پایگاه 598: دیپلماسی یا میدان؟ کدام یک بر دیگری اولویت دارد؟ این جدیدترین دو قطبی است که، قطبیسازان به راه انداختهاند تا شایدبتوانند از تبعات تدابیر ناصواب و ترک فعل هایی که در 8 سال دولت اصلاح طلبان مدعی اعتدال داشته اند بگریزند.
ممکن است تا مدتها این دو واژه بر فضای سیاسی کشور ما سایه بیافکند و برای برخی ها وسیله ای باشد برای دوگانه سازی های غیر واقعی تا سیاست ها و استراتژی های خود را تئوریزه کنند و مشروعیت آن را به اثبات برسانند. غافل از اینکه این جدا سازی اصولا امکان ندارد که این نوشتار در پی اثبات همین موضوع و اینکه این دو واژه را باید در یک قالب و هدف و مکمل هم دید نه جدا و منفرد:
1- این دو قطبی، یکی از آن نکاتی است که با انتشار یک فایل صوتی، بر سر زبانها افتاده و هر طیف، بسته به ذائقه سیاسی و جناحی که دارد، مشغول تحلیل و دادن پاسخی به آن است.
2- این صحبت ها بیشتر در دوران دولت روحانی متولد شد و غرب گرایان این دولت هستند که شاید بیشترین بهره را از این دو مفهوم برده و می برند. طیف سیاسی که در این ۸ سال سکان اداره کشور را در دست داشتهاند، قائل به این هستند که میدان است که مانند یک دستانداز در برابر دیپلمات عمل کرده و جلوی پیشروی را میگیرد. مثلا آقای ظریف مثال «برجام» را میزند و میگوید، سردار سلیمانی بهعنوان پیش برنده امورِ میدان، مانع از به نتیجه رسیدن دیپلماسی و در نتیجه برجام شد! ( روزنامه کیهان/ 8 اردیبهشت 1400/ کد خبر : 214959)
او اما، پس از مواجه شدن با سیل عظیم انتقادهاخطای بزرگ خود را در سطح یک بحث نظری و علمی تقلیل می دهد.
3- در علوم سیاسی شاید خوانده باشیم و یا شنیده باشیم که در معادلات سیاسی و روابط بینالملل، یا باید گرگ بود یا کنار یک گرگ بود (گرگ کنایه از همان قوه قهریه یا یک قدرت است). نتیجه اینکه باید دو مولفه «میدان» و «دیپلماسی» را در کنار هم داشت تا به نتیجه مطلوب رسید. غرب گرایان وطنی گویا معتقدند، همان یک مولفه دیپلماسی کافی است! کسانی که این دو مؤلفه را در کنار هم نداشته باشند، به نتیجهای نمیرسند و در بهترین حالت از در دیپلماسی هم که وارد شوند، فقط دیکته مینویسند! دشمن دیکته میکند، آنها هم مینویسند!(آخرین سخنرانی هاشمی در باره رابطه موشک و پیشرفت هم می تواند موید همین نکته باشد).
4- اجازه دهید یک مثال ملموس در این باره بدهیم .برجام یا همان خسارت محض خودمان. در ماجرای مذاکرات هستهای دشمن قوه قهریه خود را به ظاهر هم که شده، وارد میدان کرده بود که اگر نکرده بود، مردم را از سایه جنگ نمیترساندند. آن جمله معروفِ «همه گزینهها روی میز است» که حین و پس از هر دور از مذاکرات گفته میشد، مگر کنایه از «گزینه نظامی» نبود؟یا مانور نیروهای نظامی در آبهای نزدیک ایران در زمان مذاکرات هماهنگی بین دیپلماسی و میدان در استراتژی غربی ها نبود؟
در نتیجه می توان افزود که اگر هر گونه ناهماهنگی و عدم اعتقاد به این هماهنگی در یکی از دو طرف وجود داشته باشد( در دولت 8 ساله اعتدال شاهد این رفتارها خصوصا در وزارت خارجه که در سطور بالا هم اشاره شد بودیم) فشار و بار به اجبار روی دوش طرف دیگر انتقال خواهد یافت و تبعات و هزینه های این امر می تواند دشمن را در سیاست خارجی و بعضا داخلی با مشکلات خطرناکی در حوزه های اقتصادی و امنیت ملی مواجه سازد که بهترین نمونه این مدعا: برجام نافرجام و بروز برخی حوادث تروریستی و گسترش هر چه بیشتر تحریم های کشور در دوران پسا برجام بوده است را نام برد.