ویروس سرکش انگلیسی از راه رسید، خوزستان را گرفتار کرد، شبانهروز تلاش کردیم تا در آن استان که بیشتر از سه پیک کشوری قبلی گرفتارمان کرد مهارش کنیم. عملا ضرب شصت ویروس موتاسیون (جهش) یافته را چشیدیم.
ویروس مهاجم از هوا و زمین به دلایلی که جای بحثش در این مقال نمیگنجد به همه جا پر گشود. نوشتیم... گفتیم... التماس کردیم... قسم دادیم که دو تا سه هفته صبوری کنید، مهلت بدهید، تا مثل سال قبل از فرصت تعطیلات سال نو استفاده کنیم و با تشدید بیماریابی در طرح شهید سلیمانی خانه به خانه شعلههای کوچک را شناسایی و مهار نماییم تا به هم نپیوندند و آتش دامن پهنه کشورمان را نگیرد.
گفتیم سفر و جمعیت سیال نمیگذارد طرح اجرا شود و بیماری نیز از نقاط گرفتار به مراکز پاکتر منتقل میشود. گفتیم صفهای طولانی تهیه ارزاق شب عید ساعتها جمعیت سالمند تنیده در این صفها را گرفتار میکند. گفتیم میدانیم تابآوری مردم مهم است ولی تابآوری مدافعین خسته سلامت پس از چهارده ماه کار بی وقفه و جان فشانی برای مدیریت پیکهای پیوسته نیز مهم است.
گفتیم اقتصاد گردشگری اهمیت دارد ولی سرمایه اجتماعی نظام سلامت و هزینههای شیوع مجدد بیماری و اثراتش بر اقتصاد خرد و کلان کشور نیز بی اهمیت نیست. گفتیم اگر به حرفهای کارشناسیمان گوش ندهند بهار سختی در پیش است. شاید بدین دلیل باور نکردند که اولاً وزن ویروس موتاسیون یافته را در محاسبات اپیدمیولوژیک ما نمیشناختند و ثانیا سه پیک سنگین قبلی را آرام بی صدا و مظلومانه همکارانمان مدیریت کردند و گروهی فکر کردند که فراز و فرود منحنیها شاید به شیوه فوتوشاپ است!
در روزهای گذشته با روسای خسته و دل شکسته دانشگاههای علوم پزشکی تماس داشتم. به شدت نگرانند. بیمارانشان در حال افزایش و تختهایشان در حال پر شدن است ضمن آنکه میدانند در این خیز جدید اولاً زنجیر مهار غول سرکش بیماری با ویروس جدید گسستهتر است و ثانیا خود و سربازان مدافعشان خستهتر.
روزهای سختی در پیش است؛ خداوند یاریمان کند تا نمانیم، تا دستاورد افتخارآمیز روزهای سخت تحریم به سادگی به باد نرود، تا شرمسار آنانکه پایداری و همراهیمان کردند و شرمنده روح بلند مدافعین سلامت و خانوادههایشان نشویم. کمک کند تا عزیزان ارجمند دیگری را از دست ندهیم.