به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری 598؛ امروز سالروز رحلت شهادتگونه نبی مکرم اسلام و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهم است. بیشک شهادت و فقدان هر یک از ائمه چهارده معصوم، ضرباتی را بر پیکر جامعه اسلامی وارد کرده که تاکنون هرگز التیام نیافته و هنوز هم مسلمانان از این بابت دچار آسیباند.
یکی از مهمترین چالشهایی که بلافاصله پس از رحلت نبی مکرم اسلام صلوات الله و سلامه علیه جامعه اسلامی را با شوک روبرو کرد، تشکیل شورای سقیفه بود. چراکه رسولالله بارها پیش از رحلت خود نسبت به ولایت پس از خود تبیین کرده بودند که مهمترین آنان نیز واقعه غذیر است.
در این مطلب و در مصاحبه با حجت الاسلام شمساللهی به گفتگو درخصوص علل شکلگیری بستر تشکیل شورای سقیفه و پذیرش تصمیمات آن توسط عوام و خواص آن زمان پرداختیم. مشروح این مصاحبه به شرح ذیل است:
پس از نبی مکرم اسلام عدهای که با اغراض دنیوی به پیغمبر پیوسته بودند مترصد فرصتی بودند تا بتوانند پس از ایشان حکومت را بدست بگیرند. لذا وقتی پیامبر مکرم اسلام در غدیر امیرالمونین را معرفی کرد، اینان آرمان خود را برباد رفته دیدند. اینان مترصد فرصتی بودند تا بتوانند فضا را عوض کنند اما آن حرکت رسولالله در غدیر باعث شد که جریان ولایت امیرالمومنین و خلافت امیرالمومنین بعد از رسول خدا تا حدودی مستحکمتر بشود لذا اینها مجبور شدند که برنامه خود را با شدت بیشتری پیش بگیرند. در این بین چند مولفه باعث شد که امکان تحریف واقعیت پیش بیاید:
اولین مولفهای که باعث شد این اتفاق بیفتاد روحیهی سکوت و محافظهکاری در خواص امت بود. خواص امت وقتی شرایط متشنج جامعه را دیدند، ترجیح دادند سکوت کنند تا ببینند چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد بطوریکه غیر از امیرالمومنین و دو سه نفری که با وی همراه بودند همچون مقداد، عمار، یاسر، سلمان و ...، مابقی سکوت کرده و حالت عافیتطلبانه پیش گرفتند.
در واقع هر کدام از این عافیتطلبان جایگاهی در امت اسلامی داشتند و بالاخره صحابه پیغمبر بودند به جهاد، متقدم در اسلام و... شناخته میشدند. از این رو حفظ این عناوین برایشان مهم بود؛ اینکه همین جایگاه را در ادامه امت اسلامی داشته باشند فلذا منتظر بودند ببینند قدرت در اختیار چه کسی قرار میگیرد تا جایگاه خود را ذیل قدرت او تعریف کنند به این حالت که آسیبی متوجه جایگاه و اعتبار آنان نشود.
از این جهت امیرالمونین 40 شب درب خانه انصار و مهاجرین را زد که «ای مردم بیاید تا حق ولایت را پس بگیریم». اینها، شب قول میدادند ولی صبح کسی نمیآمد. اینها صبر میکردند ببینند که شرایط چه میشود تا با آن شرایط خودشان را وفق داده و منافعشان را تنظیم کنند. این سکوت خواص امت باعث شد که جریان انحرافی بتواند مسیر خودش را پیش ببرد.
در طول تاریخ هم هر جا ما ضربه خوردیم یکی از پایههایش سکوت خواص بوده است. مثلا سکوت خواص در فتنه 88 ضربه مهلکی بوده؛ در همین بحث فتنه حجاب و جریانات سال گذشته هم سکوت خواص به جریان انقلاب ضربه زد. کسانیکه تریبون و جایگاه داشتند اما حاضر نشدند از این جایگاه و تریبون، سینهچاک برای دفاع از حکم شرعی، الهی و انقلاب اسلامی به میدان بیایند؛ ترجیح دادند صبر کنند تا ببینند چه میشود.
دومین مولفهای که درواقع باعث شد تا این شرایط پس از پیغمبر پیش بیاید؛ ترس عوام امت است. وقتی خواص امت سکوت کردند و نتوانستند با نقشی که خدا بر عهده آنان گذاشته بود، به تبیین حقایق و بیان واقعیتها بپردازند و درعمل کنار کشیدند؛ عوام امت احساس بیپشتوانگی کردند و ترس در بین آنان حاکم شد کمااینکه در آن زمان قبیله بنی اسلم با چوب و چماق به جان مردم مدینه افتادند تا برای خلفا بیعت بگیرند. در این شرایط وقتی مردم سکوت خواص را دیدند ترس در جامعه مستولی شد و مردم از ترس به آن چیزی که جریان قدرت به آنها تحمیل کرده بود، تن دادند. به همین جهت سکوت خواص و ترس عمومی در جامعه، بستر اجتماعی تشکیل شورای خلیفه و پذیرش خلافت را فراهم کرد.
گفتنی است که پیغمبر قبل از رحلت خودشان و حتی پیش از واقعه غدیر، دائما در خصوص جایگاه امیرالمومنین پس از خودشان صحبت کرده بودند. بعد از نزول آیات ولایت و آیات اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام 6ماه تمام به مقابل خانه امیرالمونین میرفتند و سلام میدادند «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه» و سپس آیه شریفه میخواندند «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا». یعنی 6 ماه تمام پیغمبر راجع به این مسئله تبلیغ کردند و در واقع مردم میدانستند که این ولایت و خلافت، مال چه کسی است! لااقل هسته مرکزی امت اسلامی که مکه و مدینه باشد نسبت به ولایت امیرالمونین علی علیه السلام مطلع بودند.
به عنوان مولفه سوم نیز؛ خواص قدرتطلب جسورانه به میدان آمدند و مطامع خود را پی گرفتند و از طرفی نیز خواص عافیتطلب میدان را خالی کردند. در این شرایط مردم دچار سردرگمی شده بودند؛ بلاخص که قبیله بنی اسلم هم با چماق کشی مردم را مجبور به بیعت با خلفا کرده بود.
در همین فتنه اخیر هم اگر نگاه کنید دقیقا همین جریان حاکم است؛ بدین معناکه ترسی در عموم جامعه بوجود آمده بود که بزودی کار تمام میشود فلذا بعضیها سعی بر آن داشتند که خودشان را به یک حاشیه امنی برسانند. از سویی در طرف مقابل، جریانات معاند با اسلام و انقلاب با جسارت تمام به میدان آمدند و کارهایی کردند که هیچ وقت نمیکردند و حرفایی را زدند که هیچ وقت نمیزدند.
این نشان میدهد که اینها برای تمام کردن کار آمده بودند ولی خب اینجا قضیه بدلیل وجود رهبری و یکسری انسانهای جان برکف باعث شد نتیجه متفاوت شود چراکه ترس و عافیتطلبی در آنها راه ندارد. ولی در کل، جبهه حق همیشه از این سه عامل ضربه میخورد: «سکوت خواص»، «ترس عوام» و «جسارت خواص قدرت طلب»