کد خبر: ۴۹۰۷۰۸
زمان انتشار: ۱۳:۳۷     ۲۴ مرداد ۱۴۰۰
مردم افغانستان نه دشمن طالبان هستند و نه رفیق طالبان. آنها می‌خواهند زندگی کنند و هر کسی امنیت بیاورد با او همراهی می‌کنند.

به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، دو شب پیش، محمدحسین جعفریان، کارشناس ارشد مسائل افغانستان در گفت‌وگوی زنده با برنامه اینترنتی «جدال» تصویری واقعی از آنچه این‌روزها در افغانستان می‌گذرد، ارائه کرد؛ تصویری که بخش‌های مهم آن‌را این‌جا به شکل مکتوب می‌خوانید.


از چند ماه قبل که آمریکایی‌ها مذاکرات خود را با طالبان شروع کردند و عملا آنها را به رسمیت شناختند و تعهدنامه‌ای بین آنها امضا شد، مشخص بود نگرش واشنگتن به طالبان در حال تغییر است. موضع‌گیری‌های زلمای خلیل‌زاد به نحو آشکاری تغییر یافت و طالبان را عملا به عنوان یک دولت شناسایی کرد. در بندی از پیمان‌نامه‌ای که میان آمریکا و طالبان امضا شد، آمده است طالبان نباید به مخالفان آمریکا ویزا بدهد. یعنی عملا از یک سال قبل، طالبان از سوی آمریکا به عنوان یک دولت شناسایی شده بود و از همان زمان مشخص بود برنامه‌ریزی‌های جدیدی در حال تدوین است.

از سال ۲۰۰۱، طالبان به یک خواب زمستانی فرو رفت و حتی چند بار اعلام کرد در ازای اخذ مجوز زندگی در افغانستان، حاضر است جنگ را تمام کند اما آمریکایی‌ها نمی‌پذیرفتند. اینها نشان می‌دهد آمریکا این کارت را نگه داشته بود تا در زمان مناسب از آن استفاده کند. بنابراین در یک سال گذشته، با مرور تحولات افغانستان قابل پیش‌بینی بود طالبان به چنین پیروزی‌هایی دست یابد اما واقعیت این است که قبل از تحولات سال اخیر، کمتر کسی چنین شرایطی را در افغانستان پیش‌بینی می‌کرد.

ریشه‌یابی پیروزی‌های طالبان

پایگاه اجتماعی طالبان: این یک واقعیت است که طالبان بخشی از مردم افغانستان هستند. بنابراین برخی مسائل از جمله این‌که طالبان یک گروه تروریستی است یا این‌که آمریکا و پاکستان از این گروه حمایت کرده‌اند، دلیلی بر چشم‌پوشی بر این واقعیت نیست که طالبان بخشی از مردم افغانستان هستند. البته بخشی از پشتون‌هایی که عضو طالبان هستند از پاکستان آمده‌اند. از سوی دیگر این نکته را باید در نظر داشت که همه پشتون‌ها، عضو طالبان نیستند و نباید این گروه را به تمام پشتون‌ها تعمیم داد.

بنابراین نباید به تحولات افغانستان نگاه سیاه و سفید داشت. می‌توان گفت رقمی در حدود ۱۵ تا ۲۵درصد مردم افغانستان، گرایش به اندیشه‌های طالبانی دارند که بخش اعظم آنها در منطقه پشتون‌نشین و بخش اندکی بین ازبک‌ها، تاجیک‌ها، قزلباش‌ها و.... هستند. بنابراین بخشی از موفقیت طالبان ناشی از پایگاهی است که در جامعه افغانستان است.

دوگانگی در حکومت افغانستان: بخشی از این موفقیت ناشی از عملکرد حکومت در افغانستان است. حکومت افغانستان از ابتدا، دو شقه بود و دوگانگی در ذات حکومتی که تعریف شده بود، وجود داشت. بخشی از آن، حکومتی بود که توسط آمریکایی‌ها باعنوان جمهوریت در افغانستان ساماندهی شد و اولین کسی که در این قالب روی کار آمد، حامد کرزای بود.

البته قرار بود بعد از کنفرانس بن، فردی به نام عبدالحق به افغانستان بیاید و رئیس‌جمهور شود و با همه مبادی مرزی نیز هماهنگ شده بود اما در یکی از مبادی که هماهنگی صورت نگرفته بود، عبدالحق کشته شد و دست آمریکایی‌ها خالی ماند. به همین دلیل به صورت شتابزده سراغ حامد کرزای رفتند که در آمریکا رستوران‌دار بود و سابقه اندکی در امور سیاسی داشت. حامد کرزای پس از رسیدن به ریاست‌جمهوری ۱۵سال حاکم بود و در این دوران افرادی که علیه روس‌ها جهاد کرده بودند، مدعی بودند. از جمله اینها می‌توان به ژنرال فهیم‌خان، اسماعیل خان، خانواده مسعود و... اشاره کرد. اینها از همان ابتدا با دولتی که توسط آمریکا روی کار آمده بود، زاویه داشتند. در زمان اشرف غنی، این زاویه ادامه داشت و بیشتر هم شد به‌ویژه این‌که آقای غنی هم در دوره اول و هم در دوره دوم به صورت آشکاری با تقلب پیروز شد. آقای دکتر عبدا... عبدا... هم این نتایج را نپذیرفت و به صورت جداگانه، مراسم تحلیف برای خودش برگزار کرد.

پس از این فعل و انفعالات، اشرف غنی مجبور شد دکتر عبدا... عبدا... را در کابینه شریک کند و همین مسأله باعث شد دوگانگی به داخل کابینه هم راه یابد. اشرف غنی در این مدت تمام تمرکز خود را روی حذف اپوزیسیونی گذاشته بود که در جناح رقیب سیاسی، فعال بودند و عملا توجهی به طالبان نداشت. حتی در مقطعی که داعش در حال لشکرکشی به بدخشان بود، دولت افغانستان به آنها هم کاری نداشت و تمام تمرکز اشرف غنی این بود که عبدا...عبدا... در قصر سپیدار چه می‌کند.

از دست رفتن پایگاه اجتماعی مبارزان قدیمی: مشکل بعدی این است نیروهایی که زمانی با روسیه می‌جنگیدند دیگر در افغانستان محبوب نیستند. بچه‌های آنها در فرانسه و آمریکا و دبی در حال خوشگذرانی هستند و همگی صاحب املاک و کارخانه‌های متعددند و منازل برخی از آنها در همین افغانستان بحران‌زده همچون قصر می‌ماند. این افراد دیگر انگیزه‌ای برای جنگیدن با طالبان ندارند و مردم هم پشت‌سر چنین افرادی جمع نمی‌شوند.

بنابراین یکی دیگر از ریشه‌های موفقیت‌های طالبان این است که خیلی از مبارزان قدیمی، پایگاه خود را در جامعه از دست داده‌اند و خودشان هم انگیزه‌ای ندارند. همین مسائل باعث شد اسماعیل‌خان به این سادگی تسلیم طالبان شود، زیرا اگر او همان اسماعیل‌خان سابق بود، مردم پشت سر او می‌ایستادند و می‌توانست جلوی طالبان را بگیرد اما وقتی خانه اسماعیل‌خان در هرات، باشکوه‌ترین عمارت در این منطقه است، مردم او را قبول ندارند که از او حمایت کنند.

دوگانگی در حکومت هم در اینجا مزید بر علت شد و حتی با وجود این‌که اسماعیل خان به لحاظ کارنامه‌ای، قابلیت مقابله با طالبان را داشت و در گذشته نیز مناصبی داشت اما اشرف غنی تا آخرین لحظه حتی حاضر نشد او را استاندار کند که بتواند نیروهای دولتی در هرات را مدیریت کند. بنابراین از یک سو مردم به افرادی چون اسماعیل خان اعتماد نکردند و از سوی دیگر دولت نیز نسبت به آنها اعتمادی نداشت و همه اینها بیانگر جنگ داخلی است که در جبهه ضدطالبان در افغانستان وجود دارد.

معاملات پشت پرده: دلیل بعدی، معاملاتی است که در پشت پرده جریان دارد. طالبان در کمتر از ۳۰ ساعت، ۹ استان را تصرف کرد که مساحتی در حدود کشور بلژیک است. هرات و قندهار در حدود دو میلیون نفر جمعیت دارند و امکان ندارد طالبان بدون توپخانه و نیروی هوایی با چنین سرعتی بتواند پیشروی کند. اگر کسی بخواهد از راه زمینی از هرات به قندهار برود، دو روز طول می‌کشد چطور ممکن است صبح هرات سقوط کند و بعد از ظهر قندهار. وسیله نقلیه طالبان، موتور سیکلت و تویوتاست و خیلی ساده می‌توان موانعی ایجاد کرد که حداقل، حرکت آنها کمی کند شود اما هیچ اقدامی نمی‌شود. ارتش هیتلر هم با چنین سرعتی پیشروی نمی‌کرد و پیروزی‌های طالبان جز از طریق معامله از هیچ راه دیگری توجیه‌پذیر نیست. تصاویری که از خوش و بش داوود لغمانی، استاندار غزنی پس از سقوط این استان با طالبان منتشر شد، نمونه کوچکی از این معاملات پشت پرده است.

در فراه هم اتفاق مشابهی افتاد. عبدالستار حسینی، نماینده فراه در یک مصاحبه تلفنی اعلام کرد در زمان حمله طالبان در استانداری فراه بوده و سربازان افغانستان به‌شدت مقاومت می‌کردند و احتمال پیروزی آنها بر طالبان زیاد بود اما در همین لحظه حمدا... محب، مشاور امنیت ملی افغانستان که امنیتی‌ترین چهره افغانستان و همه کاره در دولت اشرف غنی است (همسر او آمریکایی و کارمند سیا است) با استاندار فراه تماس می‌گیرد و دستور می‌دهد استان را به طالبان تسلیم کنند. وقتی دولت به استانداری دستور می‌دهد استان را تسلیم کند دیگر نمی‌توان نام آن را سقوط یا پیشروی طالبان گذاشت. اینها نشان می‌دهد کودتا و معامله‌ای در افغانستان در جریان است و شهرها یکی پس از دیگری تقدیم طالبان می‌شود. حالا این‌که پشت این معامله چه کسانی هستند و افرادی چون اشرف غنی و محب، چه سودی از این معامله می‌برند پاسخ‌های مبسوطی می‌طلبد که در این مطلب نمی‌گنجد.

آیا طالبان عوض شده است؟

مقایسه عملکرد فعلی طالبان با مقطع قبلی که قدرت را در افغانستان به دست گرفته، نشان می‌دهد آنها حرف زدن با دنیا را یاد گرفته‌اند. در گذشته یک نفر در میان آنها نبود که بتواند انگلیسی صحبت کند اما الان برخی از آنها کاملا بر زبان انگلیسی مسلط هستند. پس از تصرف هرات توسط طالبان، مردم بسیار وحشت‌زده بودند، ولی دیروز وقتی از خانه‌ها بیرون آمدند دیدند خبری نیست و زندگی جریان داشت و خیابان‌ها ترافیک بود. بنابراین در این‌که طالبان نسبت به گذشته تغییر کرده است شکی نیست اما حالا این‌که ثمره این تغییر، مثبت است یا نه، قضاوتی است که هر کسی باید خودش انجام دهد و گذشت زمان نشان خواهد داد این تغییرات بنیادین است یا دروغین.

شایعاتی که باید در مورد آنها دقت کرد

نکته‌ای که درباره طالبان باید به آن توجه داشت این است که چه در مخالفت و چه در موافقت با آن نباید افراط کرد. الان شاهد شایعاتی درباره جست‌وجوی خانه به خانه طالبان برای یافتن زنان بین ۱۲ تا ۴۵ سال و مسائلی چون جهاد نکاح و این‌گونه مباحث هستیم. اما اگر این مسائل واقعیت داشت در حال حاضر که طالبان، مناطق پرجمعیتی چون قندهار و هرات را تصرف کرده است باید مصادیقی از این مساله را مشاهده می‌کردیم که این‌طور نبوده است. البته همان‌طور که گفتم نمی‌توان به صورت سیاه یا سفید به مساله نگاه کرد و این‌طور هم نیست که بگوییم چنین مسائلی کاملا بی‌پایه و اساس است.

طالبان از طیف‌های مختلفی تشکیل شده است که بخش‌هایی از آنها داعش هستند که از کشورهای خارجی به افغانستان آمده‌اند. این بخش‌ها در مناطقی که مستقر هستند ممکن است دست به اقداماتی از جمله ربودن زنان یا جهاد نکاح بزنند چنان‌که در بدخشان چنین اتفاقاتی افتاده است. خیرا... خیرخواه، سخنگوی طالبان در مقطعی مدعی شده بود این افراد مهاجر هستند و اگر طالبان در افغانستان قدرت بگیرد، این افراد باید تکلیف خود را با طالبان روشن کنند و اگر می‌خواهند در افغانستان بمانند حق تعرض به مردم و کشور همسایه را ندارند. حالا این‌که آیا مولوی خیرخواه راست گفته است یا نه برای ما مشخص نیست. اما در این‌که این افراد در اقلیت هستند و کل طالبان را در بر نمی‌گیرند، شکی نیست و این یک واقعیت است. بخشی از نیروهایی که الان با عنوان طالبان در افغانستان می‌جنگند، داعش هستند اما از آنجا که اگر هویت خود را اعلام کنند تمام دنیا علیه آنها موضع می‌گیرد، فعلا پرچم طالبان را به دست گرفته‌اند. اشتباه طالبان این است که تکلیف خود را با آنها روشن نمی‌کند.

پیش‌بینی آینده تحولات

مردم افغانستان نه دشمن طالبان هستند و نه رفیق طالبان. آنها می‌خواهند زندگی کنند و هر کسی امنیت بیاورد با او همراهی می‌کنند. الان در هرات مراسم تمام حسینیه‌های شیعیان برقرار بوده و طالبان امنیت آنجا را به عهده گرفته است. البته طبیعتا مشکلاتی نظیر اجباری بودن ریش یا مقررات سختگیرانه برای زنان وجود خواهد داشت اما امنیتی که الان طالبان برای شیعیان مناطق هرات و قندهار تامین کرده است اشرف غنی، قادر به تامین آن نبود و جنگ غنی و عبدا...، وحشتناک‌تر از اقدامات طالبان است. کسانی که خارج از افغانستان هستند اصلا درکی از این مسائل ندارند ولی باید همه این مسائل را کنار هم دید.

این واقعیتی است که طالبان را نباید یکدست در نظر گرفت و اگر به این نکته مهم توجه کنیم بسیاری از معماهای فعلی افغانستان حل می‌شود.  در حال حاضر بخشی از طالبان با آمریکا همراه است و بخشی با چین و روسیه یا کشورهای دیگر. این‌که کدام‌یک از این بخش‌ها در آینده مدیریت گروه طالبان را در دست بگیرد، تعیین‌کننده آینده تحولات است. همان‌طور که آقای نبیل، رئیس سابق امنیت ملی افغانستان گفته است ممکن است خیلی زود پرچم‌های سفید طالبان، تبدیل به پرچم‌های سیاه داعش شود.

امید آمریکایی‌ها از به قدرت رساندن طالبان همین بود که طالبان به اهرمی علیه ایران، چین و روسیه تبدیل شود اما طالبان زرنگی کرد و به مذاکره روی آورد و به روسیه، چین و ایران تعهد داد مزاحمتی برای این کشورها ندارد. حال باید دید آیا آن جناح طالبان که می‌خواهند زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند موفق خواهند شد یا آن جناحی که نمایندگان داعش هستند میان طالبان غلبه پیدا خواهد کرد. زمان، این معماها را حل خواهد کرد. بنابراین پیش‌بینی آینده در حال حاضر، کار دشواری است. ممکن است طالبان در آینده تبدیل به داعش شود و ممکن است یک حکومت آرام سلفی بی‌خطر، شبیه یکی از حکومت‌های شیخ‌نشین جنوب خلیج‌فارس تشکیل بدهد و به اقلیت‌ها نیز اجازه فعالیت نسبی بدهد و البته برخی کارهای افراطی نظیر آنچه در عربستان سعودی انجام می‌شود، اتفاق بیفتد.

 آیا کابل و مزار هم سقوط می‌کنند؟

در مزار شریف، افرادی چون مارشال دوستم ادعای مقاومت کردند اما اینها هم شخصیت‌هایی مثل اسماعیل‌خان هستند و دولت به آنها سلاح و امکانات نمی‌دهد. بنابراین به نظر می‌رسد اگر جنگ ادامه پیدا کند، مزار هم سقوط خواهد کرد و کابل هم به احتمال بسیار زیاد سقوط می‌کند. در کابل هم به دلیل فسادی که از سوی حکومت وجود دارد، هیچ انگیزه‌ای برای مقاومت وجود ندارد و مردم از دست حکومت به تنگ آمده‌اند. بنابراین اگر طالبان به دروازه کابل برسد، این شهر سقوط می‌کند. مگر این‌که در قطر به توافقی برسند و جنگ، مسیر دیگری پیدا کند وگرنه کابل آماده سقوط است.

اگر طالبان و به‌خصوص آن جناح میانه‌رو حاکم شود، از آنجا که نشان داده است افراطیت گذشته را ندارد، مردم افغانستان با آن همراهی خواهند کرد زیرا می‌خواهند زندگی کنند و امنیت برای آنها مهم است. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد طالبان این بار پذیرش بیشتری در دنیا خواهد داشت و نسبت به دفعه قبل که قدرت را در دست داشت کشورهای بیشتری آنها را به رسمیت خواهند شناخت. البته همه اینها بستگی به این دارد که جناح میانه‌روی طالبان، قدرت را به دست بگیرد و افراطی‌گری گذشته را نداشته باشند و تکلیف خود را با داعش روشن کنند. 

منبع: روزنامه جام جم

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها