «گفتاري منتشر نشده از هوشنگ گلشيري» است و چنان كه اشاره شد، نوع ترتيب عبارات در ثبت اين عنوان، مورد تأكيد است. اين مطلب به واقع گوياي منيت و روحيات خودپسندي و كينه توزانه ي گلشيري است. نويسنده در مرور خاطراتش، اذعان مي كند كه «از همان ابتداي جواني با اهالي ادبيات سر ناسازگاري داشته» اما خود را روشنفكر معرفي مي كند و مدعي است كه بيش از هم دوره اي هاي خود و پيرمردهاي ادبيات، مي فهميده است! گلشيري، خود اذعان دارد كه از همان جواني به مطالب ضد اسلام تمايل داشته است. فخر فروشي اين نويسنده ي متكبر تا جايي است كه مدعي مي شود حتي توانسته «احمد شاملو» را به زانو درآورد!
گلشيري مدعي است «جريان ادبي اصفهان» را به موازات «كانون نويسندگان» در تهران راه اندازي كرده و به مرور خاطراتش در سال هاي دهه هاي 40 و 50 مي پردازد اما نوع نگارش اين مطلب در دوره ي انقلاب اسلامي به گونه اي است كه به طور دائم به نظام جمهوري اسلامي طعنه مي زند:
«ما يك مركزي داشتيم و در يك كافه قنادي جمع مي شديم و كساني كه مي خواستند ما را ببينند از آبادان و... مي آمدند و ما را مي ديدند و خودمان مركز بوديم.»
«اگر ما بزرگ ترها نبوديم، جوان ها بودند و آن ها راهنمايي مي كردند.» (صفحه ي 22)
«متأسفانه اين ها را به معناي سياسي مي گيرند و مانع مي شوند...»
«... متأسفانه حكومت هاي ما يك بعدي به جهان نگاه مي كنند و فكر هم نمي كنند. بالاخره اگر من مي گويم فلان كتاب درآمد، شما مي گوييد در زمان محمدرضا شاه درآمده و ديگر [مطرود است]. هر ننگي هم برايش است، بالاخره در دهه ي 40 [كتاب] غربزدگي آل احمد مخفي و آشكار درآمد و اين ها مهم است. ادبيات ما هم چنين رشدي در دهه ي 40 كرد.» (صفحه ي 22)
خودستايي گلشيري براي حضور در تهران، ادامه مي يابد و بسيار از شاگردپروري خود تعريف مي كند!
اين كه چرا گلشيري به اتفاق هاي سال هاي بين 56 تا 60 و 61 نمي پردازد و با نام بردن از كانون نويسندگان، از آن مي گذرد، جاي تأمل بسيار دارد!؟ وي در خصوص يكي از مبتذل ترين رمان هاي فارسي ـ به قلم خود ـ چنين مي گويد:
«بعداً در سال 1346، 1347 من «شازده احتجاب» را نوشتم و به تهران آوردم و از طريق دوستي به ناشري دادم و بعد ما با هم شمال رفتيم و وقتي برگشتيم رضا سيد حسيني جار و جنجال راه انداخته بود كه اين مال كيست. چون زيرش اسمم را ننوشته بودم. گفت كه شاهكار است. به هر صورت اين ها چاپ كردند ... بعد از چاپ اول 5، 6 ماه سكوت بود ولي بعداً در مطبوعات رويش جنجال كردند. به عنوان اين كه بعد از «بوف كور» مهم ترين و تثبيت شده ترين رمان اين سال هاست. خب من ديگر بعد از قضيه ي «شازده احتجاب» مشهور شدم.» (صفحه ي 23)
هوشنگ گلشيري تأكيد دارد كه تلاش زيادي براي احياي جمع ضد دين كانون نويسندگان در سال هاي بعد از انقلاب داشته است و سعي دارد براي خود سابقه ي سياسي بسازد:
«مثل اين كه سال آخر دانشگاه بود كه دستگير شدم و من داشتم [درس] مي خواندم كه شاگرد اول بشوم. ولي آن چند ماه كه ما را گرفتند، سبب شد كه عقب بيفتم. البته اول هم شدم ولي متأسفانه چون يك تجديد آوردم، اولي من قبول نبود. علتش اين بود كه در پوشش آن انجمن ادبي كه ما مي رفتيم، سازمان سياسي وجود داشت. اين سازمان سياسي حزب توده بود كه در سال هاي 1340، 1341 هم در اصفهان فعال بود.» (صفحه ي 24)
جالب اين كه در بخش ديگر چنين مي آورد:
»بعد از انقلاب وقتي سراغ يك استادي كه به او ارادت داشتم رفتم، به من گفت كه علم سفارش كرده بود كه تو را بگيرند و يك جوري گوشمالي ات بدهند. اين [قضيه] درست هم هست چون دختر علم سعي كرد كه من به او نزديك شوم ولي من از اين جور زندگي خوشم نيامد. شايد يك جوري مي خواست اين ننگ خانواده را جبران كند ولي به هر صورت ما آن ها را مي بخشيم و مسأله اي نيست.» (صفحه ي 24)
وي درباره ي شكل گيري كانون و برخورد ساواك به نحوي مي پردازد كه خود را بسيار هوشمند و شجاع معرفي مي كند و بيانگر آن است كه چقدر از خود جان فشاني! نشان داده است!
در آخرين پاراگراف هم، گلشيري به ديدار كانون نويسندگان با حضرت امام(ره) اشاره دارد و از مطالب چنين استنباط مي شود كه ادعاي او بر اين است كه همراه با جمع روشنفكران و نويسندگان طيف خود، بنيان گذار انقلاب اسلامي را مجبور كرده اند كه با آنان، مماشات كند!
اعتراض فرزانه طاهري به جشن نامه ي تجربه
در جديدترين شماره از ماه نامه ي «تجربه» ـ ارديبهشت ماه ـ متني از «فرزانه طاهري» ـ همسر گلشيري و مديرعامل بنياد هوشنگ گلشيري ـ با عنوان «اعتراضي به فراهم آورندگان «جشن نامه» گلشيري در «تجربه» منتشر شده است. طاهري در اين متن اعتراضي اقدام تجربه ي مبني بر «پدر خوانده» ناميدن گلشيري را زير سؤال برده و مي نويسد:
«...جانش را كف دستش گذاشته بود تا براي آزادي بيان بجنگد و چنين كسي پدرخوانده اي نيست كه بر سر منافعش بجنگد. پدرخوانده اگر بود، لابد از بيم و دارودسته او كسي جرأت نمي كرد با ديلم سنگ گورش را بيرون بكشد، بشكند و ببرد.»
طاهري در اعتراض به رفقايش! با زبان كنايه، طعنه هايي هم به مخالفان اشاعه ي آثار و انديشه هاي مبتذل گلشيري مي زند. وي در ادامه، با عصبانيت از مطالب «تجربه» مبني بر حضور گلشيري در جلسه ي ديدار اعضاي كانون نويسندگان با حضرت امام خميني(ره) به تكذيب آن مي پردازد، گويي دوستان او، همسر دين گريزش را به ارتكاب گناهي نابخشودني، متهم كرده اند!
مدير عامل بنياد گلشيري، با تأكيد ويژه اي انتشار هر مطلبي درباره ي هوشنگ گلشيري را مستلزم مجوز بنياد خود مي داند! و تأكيد مي كند هر مطلبي درباره ي گلشيري بايد به بنيادي كه به مديريت او اداره مي شود، ارائه گردد!
همسر گلشيري با زير سؤال بردن مطلبي كه تحت عنوان «گفتار منتشر نشده» در جشن نامه به چاپ رسيده است به غلط هاي ويرايشي و درج اشتباهي برخي عناوين در جشن نامه اشاره مي كند و در نهايت مي نويسد:
«ختم كلام اين كه اجازه ي انتشار نوشته ها و مصاحبه هاي گلشيري و نظارت بر آن منحصراً در اختيار بنياد گلشيري است و حرف ها و نوشته هاي او هم هنوز جزو بيت المال نشده است و نمي توان به هر نيتي ـ چه فروش بيش تر باشد چه مقاصد ديگر ـ از نام او اين چنين استفاده كرد و متني چنين مغشوش، مغلوط و گزينشي منتشر كرد.»
پاسخ «تجربه» به اين متن اعتراضي با كنايه هاي سياسي و به قصد منكوب كردن «فرزانه طاهري» است. در جوابيه ي تجربه، نكات اعتراضي همسر گلشيري را «يادآور نهاد شوراي نگهبان در ساختار حاكميت» دانسته و مي نويسد:
اول، براي نوشتن درباره ي مرحوم گلشيري احراز صلاحيت روزنامه نگاران ضروري است.
دوم، نهادي كه احراز صلاحيت مي كند بنياد گلشيري به رياست خانم طاهري است.
سوم، زنده ياد گلشيري ماترك و ارثيه ي اين بنياد است كه بايد براي تكريمش مجوز صادر شود.»
«تجربه» در ادامه با تبرئه ي خود از مقاصدي چون فروش بيشتر و... به اشتباه خود در انتخاب تيتر و اشاره به حضور گلشيري در جلسه ي ديدار با امام خميني(ره) اعتراف مي كند و مي آورد:
«براي تأييد صلاحيت خود در بزرگداشت نويسندگان بزرگ تاريخ معاصر ايران هيچ نهادي از جمله بنياد تحت حمايت امر ايشان را به رسميت نمي شناسيم.»
كلام آخر
در واقع مجله ي نوروزي «تجربه» با پرداختن به مبتذل نويسي قهار و تأكيد بر خصوصيات وي، به اسطوره سازي از نويسنده اي دين گريز و ارائه ي الگوي خاص در داستان نويسي اقدام كرده است و اعتراض همسر گلشيري نيز تنها در راستاي استعمار آثار گلشيري ارزيابي مي گردد. در بخش بعدي اين مكتوب بر ديگر مطالب اين شماره و تحليلي بر روند مجله ي«تجربه» اشاره مي شود.

منبع: کیهان
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها