به گزارش پایگاه 598: این روزها در هفته جهانی نجوم هستیم و بعضا گروههای مردمی فعال در این زمینه برنامههای متنوع و البته محدودی را در کشور با محوریت ترویج علم انجام میدهند. از اینرو شاید پرداختن به مقوله علم و یکی از مشکلات آن در ایران بیمناسبت نخواهد بود و البته لازم است که در همین ابتدا تاکیدی داشته باشم بر ضرورت مرزبندی بین علم و فناوری؛ اگرچه گاها مرزبندی بین آنها سخت میگردد. ناگفته پیداست ارادهی ما از علم در اینجا معطوف به علوم طبیعی است، اگرچه نتیجه نهایی قابل تعمیم به سایر حوزههای علوم انسانی اعم از فلسفه، تاریخ، الهیات و ... نیز خواهد بود. بگذارید شروع بحث را با یک نمونهی تاریخی شروع کنیم تا در درک اهمیت مساله کمکمان کند.
میگویند در تاریخ این مملکت و در عصر ناصرالدین شاه قاجار تصمیم گرفته شد تا عدهای محدود را برای کسب دانش به فرنگ بفرستند که از این جمع یکیشان میرزا محمودخان قمی معروف به محمود محمودی بوده است. مشهور است که او از اولین فارغ التحصیلان علوم و نجوم جدید در فرانسه بوده و از آنجا که در یک گروه تحقیقاتیِ رصدی فعالیتهای خوبی داشته حتی سیارکی را به نام او نامگذاری کردهاند؛ سیارهی محمودی.
میرزا محمودخان اما در ایران مشهور به مشاور الملک بود. او پس از برگشتن از فرنگ، تلاشهای فراوانی برای راضی کردن شاه قاجار جهت ساخت رصدخانهی سلطنتی کرده بود مانند آنچه در بلژیک و فرانسه دیده بود و شاید مانند آنچه خواجه نصیر در مراغه، بفرمان هلاکوخان مغول ساخته بود. گویا محمود خان به طور مرتب برخی از شبها وسايل رصدی و تلسکوپهای خود را به بالای برج شمس العماره تهران میبرده و دقايقی نيز ناصرالدين شاه او را در بالای برج همراهی میکرده و از شگفتیهای آسمانِ شب میشنیده است. اما قسمت اصلی داستان اینجاست. ظاهرا در یکی از شبها، مشاورالملک که شرایط را عالی میبیند به شاه چنين میگويد: «قبله عالم به سلامت باشند و دوام حکومت عدالت مدارشان برقرار. میدانيد که اين چاکر جان نثار، در ظل توجهات شاه بلنداختر و مواهب دولت عليه ايران، سالها در ديار فرنگ و در مدرسه پلیتکنيک به تلمذ و تحصيل نجوم پرداختهام. در ابنيه بزرگ علمی فرانسه و بلژيک به کار و رصد با اسباب مدرنه پرداختهام. اينک بر خود فرض میدانم که جبران اين الطاف کنم. قبله عالم میدانند که در بلاد فرنگ اين روزها چنين بناهايی براي رصد و تتبع در احوال ثوابت و سيارات بسيار میسازند و آن را مايه فخر و جاه خود و مملکتشان میدانند. جان نثار تقاضا دارم از خزانه دولت عليه مبلغی در اختيار اين چاکر قرار دهيد تا با آن رصدخانهای در نزديکی دارالخلافه طهران بنا کنم و ادوات و اسباب جديده رصد را به ايران آورم و جمعی را برای کار در آن تربيت کنم. تا با نام ميمون اثر سلطنت شما مزين شود و ما نيز به کار تحقيق بپردازيم و جمع رعيت نيز از فضل و فر شاه و توجهشان به علوم جديده دعاگوی سلطنت مبارک اثر گردند. شايسته شان و منزلتِ ما نيست که در بلاد ما از ابزار و وسايل تحقيق چيزی از نباشد.»
و اما پاسخ شاه قاجار شنیدنی است! نه از آن حیث که او شاه و سلطان جائر بوده بلکه شاید امروز بسیاری از ما (مردم و مسئولین) نیز اینچنینایم! بخوانید:
«مشاورالملک، شما هنوز جوانيد و خام، تازه از فرنگ برگشتهايد و دماغتان هوای بلاد اجنبی دارد. فی الحال به شما میگوييم که در تدبير مملکت نمیتوان اسراف روا داشت. جوان! در کل ممالک محروسه کرور کرور خرج زمين و زمان و چاکران دربار و جماعت رعيت و سفارتخانههای دول بيگانه کردهايم و هر روز جزء لعنتی از کسی نشنيدهايم. همين مانده است که به هوا بپردازيم، نه! ما را نيازی به اسباب فرنگی تفرج آسمان نيست. بدانيد که نبايد پول را خرج هوا کرد. شما نيز عجالتاً بارو بنه جمع کنيد تا شما را بار ديگر به سرقنسولی بغداد مامور کنيم. در اين کار بکوشيد نه در کار هوا." جملهی آخر را دوباره و با تاکید بخوانید!
تصورش را بکنید! اگر در آن زمان این رصدخانه با آن جلالی که مد نظر میرزا محمود خان بود، تاسیس میشد اکنون چه وضعیتی از لحاظ علمی در دنیا داشتیم! مخصوصا که عصر نسبیت و کوانتوم چند دهه بعد از شروع شد. این را هم در نظر بگیرید که رصدخانهی ملی ایران همین اخیرا و بتازگی آن هم بعد از کلی مشقت تازه به مرحلهی بهرهبرداری رسیده است. اما اینکه چرا شاه قاجار چنین پاسخی داده است، بنظر میرسد در عدم احساس نیاز است!!! عدم احساس نیاز به فعالیتهای علمی! و این اگر چه یک مطالعهی موردی است لکن از وضعیت علمی کشور، نحوهی سیاستگذاریها و مطالبات عمومی جامعه اینچنین برمیآید که ما همچنان در همان وضع احساس بینیازی هستیم. حدود دوازده سال از ابلاغ سیاستهای کلی برنامهی پنجم توسعه توسط مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت اختصاص حداقل 3 درصد تولید ناخالص داخلی به تحقیق و پژوهش گذشته است! و هنوز که هنوز این امر نه تنها محقق نشده است که حتی سالهاست پسرفت داشتهایم. بطوریکه واقع بینانه اگر رصد کنیم با بودجهی کمتر از نیم درصد مواجه هستیم و با این اوصاف در آینده قطعا با مشکلاتی عدیدهای مواجه خواهیم شد. در این سالها بوضوح کوچ نیروی انسانی توانمند را نظارهگر هستیم؛ کوچ از حداقل تلاشی که برای کشف و شناخت علوم جدید، توسعه تولید و نوآوری در فناوری صورت میگرفت به سمت فعالیتهای مبتنی بر ارائه خدمات. سطحی اگر بنگریم استارتاپهای زیادی در حال شکلگیری است که اگر کمی عمقیتر ببینیم اکثرا در حوزه دلیوری هستند تا تولید محصول. وضعیت دانشبنیانها نیز همین است. رصد این وضعیت کار سختی نیست. با این اوصاف دیری نخواهد گذشت که در باتلاق یک اقتصاد خدمات محور دست و پا خواهیم زد. یک اقتصاد خدمات محور مساوی با وابستگی بیشتر است، اقتصادی به شدت شکننده و در تعارض با اقتصاد مقاومتی. انتظار میرفت با اجرای دقیق برنامهی پنجم توسعه، بخشی از این بودجه به سمت پژوهشهای علمی سر ریز شود و زمینهساز دستاوردهای بزرگی در برخی موضوعات خاص علمی گردد لکن با این پسرفتی که وجود داشته است امروز در حوزهی فناوری نیز وضعیت مطلوبی وجود ندارد. متاسفانه نوع نگرشها به مقولهی علم، مانند نگاه ناصرالدین شاه به رصدخانهی فوق الذکر است. کشور ما در وضعیت علمی دچار یک بیماری است؛ بیماریِ عدم احساس نیاز به علم، آن هم مانند بیماری که احساس مرض نمیکند و لذا رفته رفته به مماتش نزدیکتر میشود. اکنون چه باید کرد! بنظر مهمترین کار در سطح عموم جامعه، ایجاد همین احساس نیاز به علم است. تا احساس نیازی نباشد، مطالبهای ایجاد نمیشود و تا مطالبه نباشد، سیاستگذار بیدار نخواهد شد و لذا نه بودجهای خواهد بود و نه تحقیق مسالهمحوری و نه پاسخی به نیاز! و نه اقتصادی مستحکم! از اینرو شاید یکی از عمده وظایف اساتید، معلمان و دانشجویان تلاش برای برانگیختنِ احساس نیاز به علم در جامعه باشد!
والسلام علی من اتبع الهدی.